عشق وجودی: نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است، که تنها بر اساس عشق وجود، دیگری بنا میشود. باز و خودمختار است. متکی به خویش است و آزادانه ارزانی میشود. عشق وجودی، بدون شک ارزشمندتر، بالاتر و بسیار باشکوهتر از عشق کمبود است. برای این نوع از عشق، آزادی تمام و کمال لازم است و منظور از آزادی این است که فرد «بیهمتایی» درونی خود و فرد دیگری را به تمامی پذیرفته باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود کردن دیگری، در این عشق دیده میشود. فرد در تلاش است تا دیگری را بشناسد و همین امر موجب صمیمیت در دو فرد میگردد.
عشق مبتنی بر کمبود، با حالت تدافعی در طرفین خود نشان میدهد؛ در حالیکه ویژگی عشق وجودی، خودانگیختگی و حفظ فردیت در رابطه است. این عشق فقط معطوف به فرد نیست، بلکه در رابطه فرد با جهان نیز صدق میکند. فرد در این مرحله، میتواند طبیعت را همانگونه که هست ببیند و از آن لذت ببرد. در صورتی که عشق مبتنی بر کمبود، جهان را پدیدهای میداند که قرار است تنها هدف خاصی را ارضا کند.
عشق وجودی هوشیارانه است و از آنجایی که مالکانه و تسخیری نیست، باعث رنج و عذاب نمیگردد. بدون هیچ هدف خاصی، تنها لذتبخش و شادیآور است. معمولاً از عشق وجودی، بهعنوان تجربهای شگفتانگیز و بینیاز یاد میشود.
۲-۴-۶- اثرات نزدیکی و فاصله در تداوم زندگی
اکثر در ما نگران مفهوم نزدیکی و فاصله را اساس چالش در رابطه می دانند. در حالی که این مفهوم یک مفهوم رشدی ساختاری برای درک ماهیت رابطه صمیمانه و نزدیک است اما به خودی خود نیز مفهوم بسیار ساده ای است (کرو و ریدلی[۷۲]، به نقل از موسوی، ۱۳۸۴).
از نقطه نظر مشاهدات بالینی به نظر میرسد که مفهوم نزدیکی/ فاصله مفهومی یکپارچه نیست بلکه از مجموع چند متغیر متفاوت شکل میگیرد مفهوم کلی نزدیکی/ فاصله اشکال متفاوتی دارد که باهم یا جداگانه حداقل ۴ عامل را شکل می دهند که این عوامل میتوانند موفقیت درمانی را پیش بینی کند (هال وگ[۷۳] و همکاران، ۱۹۸۴) این متغیرها را به این صورت میتوان توصیف کرد:
نزدیکی جنسی : ویژگی این متغیر به راحتی در رابطه جنس و میزان نزدیکی قابل قبول برای هر زوج مشخص میگردد.
نزدیکی جسمی و کلامی : این متغیر گرفتن و دادن مهر و عاطفه را در تعاملات غیر کلامی مانند آسودگی در آغوش گرفتن مشخص میکند، این نیاز و توانایی قبول و تحمل آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اغلب لازم است به زوج کمک کنیم تا درباره میزان نزدیکی جسمی به توافق برسند.
نزدیکی عاطفی : این متغیر با توانایی همدلی با احساسات و تجارب زوج ارتباط دارد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. وقتی همدردی مخل فرد دیگر است یا فرد دیگر بسیار خود را کنار می کشد میتواند زمینه استرس بین زن و شوهر را فراهم آورد.
نزدیکی عملی : این واژه بالینی برای جنبههایی از رابطه مورد استفاده قرار میگیرد که با نزدیکی روزانه زوج مرتبط است و شامل مشارکت در انجام وظایف اطلاع از محل و فعالیت زوج دیگر و نقشه کشیدن و سازمان دادن زندگی مشترک باهم یا به تنهایی بهوسیله حمایت از فعالیت های یکدیگر است.
در مراحل مختلف چرخه زندگی فردی یا خانوادگی زوج به تفاوت یا میزان نزدیکی یا فاصله توجه میکنند یا وقایع استرس زای زندگی پاسخ های کاملا متفاوت را در هر زوج ایجاد میکنند. برای مثال اگر زن در این دوره میزان نزدیکی جسمی و غیر کلامی بیشتری را انتخاب کند در حالی که شوهر نزدیکی جنسی بیشتری را ترجیح دهد، این دو نیاز متفاوت باعث درگیری زن و شوهر میشود (همان منبع).
۲-۴-۷- خصوصیات زوجین دارای رضایت زناشویی
فروقان فر (۱۳۸۶) خصوصیات زوجین دارای رضایت زناشویی و سازگار را به شرح زیر نقل میکند:
۱-زن و شوهر با رابطهای که دارند خود را خوشبخت می دانند.
۲- ارضای کامل نیازهای جسمانی و عاطفی انجام میگیرد.
۳-هر یک از همسران زندگی همسرش را بارور میسازد.
۴-محیط زناشویی شخصیت هر یک از زن و شوهر را ارزشمند می شمارد و به هر یک کمک میکند تا بهعنوان یک شخص استعدادهای ذاتی خود را شکوفا سازد.
۵-زوجین پشتیبانی متقابل از هم دارند، زوجین (من) یکدیگر را تهدید نمیکنند و از بودن باهم احساس خشنودی میکنند.
۶-نسبت به همدیگر درک و پذیرش متقابل دارند.
۷- رابطه زن و شوهر به شکل های زیر منعکس میشود: مراقبت، توجه به رفاه و خوشبختی یکدیگر، احترام متقابل، احساس مسئولیت (اختیاری) به نیازهای یکدیگر.
رضایت زناشویی، به مذاکره مداوم، ارتباط و فرایند سازش مربوط میشود. رضایت زناشویی، مطلوبیت زندگی، خشنودی از آن، کیفیت و میزان سازگاری زناشویی نیز مانند سازگاری زندگی مجردی از عواملی مختلف تأثیر می پذیرد که ارزیابی آنها در افراد و روابط شان بخشی از ادبیات مشاوره ی ازدواج و خانواده است.
رضایت زناشویی بر کیفیت عملکرد والدین، طول عمر، میزان سلامت، رضایت از زندگی، میزان احساس تنهایی، رشد و تربیت فرزندان، روابط اجتماعی و گرایش به انحرافات اجتماعی تأثیر دارد. (احمدی، فتحی، آشتیانی و نوابی نژاد،۱۳۸۴)
پژوهش ویلسن (۲۰۰۱)، در مورد رابطه بین پیشینه فردی و خانوادگی و سازگاری دو نفره نشان داد که تنیدگی کلی، سلامت هیجانی، دفعات ازدواج، مشکلات خانوادگی و رضایت زناشویی با سازگاری دو نفره ارتباط معناداری دارد.
لیدرو[۷۴] (۲۰۰۶) معتقد است زن و شوهرهای خشنود و سازگار نهتنها یکدیگر را سرزنش نمیکنند بلکه به دنبال عواملی هستند که تأثیر مثبتی بر روابط آنها بر جای بگذارد.
ادراکات زن و شوهر و برداشتهایی که آنها از زندگی خانوادگی خود داشته اند در سازگاری و رضایت زناشویی آنها تأثیر گذار است و نیز تأثیرات که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش میگیرد برجسته تر و بیشتر از مرد است یعنی دخالت الگوهای قبلی در رضایت و سازگاری زناشویی از ناحیهی زن قویتر است. (سباتیلی، ۲۰۰۳؛ به نقل از شاهمرادی،۱۳۸۴)
درواقع الگوهای ارتباطی، تعاملات، رضایت و سازگاری از بین نسل ها قابل انتقال هستند و این انتقال در رشد اجتماعی کودکان قابل نفوذ است. (سباتیلی[۷۵]، ۲۰۰۳؛ به نقل از شاهمرادی،۱۳۸۴)
۲-۴-۸- عواملی مؤثر بر دوام زناشویی
(کاسلو و رابینسون[۷۶]، ۱۹۹۶؛ به نقل از رضایی ۱۳۹۰) پس از پژوهشهای طولی عوامل استحکام بخشنده به ازدواج، موارد زیر را بررسی نمودند:
۱-توانایی انطباق: توانایی انطباق با تغییرات چرخه زندگی و حوادث استرس زا.
۲-تعهد به خانواده: شناخت و بازشناسی ارزشهای فردی هر عضو و پذیرفتن ارزش خانواده بهعنوان یک واحد.
۳-ارتباط: ارتباط ثمر بخش بین زوجین مستلزم صراحت، باز بودن و تداوم ارتباط است.
۲-۴-۹- نیازها و عوامل خشنودی رضایت زناشویی
نوشته های نخستین بر ادراک روابط موجود بین رضایت والدین و رضایت شخصی و خشنودی زناشویی تاکید داشته و یکی از عوامل مهم احساس خشنودی را سطح پایین تنیدگی مطرح نموده اند. بعلاوه اخیرا رابطه بین تغییرات روزانه و درجه احساس ارضا سه نیاز اساسی را که عبارتاند از استقلال، احساس شایستگی و احساس مرتبط بودن را بررسی نمودند. احساس استقلال یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که می خواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که میخواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی به معنای داشتن توانایی مواجهه با چالش های پیش رو است و احساس مرتبط بودن به معنای میزان تجربه روابط نزدیک مثبت با دیگران است. (امیدنیا، ۱۳۷۶)
۲-۴-۱۰- جنیست و رضایت زناشویی:
برم (۱۹۸۵) در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که به نظر میرسد جنسیت در بعضی از نقاط چرخه زندگی زناشویی میتواند در شادتر ساختن افراد مؤثر باشد. جنسیت همچنین ممکن است در فوایدی که افراد از ازدواج برداشت میکنند نیز تأثیر گذار باشد. برنارد[۷۷] (۱۹۷۲) عقیده ازدواجهای مردانه و ازدواجهای زنانه را برحسب تفاوتهای مربوط به روش هایی که مردان و زنان ازدواجشان را ادراک میکنند و انتظارات متفاوتی که برای ازدواجشان در نظر میگیرند، مطرح کرد. او گزارش داد به نظر میرسد ازدواج نیازها و علایق مردان را نسبت به زنان بهتر و بیشتر برآورده میکنند؛ و اینکه مردان متال آشفتگی روانشناختی کمتر و سلامت فیزیکی و روانی بیشتری را نسبت به مردان مجرد تجربه میکنند.
یکی از تفاوت هایی عمده در ازدواج زنان و مردان این است که تغییر سبک زندگی بهعنوان یک شوک به ویژه در زنان تجربهشده است. شغل زن اغلب مکان دوم را نسبت به شغل مردم میگیرد؛ و اغلب زنان باید مسئولیت بزرگتری را برای کارهای خانه به عهده بگیرند. (برنارد، ۱۹۷۲)
در مطالعهای که توسط وانفوسن[۷۸] (۱۹۸۱) در مورد روابط زناشویی و استرس زندگی انجام گرفت، نشانه دیگری از تفاوتهای جنسی در ازدواج آشکار شد. وانفوس گزارش کرد که برای شوهران، حمایت مؤثر زنان در تایید و صمیمیت، با افسردگی کمتر آنها درزمینهٔ استرس شغلی رابطه دارد؛ در حالی که افسردگی کمتر و بهتر بودن برای زنان با سودمندی و عدم اختلاف درباره کارهای روزمره مرتبط است.
یافتههای چندی در توافق با ایده برنارد در مورد ازدواجهای متفاوت مردان و زنان وجود دارد. هر چند که ازدواجهای زود هنگام با رضایت زناشویی برای هر دو جنس رابطه معکوس دارد (لی[۷۹]، ۱۹۷۷). همچنین زنان بیشتر از مردان به گزینه طلاق اندیشیده اند. (بوث و وایت،[۸۰] ۱۹۸۰)
تحقیقات نشان میدهد منابع بیشتر فردی در دسترس، با کیفیت بیشتر زناشویی همراه است. تحصیلات و سن در اول ازدواج در ارزیابی از کیفیت زناشویی مؤثر بوده اند. (بامپت و سویت[۸۱]، ۱۹۷۲)
ادبیات پیشین رضایت زناشویی نشان میدهد که در مراحل مختلف دوره زندگی زناشویی، تجربه ازدواج برای مردان و زنان متفاوت است. این پیشینه نشان میدهد در طول مراحل اولیه ازدواج زنان و مردان در سطح بالایی از رضایت و سازگاری قرار داشته و مشابهت بیشتری را دارند؛ در حالی که در ادامه عوامل چندی وجود دارد که تجربه زناشویی را در مردان و زنان متفاوت میسازد؛ و رضایت بالاتری را در مردان نسبت به زنان بوجود میآورد. شرایط و مقتضیات زندگی (استرسورهای بیرون از خانواده و داخل خانواده) و منابع شخصی ممکن است بر رضایت زناشویی تأثیر بگذارد. استرسهای زندگی که مربوط به شرایط بیرون و یا درون زندگی خانوادگی است که ممکن است رضایت زناشویی را کاهش دهند. در حالی که دسترسی به منابع شخصی ممکن رضایت زناشویی را افزایش میدهند (بیرد[۸۲]، ۱۹۸۶).
۲-۴-۱۱ – تحول رابطه و صمیمیت و رضایت زناشویی
در نظریه های گوناگون تصریح شده است که تحول رابطه زناشویی از مراحل جذابیت یا جذب شدن، بررسی ارزشها و بازخوردهای همدیگر، اظهار علاقه و خواستگاری، آزمون و محک رابطه (در چه حدی میتوان همدیگر را همراهی و نیازهای هم را ارضا نمود)، خود گشودگی انتخابی (در جهت شناخت یکدیگر و اینکه چقدر شباهت وجود دارد)، رهایی از اوهام و تثبیت رابطه صمیمانه می گذرد و درنهایت افراد تصمیم میگیرند آیا تعهد لازم را به یکدیگر داشته باشند یا خیر؛ و در آن صورت است که این رابطه میتواند با دلبستگی، گرمی، آرامش و احساس ایمنی همراه شود. در بین تحقیقات، در مورد پذیرش صمیمیت بهعنوان عنصر اساسی در کیفیت زناشویی مناقشهای وجود ندارد (یزدان دوست،۱۳۷۶).
هنگامی که در روابط زناشویی صمیمیت بیشتر شود عشق و محبت نیز افزایش می یابد درنتیجه احساسات ناخوشایند بیشتری هم چون شرم و ترس نمایان میشود که باید درمان شوند (گری[۸۳]، ۱۳۸۹).
دانونو و جانسن[۸۴] (۱۹۹۴) مطالعه ای را انجام دادند که در آن صمیمیت به سه نوع فرعی تقسیم میشود:
کلامی، عاطفی و جسمانی. این سه متغیر هرکدام به سهم خود میتوانند بهعنوان عوامل تعیین کننده پیوند و تعامل با سایرین و پیش بینی کننده رضایت زناشویی و درنتیجه سازگاری زناشویی نقش مهمی داشته باشند. هرچه لحظات و وقایع شادی انگیز و لذت بخش بیشتر و بهطور مداوم باشد شخص از سلامت جسم و روان بیشتر برخوردار بوده احساس رضایتمندی بیشتری کرده و استرسهای زندگی کم رنگ تر میشود (زینی[۸۵]،۱۳۸۹؛ به نقل از رضایی، ۱۳۹۰).
۲-۴-۱۲- خانواده اصلی و رضایت زناشویی
از عوامل مؤثر بر ارزشیابی همسر و تعامل با وی میتوان به بازخوردهای مربوط به نقش جنسی، اجتماع پذیری درزمینهی رفتار زناشویی مناسب که از راه مشاهده والدین فراهم آمده، ارزش های اجتماعی و مذهبی درونی شده و مجموعه باورها و جهت گیری های کنونی ناشی از تجارب پیشین اشاره نمود. ریشه روابط در درون خانواده نیز مانند روابط خوب با والدین تا حدی باموفقیت و رضایت و سازگاری زناشویی همراه بوده است.
برهمین اساس مشخص شد که زنان دارای پدر با خصوصیات گرم و پرورش دهنده، به مردان بویژه به شوهر اعتماد بیشتری دارند و زنان دارای پدارن سرد و منزوی و اجتنابی به مردان ازجمله شوهر خود کمتر اعتماد میکنند. به همین شکل مردانی دارای مادران ناپایدار، در شیوههای برقراری روابط، زنان را بیشتر مضطرب میسازند و ارتباط آنها ممکن است مشکلاتی را در پی داشته باشد. (محمدی، ۱۳۷۹ ؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰)
باوجود این پاره ای از شواهد دال بر این بوده که افراد تمایل دارند همسر مشابه با خود انتخاب کنند. این شاید بدان دلیل باشد که روابط دوستانه و محبت آمیز، نخست از والدین آموخته میشوند (ملازاده، ۱۳۸۱؛ به نقل ازاعتمادی، ۱۳۸۴).
ویژگیهایی را که هر یک از زوجها (از خانواده اصلی) با خود به رابطه جدید میآورند مانند شیوههای گفتگو و ارتباط، ساخت های قدرت، الگوهای مراوده ای، جهان بینی و فرضیات اساسی در مورد زندگی و … همه ازجمله عواملی است که رضایت زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد (مارکویسکی و گرین وود، ۱۹۸۴؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰).