در ادامه با نظر به سبک و سیاق اجرایی فعالان این جنبش در کشورهای مختلف به فهم دقیقتری از این مطلب خواهیم رسید.
۲. ۲٫ فلسفه با کودکان[۵۰]
لیپمن معتقد است که «فلسفه با کودکان» به عنوان شاخه فرعی کوچکی از فلسفه برای کودکان رشد یافته است. در فلسفه با کودکان، از بحث و گفتوگو درباره آرای فلسفی کمک گرفته میشود، اما نه فقط با داستانهای نوشتهشده برای کودکان. در این برنامه هدف این است که کودکان به عنوان فلاسفه جوان پرورش یابند. اما در فلسفه برای کودکان مقصود، یاریدادن کودکان برای بهرهمندی از فلسفه به منظور بهبود بخشیدن به یادگیری همه موضوعات موجود در برنامه درسی است (لیپمن،۱۳۸۷: ۲۸).
ساتکلیف (۱۳۸۹) دو دلیل برای استفاده از واژه فلسفه به همراه کودکان (فلسفه با کودکان) به جای فلسفه برای کودکان ذکر میکند: اول اینکه در فلسفه به همراه کودکان لزوماًً متونی را که لیپمن و همکارانش نوشتهاند و آنچه برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان را تشکیل میدهد، به کار نمیبرند. دلیل دوم اینکه مفهوم فلسفه آشکارتر بیان شود. در این جا، فلسفه بیشتر شبیه یک فرایند تحقیق و کندوکاو است که در آن، با کودکان و به همراه آن ها مشارکت میشود.
وی در مورد تمایز دیدگاه خود با برنامه فلسفه برای کودکان، به تفکر جمعی اشاره میکند و مدعی است تفکر جمعی در کنار تفکر مراقبتی/ مسئولانه ارتباط تنگاتنگی با ویژگی جمعی حلقه کندوکاو دارد.
شارپ[۵۱] (۱۳۸۹) هم به این نکته اشاره دارد که فلسفه برای کودکان مستلزم بازسازی تاریخ فلسفه به وسیله داستانها و کتابهای راهنماست؛ به همینخاطر در این برنامه، برنامه های درسی متوالی و منظم اهمیت مییابد، اما برنامه فلسفه به همراه کودکان خود را به پیروی از برنامه درسی منظم که به قصد بازسازی تاریخ فلسفه باشد، ملزم نمیداند.
۲. ۳٫ پیش زمینههای فکری و فلسفی برنامه فلسفه برای کودکان
لیپمن استاد سابق دانشگاه کلمبیا و مدیر مؤسسه پیشبرد فلسفه برای کودکان،[۵۲] برنامه فلسفه برای کودکان را بدون خاستگاه و مقدمه نمیداند (لیپمن، ۱۳۸۹: ۲۶). ریشههای تاریخی این جنبش را میتوان در اندیشههای برخی از فیلسوفان و اندیشمندان یافت. در یک نگاه کلی میتوان گفت همه فیلسوفانی و صاحبنظرانی که به نحوی در مورد اندیشیدن، درستاندیشیدن و روش آن به تفکر پرداختهاند، در شکلگیری جنبش فلسفه برای کودکان، به صورت ضمنی نقش داشتهاند (قائدی،۱۳۸۶: ۶۸).
بر این اساس، به بررسی پیشزمینههای فکری و فلسفی برنامه فلسفه برای کودکان در یک سیر تاریخی میپردازیم و صاحبنظرانی را مورد توجه قرار میدهیم که اندیشههای آن ها ارتباط نزدیک و روشنی با اجزاء و عناصر این برنامه دارد.
۲. ۳٫ ۱. سقرات (۴۶۹-۳۹۹ ق.م)
تاریخ اندیشه، سرانجامی طولانی به درازای عمر بشر دارد، اگر به تعبیر هایدگر فلسفه را با گوش یونانی بشنویم، باید به روایت تاریخ نگاران اعتماد کنیم و خواستگاه تفکر و اندیشهورزی را مغرب زمین بدانیم. اگرچه نطفههای تفکر بشری در مشرق زمین شکل گرفت، اما در اندیشه فیلسوفان یونانی به بار نشست و به تعالی رسید.
برخلاف آنچه عدهای میپندارند، اندیشیدن تنها با پیشسقراتیان آغاز نگردیده است. به سخن دیگر، متفکران پیش از سقرات و افلاتون، نخستین اندیشمندان بشر نبودهاند، بلکه همزمان با ایشان در سایر کشورها از جمله هند، مصر و ایران متفکرانی وجود داشته است[۵۳]. در گذشته تقریباً تمامی مکاتب فلسفی، سقرات را پیشوا و پیشرو خود میدانستند، حتی پدران کلیسا معتقد بودند که پیش از ظهور مسیحیت، سقرات با مرگ خود بر جاودانگی و بقای نفس شهادت داد (بینای مطلق، ۱۳۸۶: ۱).
ایده آموزش فلسفه به کودکان با اندیشهها، روش و منش سقرات، ارتباط قوی دارد. برای سقرات و پیروانش، مسیر دانایی با شناخت نادانی فرد آغاز میشود (قائدی،۱۳۸۶: ۶۸). پلوتارک[۵۴] درباره زندگی و احوال سقرات میگوید: «سقرات برای شاگردانش نه میز و صندلی میچید، نه بالای منبر میرفت و نه ساعتها سخنرانی میکرد. او تمام اوقات زندگیاش یک فیلسوف بود، چه درحال بذلهگویی، چه درحال صرف نوشیدنی، چه در خدمت سربازی و چه به هنگامی که در زندان، جام زهر را سر کشید. سقرات اولین کسی است که نشان داد تمام زندگی انسان، همه لحظات و مقاطع آن و تمام کارهایی که در طول آن انجام میشود، فرصتی برای فلسفهورزی است» (پلوتارک، به نقل از اسمیت، ۱۳۷۷: ۴۰).
قائدی (۱۳۸۶) معتقد است بین اندیشههای سقرات و ساختار برنامه فلسفه برای کودکان، دستکم میتوان سه نوع همانندی مشاهده کرد:
۱. در مفهوم فلسفه و فیلسوف؛ هر دو، فلسفه را فلسفیدن و پرسیدن سؤالات بنیادی میدانند و فیلسوف را کسی که در همه مراحل، چنین کاری را انجام میدهد.
۲. در همگانی و عمومیدانستن فلسفه؛ چرا که سقرات معتقد به انسان است. طبیعتاً کودکان نیز انسانند و دوران کودکی یکی از مراحل رشد آدمی است.
۳. در روش که گفتوگوست و از طریق پرسیدن سؤالات بنیادی و روشنکردن و توافق بر سر مفاهیم موردبحث صورت میگیرد
از سوی دیگر، این بیان لیپمن که سقرات و روش او شاخص عمده حرکتهاست، نشان میدهد که آرای سقرات و برنامه درسی فلسفه برای کودکان با هم ارتباط قوی دارند (قائدی، ۱۳۸۶: ۶۹).
۲. ۳٫ ۲. افلاتون (۴۲۷-۳۴۷ ق.م)
از تعلیمات شفاهی افلاتون چیزی نمیدانیم. آثار کتبی او تقریباً سی رساله است که تماماً به صورت مکالمه نوشته شده و نظر به ارادت افلاتون به استاد، همواره یک طرف مکالمه سقرات است. شاید در نگاه اول چنین به نظر آید که اندیشههای افلاتون همسویی منطقی با برنامه فلسفه برای کودکان ندارد، اما برخی از فلاسفه معاصر تلاش کردهاند تا بین اندیشههای افلاتون و مبانی فلسفه برای کودکان ارتباطی پیدا کنند. آن جنبه از اندیشههای افلاتون که از لحاظ نظری از این برنامه حمایت میکند، یکی همبستگی مفهوم فلسفه، تربیت و سیاست با یکدیگر و محوریبودن مفهوم تربیت است. دوم، مفهوم فلسفه در معنای فلسفیدن و نحوه نوشتن چنین اندیشههایی است که تماماً به صورت گفتوگویی است. قرار دادن کودکان، زنان و بردگان در انتهای ساختار سلسلهمراتبی و متعادلندانستن آن ها در حوزه استدلال و احساس و نیز، نپذیرفتن روش حکومتی دموکراتیک، سویههایی از اندیشه افلاتون است که با برنامه فلسفه برای کودکان سر سازش ندارد (قائدی، ۱۳۸۶: ۶۹).
۲. ۳٫ ۳. دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶)