مالک بر این عقیده بود که هدف اصلی شارع تحقق بخشیدن به مصالح و منافع مردم است.به هـمـین دلیل فقه خود را گاه با سد ذرایع و گاه با فتح آن پیرامون این محور به حرکت درآورد تا این مصالح را حتی الامکان از سادهترین راه برآورده سازد.
او در پـی بـردن بـه هـدف شـریـعـت بـه فـتواها و داوریهای صحابه تکیه میکند و سپس به عـنـوان کـسـی که در فهم متون شریعت و همچنین اهداف دور و نزدیکش به ریشه رسیده بـه شـنـاخـت و کـشـف احـکـام و اهـداف آنـهـا میپردازد.از همین جا بود که فقه مالک رشد بسیاری یافت.
ویـژگی دیگر فقه مالکی آن است که عناصر رشد و گسترش در آن فراهم آمد، عناصری چون قدرت اندیشه و گستردگی افق دید فقیهان این مذهب، انعطاف پذیری اصول آنان و گوناگونی راهـهـایـی کـه برای حل مسایل اجتماعی و مشکلات پیچیدهای که هر از چند گاهی برای مردم پیشامد میکند ارائه میدادهاند.
۱-۱-۳- سوم شافعی
امام شافعی (۱۵۰ تا ۲۰۴ هجری): امام شافعی که محمد بن ادریس شافعی نام داشت فقیهی عربی و قریشی الاصل بود که در غزه متولد گردید و در مصر درگذشت. امام شافعی مولا علی را بر حق و معاویه را باطل خوانده است. امام شافعی به مولا علی بیشتر از سایر ائمه سنتارادت داشت و به آن حضرت عشق میورزید(مشکور، ۱۳۶۸، ص۱۱۱).
مذهب شافعی در عبادات به مذهب شیعه بسیار نزدیک است.مذهب شافعی در ایران و اردن و سوریه و عراق و یمن و هند رواج دارد.شافعی پیروان ابوعبدالله محمد ادریس شافعی هستند.
منابع استنباط شافعی عبارتاند از:
۱٫ کتاب
۲٫ سنت
۳٫ اجـماع
۴٫ گفته صحابی
وی در کلام پیرو ابوالحسن اشعری[۱] بود و ادله اربعه : کتاب، سنت، اجماع، قیاس را قبول داشت و قائل به استدلال بود ولی به استحسان و مصالح مرسله اعتنا نداشت و آن را مردود میشمرد.
همچنین وی نخستین کسی است که مسائل اصول فقه را تدوین وتالیف کرد و کتابی بنام الرساله را در این زمینه نگاشت.
مطالب این کتاب عبارتاند از:
۱٫ قرآن
۲٫ سنت
۳٫ ناسخ و منسوخ
۴٫ علل احادیث
۵٫ خبر واحد
۶٫اجماع
۷٫ قیاس
۸٫ اجتهاد
۹٫ استحسان
۱۰٫ اختلاف
منابع استنباط شافعی عبارتاند:
۱-۱-۳-۱- کتاب
او همانند دیگر فقیهان قرآن را در صدر همه منابع قرار میدهد و آن را نخستین منبع فقهی میداند و به ظواهر آن استدلال میکند مگر زمانی که دلیلی حاکی از آن که مقصوداز آیه چیزی جز ظاهر آن است اقامه شود.
۱-۱-۳-۲- سنت
شافعی از خبر واحد و عمل به آن بشدت دفاع کردهاست. مشروط بدان که راوی ثقه و ضابط و حدیث به رسول خدا(ص) متصل باشد.او بر حنفیه خرده گرفتهاست که قیاس را بر خبر واحد مقدم داشتهاند. نیز شرایطی را که حنفیه و مالکیه برای عمل به خبر واحدگذاشتهاند معتبر ندانسته، بر این باور است که در صورت اثبات صحت سنت و روایت،پیروی از آن همانند پیروی از قرآن، واجب است.
البته شافعی برای عمل به حدیث مرسل[۲] شرایطی گذاشت، مثلاً این که از احادیث مرسل سعید بن مسیب باشد.
۱-۱-۳-۳- اجـماع
وی به این دلیل که آگاهـی یافتن از اتفاق همگان، ناممکن است، اجماع را به معنای آگاهی نیافتن از نظر مخالف دانست و نظریه استاد خود مالک مبنی بر حجیت اجماع مردم مدینه را رد کرد و گفت : اجماع درجه نخست اجماع صحابه است.بنابر گفته صحابی،شـافعی در فتاوی قدیم خود به گفته صحابه عمل کردهاست. اما در فتاوی جدیدش، چنان که بسیاری از اصحابش میگویند به گفته صحابه احتجاج نکردهاست دلیلش این است که که وی گفته هایی از صحابه نقل کرده و سپس با آنهامخالفت ورزیده است. با این همه ازگفتار او در کتاب الام برمیآید که وی گفته صحابی را تا زمانی که مخالفی برای آن پیدانشود، حجت میدانستهاست.
در شکل کلی فقه شافعیگرایش فقهی او میانه گرایش اهل حدیث و اهل رأی است، چرا که وی گرایش ابوحنیفه را با گرایش مالک درآمیخت، یعنی از طرفی با اصول و مبانی ابوحنیفه تا حدی موافقت کرد واز طرف دیگر در بها دادن به حدیث با مالک همراه شد، تا آن جا که در عراق و خراسان به اهل حدیث شهره شد و مردم بغداد نام (یاور سنت) بر او نهادند.
شـافعی هـنگامی که اختلاف میان دو شیوه حجاز و عراق (حدیث و رأی ) را دید بر آن شدتا موضع خود را در این باره دقیقا مشخص کند و شیوهای خاص خویش برگزیند.
به همین دلیل برنامهای روشن در استدلال کردن به حدیث و برخی از منابع تبعی در پیش گرفت و به دفاع ازاین برنامه برخاست و مخالفان برنامه خود را، خواه عراقی یا حجازی، مورد حمله قرارداد.شـافعی در فهـم متون کتاب و سنت مسلک معتبر دانستن ظاهر را برگزید و از ظاهر فراترنرفت. زیرا وی بر این عقیده بود که مبنا قرار دادن چیزی جز ظاهر این متون، مبنا گرفتن گمان و وهـم که خاستگاه نادرستهای بسیار و درستهای اندک است، میباشد و از دیگر سوی، باید احکام بر اساس آنچه نتایج همیشگی و غالب دلیل است استوار گردد نه بر اساس آنچه گاه از دلیل برآید.
اصول و منابع استنباط شافعی دارای سمت گیری عملی و نظری توام با یکدیگر است. او به مسایل فرضی اهـمیتی نمیدهد و تنها ازاحکام امور واقعی که وجود خارجی دارند بحث و جستجو میکند و به همین دلیل در فقه او مسایل فرضی اندکی مییابیم.
در گفته های شافعی میان آرای قدیم و جدید او اختلاف بسیاری است و گاه در یک مسئله سه نظر دادهاست. همین اختلاف،پویایی و حیات فقه شافعی را پدید آورده و مجتهدان پس ازاو را در برابر آرای گوناگونی قرار داده تا هر کدام را، مطابق شرایط و اوضاع، به پذیرش واجرا سزاوارتر یافتند، برگزینند.
۱-۱-۴- چهارم حنبلی
امام احمد حنبل (۱۶۴ تا ۲۴۱ هجری): امام احمد حنبل که ابوعبدالله حنبل نام داشت در بغداد متولد گردید و در همانجا درگذشت. احمد بن حنبل از شاگردان امام شافعی بود. رواج مذهب حنبلی از سه مذهب دیگر سنت کمتر است. این مذهب توسط دو تن از مجتهدین اسلام به نام ابن تیمیه و ابن قیم رواج یافت و بعد در قرن ۱۲ هجری محمد بن عبدالوهاب تجدید نظری در آن نموده و عقیده دینی خود را بر مذهب حنبلی استوار ساخت و مذهب جدید وهابی را به وجود آورد که اکنون در عربستان رواج دارد(مشکور، ۱۳۶۸، ص۱۲۱).
حنبلی ها پیروان ابو عبدالرحمان احمد ابن حنبل از ائمه چهار گانه سنت و جماعت هستند. ابن حنبل اهل حدیث بود و توجهی به رأی نداشت. استناد او صرفاً به قرآن و حدیث پیامبر اسلام بود. محمد بن عبدالوهاب، موسس وهابیت نیز مذهب حنبلی داشتهاست.
اصول مذهب حنبلی بر پنج اصل استوار است:
۱- کتابالله (قرآن)
۲- سنت رسولالله (محمد)
۳- فتوای صحابه پیامبر اسلام
۴- قول برخی از صحابه که موافق با کتاب باشد
۵- تمام احادیث مرسل و ضعیف
از مواردی که حنابله به آن اهمیت زیاد میدهند امر به معروف ونهی از منکر است.
در فقه و اصول حنبلفقه او از ویژگیهای ذیل برخوردار است:
الف – فتواهای احمدبن حنبل به احادیث و اخبار و آثار سلف صالح مستند بود. او بر اساس قول پیامبر و داوریهای آن حضرت و همچنین فتواهای صحابه – در مواردی که از نظرمخالفی اطلاع نیابد – فتوا میداد و آن چه را هم در آن اختلاف کرده بودند میآورد.