خداوند دانا و حکیم است (بهرامشاهی ۱۳۸۷، ۴۲).
و چون کودکان شما به حد بلوغ رسیدند باید مانند دیگران اجازه ورود بگیرند. زنان بازنشسته که امید ازدواج ندارند باکی نیست در حالی که خود را به زیوری نیاراستهاند و قصد خودنمائی ندارند جامه خویش به زمین نهند، و اگر از این نیز خودداری کنند برایشان بهتر است. خداوند شنوا و دانا است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در این آیات دو استثناء، یکی برای قانون کسب اجازه در وقت ورود در اتاق دیگران، و دیگر برای قانون پوشش زنان، ذکر شده است.
آیه اول و دوم راجع به استثناء اول و آیه سوم راجع به استثناء دوم است.
قبلا این دستور را شرح دادیم که هر کس میخواهد وارد محل خلوت دیگری شود باید اعلام کند و با کسب اجازه وارد شود، و گفتیم این دستور حتی در مورد محارم نزدیک مانند پسر نسبت به مادر، و پدر نسبت به دختر نیز جاری است.
در این آیات دو طبقه از این دستور استثناء شدهاند. برای این دو طبقه اجازه خواستن فقط در سه نوبت لازم شمرده شده است و در اوقات دیگر لازم دانسته نشده است. این دو طبقه عبارتند از:
۱ – «الذین ملکت ایمانکم»- مملوکان شما
۲- «الذین لم یبلغوا الحلم منکم»- کودکان نابالغ شما
سه نوبتی که این دو دسته باید اجازه بخواهند عبارتست از :
پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز که افراد به خاطر گرما لباس رو را از تن در آورده استراحت میکنند، و بعد از نماز عشاء که هنگام رفتن به رختخواب است.
در این مواقع معمولا زن یا مرد در لباس غیر عادی هستند و چون تازه از خواب برخاستهاند (قبل از نماز صبح) و یا تازه میخواهند به خواب روند (بعد از نماز عشاء) و یا در حال استراحتند (وقت ظهر) معمولا با لباس خواب بسر میبرند.
در چنین اوقاتی مملوکان و پسران نابالغ باید با کسب اجازه وارد اتاق شوند ولی در مواقع دیگر به علت احتیاج به رفت و آمدهای مکرر (طوافون علیکم بعضکم علی بعض) استیذان لازم نیست.
در این آیات سه نکته جلب توجه میکند:
۱ – اینکه: «الذین ملکت ایمانکم »با موصولی که برای جمع مذکر است (الذین) ذکر شده است و حتما شامل غلامان میباشد چنانکه در تفاسیر و روایات نیز تصریح شده است.
از آن جمله روایتی است در کافی از « حضرت صادق علیه السلام: “قال: هی خاصه فی الرجال دون النساء. قیل: فالنساء یستأذن فی هذه الثلاث ساعات؟ قال: لا و لکن یدخلن و یخرجن»”
یعنی این دستور (اجازه خواستن در سه نوبت) مخصوص مردان است (کافی ۵۲۹: ۵).
سؤال شد که آیا زنان باید اجازه بگیرند؟ فرمود: نه، همینطور میآیند و میروند. اینکه غلامان در غیر این سه نوبت حق دارند بدون اجازه وارد اتاق زن شوند خود دلیل بر اینست که غلامان نیز وضع استثنائی دارند، و این خود شاهدی قوی میباشد. بر اینکه در آیه پوشش هم که قبلا تفسیر کردیم، جمله “«ما ملکت ایمانهن»” شامل غلامان نیز میباشد. حتی در آیهای که فعلا مورد بحث است تعبیر به “«ملکت ایمانکم»” شده است (با ضمیر مذکر) یعنی لازم نیست که برده، مملوک خود زن باشد.
در اینجا نباید اعتراض کرد که اکنون رسم بردگی منسوخ شده است و بردهای وجود ندارد و پافشاری در این بحثها بی ثمر است، زیرا اولا روشن شدن نظر اسلام در این مسائل، ما را به هدف کلی این قوانین که برخی از آنها مورد ابتلاء نیز میباشد بهتر واقف میسازد، و ثانیاً اگر فقیه متهوری جرأت کند، چه بسا حکم غلامان را از راه ملاک و مناط، به موارد مشابه آن از قبیل خدمتکاران بتواند تعمیم دهد.
۲- از جمله “«طوافون علیکم بعضکم علی بعض»” فهمیده میشود: رمز اینکه در مورد غلامان و پسران نابالغ اجازه خواستن واجب نیست، اینست که وجوب استیذان اینها به واسطه تکرر آمد و شد، موجب حرج و واقع شدن در مضیقه است.
در حقیقت اباحه در این موارد نیز از این باب است که تکلیف موجب دشواری می شده است نه از این جهت که تکلیف ملاک ندارد.
ما معتقدیم که سایر استثناهای باب پوشش، مثلا استثناء وجه و کفین، و همچنین استثناء محارم نیز از همین قبیل است.
۳- اطفالی که در این آیه مکلف شدهاند که مانند مردان بزرگ در سه نوبت اجازه بگیرند اطفالی هستند که به حد بلوغ نرسیدهاند. بنابراین اطفال نابالغ و لو ممیز و نزدیک به بلوغ، در غیر سه وقتی که در آیه تعیین شده است میتوانند بدون کسب اجازه وارد خلوتگاه شوند (کلانتری ۱۳۸۷، ۳۸).
این آیه علی الظاهر میتواند قرینه باشد که مقصود از جمله:
“«او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء»” که در آیه پوشش آمده است و قبلا دو احتمال در معنی آن دادیم، اطفال نابالغ است نه اطفال غیر ممیز.
و اما استثنائی که درباره مسأله پوشش است: “«و القواعد من النساء اللاتی لایرجون نکاحا فلیس علیهن جناح».
این سومین استثناء است در مسأله پوشش. استثناء اول و دوم در آیه ۳۱ همین سوره و استثناء سوم در این آیه آمده است. در اینجا میفرماید: زنان از پا افتادهای که امیدی به ازدواج ندارند میتوانند لباس روی خود را بر زمین نهند مشروط بر اینکه نخواهند خودنمائی و خودآرائی بکنند. در عین حال اگر جانب عفاف را رعایت کنند و خود را پوشیده دارند بهتر است و خدا شنوا و دانا است.
مقصود از ” قواعد ” کیانند؟ مقصود زنان سالخوردهای هستند که از جنبه زن بودن بازنشسته شدهاند، یعنی دیگر مطلوب مرد – از نظر جنسی – واقع نمیشوند و لذا امیدی به ازدواج ندارند. ممکن است طمع داشته باشند ولی امید ندارند .
جمله “«ان یضعن ثیابهن”» میفهماند که زن دو نوع لباس دارد: یکی لباس بیرون و دیگر لباس داخل منزل.
آنچه رخصت داده شده است اینست که زنان سالخورده میتوانند لباس رو را در بیاورند ولی در عین حال به آنها اجازه خودنمائی و خودآرائی داده نشده است.
در روایات اسلامی حدود برداشتن پوشش برای زنان سالخورده تعیین گردیده است و ذکر شده که جایز است روسری خود را بردارند: «عبیدالله حلبی گفت که امام صادق فرمود مقصود از “«ان یضعن ثیابهن” روسری و چهارقد است.
گفتیم جلو هر کس که بود ؟ فرمود جلو هر کس که بود اما به شرط اینکه ساده باشد و نخواهد خودآرائی و خودنمائی کند» (کافی ۵۲۲ :۵؛ وسائل ۲۶،۲۵ :۳).
از جمله “«و ان یستعففن خیر لهن»” میتوان یک قانون کلی استنباط کرد و آن اینست که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر را بیشتر مراعات کند پسندیدهتر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت درباره وجه و کفین و غیره داده شده است، این اصل کلی اخلاقی و منزلی را نباید از یاد ببرد (مطهری ۱۳۷۹، ۱۴۹).
۳-۶- تقسیم بندی حدود پوشش
قرآن کریم حجاب یا همان پوشش را به دو قسمت تقسیم کرده است:
۱-خمار(حجاب حداقلی)
۲-جلباب(حجاب حداکثری)
خداوند متعال در آیهی۳۰ سوره نور می فرماید: «ولیضربن بخمرهنَ علی جیوبهن َ» یعنی خمارهای خود را بر گریبان های خویش بیفکنید.
بر اساس این آیه این پوشش سر هر چه که هست یعنی اعم از شال، روسری یا مقنعه باید مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی زن را بپوشاند.
نوع دوم پوشش حجاب حد اکثری یا همان جلباب است که در سوره احزاب بدان تصریح شده است:
«یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیما.»
یعنی ای پیامبر به زنان ودخترانت وزنان مؤمن بگو که جلباب های خود را به هم نزدیک سازند تا با این پوشش بهتر شناخته شوند واز تعرض (هوسرانان) آزار نبینند وخداوند بخشنده و مهربان است.
از آنچه که بیان شد به نظر می رسد که جلباب دارای مصداق های مختلفی است:
۱-چادر:همان چادر زنان ایرانی و عبای زنان عرب.
۲-ملحفه:همانند چادر زنان شمال ایران.
۳-خماری که سر وصورت را می پوشاند و بلندتر ازمقنعه های معمولی وکوچکتر از چادر است مانند چادر زنان افغانی یا همان چادر چاقچور ایرانیان قدیم.
۴-روسری است که زنان سر و صورت خود را با آن می پوشانند مانند برخی از زنان سوری که مرکب از مانتو، روسری و پوشیه است.
دیگر اینکه حجابمان هر چه باشد به خودمان برمی گردد که جزو کدام گروهیم البته جلباب نزدیکترین چیزی است که به وسیله آن ایمان وعفاف زن مؤمن بهتر شناخته می شود. بعضی از افراد برای اینکه وجدان راحتی داشته باشند می گویند: «من اعمال مربوط به دینم مثل نماز، روزه ودوری از منکرات را انجام می دهم وفقط نمیتونم مسأله حجاب را برای خودم حل کنم.» این گروه از افراد حتما رعایت حجاب را دست کم می گیرند».
همان طور که از آیات قرآن بر می آید، به زنان سفارش شده است که بدن و سر و گریبان و فرج ها و زیور آلات خود را از نامحرمان بپوشانند. در قرآن به زنان سفارش شده است که قسمت های از بدن خود که باعث تحریک مردان می شود را بپوشانند. این پوشش باید به گونه ایی باشد که بدن و قسمت های تحریک کننده و زیور آلات ان پوشیده شود.برای مسلمانان پوششی که مطابق ان چه در قرآن و سنت اسلامی ذکر شده است، ملاک می باشد و مراجع و فقهای اسلامی نیز این حد و حدود پوشش را ملاک می دادند و تمامی احکام مربوط به پوشش و حجاب فقط در چهار چوب قرآن و سنت اسلامی دارای ارزش و وجوب است و هر دخل و تصرف دیگری در حد و حدود این پوشش، الزام و وجوب نمی آورد. یعنی رعایت حد و حدودی پوششی که بر اساس قرآن و سنت اسلامی است، بر مسلمان واجب است. مسلم است کمتر از این حدود، گناه می باشد و مستوجب مجازات الهی است و بیشتر از آن نیز (البته در حد معقول) نیکو و پسندیده است و فقط جنبه احتیاط دارد (کلانتری ۱۳۸۷، ۱۱).
اگر تفاوت هایی در نوع و میزان پوشش و حجاب در نظرات مراجع و فقها وجود دارد، ناشی از تفاوت در محدوده احتیاط است.