-
-
- تعریف مفاهیم
-
آسیای مرکزی: در این پژوهش منظور از آسیای مرکزی منطقهای در آسیا است که در غرب چین، جنوب روسیه و شمال افغانستان قرار گرفته است و به آبهای آزاد راه ندارد. این منطقه شامل پنج جمهوری قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان است.
امنیت منطقهای[۲۷] و تأمین آن: امنیت در سطح منطقهای، شرایطی است که منافع و ارزشهای مشترک واحدهای عضو منطقه (به عنوان متغیرهای مستقل محیط امنیتی) در فرایند تحول قدرت، تضمین گردد. در نهایت، فرایند تأمین امنیت، نخست از محیط داخلی واحدهای سیاسی آغاز میشود، از محیط پیرامونی و منطقهای عبور میکند و به محیط جهانی و بین المللی متصل میگردد. به این ترتیب چنانچه روند تحوّل قدرت در سطح منطقه یا در محیط مشترک چند واحد سیاسی، با روند تحوّل قدرت در محیط داخلی واحدهای عضو منطقه هماهنگ و همسو باشند، در این صورت «محیط منطقهای»[۲۸] امن خواهد بود. همین ساز وکار در تعامل یا مواجهۀ روندهای جهانی با محیطهای امنیتی منطقهای برقرار است. همچنین چنانچه روند تحوّل قدرت در سطح جهانی، منافع و ارزشهای مشترک کشورهای عضو یک منطقه را به خطر اندازد، محیط منطقهای مورد بحث، در پرتو چالشهای تحول قدرت جهانی یا روند امنیتی جهانی، دچار ناامنی خواهد شد.[۲۹]
در مورد آسیای مرکزی؛ لنا جانسون و روی آلیسون معتقدند: “وجود کانونهای داخلی گوناگون و گستردۀ بیثباتی به این معنی است که ظرفیت چالش همیشه موجود است و نفوذ درحال رشد کشورهای خارجی و نفوذهای فراملی در منطقه میتواند دسته بندیهای جوامع آسیبپذیر را عمیقتر کند. شرکتها و دولتهای خارجی با برنامههای خود به عنوان رقبای یکدیگر میتوانند تأثیر زیانباری بر منافع کشورهای منطقه داشته باشند. در عین حال گروه های محلی و منافع ممکن است برای آسیب زدن به سایر گروه ها یا کشورهای منطقه، مایل به بهرهبرداری از فرصتهایی باشند که بوسیلۀ حضور بازیگران خارجی فراهم شده است”.[۳۰] در این چارچوب آنها امنیت منطقهای را به عنوان «مسائلی که احتمال چالش میان دولتها را افزایش میدهند، یا اینکه بیثباتی درون آنها را بیشتر میکنند و با این کار، خطر مداخلۀ خارجی را تقویت میکنند»؛ تعریف میکنند.[۳۱]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
رقابتهای منطقهای: امیر محمد حاجی یوسفی رقابتهای منطقهای را اینگونه تبیین میکند: “یکی از مفاهیم عمدهای که در بررسی اندرکنشها[۳۲] میان بازیگران منطقهای مورد استفادۀ اندیشمندان روابط بین الملل در دهه های اخیر قرار گرفته، عبارت از مفهوم رقابتهای منطقهای است. البته قبل از این، در طول جنگ سرد با مفاهیمی چون رقابت میان ابر قدرتها یا رقابت شرق و غرب سر و کار داشتیم، اما در دهه های اخیر، به ویژه پس از فروپاشی نظام بینالملل دو قطبی، با مفهوم رقابتهای منطقهای سروکار پیدا کردهایم. در مورد مفهوم رقابت منطقهای اجماع نظر وجود ندارد. برخی بر این باورند که دو دولت رقیب، با یکدیگر دشمنی ندارند، اما اکثر نظریه پردازان بر این باورند که خصومت و دشمنی جزئی از رقابت میان دو یا چند بازیگر منطقهای است”.[۳۳] در این پژوهش مفهوم اول از رقابت منطقهای مورد نظر است. همچنین ذکر این نکته ضروری است که رقابت همیشه جنبۀ نظامی نداشته و میتواند مسالمت جویانه باشد. همچنین الزامی نیست که هر رقابتی مبتنی بر احساس تهدید از سوی دولت دیگر باشد.
در یک تقسیمبندی که حاجی یوسفی به آن اشاره میکند، رقابت میان دو یا چند دولت به رقابتهای مکانی[۳۴]، موقعیتی[۳۵] و ایدهای[۳۶] تقسیم میشود که به ترتیب بر سر بدست آوردن سرزمین و منابع گوناگون، قدرت و نفوذ در یک منطقه جغرافیایی و یا تحمیل یک ایدئولوژی یا هویت ملی متفاوت به دیگری صورت میگیرد.[۳۷] بر این اساس، وی دو نوع رقابت را میان دولتها به تصویر میکشد: یکی رقابت استراتژیک که رقابتی مکانی، موقعیتی و یا ایدهای است که در آن رقبا یکدیگر را به عنوان تهدیدی برای رسیدن به اهداف و منافع خود میپندارند و دومی رقابت غیر استراتژیک که رقابتی مکانی، موقعیتی و ایدهای است که در آن رقبا چنین احساسی نسبت به یکدیگر ندارند. وی همچنین از قول جین کلرمونت[۳۸] پویاییهای رقابت یا همان جلوههای بیرونی و ظهور یافته رقابت را به چهار بخش سیاسی، نظامی، اقتصادی و بینالاذهانی[۳۹] تقسیم میکند. پویایی سیاسی به معنی تأثیر رقابتها بر روابط دیپلماتیک و سیاست خارجی دولتهای رقیب نسبت به یکدیگر است. پویایی نظامی به معنای تنظیم سیاستهای نظامی و دفاعی دولتهای رقیب با توجه به سیاستهای طرف مقابل است. پویایی اقتصادی به معنای تأثیر رقابتهای دولتهای رقیب بر روابط تجاری و اقتصادی رقباست. در نهایت رقابت در صورتی که به شکل استراتژیک درآید، موجب میگردد که دولتهای رقیب احساس دشمنی و تهدید نسبت به امنیت ملی خود از جانب طرف مقابل داشته باشند. این رقابت ریشه در تصور یا برداشتهای ذهنی[۴۰] دولتها داشته و ممکن است مبتنی بر واقعیت نباشد. به این ترتیب رقابت بینالاذهانی پدید میآید.[۴۱]
-
-
- پیامدهای اثبات فرضیه
-
به لحاظ عملی اثبات فرضیه به این معنا خواهد بود که ایران و روسیه از آنجا که دارای علاقۀ مشترک به تأمین امنیت در منطقۀ آسیای مرکزی میباشند، میتوانند سعی در تقویت این نقطۀ اشتراک از طریق همکاری در چارچوبهای امنیتی منطقه داشته باشند. پژوهش البته در این میان نگاهی نیز به واقعیتهای موجود امنیتی و رقابتهای موجود در منطقه دارد. همچنین دو کشور میتوانند از آنجا که به دلیل رقابتهای منطقهای دچار اختلاف در سیاستگذاری میباشند، سعی در کنترل این رقابتها داشته باشند تا به منافع دو کشور آسیبی وارد نشود. در این میان تلاش بر این است که بویژه توجه سیاستگذاران خارجی کشورمان به این رقابتها و واکنشهای روسیه جلب شود و بر اساس آن منافع ملی کشورمان بیشتر تأمین شود. پیامدهای فرعی اثبات فرضیه این است که نمایی کلی از اشتراکها و اختلافهای سیاست خارجی ایران و روسیه ارائه میدهد و در کل به تقویت روابط دوجانبۀ ایران و روسیه و نیز ایران و آسیای مرکزی میانجامد.
-
-
- نقطۀ تمرکز
-
این پژوهش از نظر موضوعی؛ سیاستگذاری خارجی، از نظر مکانی؛ ایران، روسیه و آسیای مرکزی و از نظر زمانی؛ سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۸ را در برمیگیرد.
- پایه های نظری
از آنجا که در این پژوهش، مطالعۀ مقایسهای سیاست خارجی دو کشور در یک منطقه صورت میگیرد، باید چارچوب خاصی برای مطالعۀ سیاست خارجی ایجاد و مقایسه بر مبنای آن صورت گیرد. به همین منظور در این قسمت نوعی مدل تحلیلی ایجاد شد که بر طبق آن برخی شاخصها در بررسی سیاست خارجی هر کشور تعیین و انتخاب شد و سیاست خارجی هر دو کشور در چارچوب آن مطالعه گردید. بر طبق این مدل تحلیلی اهداف سیاست خارجی کشورها، ابزارهای سیاست خارجی کشورها، مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی آنها، تصمیمگیری در سیاست خارجی و بالاخره هویت و سیاست خارجی بررسی خواهد شد. همچنین در بررسی سیاست خارجی منطقهای کشورها نیز یک سری شاخصها تعیین و در انتهای این بخش تبیین خواهد شد تا بر اساس آنها در فصلهای آینده سیاست خارجی دو کشور ایران و روسیه دقیقتر مطالعه شود.
-
-
- مطالعۀ مقایسهای سیاست خارجی کشورها
-
مطالعۀ مقایسهای[۴۲] در پی رفتارگرایی[۴۳] در روابط بینالملل پدید آمد. رفتارگرایان آمریکا در دهه های ۱۹۵۰ و۱۹۶۰ با بهره گرفتن از علومی دیگر چون مکانیک، آمار، سیبرنتیک، زیست شناسی و . . .، مجموعهای از مفاهیم همانند سیستم، ساختار، کارکرد و تصمیم را برای درک الگوهای رفتار، واکنشهای تکراری و نظم حاکم بر کنشها در سیاست خارجی دولتها مطرح نمودند.[۴۴] درچارچوب رهیافت تطبیقی سیاست خارجی میتوان به جیمز روزنا[۴۵] اشاره کرد. او در پیشنظریۀ خود در جستجوی ایجاد یک تبیین عمومی سیاست خارجی و ارائه گزارههایی قابل آزمون «اگر ـ پس»، بر سطوح مختلف علیّت رفتار خارجی دولتی (مثل فرد، نقش، ساختار حکومت، نوع جامعه، روابط بینالملل و نظام جهانی) تأکید داشت.[۴۶]
پژوهشگران این حوزه بطور عمده از روش های کمّی برای فهم سیاست خارجی استفاده میکنند. آنها بر این باورند که میتوان رفتار سیاست خارجی کشورها را در کل مورد مطالعه قرار داد و به نتایجی دست یافت. از این رو برای فهم سیاست خارجی، به تحلیل حوادث سیاست خارجی، یعنی آن چیزی که مظهر عملی سیاست خارجی است میپردازند. در نتیجه بررسی میکنند که چه کشوری نسبت به کدام کشور دیگر چه رفتاری را و چگونه انجام میدهد. این حوادث را میتوان به شیوه های گوناگون تقسیم بندی کرد. به عنوان مثال آیا رفتاری دوستانه بوده است یا خیر، ازچه شیوهای استفاده شده است و چقدر منابع برای آن به کار گرفته شده است.[۴۷]
-
-
- تعریف سیاست خارجی[۴۸]
-
در تعریف سیاست خارجی آنچه که مشترک است این است که سیاست خارجی نه تنها شامل اصول و اهداف است، بلکه راه های رسیدن به آن اهداف را نیز در برمیگیرد و البته همۀ این موارد در چارچوب کنش و واکنش یک دولت در صحنۀ بین المللی معنا مییابد. در تعریف سیاست خارجی اینگونه بیان شده است که سیاست خارجی تنها آن دسته از روابط را در بر میگیرد که حکومتها متصدّی آن باشند. به تعبیری دیگر سیاست خارجی عبارت است از یک استراتژی یا رشتۀ اعمال از پیش طرحریزی شده توسط تصمیمگیرندگان حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدافی معین در چارچوب منافع ملی و محیط بینالمللی است. به طور خلاصه میتوان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین[۴۹] و اجرای[۵۰] یک سلسله اهداف و منافع ملی است که در صحنه بینالمللی از سوی دولتی انجام میپذیرد.[۵۱]
از دیدگاه دکتر هوشنگ مقتدر نیز کلمۀ سیاست نه تنها شامل خطمشی، اصول و هدفهاست، بلکه راههایی که بوسیلۀ آن هدفهای مورد نظر باید تأمین گردد را نیز در برمیگیرد. پس سیاست خارجی تعیین و اجرای یک سلسله اصول و هدفهایی است که حاکم بر رفتار کشورها در صحنۀ بین المللی است.[۵۲]
براساس تعریف سیاست خارجی به عنوان استراتژیهای که توسط دولتها برای هدایت کنشهایشان در عرصۀ بین المللی مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان دریافت که سیاست خارجی نشاندهندۀ یک سلسله از اهداف است که کشورها جهت نیل به آنها از ابزارهایی استفاده میبرند. با توجه به این که کشورها در خلاء عمل نمیکنند، در نتیجه باید محیطی که در آن قرار دارند را نیز مورد توجه قرار داد. بدین ترتیب در سیاست خارجی باید به سه مسألۀ اهداف[۵۳]، ابزارها[۵۴] و سیستمها[۵۵] (محیط داخلی کشور، منطقهای و جهانی) توجه کرد.[۵۶] در بررسی مؤلفه های اصلی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی نیز پروفسور روح الله رمضانی میگوید: «مؤلفه ها یا مسائل اصلی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی از این قرارند: اهداف، تواناییها[۵۷]، استراتژیها[۵۸]، ابزارها، سبکها[۵۹] و فرآیندهای تدوین سیاست خارجی[۶۰]».[۶۱]
-
- مدل تحلیلی مطالعۀ مقایسهای سیاست خارجی کشورها