۲-۲-۴-۵- شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار واعمال انسان میگردد
بهداشت روانی مستلزم دانستن وارزش دادن به احتیاجات اولیه افراد بشر است. بعضی از این احتیاجات جسمانی است مانند: احتیاج به غذا، آب، استراحت وگروهی از آن ها روانی میباشند. مانند: احتیاج به پیشرفت، امنیت و… بشر دائماً تحت تأثیر این نیازهاست و به نسبت محرومیت ویا ارضای نیاز آن ها رفتار میکند. انسان از بدو تولد به علت اینکه احتیاجات دائماً درکشمکش است وسکون مطلق موقع مرگ به وجود میآید.دانستن احتیاجات نیروهای داخلی نحوه ارضاء ورفع آن ها از راه های منطقی، مطلوب واستفاده از واکنشهای روانی ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامیها باعث تعادل بیشترروانی شده وشخص با اطمینان خاطر به زندگی بدون تشویش خود ادامه میدهد(شاملو،۱۳۹۲).
۲-۲-۵- سلامت روان از دیدگاههای مختلف
۲-۲-۵-۱- نظر آمار دانان
کسانی که با آمار سروکار دارند برای تعریف افراد بهنجار از میانگین یا منحنی توزیع عمومی استفاده میکنند وافراد جامعه را با خصوصیات افراد میانگین مقلیسه میکنند. این روش جنبه آماری داردوفاقد جنبه بالینی ودرمان است برابر این دیدگاه کسانی که از میانگین جامعه انحراف دارند از سلامت روان برخوردار نمی باشند(احمدوند،۱۳۸۸).
۲- ۲-۵-۲- نظر پزشکان
پزشکان سالم بودن را نداشتن علائم بیماری تلقی میکنند. این استدلال در مورد برخی از بیماریهای جسمی نظیر بیماریهای عفونی ممکن است صدق کند ولی در مورد بیماریهای روانی قابل تعمیم نیست(میلانی فر،۱۳۸۹).
۲-۲-۵-۳- نظر روانپزشکان
اکثر روانپزشکان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری، قضاوت عادلانه ومنطقی در مواجه با محدودیتها وفشارهای روانی را ملاک سلامت وتعادل روان می دانند وهدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آن ها به زندگی در خانواده واجتماع وبه اصطلاح سازش با محیط است(احمدوند،۱۳۸۸).
روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که بین رفتار وکنترل او در برخورد با مشکلات اجتماعی تعادلی وجود داشته باشد. انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم تلقی می شود. بنابرین نگرش سیستمی عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و برعکس از آن اثر می پذیرد.از این رو در بهداشت روانی آن چه مورد بحث قرار میگیرد پدیدههایی است که در اطراف انسان وجود دارد وبر کل سیستم او تأثیر میگذارند ویا از آن متأثر میشوند(میلانی فر،۱۳۸۹).
۲-۲-۵-۴- نظر روانکاوان
آن ها روی شخصیت ایده آل تکیه دارند “من”[۳۰] را واسطه بین “نهاد”[۳۱] وکنترل نظارت “من برتر”[۳۲] دانسته وسلامت روان را میانجیگری درست و منطقی بین دو قدرت “نهاد” و”من برتر” تلقی میکند(میلانی فر،۱۳۸۹).
“من” باید بتواند بین تعارضهای نهاد ومن برتر تعادل ایجاد کند وچنانچه از عهده برقراری تعادل لازم بر نیاید بهاشت روانی به هم میخورد ومشکل روانی گردد(احمدوند،۱۳۸۸).
۲-۲-۶- سلامت روان از نظر مکاتب مختلف روانشناسی
۲-۲-۶-۱- مکتب زیست گرایی
مکتب زیست گرایی در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را بر بافتها واعضای بدن قایل می شود. این مکتب، که پایه اصلی روان پزشکی را تشکیل میدهد،بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد نه بهداشت روانی، زیرا بیماری روانی را جزء سایر بیماریها به حساب میآورد. اما روان پزشکی، در اواخر قرن هجده، شاخه ای ازپزشکی شناخته می شود وبه درمان بیماری می پردازد. به همین دلیل، روان پزشکی، از بیماری روانی، یک مفهوم عضوی فراهم می آورد. با این همه، به نظر میرسد که این شاخه پزشکی، بدون استفاده از دارو، میتوانست رشد کند. در واقع استفاده از بعضی داروها نشان داده است که بیماری روانی پایه ای زیستی دارد. دیدگاه پزشکی، بر اهمیت توارث در انتقال آمادگیهای اولیه برای برخی آسیبهای روانی نیز تأکید کردهاست(گنجی،۱۳۹۲).
دیدگاه روان پزشکی، برای تبیین بیماری روانی ، برپدیدهها واختلالات فیزیولوژیک اهمیت می دهد. این دیدگاه،درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد. طبق این دید، بهداشت روانی عبارت است ازنظام متعادلی که خوب کار میکند. اگر تعادل به هم بخورد، بیماری روانی ظاهر خواهد شد. بنا براین، می توان رفتار را به پاندولی تشبیه کرد که بین دو قطب بیماری نوسان داردو بهداشت روانی بین آن دو قطب جای میگیرد. ممکن است پاندول از نوسان بیفتد و اینجاست که دشواریهای سازگاری با واقعیت زندگی روزانه ظاهر می شود(گنجی،۱۳۹۲).
۲-۲-۶-۲- مکتب رفتارگرایی
مکتب رفتارگرایی معتقد است که بهداشت روانی به محرکها ومحیط وابسته است وبر فرآیندهای ناآگاه تأکید ندارد وبهداشت روانی وبیماری روانی را نیز در مقابل یکدیگر قرار نمیدهد. این الگو سعی میکند رفتار را با عبارات عملیاتی(قابل مشاهده واندازه گیری)تعریف کند. بنابرین رفتارگرایی، برای آن که از رفتار دید عینی بدهد، برمشاهده رفتار وتعامل بین آن ومحیط تأکید کردهاست. بنابرین، از دیدرفتارگرایی، بهداشت روانی رفتاری است که با محیط معینی، با نوعی بهنجاری رفتاری، سازگاری دارد(میلانی فر،۱۳۸۹).
۲-۲-۶-۳- مکتب انسان گرایی
یکی از مشهورترین روانشناسان انسان گرا آبراهام مزلو[۳۳] است .وی معتقد است که نیازهای انسان متناسب با نیرومندی به پنج طبقه تقسیم می شود . به عقیده او بهداشت روانی عبارت است از حالات کسی که از نظر نیازهای بنیادی آنقدر ارضاء شده است که میتواند برای خود شکوفایی انگیزه داشته باشد. مفهومی که مزلو از سلامت روانی دارد بررشد فرد جهت خودشکوفایی تأکید میکند. هر عاملی که نیروی خود شکوفایی را در جهت سلامت روانی وخلق نیازهای بالاترهدایت خواهد کردوبرعکس کسی که تمام تلاشهای او به ارضای نیازهای زیستی محدود شود رشد نخواهد یافت وبه بهداشت روانی کامل نخواهد رسید(گنجی،۱۳۹۲).
۲-۲-۶-۴-مکتب واقعیت درمانی (شناختی)
شاملو اساس وزیر بنای شناخت گرایی را در طرز تفکر ونقش آن در رفتار میداند ومعتقد است که رفتار نابهنجار انسان(به علت اختلالات و نارساییهایی است که طرز تفکر و استدلال آن ها در برخورد با حالات خود ویا مسایل زندگی وجود دارد(شاملو،۱۳۹۲).
۲-۲-۶-۵- مکتب روان تحلیل گری
روان تحلیل گران معتقدند که مشکلات روانی از تعارضهای درونی سرچشمه میگیرد. بنابرین سلامت روانی به معنای نبود علائمی است که دلالت براختلالاتی مانند اضطراب وافسردگی میکند(شاملو،۱۳۹۲ ).
۲-۲-۶-۶- مکتب بومی شناسی