پاسخهای متخصصین بخش صنعت، به این سؤال عبارتند از:
وجود مشکلات کاربردی در صنعت؛ ضرورت داشتن نگاه علمی به موضوعات کاربردی در صنعت؛ حل مسائل بصورت بلندمدت با بهره گرفتن از نگاه علمی دانشگاه؛ ایجاد تحرک در صنعت با بهره گرفتن از خلاقیت و نوآوری با بهره گیری از منابع علمی دانشگاهی؛ برای رسیدن به «سازمان یادگیرنده» که بدون استفاده از منابع دانشگاهی غیر ممکن است؛ حل مسائل قبلی با روشهای کارآمدتر جدید که دانشگاه متولی تولید آنهاست؛ افزایش روحیۀ تغییرپذیری و اصلاح در صنایع، وقتی که ارتباط این دو بخش، مداوم و پایدار باشد؛ کاهش هزینه های تولید با بهره گیری از روشها نوین تولید، بازاریابی، فروش و… که دانشگاه در اختیار آنها قرار میدهد و نیز افزایش بهرهوری و درآمد حاصل از این تغییرات؛ آشنایی صاحبان صنایع با مباحث و یا حتی رشته های تحصیلی که مورد نیاز صنعت است و تصمیم به تحصیل در این رشتهها گرفتن؛ گسترش حیطۀ فعالیت صنعت و وارد شدن آن به بخشهای جدید بازار و جذب مشتریان جدید، ایجاد خط تولید محصول جدید و… با بهره گرفتن از تحقیقاتی که توسط دانشگاه برای آن انجام می شود؛ ایجاد فرصت برای آموزش نیروهای فعال در بخش صنعت برای ارتقای مهارت های حرفهای خود در دانشگاه؛ آگاهی دادن به جامعۀ علمی کشور، در مورد رشته های مورد نیاز صنعت و تلاش در جهت ایجاد آنها
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سؤال یک مربوط به اعضای هیأت علمی دانشگاه:
به نظر شما، چرا یک عضو هیأت علمی دانشگاه، باید با متخصصین بخش صنعت، ارتباط برقرار کند؟ به عبارت دیگر، چه نیازی به برقراری این ارتباط وجود دارد؟ (به عنوان مثال: عملیاتی کردن علوم نظری خود در صنعت، تشکیل شبکۀ ارتباطی برای فعالیتهای آتی خود در صنعت و…)
پاسخهای اعضای هیأت علمی دانشگاه به این سؤال عبارتند از:
پاسخگویی به نیازهای بخش صنعت و دریافت مسائل واقعی آنها و یافتن راه حل، بر اساس رسالت دانشگاه؛ تجاریسازییافتههای علمی و تولید ثروت؛ ارتقاء و تعمیق دانش و مهارت های کاربردی خود؛ دستیابی به تجربیات و الگوهای عملیاتی جهت انتقال دانش به دانشجویان؛ عملیاتی کردن آموختههای علمی و فراهم شدن زمینۀ استفادۀ صنعت از آخرین دستاوردها و یافتههای علمی موجود در دانشگاهها؛ آزمایش تحقیقات خود در صنعت و به محک گذاشتن اندوختههای خود؛ پرورش دانشجویان متخصص و عملیاتی برای ایفای نقش هرچه بهتر مشاغل مورد نیاز کشور در آیندۀ؛ نوشتن کتب درسی مطابق با نیازها و مسائل صنعت؛ رهیدن از این اتهام که استادان دانشگاه صرفاً دارای محفوظات بدون کاربرد و انتزاعی هستند؛ فراهم آوردن زمینۀ اشتغال دانشجویان در صنایع؛ آشنا شدن با موضوعات جدید (در اثر برخورد با مسئلهای حل نشده در صنعت) که شاید بررسی آن منجر به یافتهای بنیادین شده و مرزهای علم را جابجا نماید (تئوریسازی و تئوریپردازی)؛ نزدیک کردن مباحث نظری (تئوریک) به مقوله های عملیاتی (عینی)؛ داشتن احساس تعلق ملی به صنعت کشور خود، تا هرچه بهتر و بیشتر، موجب ارتقای آن شده، و در نتیجۀ آن، به ارتقای کیفیت زندگی هموطنان خود کمک نماید
سؤال دو مربوط به متخصصین صنعت:
به نظر شما، ارتباط، باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا متخصص بخش صنعت، راغب به برقراری آن باشد؟ (به عنوان مثال: بدون هیچگونه تکلف و پنهانکاری، از روی صداقت و فقط برای حل مشکل و بهبود وضعیت و…)
پاسخهای متخصصین بخش صنعت، به این سؤال عبارتند از:
مؤثر و مفید باشد و مشکلاتی که صنعت با آن دست به گریبان است را حل کند؛ دارای ارزش افزودۀ متقابل باشد؛ احترام متقابل به هر دو طرف و حفظ حرمتهای علمی و عملی؛ رعایت منافع مادی و معنوی، بخصوص حقالتألیف تیم علمی؛ هر دو طرف، دارای زبان مشترک و بدون تکلف باشند (زبان فنی، عامیانه، پیچیده، ساده و…)؛ بده بستانهای دو طرف باید مبتنی بر صداقت و اعتماد باشد؛ حقالزحمهای که دانشگاهیان برای انجام پروژه های صنعت دریافت می کنند عادلانه و به دور از اجحاف باشد؛ دانشگاهیان، زمان کافی برای فعالیت در بخش صنعت را کنار گذاشته و در زمان مقرر و بدون فوت وقت، فعالیتهای محوله را به اتمام برسانند؛ دیدن مشکلات، بصورت واقعبینانه و نه اغراق بیش از حد نسبت به مشکلات صنعت؛ بدون پنهانکاری از طرف هر یک از طرفین؛ باید بر اساس فرهنگ بومی کشور باشد و صرفاً تقلید از روشهایی که در دیگر کشورها صورت گرفته نباشد
سؤال دو مربوط به اعضای هیأت علمی دانشگاه:
به نظر شما، ارتباط، باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا عضو هیأت علمی دانشگاه، راغب به برقراری آن باشد؟ (به عنوان مثال: هنگامی که متخصص صنعت با دیدۀ شک و تردید نسبت به آنچه یک استاد در مورد یک موضوع صنعتی بیان می کند ننگرد، هنگامی که خدمات یک استاد به نحو شایسته پس از انجام موفقیتآمیز یا ناموفق یک پروژه تقدیر شود چراکه وی تمام تلاش خود را نموده است و…)
پاسخهای اعضای هیأت علمی دانشگاه به این سؤال عبارتند از:
مؤثر و مفید باشد و استادان بتوانند با انجام فعالیتهای تحقیقاتی، جواب سؤالهای خود را در صنعت بیابند؛ دارای ارزش افزودۀ متقابل باشد؛ احترام متقابل به هر دو طرف و حفظ حرمتهای علمی و عملی در همه حال؛ رعایت منافع مادی و معنوی، بخصوص حقوق مالکیت فکری تیم علمی؛ هر دو طرف، دارای زبان مشترک باشند (زبان فنی، عامیانه، پیچیده، ساده و…)؛ بده بستانهای دو طرف باید مبتنی بر صداقت و اعتماد باشد؛ احساس نیاز دوطرفه باید وجود داشته باشد و هر طرف به داشتههای دیگری، احساس نیاز کند؛ حقالزحمهای که دانشگاهیان برای انجام پروژه های صنعت دریافت می کنند عادلانه و به دور از اجحاف باشد؛ صاحبان صنایع باید امکانات کافی و لازم برای فعالیت دانشگاهیان در بخش صنعت را فراهم آورند (زمان کافی، هماهنگی با واحدهای مرتبط، لوازم مورد نیاز، رفت و آمد، اسکان و…)؛ در صورت قطعی شدن نتیجۀ یک تحقیق (پس از مذاکرات و مشورتهایی که حین انجام تحقیق با صاحب صنعت شده است) این نتیجه هرچه سریعتر اجرایی شود یا حداقل دلیل عدم اجرای آن ذکر شود چراکه این حرکت، نوعی سیگنال بیاحترامی را به تیم تحقیق مخابره می کند؛ ارتباط باید از طریق مجاری رسمی و بصورت پایدار و مستمر باشد و نه مقطعی.
مرحله سوم
در مرحلۀ سوم روش اسمارت که تجزیه و تحلیل کانال ارتباطی، صورت میگیرد، سؤال زیر مطرح میگردد:
سؤال سه (مشترک بین متخصصین صنعت و اعضای هیأت علمی دانشگاه):
به نظر شما، به چه طریق و از چه کانالهایی میتوان این ارتباطات را برقرار و تسهیل کرد؟ (به عنوان مثال: از طریق ارسال مجلههایی برای بخش صنعت که رزومۀ اساتید به تفصیل در آن آورده شده، تعریف پروژه هایی برای بهبود فرایند تولید، و ارسال طرح آن به اساتید رشتۀ مرتبط، تشکیل یک اتاق مشترک در هر دو بخش صنعت و دانشگاه برای برقراری ارتباط، تعیین یک رابط میان صنعت و دانشگاه که اطلاعاتی از وضعیت دو بخش در اختیار دیگری قرار دهد و…)
پاسخهای داده شده به این سؤال، پس از جمعبندی عبارتند از:
وبسایت، مراکز انتقال دانش و مراکز تحقیقاتی، بخشنامههای داخلی (در دانشگاه یا صنعت)، اجتماعات داخلی دانشگاه و حضور در دورهها و کلاسهای آموزشی، مجلههای تخصصی، نرمافزارهای چندرسانهای، نمایشگاه، بخشنامههای وزارتخانهها به دانشگاهها و مراکز صنعتی، صندوق ارتباط صنعت و دانشگاه، مصوبات مجلس شورای اسلامی.
مرحله چهارم
در مرحلۀ چهارم روش اسمارت که تجزیه و تحلیل بازار (آمیختۀ بازاریابی)، صورت میگیرد سؤالات زیر، مطرح می شود:
سؤال چهار مربوط به متخصصین صنعت:
به نظر شما چه موانعیدر متخصص بخش صنعت، وجود دارد که مانع برقراری ارتباط با اعضای هیأت علمی دانشگاهها می شود؟ (به عنوان مثال: تصور اینکه علوم این اساتید صرفاً نظری است و نمیتواند کارایی در صنعت داشته باشد، تصور اینکه اساتید توقعات بیش از حد نسبت به توانمندیهای خود دارند و…)
پاسخهای متخصصین صنعت به این سؤال پس از جمعبندی عبارتند از:
متخصصین صنعت به اعضای هیأت علمی، در ارتباط با مسائل حرفهای اعتماد ندارند (بعنوان مثال، اگر مشکلی در تحقیقات یا اجرای آنها پیش آمد از کمک، دریغ نکنند؛ تعهدات حرفهای خود را بطور کامل انجام دهند؛ یا اطلاعات ضروری در رابطه با طرح مشترک را در اختیار متخصصین صنعت قرار دهند، و…)؛ متخصصین صنعت، به توانمندیهای علمی اعضای هیأت علمی، اعتقاد ندارند؛ متخصصین صنعت، فرصت انجام فعالیتهای تجربهپذیر دانشگاهی را به اعضای هیأت علمی نمیدهند؛ احساسات شخصی و تعصبات غیر منطقی متخصصین صنعت، در برقراری ارتباط با اعضای هیأت علمی مؤثر است؛ مثلاً عقدهها و غرضورزیهای آنها؛ نحوۀ بیان و انتقال مفاهیم تخصصی از سوی اعضای هیأت علمی دانشگاه در ارتباطات و گفتگوهای فیمابین با متخصصین صنعت، قابل فهم نیست؛ متخصصین صنعت به اعضای هیأت علمی، در ارتباط با مسائل اخلاقی (مانند رعایت قوانین کپیرایت، افشای اطلاعات و…) اعتماد ندارند؛ متخصصین صنعت، حقوق مالکیت فکری و معنوی اعضای هیأت علمی را رعایت نمیکنند؛ متخصصین صنعت به نتایج تحقیقات و پیشرفتهای علمی، اعتماد و اعتقاد ندارند؛ متخصصین صنعت، از میزان تسلط اعضای هیأت علمی در پیادهسازی و اجرای اصول علمی مرتبط با زمینۀ صنعتی، شناخت کافی ندارند؛ ناآشنایی و عدم آگاهی متخصصین صنعت با کاربرد و مزایای مباحث علمی مرتبط با زمینۀ کاری خود، منجر شده است تا آنها به دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه در این زمینه، احساس نیاز نکنند؛ متخصصین صنعت، از قوانین و چارچوبهای برنامه ریزی شده جهت برقراری انواع ارتباطات با اعضای هیأت علمی، تبعیت نمیکنند؛ متخصصین صنعت، بر درستی روشهای ناکارآمد سنتی برای تولید، بازاریابی، فروش و… اصرار دارند؛ متخصصین صنعت، به توانمندیهای خود، اعتماد بیش از حد داشته و به همین دلیل نیازی به ارتباط با اعضای هیأت علمی نمیبینند؛ متخصصین صنعت، از میزان تسلط اعضای هیأت علمی به مباحث علمی مرتبط با زمینۀ صنعتی، شناخت کافی ندارند؛ متخصصین صنعت، درک درستی از محیطهای دانشگاهی ندارند و تصورات غلطی راجع به آن دارند؛ متخصصین صنعت، علیرغم آگاهی نسبت به انواع ارتباطات (ذکر شده در بالا) توان فنی، تخصصی و حرفهای برای اجرای آنها را ندارند؛ متخصصین صنعت، مشکلات و محدودیتهای زندگی شخصی خود را در ارتباط با اعضای هیأت علمی، دخالت می دهند؛ متخصصین صنعت، از مزیتهای به کار بردن اصول علمی در صنعت، شناخت کافی ندارند؛ متخصصین صنعت، از روند و نحوۀ اجرای طرحهای مشترک میان خود و اعضای هیأت علمی دانشگاه (مانند: کارآموزی، پیادهسازی تحقیقات، مدیریت امور، و…)، آگاهی کافی ندارند؛ متخصصین صنعت، در برقراری ارتباطات اجتماعی، ناتوان هستند
سؤال چهار مربوط به اعضای هیأت علمی دانشگاه:
به نظر شما چه موانعی در اعضای هیأت علمی، وجود دارد که مانع برقراری ارتباط با متخصصین بخش صنعت می شود؟ (به عنوان مثال: تصور اینکه متخصصین بخش صنعت صرفاً تجربی بوده و اطلاعی از یافتههای جدید در حوزۀ فعالیتشان ندارند، تصور اینکه متخصصین صنعت خدمات اساتید را به خوبی جبران نمیکنند و…)
پاسخهای اعضای هیأت علمی دانشگاه به این سؤال پس از جمعبندی عبارتند از:
اعضای هیأت علمی، تجربۀ کافی برای شروع ارتباط با صنعت یا ادامۀ آن را ندارد؛ اعضای هیأت علمی، در تجاریسازی نتایج تحقیقات و تولید ثروت، آگاهی و شناخت کافی ندارند؛ اعضای هیأت علمی، در مورد نحوۀ برقراری ارتباط با صنعت، اطلاعات کافی ندارند؛ اعضای هیأت علمی به انجام رویههای تکراری در دانشگاه (مثلاً آموزش، تحقیقات و…)، عادت کرده اند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند شروع همکاری باید از طرف صنعت باشد نه دانشگاه؛ اعضای هیأت علمی، برای کارراهۀ تحقیقاتی خود، برنامه ریزی ندارند تا همین موضوع، انگیزهای برای برقراری ارتباط با متخصصین صنعت باشد؛ اعضای هیأت علمی، نسبت به کاربرد و بکارگیری دانش نظری در صنعت آگاهی و شناخت کافی ندارند؛ اعضای هیأت علمی، شناخت و توجه کافی به شرایط بومی بخش صنعت، ندارند (بکارگیری دانش خود در صنعت بدون توجه به بومیسازی آن و…)؛ اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، تفکرات سنتی دارند و اصول علمی را در صنعت نمیپذیرند؛ اعضای هیأت علمی، انگیزهای براییادگیری بیشتر در صنعت (در مورد حیطۀ تحقیقی خود، روش اجرای آن و…) ندارند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، نوآوریها و پیشرفتهای علمی را به کار نمیگیرند؛ اعضای هیأت علمی، به خاطر ترس از شکست تمایلی به وارد شدن به فضای صنعت ندارند؛ اعضای هیأت علمی، تعهد لازم را نسبت به اجرای صحیح و کامل مسئولیتهای محوله از طرف متخصصین صنعت، ندارند (مثلاً صرف نکردن زمان کافی برای انجام به موقع فعالیتها و…)؛ اعضای هیأت علمی، از واقعیتهای صنعت و جامعه، شناخت کافی ندارند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، برای انتشار و چاپ نتایج تحقیقاتی که توسط دانشگاهیان در صنعت انجام شده است، محدودیت ایجاد می کنند؛ اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین حرفهای (اجرای کامل تعهدات و…) به متخصصین صنعت، اعتماد ندارند؛ اعضای هیأت علمی، نمی توانند از زبانی ساده و بدون پیچیدگیهای تخصصی برای ارتباط برقرار کردن با متخصصین صنعت، بهره برند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند نظام جبران، و پاداش مناسب در صنعت وجود ندارد؛ اعضای هیأت علمی در پایبندی به اصول اخلاقی و حرفهای خود در صنعت، مسامحه و سستی می کنند (مثلاً اغراق بیش از حد در مورد مشکلات موجود در صنعت و صادق نبودن)؛ اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین اخلاقی (افشای اطلاعات محرمانۀ تحقیق و…) از سوی متخصصین صنعت اعتماد ندارند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند شأن و مقام علمی متخصصین صنعت، پایین است و آنها سواد و توانایی کافی برای درک مفاهیم و موضوعات دانشگاهی را ندارند؛ اعضای هیأت علمی، منافع شخصی را بر منافع مشترک با متخصصین صنعت، ترجیح می دهند (انجام فعالیت در صنعت فقط با هدف بهرهمندی خود)؛ اعضای هیأت علمی، انتظارات نامتعارف برای جبران خدماتشان دارند (درخواست حقالزحمۀ بیش از حد متعارف و…)؛ اعضای هیأت علمی معتقدند محل فعالیت آنها فقط دانشگاه است و فقط باید به آموزش، تحقیقات و نوشتن مقاله و کتاب و… بپردازند؛ اعضای هیأت علمی، در موضوعات و مباحث علمی، تسلط کافی ندارند؛ اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ ارتباط با متخصصین صنعت، استقلال فردی آنها کاهش مییابد؛ اعضای هیأت علمی معتقدند با افزایش ارتباط با صنعت، که طبیعتاً منجر به کاهش روابط با دانشگاه می شود امنیت شغلیشان دچار خطر می شود؛ اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ برقراری ارتباط و انتقال دانش به صنعت، قدرت دانش (مزیت دانشی) خود را از دست می دهند؛ اعضای هیأت علمی از قطع روابط گروهی با همکاران خود در دانشگاه، پس از ایجاد ارتباط با متخصصین صنعت واهمه دارند.
سؤال پنجم (مشترک بین متخصصین صنعت و اعضای هیأت علمی دانشگاه):
چه موانع دیگری(به جز مواردی که به خود شخص بازمیگردد و در سؤال قبل، پرسیده شد) ارتباط اعضای هیأت علمی دانشگاهها و متخصصین بخش صنعت را سد می کند؟ (به عنوان مثال: بُعد مکانی میان دانشگاه و صنعت، نبود سازوکار ارتباطی در این دو بخش برای تسهیل ارتباط و…)
پاسخهای داده شده به این سؤال عبارتند از:
نبود زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی و… بصورت نظامیافته و رسمی برای تبادل اطلاعات بین طرفین؛ بُعد مکانی میان صنعت و دانشگاه؛ نبود مجاری قانونی و قوانینی که این ارتباطات را تسهیل نماید؛ نبود مراکز شبیهساز محیط عملی و صنعتی، در دانشگاهها که بتواند دانشجویان و استادان را برای همکاری با بخش صنعت، آماده کند؛ نبود فضای رقابت واقعی در بخش صنعت؛ وابستگی کامل دانشگاهها به بودجه و حمایت دولتی؛ نبود فضای رقابت بین دانشگاهها بویژه دانشگاهها دولتی؛ نبود سیاستهای تشویقی از سوی سیاستگذاران (وزارتخانههاو…) برای توسعۀ ارتباطات دو بخش؛ نبود برنامۀ مستمر و سیستماتیک از طرف دانشگاهها، که بتوانند منابع مالی بیشتری (به جز بودجۀ دولتی) از طریق تجاریسازی دانش، تفاهمنامه با صنعت و… جذب کنند؛ نبود برنامه ریزی بلندمدت و کلان برای جهتدهی تحقیقات دانشگاهی (از طریق طبقه بندی دانشگاهها از نظر تخصصها و منابع موجود در آنها، و تعیین جهت حرکت هر یک، و هدفگذاری برای آموزش نیروها و حل مسائل صنایع و…در هر یک از آنها)؛ اتکاء بیش از حدّ دانشگاه های دولتی به منابع دولتی؛ اتکاء بیش از حدّ صنایع دولتی به بودجۀ دولتی که به راحتی، امکان خرید نرمافزار و سختافزارهای مورد نیاز را برایشان فراهم می آورد و نیازی به تحقیق و پژوهش برای تولید آنها در داخل، احساس نمی شود؛ وجود خلأ قانونی و برنامه ریزی مدون برای تخصیص درست پروژه ها به استادان لایق؛ موازیکاری و ایجاد مراکز آموزشی و تحقیقاتی صنعتی به موازات مراکز دانشگاهی؛ عدم وجود احساس نیاز از سوی دانشگاهها برای برقراری ارتباط و انجام پژوهشهای کاربردی (چراکه وظیفۀ خود را فقط آموزش و نهایتاً پژوهش آنهم در حوزۀ موضوعات مرتبط به دانشگاه میداند و نه بیشتر)؛ عدم وجود احساس نیاز از سوی صنعت برای برقراری ارتباط و انجام پژوهشهای کاربردی (چراکه معتقد است صنعت، بخشی مجزاست و باید تمام مسائل مربوط به خود از تولید گرفته تا بازاریابی و فروش و… را خودش حل کند)
این دو سؤال اخیر، در واقع همان قیمت در بازاریابی اجتماعی هستند (Price) که فرد را از خرید محصول جدید، یعنی برقراری رابطه با طرف دیگر ارتباط، منع می کنند (این موانع، از جمله خود فرد یا رقبای موجود در بازار هستند که مشتری را به سمت خود، جلب می کنند تا سراغ برقراری ارتباط نرود). مکان (Place) و ترفیع (Promotion) نیز از جوابهای داده شده به سؤال مرحلۀ سوم و همچنین مواردی که محقق، اضافه می کند بدست می آید تا مکان توزیع این محصول (برقراری ارتباط) مشخص شود. محصول (Product) نیز همان استراتژیها و مداخلاتی است که باید جایگزین رفتار فعلی شود و با بهره گرفتن از اطلاعات به دست آمده از مراحل قبل و نیز تصمیمات محقق، ساخته و طراحی می شود.
آمیخته بازاریابی
در این قسمت، آمیخته بازاریابی مربوط به اعضای هیأت علمی و متخصصین صنعت ذکر می شود (به دلیل همپوشانی موارد تعیین شده برای اعضای هیأت علمی با مواردی که مربوط به متخصصین بخش صنعت است؛ این موارد یکجا درج شده اند):
قیمت (هزینه و مانعی که در مقابل این رابطه وجود دارد): قیمت، همان موارد ذکر شده در این دو سؤال اخیر است؛
مکان (مکان توزیع محصول): همان فراهم آوردن توزیع مناسب و سازگار (با جمعیت هدف)، و بازار قابل دسترس برای جمعیت هدف است که عبارتند از: محیط دانشگاه؛ محیط صنعت؛ سالنهای همایش خارج از محیط دانشگاه و صنعت؛ مراکز انتقال دانش و مراکز تحقیقاتی ساخته شده (در دانشگاه، صنعت، و یا خارج از این دو محیط)، اینترنت (فضای مجازی)، نمایشگاه
ترفیع: ترفیع شامل ترتیبی از کانالهای ارتباطی مانند ایمیل، پوستر، اعلانات عمومی، و مکتوبات است که در این مطالعه عبارتند از: وبسایت (که در آن استانداردهای تعامل، اخبار، مصاحبه با صاحبنظران و صاحبان تجربه و… درج شده است)، مراکز انتقال دانش و مراکز تحقیقاتی، بخشنامههای داخلی (در دانشگاه یا صنعت)، اجتماعات داخلی دانشگاه و حضور در دورهها و کلاسهای آموزشی (فروش شخصی)، مجلههای تخصصی، نرمافزارهای چندرسانهای، نمایشگاه، بخشنامههای وزارتخانهها به دانشگاهها و مراکز صنعتی، صندوق ارتباط صنعت و دانشگاه، مصوبات مجلس شورای اسلامی.
محصول: همان تعامل اعضای هیأت علمی و متخصصین بخش صنعت است که در بستهبندیهای مختلف به این دو گروه عرضه می شود. این بستهبندیها همان استراتژیها هستند که در مرحله پنجم ذکر میشوند.
مرحله پنجم
در مرحلۀ پنجم روش اسمارت، آمیختۀ بازاریابی بدست آمده در مرحلۀ قبل، تبدیل به استراتژی می شود. این استراتژیها به تفکیک هر بخش ذیلاً ارائه میگردند.
استراتژی های تعیین شده برای اعضای هیأت علمی:
تدوین استانداردهای تعامل و استفاده از فضای مجازی: تدوین استانداردهایی برای تعاملات میان صنعتگران و دانشگاهیان توسط وزارت صنعت و وزارت علوم، و تعبیۀ آن در پرتال اینترنتی مشخص
ایجاد مراکز انتقال دانش و تکنولوژی و مراکز تحقیقاتی مشترک با صنعت در دانشگاه: ایجاد مراکز انتقال دانش و تکنولوژیو مراکز تحقیقاتی مشترک در دانشگاه های مادر یک منطقه،که در آن اساتید باتجربه به همراه صنعتگران مشغول به فعالیت مشترک هستند و از اساتید کمتجربه نیز بهره برده خواهد شد
حرکت دادن دانشگاهها به سوی نسل سوم دانشگاهها (مدل دولت ـ صنعت ـ دانشگاه): در دانشگاه کارآفرین، دولت، بخشی از بودجۀ تحقیقات را فراهم آورده و قانونگذاری می کند؛ و دانشگاه، نتایج تحقیقات خود را تجاریسازی نموده و نیز بعنوان مرکز رشد از شرکتهای دانشبنیان تازهتأسیس حمایت می کند تا بتوانند جایگاه مستحکمی در بازار رقابت پیدا نمایند؛ در این دانشگاهها به دلیل طراحی سیستم بر پایۀ ارتباط تنگاتنگ با صنعت و هدایت اساتید به این سمت، میتوان بخشی از موانع ارتباط صنعت و دانشگاه را از میان برد.
انتقال تجربیات دیگر اساتید با بهره گرفتن از رسانههای مختلف: انتقال تجربیات اساتید باتجربه و دارای تعاملات مستمر با صنعت، به دیگر اساتید از طریق مجلههای تخصصی اساتید دانشگاه، وبسایتهای مشخص، نرمافزارهای چندرسانهای، برپایی نمایشگاه دستاوردهای اساتید (در صنعت) و غیره
حضور صنعتگران در دانشگاه از طرق مختلف: مانند عضویت صنعتگران چند شرکت مادر در یک منطقه، در جلسات مختلف یک یا چند دانشگاه مادر آن منطقه (مثلاً در شورای تدوین چارچوبهای تدریس و پژوهش)؛ عضویت افتخاری آنها بعنوان هیأت علمی؛ یا اعطای بورسیههای تحصیلی به آنها؛ تا با استادان مختلف تعامل داشته باشند.
ساماندهی نظام تحقیقات دانشگاهی و اختصاص قانونمند بخشی از زمان اساتید برای حضور در صنعت: طبقه بندی و اولویت بندی موضوعات پژوهشی در شورایی متشکل از استادان گروه های مختلف تحصیلی با همراهی صنعتگران موفق آن منطقه؛ و الزام استادان برای انتخاب یکی از این موضوعات (و یا مطرح کردن موضوع مورد علاقه خود استاد در آن شورا و بررسی مورد نیاز بودن آن برای صنعت) تا با این کار به نوعی بخشی از زمان استادان (بصورت هفتگی، ماهانه یا سالانه) برای حضور در بنگاههای اقتصادی و صنایع بصورت قانونمند اختصاص یابد (قانونگذاری توسط وزارت علوم با همکاری وزارت صنعت).
تغییر رویۀ وزارت علوم در ارزشیابی استادان دانشگاه: الزام به مشارکت، از طریق کسر امتیاز استادان فاقد ارتباط با صنعت؛ در نحوۀ اعطای فرصتهای مطالعاتی خارج از کشور؛ و اجرای سیاستهای تشویقی برای داشتن تعاملات بیشتر با صنعت (دادن امتیازهای تشویقی پلهای و صعودی)
استراتژی های تعیین شده برای متخصصین صنعت: