-
- با گفتار درونی حالت هیجانی را در خود تشخیص میدهیم.
- سعی کنیم به علت خشم خود پی ببریم(محمدی، ۱۳۹۱).
مرحله دوم مهارت کنترل خشم: خنثی کردن خشم
الف: شیوه های بلند مدت
۱- ورزش های هوازی ۲- آرمیدگی ۳- پیشبینی ۴- تخلیه ی احساسات منفی گذشته
ب: شیوه های کوتاه مدت:
۱- خود آگاهی هیجانی ۲- تنفس عمیق ۳- روش های حواس پرتی – شمردن اعداد – به یادآوردن شعر – به یاد آوردن یک خاطره یا تصویر ناخوشایند – به یاد آوردن یک لطیفه- فکر نکردن(رمضانی، ۱۳۹۱).
مرحله سوم مهارت کنترل خشم: قاطعیت
افراد در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز عموماً به چهار شکل عکس العمل نشان میدهند:
دسته اول افرادی هستند که به صورت مشخص، در هنگام خشم، آن را فرو می خورند و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. به این افراد منفعل گفته می شود. دسته دوم افرادی هستند که بر خلاف دسته اول به محض عصبانی شدن، به صورت مشخص، خشم خود را بروز میدهند. به این دسته از افراد پرخاشگر گفته می شود. دسته سوم، افرادی اند که به صورت نامشخص پرخاشگری میکنند. کله شقی، اشکال تراشی، مسامحه پشت گوش انداختن ویژگی های این دسته از افراد است. و در نهایت دسته چهارم افرادی هستند که بهترین و مناسب ترین برخورد را در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز از خود نشان میدهند؛ افراد قاطع کسانی اند که دو مرحله قبلی کنترل خشم را با موفقیت به پایان رسانده اند و در مرحله پرخاشگرانه رفتار کردن، با فرد مقابل که موجب خشم وی شده است ، گفتگو میکنند (ناصری، ۱۳۸۶).
هنگام بروز عصبانیت تمرکز و ادارک بسیار محدود می شود و همه توجه به موضوعی معطوف می شود که از آن خشمگین شده و در این صورت پردازش اطلاعات مختل شده و امکان تنفر سازنده و ارزیابی صحیح و استدلال کارآمد بسیار ضعیف می شود که چنین وضعیتی باعث رفتار مشکل ساز می شود و ارتباط را مختل میسازد که درد از مدت زمینه ساز بروز اختلالات قلبی و عروقی می شود که ممکن است فرد را به مصرف مواد مخدر برای رهایی از این ناراحتی بکشاند و سبب اعتیاد فرد به این مواد و در نتیجه سکته قلبی یا مغزی شود (حامدی، ۱۳۸۷).
اگر خشم را به گونه ای ابراز کنیم که باعث ایجاد دشمنی، تنفر، ناکامی یا رنجیدگی فرد دیگری شود یا موجب بروز آشفتگی، افسردگی، بیخوابی و مشکلات جسمی مثل سردرد شود مخرب است و سبب بروز رفتاهای نابهنجار از جمله گرایش به مواد مخدر که سبب رهایی چند لحظه ای فرد از افکار منفی خود به تدیج فرد مجذوب خود کرده و باعث اعتیاد فرد می شود (خدایاری فرد، ۱۳۸۶).
تبیین های روانشناختی بر تفاوت های فردی اشخاص در شیوه تفکر و احساس درباره رفتار خویش تأکید دارند و تفاوت های که میتواند به شکل تفاوت های ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، کمی وابستگی و تعلق خاطر به یکدیگر یا تمایل به خطر کردن و لذت جویی باشدت بیشتری مستعد ارتکاب رفتارهای کجروانه سازد و بهترین تبین های وان شناختی که بر نارسایی های شخصیتی تأکید دارد تبین فروید است و ساختار شخصیت را شامل نهاد، من، من برتر میداند و نهاد همانند نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی میباشد که هیچگونه قید و بندی نمی شناسد و در این راستا فرد که کنترل خشم خود را به صورت واقعی و مفید بیان نکند در سطح نهاد باقی می ماند و چون مواد مخدر اوج لذت برای فرد به ارمغان می آورد به اعتیاد گرایش می آورد (سلیمی و داوری، ۱۳۸۰).
تبیین های زیست شناختی را می توان در دو حیطه اختلالات بدن و تبین های ژنتیک تقسیم کرد و تبین های زیست شناختی عوامل جسمی و زیستی را موجب خشم و کجروی می دانند. و به نظر آن ها مجرمان و تبهکاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت میباشند یعنی بین تقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیکی وجود دارد و روانپزشکان نیز ابتلا به بیماری ها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز می دانند بر این اساس عواملی مانند ارث، کروموزم ها، ژنها، ابتلا به بیماری ها و جنسیت و سن و نژاد به نوعی عامل رو آورد فرد به اعتیاد معرفی می شود(سلیمی و داوری، ۱۳۸۰). نظریه های جامعه شناختی بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شکل دادن به پدیده کجروی و اعتیاد تأکید دارند و هنگام توجه به چگونگی ششکل گرفتن رفتارهای کجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه میکنند که که گروه ها یا قشرهایی را از اعضای آن در معرض کجروی قرار میدهد و اگر فرد در جامعه به صورت مکرر و مداوم در معرض فشارهای اجتماعی از جمله کمبود شغل و بیکاری سبب پرخاشگری و خشم فرد و گرایش به مواد مخدر می شود که ضررهای بسیاری برای جسم و روان فرد و خود جامعه دارد(اسدی دارستانی، ۱۳۹۲).
خشونت خانوادگی: خشونت خانوادگی، از اول تاریخ بشر وجود داشته است. فروید در مقاله ای وجود یک تکانه ناهوشیار برای کودک آزاری را گزارش میدهد. بررسی و تحقیقات صورت گرفته در زمینه سبب شناسی، انتقال بین نسلی و توالی تکاملی و تدریجی خشونت، موجب تغییر دیدگاه کشورها در زمینه کودک و همسر آزاری و نیز خشونت خانوادگی شده است(خدایاری فرد، ۱۳۸۶).
دیوید گیل[۱۳] (۱۹۷۵)، فرایند پنج بعدی سبب شناسی خشونت خانوادگی را به این صورت ارائه کرد:
۱- تعریف جامعه از کودکی شامل حقوق و انتظار از کودکان.
۲- فلسفه اجتماعی جامعه، ارزش های عمده و اصیل، مفاهیم جامعه در مورد انسان ها و ماهیت آموزشی.
۳- انتظارهای اجتماعی در زمینه استفاده از خشونت در برآوردن نیازهای شخصی.
۴- بافت های استرس آمیز زمینه ساز شامل فقر، ازدحام، فقدان منابع، تعداد زیاد کودکان و انزوای اجتماعی.
۵- اشکال متنوع آسیب شناسی روانی (اولسن[۱۴] و همکاران، ۱۹۹۰).
۲-۲-۱۱-۱-۲- دیدگاه های نظری خشم
در واکنش به فهم علل و عوامل مؤثر در خشونت، نقش آسیبهای محیطی و شرایط تربیتی و غیره، رویکردهای هدفمند و چند بعدی جامعی، در سال های اخیر شکل گرفته اند:
۱- دیدگاه زیستی: میزان همگامی ارثی بالاتری در خانواده های افراد خشن دیده می شود و عوامل زیستی متعددی مانند تأثیر داروها و سوء مصرف مواد، سطح هورمون ها، صدمه به مناطق خاص مغز و ناقلان عصبی به تناوب در فرایند خشونت دخیل دانسته شده اند(خدایاری فرد، ۱۳۸۶).