بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
قافیه را به صورت اعنات یا لزوم مالایلزم آورده و در حقیقت نوعی از ردیف را در آن ایجاد کرده است.» (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۸: ۱۲۶)« در بررسی انجام شده بر روی غزلهای سعدی (ششصد و سی و هفت غزل به اهتمام فروغی) تقریباً ۴۵% مردفاند و از این غزلهای دارای ردیف ۷۹% دارای ردیف فعلی هستند.» (شجاعی، ۱۳۹۰: ۱۲۳) در میان غزلهای کمالالدین خجندی (هزار و پنجاه و سه غزل به اهتمام دولتآبادی) ۶۴% مردفاند و از این غزلهای دارای ردیف ۷۳% دارای ردیف فعلی میباشد. از این مقایسه مشخص میشود که کمال در غزلهای خود بیش از سعدی از ردیف استفاده کرده است.. در این مقایسه همچنین مشخص شد که کمال به نسبت ردیفهای دشوارتر و طولانیتری در غزلهای خود به کار برده است ردیفهایی که گاه یک جمله کامل است. دشواری ردیف از خصوصیات بارز شعر کمال است امّا، سعدی از ردیفهای سادهتر استفاده کرده به جز چند مورد ردیف دشوار و طولانی ندارد.
سعدی در انتخاب ردیف همواره به علّت وجودی ردیف (این حاصل ذوق و قریحهی شگرف موسیقیایی قوم ایرانی) توجه دارد، یعنی به اینکه ردیف باید هم به شعر وحدت و یکپارچگی بیشتری ببخشد و هم بر موسیقی و گوشنوازی آن بیفزاید. او راز ردیف و نقش ظریف و مهم آن در شعر را بخوبی دریافته است. ردیف سعدی معمولاً متشکل است از حرف را ضمایر منفصل و متصل مثل من، تو، ت، ش و غیره و اسمهایی چون دوست و یار فعلهای کوتاه از قبیل است و هست، باشد، نمیباشد، نیست، گشت، رفت ، افتاد، اوفتد، شود، نمیشود، دارد، میبرد، آورد، گیرد، رسید، برآمد، آید، شدم، دارم، ندارم، آیی، کردی، دیدمی و امثال اینها جالب توجه است که سعدی حتی در ردیف غزلش کمتر فعل مرکب میآورد و نهایتاً به فعلهای پیشوندی مثل برخیزی، برآمد، در نمیگنجد و غیره بسنده میکند. (حمیدیان، ۱۳۸۲: ۹۱و۹۰)
کمال علاوه بر استفاده از ردیفهای فعلی ساده مانند: است، هست، نیست، رفت، شد، بود، کشت، برد و… از فعلهای پیشوندی همچون: در نیافت، در افتاد، در نمیگنجد، برگیرند، برآید از فعلهای مرکب همچون نتوان یافت، نمیتوان کرد، خواهم رفت، گفتن میتوان، گفتن نتوان و… نیز استفاده کرده است. ردیفهای دشوار سعدی که تعداد آن انگشتشمار است عبارتند از: «ما نیز هم بد نیستیم»، «ای دوست دستگیر»، «از دست رفت» امّا کمال تعداد زیادی ردیف دشوار در غزلهای خود به کار برده مانند «تو مرا ساخت»، «ما دانیم و دوست»، «دوست، الله دوست»، «کاکل مشکین دوست»، «گویم که کیست»، «اگر باشد عجب باشد»، «باری چه میگوید»، «ناگه ناگه»، «گفت ترا چه»، «گفتم به چشم» و،…در ردیفهای اسمی کمال مانند سعدی از ردیفهای دشوار استفاده کرده است. از ردیفهایی چون: آفتاب، سفید، گستاخ، چراغ، بسیار، دوست (کمال ۴ بار و سعدی ۹ بار این واژه را به عنوان ردیف به کار بردهاند) مبتلا، امشب، غریب، هیچ، هنوز، لطف، لطیف اگرچه این کلمات دشوار شاعر را در تنگنا قرار میدهد امّا، کمال با استادی و مهارت تمام از این تنگناها بیرون آمده است. در این قسمت مطلع چند نمونه از غزلهای همردیف هر دو شاعر آورده میشود و سپس برای جلوگیری از اطناب کلام ردیفهای مشترکی که تاکنون به آنها اشاره نشده است ذکر می شود:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
(سعدی، ۱۳۷۹: ۳۹۷)
نیست غیر از تو دستگیر ای دوست
دست افتادگان بگیر ای دوست
(کمال، ۱۳۷۵: ۷۹)
گرم قبول کنی ور برانی از در خویش
نگردم از تو وگر خود فدا کنم سر خویش
(سعدی، ۱۳۷۹: ۴۸۲)
ما به فریاد آمدیم از نالهی شبهای خویش
پرسشی میکن ز رنجوران شب پیمای خویش
(کمال، ۱۳۷۵: ۲۴۷)