محققان سه نقش برای کارآفرینان در رشد اقتصادی در نظر گرفته اند:
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
- نوآوری: با معرفی محصولات یا خدمات جدید کارآفرینان و شرکت های کوچک، تعادل بازار به هم می خورد، شرکت های بزرگ اما غیررقابتی با افت سود و حتی در مواردی خروج از بازار مواجه می شوند و برای مدتی محدود، بازار انحصاری با سودآوری بالابرای خود ایجاد می کنند. این بازار انحصاری در نهایت با انتقال دانش به شرکت های دیگر و کپی برداری توسط آنها از میان می رود و بازار به نقطه تعادل جدید عرضه و تقاضا با سود اندک می رسد. در این فرایند، کارآفرینان برای معرفی محصول یا خدمت جدید و رقابتی نیاز به خلق دانش جدید یا انتقال دانش (تئوریک) از دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به حوزه خود و بهره برداری از آن دارند که در نهایت منجر به نوآوری در بازار، فروش بیشتر، محصول بهتر و خلق ثروت برای کارآفرین و جامعه می شود.
همچنین کارافرینان موفق با ایده های جدید آمده و سپس روش هایی را خلق می کند تا از این ایده ها برای حل یک مشکل یا تامین یک نیاز استفاده کنند. در دنیایی که بسیار سریع تر از حد تصور در حال تغییر است، خلاقیت و نواوری نقشی حیاتی در موفقیت و بقای یک شرکت دارند. این امر برای موسسات بازرگانی در تمام صنایع مصداق دارد که از تولید کنندگان خودرو گرفته تا پرورش دهندگان چای و شرکت هایی در اندازه های مختلف را شامل می شود. با این وجود، خلاقیت و نوآوری وجه مشخصه ی کسب و کار می باشند. تفکر خلاقانه، یک مهارت بازرگانی اصلی به حساب آمده و کارافرینان در توسعه و به کار گیری آن مهارت، پیشرو هستند. در حقیقت خلاقیت و نوآوری، غالباً مرکز ثقل توانایی های شرکت های کوچک برای رقابت موفق با رقبای بزرگتر از خود است. (زالی، ۱۳۸۹)
در بعضی از مواقع، نووری مستلزم ایجاد بعضی چیزها از هیچ است. با این وجود، نوآوری به احتمال زیاد از تغییرات ماهرانه ی متغیرهای موجود، استخراج روش های جدید از شیوه های قدیمی و تلفیق آن با روش های جدید یا انجام کارهای متفاوت با سایرین بدست می آید تا بتوان محصولی ساده تر و بهتر را ایجاد نمود.(همان)
لذا کارآفرینی ماحصل یک فرایند نظامدار و سیستماتیک در بکارگیری خلاقیت و نوآوری برای ارضای نیازها و استفاده از فرصتها در بازار است. این امر مستلزم بکارگیری استراتژیهای متمرکز برای ایده ها و دیدگاه های جدید و خلق کالا یا خدمتی است که نیازهای مشتریان را برآورده کرده یا مشکلاتشان را حل می کند. این امر چیزی بیش از اتصال تصادفی و مجزای ابزارهای گوناگون است. میلیونها نفر با ایده های جدید برای کالاها یا خدمات جدید و متفاوت می آیند. با این وجود، بسیاری از آنها هیچ کاری با این ایده ها نمی کنند. کارآفرینان، کسانی هستند که ایده های خلاقانۀ خود را با اقدامات هدفمند و ساختار یک مؤسسۀ بازرگانی مرتبط می کنند. بنابراین، کارآفرین موفق، فرایند مستمری است که بر خلاقیت، نوآوری و بکارگیری آن در بازار تکیه دارد.
-
- ایجاد شغل: در اقتصادهای توسعه یافته، شرکت های کوچک، بسیار بیشتر از شرکت های بزرگ فرصت های شغلی ایجاد می کنند. علاوه بر این فرصت های شغلی در شرکت های کوچک نیز راحت تر از دست می رود و عدم ثبات شغلی در این شرکت ها باعث می شود که استخدام و اخراج در این شرکت ها دینامیک تر باشد. با این همه، شرکت های کوچک به دلیل نوآوری و فرصت های رشد بیشتر، توانایی جذب نیروی کار بیشتری از بازار کار دارند که این نکته باعث کاهش نرخ بیکاری در کشورها و استفاده از استعدادهای متقاضیان کار در سطح کشور شده و منجر به بالارفتن سطح درآمد، مصرف و در نهایت رشد اقتصادی می شود.
از سال۱۹۸۰ تا کنون ، کسب و کارهای کوچک در اقتصاد آمریکا بیش از ۳۴ میلیون شغل ایجاد کردهاند. این در حالی است که از تعداد کارکنان شرکت های بزرگ در این کشورها کاسته شده است. در ایالات متحده آمریکا، ۵/۸۱ درصد از مشاغل جدید از طریق شرکتهای تازه تاسیس به وجود آمده و ۵% از شرکتهای تازه تاسیس، ۷۷% از مشاغل جدید را ایجاد کردهاند.
به طوریکه بیش از ۶۷ درصد از نوآوریهای تکنولوژیک و حدود ۹۵ درصد از نوآوری های منجر به تحولات بنیادی را کسب و کارهای کارآفرینانه پدید آورده اند. کارآفرینان از طریق ایجاد فناوری، ارائه محصولات و خدمات جدید، قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزایش داده و با افزایش بهره وری، سرگرمیهای نو، بهبود بهداشت و سلامتی، تسهیل ارتباطات و … موجب افزایش کیفیت زندگی می شوند. در واقع بخش اعظم صنایع جدید را کارآفرینان ایجاد کرده اند که می توان از کامپیوترهای شخصی، تلفنهای همراه، خرید از طریق اینترنت و سرگرمیهای دیجیتال به عنوان نمونه هایی از آن ذکر نمود.
همچنین بسیاری از صنایع جدید از پیامدهای کارآفرینی میباشند. صنایع نظیر، کامپیوترهای شخصی، بیوتکنولوژی، تلویزیونهای کابلی، نرمافزارهای شامل محصولات جدید نفتی، ارتباطات بیسیم، خدمات پستی صوتی، تلفنهای همراه، فروشگاههای اینترنتی، رسانههای دیجیتالی و …
از پیامدهای دیگر کارافرینی میتوان به بهبود وضعیت اقتصادی، فقرا و وارد شدن زنان به عرصههای کسب و کار و افزایش مالکیت آنها در کسب کارها، اشاره کرد (در ایالات متحده، سهم مالکیت زنان در کسب کارها از ۴% در سال ۱۹۷۰، ۳۵% در سال ۱۹۹۹ افزایش یافته است) بنابراین، کارآفرینی از طریق افزایش ثروت جامعه، منجر به ایجاد سهم بیشتری از درآمدها، برای افراد جامعه میشود. مطالعات در آمریکا نشان داده که بیشتر از ۹۵% از ثروتها از سال ۱۹۸۰ به بعد ایجاد شدهاند (مردیت و همکاران، ۱۳۸۴).
-
- ایجاد رقابت در صنایع: حضور شرکت های کوچک و نوپا در بازار سبب ایجاد رقابت می شود که این امر سبب جابه جا شدن ارزش افزوده محصولات به سمت مشتریان از طریق کاهش قیمت، افزایش کیفیت محصولات یا ارائه محصولات جدید و متنوع می شود. کارآفرینان با ارائه محصولات جدید در جست وجوی شکستن انحصار بازار که توسط کمپانی های بزرگ ایجاد شده هستند، در این عرصه به چالش می کشد. به علاوه حضور کارآفرینان موانع ورود به آن بازار را برای دیگر رقبای بالقوه، به علت انتقال دانش به شرکت ها و شکسته شدن انحصار تکنولوژی، به طرز قابل توجهی کاهش می دهد که تاثیرات بلندمدت تر بر رقابت پذیری صنعت مربوطه دارد.(سیدی و تقی خانی، ۱۳۹۰؛ هافر،۲۰۱۳)
تاثیر دولت در توسعه کارافرینی
موفقیت فعالیت های کارافرینانه در هر جامعه ای به تصمیمات اقتصادی آن جامعه وابسته است و اینکه افراد یک کشور در کسب و کارهای کارافرینانه مشارکت کنند، به انگیزه فردی آنان برای تبدیل شدن به کارافرین، توانایی آن ها برای تقبل فعالیت های کارافرینانه و برداشت هایشان از فرصت های در دسترس بستگی دارد. محیط هر کشور می تواند هر کدام از این عوامل را تحت تاثیر قرار داده و سیاست های دولت در قبال کارافرینان برای ارائه کمک های مالی از طریق یارانه ها و وام های ترجیحی یا سیاست های مالی مساعد که آن را «محیط تنظیمی» برای کارافرینی می نامند، فرصت های قابل دسترس را کسب، و کارهای موجود و کسب و کارهای جدید افزایش دهد.
کشورهایی که فعالیت های کارافرینانه در آن ارزشمند است تعداد بیشتری از این افراد به یافتن کسب و کار جدید یا مدیریت کسب و کار جدید برانگیخته خواهد شد. وجود چنین شرایطی اشاره به «محیط هنجاری» دارد. محیط های تنظیمی ، شناختی و هنجاری، پایه های سه گانه حمایت از فعایت های کارافرینانه یک کشور را شکل می دهند. کشورهایی که سیاست هایی برای تقویت هر سه پایه فوق الذکر یعنی تنظیمی، شناختی و هنجاری را اجرا می کنند، موفق خواهند بود. سیاست کلی تمرکز بر محیط تنظیمی، می تواند فرصت های در دسترس کارافرینان را از طریق ارائه مشوق های مالی یا برخوردهای ترجیحی دولت را بهبود بخشند. همچنین دولت می تواند محیط شناختی را نیز تقویت کند و بدین صورت، توانایی های کارافرینانه را از طریق برنامه های آموزشی و یا مشاوره ای افزایش دهد و نیز از طریق بهبود محیط هنجاری برای کارافرینی، و با بهره گرفتن از تبلیغات و تقویت کارافرینی در افکار عمومی، برای مطلوب دادن کارافرینان، انگیزه کارافرینان را بیشتر کند. (دانایی فرد، ۱۳۸۱)
در زمان مناسب فعالیت های کارآفرین آنگاه مثمر ثمر خواهد شد که سطح سیاسی جامعه بتواند نیروی نقادی بر قوانین و سنن موجود را از وی کسب کرده و بدین ترتیب از پیچیدگی های تحکمی قوانی کاسته و بر دامنه ارتباط اقناعی مبتنی بر آگاهی خود با جامعه بیفزاید. چنی فعالیتی خود به معنی نوعی زایش نظم جدید فرهنگی گریز از تحکم و پیچیدگی های قانونی است تا روابط فعالی کارافرین با سطح سیاسی در جهت اصلاح نظام های قانونی و کاهش سطح پیچیدگی آن ها تنظیم نشود، مهمترین رکن اثرگذاری اجتماعی فعالیت یک کارافرین آشکار نمی شود و او طبعاً نمی تواند به وظایف اجتماعی خود بپردازد.
فصل دوم مبانی نظری و پیشینه تحقیق
مقدمه
در حال حاضر، در ادبیات رشد اقتصادى، کارآفرینى اهمیت ویژ ه اى یافته است، به طورى که از آن به عنوان موتور توسعه اقتصادى یاد می شود. اما باید توجه کرد که در برخى کشورهاى در حال توسعه، نسبت به کشورهاى توسعه یافته، سطح کل فعالیت هاى کارآفرینى بسیار بالاست؛ در حالى که میزان رشد اقتصادى کشورهاى مذکور، کم است. از آنجایى که اقتصاددانان به طور معمول از دو دیدگاه متفاوت”دارا بودن کسب و کار” و “ابتکارات” کارآفرینى را مورد بررسى قرار مى دهند که اولى بیانگر کارآفرینى غیرمولد و دومى بیانگر کارآفرینى مولد است، به نظر مى رسد دلیل تفاوت مذکور سهم کارآفرینی در فعالیت های مولد یا غیرمولد است. زیرا در دیدگاه اول، مفهوم کارآفرینى فقط با اشتغال زایى مترادف شده است که فقط راهى براى گریز از بیکارى و تأمین نیازهاى اولیه افراد با انجام فعالیت هاى تکرارى در جامعه است، در حالى که در دیدگاه دوم، کارآفرینی فرایند شناسایی فرصت های اقتصادی، ایجاد کسب و کار جدید، نوآور و رشدیابنده برای بهره برداری از فرصت های شناسایی شده دانسته شده است که در نتیجه آن، کالاها و خدمات جدیدی به جامعه عرضه می شود. از این دیدگاه، کارآفرینی می تواند ویژگی های مثبتی مانند بارور شدن خلاقیت ها، ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه فناورى، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی را همراه خود داشته باشد.
در حوزه کارآفرینی تئوری واحد و جامعی وجود ندارد. در عین حال برای تبیین و توصیف پدیده کارآفرینی رویکردهای مختلفی وجود دارد. برخی از پژوهشگران رویکرد روانشناختی را اصلح تصور کرده و بر خصیصه های فردی تکیه کرده اند. عده ای دیگر رویکرد جامعه شناسی را در پیش گرفته و عوامل جامعه شناسی را موثر بر کارآفرینی دانسته اند. لذا ساماندهی این فصل بدین صورت می باشد که بخش اول مربوط به کارافرینی و نقش آن در توسعه اقتصادی است و بخش دوم مربوط به سرمایه گذاری و عدم اطمینان در این شرایط و بخش سوم مربوط به مطالعات داخلی و خارجی است.
سابقه کارآفرینی در ایران
علیرغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه نیز از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر شدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه مذکور، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فنّاوری(کاراد)، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و همچنین سایر مؤسسهها همچون جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه Entrepreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی از این واژه برداشت شود، در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغالزایی است. این برداشت ناصحیح از مفهوم کارآفرینی و همچنین وجود نیروی انسانی بیکار در جامعه بویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی، موجب شده در بسیاری از سیاست هایی که برای توسعه آن اتخاذ شده، صرفاً جنبه اشتغالزایی برای آن در نظر گرفته شود، حال آنکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند:
-
- بارورشدن خلاقیتها
-
- ترغیب به نوآوری و توسعه آن
-
- افزایش اعتماد به نفس
-
- ایجاد و توسعه تکنولوژی
-
- تولید ثروت در جامعه و
-
- افزایش رفاه عمومی است.
اکنون در کشور ایران ، به رغم داشتن جمعیتی هوشمند، مستعد و برخوردار از منابع طبیعی فراوان، تولید ناخالص داخلی (GDP) در سطحی پائین بوده، شمار قابل توجهی از نیروهای جوان و حتی تحصیلکرده از امکان اشتغال بیبهرهاند و بر اولویت ایجاد کار در دیگر فعالیت های دولتی در سطوح گوناگون تأکید میشود. افزون بر این بسیاری از شرکتها، به سبب بهرهوری اندک، فقدان تقاضا و … در آستانه تعطیلی هستند و رقابت کشور هم در بازارهای جهانی اندک است. از این رو، امروزه «توسعه کارآفرینی» رویکردی بسیار ضروری برای جامعه است.
ضرورت کارآفرینی در کشور
در کشور ما مراکز حمایت از کارآفرینان بسیار محدود و کارآفرین با تمام مشکلات، ضمن تلاش جهت تبدیل ایده به محصول باید تمام خطر سرمایه گذاری را خود عهده دار باشد. مراکز حمایت از کارآفرینان به دلیل نداشتن پشتوانه مالی و عدم حمایت جدی از طرف نهادهای ذیربط قادر نیستند پاسخگوی نیازهای مالی کارآفرینان باشند. کارآفرینان با ایجاد «SMEها» با سرمایه محدود خود و گاهی با دریافت وام اندکی وارد یک حرکت اقتصادی و صنعتی میشوند و در بسیاری از مواقع زندگی و امکانات خود را در راه توسعه صنعتی از دست میدهند.
با تولید دانش فنی یک محصول توسط کارآفرین، شرکتهای تولیدی خارجی توسط عوامل خود در کشور از این تواناییها اطلاع یافته و قیمت محصول خود را چنان پائین میآورند که کارآفرین داخلی توان رقابت را از دست داده و در مدت کوتاهی ادامه فعالیت آنها متوقف میشود. در این مواقع اگر کارآفرین حمایت نشود نمیتوان انتظار داشت کارآفرینی و ایجاد « SMEها » در کشور توسعه یابد.
مهمترین آثار توسعه کارآفرینی عبارتند از: افزایش نوآوری، ارتقای سطح فنّاوری، افزایش تعداد ثبت اختراعات و ابداعات، تولید دانش فنی، ایجاد اشتغال، تولید و توزیع درآمد در سطح جامعه است که در نتیجه میتواند افزایش ثروت ملی را در برداشته باشد. در این خصوص لازم است تا از تجربه ارزنده دنیا با توجه نیروهای مساعد فراوان در کشور به خوبی استفاده و با جدیت برای توسعه کارآفرینی برنامه ریزی نمود.
از سال ۱۹۹۷، با همکاری مراکز معتبر دانشگاهی در برخی کشورها، مدل«جی.ای.ام»[۱۱] برای ارتباط بین کارآفرینی و رشد اقتصادی طراحی شد و در سال ۱۹۹۹ این الگو در ده کشورجهان مشتمل بر: آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، کانادا، فنلاند، دانمارک و رژیم اشغالگر قدس بررسی شد و در سال ۲۰۰۰ کشورهای آرژانتین، استرالیا، بلژیک، برزیل، هند، ایرلند، کرهجنوبی، نروژ، سنگاپور، اسپانیا، و سوئیس هم به آنها پیوستند. که دستاوردهای این پژوهش را به این شرح میتوان بیان کرد:
-
- فعالیتهای کارآفرینانه در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است.
-
- سیاست های مناسب و افزایش توان کارآفرینی یک جامعه (از جمله مهارت ها و انگیزهها)، بیشترین تأثیر را در گسترش کارآفرینی دارد.
-
- شرکت زنان در کارآفرینی ضرورتی دراز مدت برای اقتصاد است.
-
- برای رسیدن به دستاوردهای پایدار و بلندمدت، سیاستها باید جوانان زیر ۲۵ سال و افراد بالای ۴۴ سال را به کارآفرینی فراخواند و تشویق کند.
-
- هر دولتی که متعهد به پیشرفت اقتصادی است، باید زمینه حمایت های لازم را از کلیه جنبههای
اقتصادی که هادی و حامی افزایش بسترهای کارآفرینی هستند از جمله کاهش مالیاتها، دسترسی به نیروی کار، کاهش هزینههای نیروی انسانی(غیر حقوقبگیر)، روان سازی مقررات و آسانسازی کسب و کار را فراهم سازد.
- هر دولتی که متعهد به پیشرفت اقتصادی است، باید زمینه حمایت های لازم را از کلیه جنبههای
- سیاست ها باید راهگشای گسترش سرمایهگذاری های مخاطرهآمیز و برانگیزاننده انگیزه افراد برای سرمایهگذاری بهینه در مراحل نخست هر گونه کسب و کاری باشد.