گفتار هفتم: دلایل حرمت آلات موسیقی آوازی
روایات مناهی از آلات موسیقی آوازی
روایاتی که از عذاب شخص نوازنده دلالت دارند
اجماعگفتاراول: شناخت غناء از راه عرف
شکی نیست که عرف مرجع تشخیص برخی از احکام بوده است و فقها و اندیشمندان و برای تشخیص غناء حرام از آن تمسک جستهاند عبارتنداز:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
صاحب «جواهر» میفرماید:«غناء عبارت از آواز با کیفیت خاصی است که مشخص شدن آن به عرف موکول شده است[۹۴]
محقق اردبیلی در کتاب خود مینویسد:«آنچه را که عرف غناء بداند حرام است گرچه طرب انگیز و دارای ترجیع نباشد[۹۵]
و همچنین شهید ثانی در «مسالک»[۹۶]
و شیخ یوسف بحرانی در کتاب «حدائق»[۹۷]
و فاضل مقداد در«التنقیع البرائع»[۹۸]
ولی باید دانست که از راه عرف نمیتوان یک معنای مشخص و امر ثابتی را درباره غناء ارائه داد زیرا غناء در عرف خاص مطرح است و همواره با تغییر شرایط زمانی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی انسانها متغیر میشود، همین باعث این شد که فقهاء در مفهوم آن اختلاف داشته باشد. چون تلقی آنها از غناء تحت تاثیر تلقی عرف در هر زمانی از مفهوم آن بوده است. لذا نمیتوان تعریفی جامع و مانع از راه عرف برای غناء ارائه نمود. چون مفهوم غناء با تحول زمان و مکان و احوال انسانها متحول میشود، و عرف یک بلد در آن اختلاف است تا چه رسد به عرف بلاد، دیده میشود آواز و لحنی نزد بعضی غناء و آواز حرام و نزد بعضی دیگر آواز مباح و حلال به حساب میآید. آوازی برای یک قوم و ملتی طرب انگیز و هیجان انگیز و برای قوم و ملتی دیگر مکروه و ناپسند است.
نتیجه
آنکه موضوع غناء چنانکه محققان و پژوهشگران گفتهاند از نگاه عرف و عادت یک موضوع ثابت نیست و در تعیین آن اختلاف بسیاری وجود دارد.
گفتار دوم: فرق بین غناء و موسیقی آوازی
از جمله اعمال محرمه که شیخ انصاری در مکاسب پیرامون آن به بحث پرداخته، مسئله غنا میباشد باید یادآور شد غناء غیر از مسئله موسیقی است چنانکه برخی از اشخاص در هنگام اظهار نظر پیرامون مسئله غناء به اشتباه افتاده و مسئله موسیقی را به میان کشیدهاند حال آنکه مقصود از غنا چیزی است متفاوت و مغایر با موسیقی البته تفاوت بین دو عنوان یاد شده از دیدگاه پشینیان از علماء نه در مفهوم است و نه در مصداق و هر دو دارای یک معنا میباشند. غناء لفظ عربی است و موسیقی لفظ یونانی.
در رسائل «اخوان الصفا» به این معنی تصریح شده که موسیقی همان غناء و غناء همان موسیقی است، پس هیچ تفاوتی بین آنها نیست.[۹۹]
ولی علمای عصر حاضر لفظ موسیقی را به معنای صدای ابزار و آلات طرب استعمال میکنند که اخص از مفهوم لفظ غناست، موسیقی لفظ یونانی است و بر فنون و آوازهای گوناگون و انواع آلات طرب اطلاق میشود. و علم موسیقی علمی است که در آن از اصول آهنگها و نغمهها بحث میشود و این که اجزای آن چگونه با هم ترکیب و هماهنگی و مناسبت پیدا میکنند و یا برعکس در چه حالتی با هم تناسب و هماهنگی پیدا نمیکنند و نیز احوال زمانهایی که بین اجزای نغمه ها و آهنکها جدائی میاندازد مورد بررسی قرار میگیرد، تا بدین وسیله دانسته شود که الحان چگونه با هم ترکیب مییابند. «موسیقیار» برکسی اطلاق میشود که تخصص و حرفه او موسیقی باشد علامه دهخدا در لغت نامه در حرف میم میگوید:
موسیقی علمی است که بواسطه آن احوال نغمهها و زمان های آن شناخته میشود و مشتمل برد دو فن است:
۱- شناخت اینکه نغمهها چگونه با هم هماهنگی پیدا میکنند و برعکس این بخش فن الحان (آوازها) نامیده میشود.
۲- شناخت اوزان زمانهایی که بین اجزای آواز فاصله میشود و ْآن فن «ایقاع» نامیده میشود.[۱۰۰]
بنابراین مراد از موسیقی نواختن آلات مخصوصی است که بدین منظور ساخته شده است، اما آنچه که از غناء مدنظر میباشد، کیفیت خاصی است که عارض بر صوت میشود.
گفتار سوم: آیات شریفه قرآن مجید
آیه اول:
«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»[۱۰۱]
پس از پلیدی یعنی بتان بپرهیزید، و نیز از سخن زور اجتناب نمائید.
صاحب تفسیر المیزان میفرماید:
کلمه (زور) به معنای انحراف از حق است، و به همین جهت دروغ را نیز زور میگویند و همچنین هر سخن باطل دیگری را زور مینامند.[۱۰۲]
و در تفسیر«مجمعالبیان» آمده:
اصحاب ما روایت کردهاند که غناء و سایر سخنان لهو داخل در قول زور است. نحوه استدلال: ظاهر(اجتبنوا)، اجتناب کنید، امر است، و امر دلالت بر وجوب دارد. و از طرفی امر به چیزی، مقتضی نهی از ضد آنست.
بنابراین وقتی میفرماید از قول زور اجتناب کنید، یعنی از قولی که غناء باشد، پرهیز نمائید.
آیه دوم: آیه شریفه
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ
بغیر علم و یتخذهاهزواً اولئک لهم عذاب مهین[۱۰۳]
«بعضی از مردم گفتار لهو (بازیچه) را میخرند، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را لوث کنند آنان عذابی خفت آور دارند»
مرحوم علامه در المیزان میفرماید:
کلمه لهو به معنای هر چیزی که آدمی را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنی است که آدمی را از حق منصرف نموده به خود مشغول سازد، مانند حکایات خرافی، و داستانهائی که آدمی را به فساد و فجور میکشاند و یا آن را از قبیل سرگرمی به شعر و موسیقی و مزمار و سایر آلات لهو است که همه اینها از مصادیق لهو الحدیث اند.(همان)
(لیضل عن سبیل الله بغیر علم) مقتضای سیاق این است.
که مراد به سبیل الله قرآن کریم و معارف حقه از اعتقادات و دستورالعملها و مخصوصاً داستانهای انبیاء و اهم گذشته بوده باشد، چون لهو الحدیث و خرافات در درجه اول معارض با این داستانهای حق و صحیح است، و در درجه دوم بنیان سایر معارف حقه را در انظار مردم سست نموده، و سپس مفهوم میسازد.
موید این معنا جمله بعدی است که میفرماید(ویتخدها هزوا) یعنی حدیث را مسخره میکنند، چون نام خرافات نیز حدیث است و همین باعث وهن هر حدیثی میشود، و سبب میگردد مردم احادیث واقعی را نیز سخریه بگیرند پس همان طور که گفتیم مراد به سبیل الله قرآن است، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است، و گویا مراد کسی که خریدار لهو حدیث است این است که مردم را از قرآن منصرف نموده گمراه نماید، و در نتیجه مردم قرآن را هم به مسخرگی گیرند، و این است که به مردم بگوید، این نیز حدیث است مانند آن احادیث، و اساطیری است چون آن اساطیر[۱۰۴]
در «مجمع» میگوید:
اکثر مفسرین برآنند که مقصود از لهو الحدیث در اینجا غناء میباشد.
و از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و حضرت رضا(ع) نیز در این باب روایت وارد شده که تغنی از جمله لهو الحدیث و کلام بیهوده است.
و از امام صادق(ع) روایت آمده، که فرمود مقصود طعنه زدن به حقایق و استهزاء به آنست که بعضی از مردم جاهل به آن مشغولند…
سپس حضرت فرمود از اقسام طعن به حق غناء است و بنابراین هر چه که انسان را از راه خدا و اطاعت او باز میدارد داخل در آیه بوده و جز و لهو الحدیث خواهد بود چه از کارهای بیهوده باشد و یا استعمال آلات موسیقی و یا آن که به قرآن کتاب آسمانی را استهزاء نمودن.
چنانکه «ابومسلم» به همین مطالب در تفسیر آیه اشاره کرد و «عطا» گوید: مقصود «کارهای بیهوده و دروغ» است.
و خلاصه، هر چه جز و لعب و لهو بشمار آید و یا سخن دروغ بوده و از نظر قرآن بیهوده معرفی شده همه جز و آیه میباشند[۱۰۵]
آیه سوم:
«وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا »
«و کسانی که گواهی بنا حق ندهند، و چون بر ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذرند».[۱۰۶]