مقدّمه:
جامعۀ آرمانی در اسلام “ناکجاآباد”[۱۹۹] نیست، بلکه حیات مطلوب و زندگی معقول و رسیدن به سعادت و حقیقت نهایی است. لذا در قرآن خداوند درباره هدفمند بودن خلقت انسان چنین میفرمایند:
﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾ [۲۰۰]
آیا پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمىشوید.
در طول تاریخ بشریت همیشه رسیدن به سعادت در حیات دنیوی از آرزوها و آرمانهای بزرگ بشری بوده است. به همین جهت جامعۀ آرمانی یا آرمانشهر با نامهای گوناگونی چون مدینۀ فاضله، ناکجاآباد، شهر خدا، جامعۀ توحیدی آمدهاست و نیز در اصطلاح غربیها “اتوپیا”[۲۰۱] گفته می شود. در واقع، هر جایی است که در آن، همۀ مردم، با نیکبختی و سعادت در کنار یکدیگر، در صلح و آرامش به سر میبرند و در آنجا اثری از ظلم و فساد نیست.
فارابی، اوّلین متفکّر مسلمان است که با تلفیق نظریات ایرانیان باستان و افلاطون و ارسطو و آموزههای اسلام، به تفصیل، به موضوع مدینۀ فاضله پرداخته است. اساس و زیربنای مدینۀ فاضلۀ فارابی، پرداختن به امور معنوی، عدالتخواهی، پرهیز از همۀ بدیها و خصوصاً ظلم است. رئیس مدینۀ فاضله وی، شخصی عالم به همه
علوم و معارف و حقایق است که راههای سعادت را از طریق وحی و الهام و عقل، درمییابد و با ایجاد وحدت بین مردم و رفع بدیها، آنان را به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت میرسانَد.
در آرمانشهر فارابی، همۀ صاحبان حرفهها، تحت ریاست عالمترین فرد آن حرفه قرار میگیرند و متصدّی هر کاری باید شایستگی و توان انجامدادن آنکار را داشتهباشد. اصولاً در تفکّر اسلامی، سعادت جامعۀ توحیدی، در گرو برپایی عدالت و نابودی ظلم و فساد است و در آیین اسلام، آراسته بودن مردم به زیور علم و تقوا، موجب رستگاری آنها در دو جهان میگردد.
در اسلام، محور وجود، “انسانِ کامل” است که خلیفه الله یا جانشین خداوند است؛ یعنی شأن و منزلت انسان کامل، در این مقام، با شأن و منزلت خداوند، یکی است. در بینش مسلمانان ـ خصوصاً شیعیان ـ بنیانگذار جامعۀ آرمانی اسلام، امام مهدی # یا آخرین امام از خاندان پیامبر | است که اکنون غایب است. وی با اراده و کمک خداوند، آشکار می شود و قیام می کند و ستم و جهل و فقر را از جهان، ریشهکن میسازد و با گسترش آگاهی و عدالت، حکومت واحد جهانی را تشکیل خواهد داد و با رفع فقر و تبعیض و دیگر موانع تعلیم و تربیت و تعالی و توسعه، زمینه را برای رسیدن جهانیان به سعادت حقیقی، فراهم خواهد ساخت.[۲۰۲]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
پیامبر اکرم | در حدیثی میفرماید: «خُلفا و جانشینان من، بعد از من، دوازده نفرند که اوّل آنها علی و آخر آنها فرزندم مهدی است. وی زمین را با نور خداوند، روشن خواهد کرد و حکومت او در تمام زمین، در شرق و غرب، گسترش خواهد یافت.»[۲۰۳]
امام علی × در « نهجالبلاغه » در توصیف روزگار مهدی # و مردمان شهر موعود اسلام میفرماید:
«… وَ یُرْمَى بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ کَأْسَ الْحِکْمَهِ بَعْدَ الصَّبُوحِ !»[۲۰۴]
و تفسیر آیات در گوشهاشان طنین افکند و شبانگاه از جام حکمت سیراب شوند پس از آنکه صبحگاهان از آن نوشیدهباشند.
بدین معنا که آرمانشهر اسلام، شهر عقل و آگاهی است.[۲۰۵]
۱.۴. نقش آرمانگرایی درزندگی
انسان، به امید و آرزو زنده است. زندگی بدون آرمان و هدف بیمعنا است. در طول تاریخ همواره انسانها برای رسیدن به آرمانهای اعتقادی خود در تلاش و فداکاری بوده اند. از این رو، آرمانگرایی قدمتی به طول حیات بشریت دارد. لذا در قرآن و نهجالبلاغه نیز، به این امر مهم پرداختهشدهاست تا جایگاه ویژۀ آن را برای ما در زندگی تبیین نمایند.
در فرهنگنامۀ آرزو، کلمۀ “امل” به معنای “آرزو”[۲۰۶]، و در فرهنگ تفصیلی آفتاب واژۀ “آرمان”، به معنای “آرزوهای سازنده و بالنده” آمده است.[۲۰۷]
در قرآن نیز، دو بار واژۀ “اَمَل” به کار رفته است؛
۱ـ یک بار به معناى آرزوى نیکو[۲۰۸]؛
﴿الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرٌ أَمَلًا﴾[۲۰۹]
مال و پسران زیور زندگى دنیایند، و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.
این آیه به منزلۀ نتیجهگیرى از مثلى است که در آیۀ قبل آورد و حاصلش این است که هر چند که دلهاى بشر علاقه به مال و فرزند دارد و همه، مشتاق و متمایل به سوى آن هستند و انتظار انتفاع از آن را دارند و آرزوهایشان بر اساس آن دور مىزند و لیکن زینتى زودگذر و فریبنده هستند که آن منافع و خیراتى که از آنها انتظار مىرود ندارند و همه آرزوهایى را که آدمى از آنها دارد برآورده نمىسازند، بلکه صد یک آن را واجد نیستند. پس، مراد از” باقیات الصالحات” در جملۀ:
﴿وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا﴾[۲۱۰]
اعمال صالح است؛ زیرا اعمال انسان، براى انسان نزد خدا محفوظ است و این را نصّ صریح قرآن فرمودهاست. پس اعمال آدمى براى آدمى باقى مىماند. اگر آن صالح باشد” باقیات الصالحات” خواهد بود و اینگونه اعمال نزد خدا ثواب بهترى دارد؛ چون خداى تعالى در قبال آن به هر کس که آن را انجام دهد جزاى خیر مىدهد. همچنین نزد خدا بهترین آرزو را متضمن است؛ چون آنچه از رحمت و کرامت خدا در برابر آن عمل انتظار مىرود و آن ثواب و اجرى که از آن توقع دارند بودن کموکاست و بلکه صد در صد به آدمى مىرسد.
اینگونه کارها، از زینتهاى دنیوى و زخارف زودگذر آن که برآورندۀ یک درصد آرزوها نیست، آرزوهاى انسان را به نحو احسن برآوردهمىسازند و آرزوهایى که آدمى از زخارف دنیوى دارد، اغلب آرزوهاى کاذب است و آن مقدارش هم که کاذب نیست، فریبنده است.[۲۱۱]
۲ـ یک بار به معناى آرزوى نکوهیده؛
آیۀ دیگر، امل به معناى “آرزوى نکوهیده” خداوند در سورۀ حجر آیه ۳ چنین میفرمایند:
﴿ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ﴾[۲۱۲]
بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند، پس بهزودى خواهنددانست.
کنایهای که در این آیۀ شریفه ـ به این معنا ـ هست، که این بیچارگان از زندگیشان جز خوردن و سرگرمى به لذات مادى و دلخوش داشتن به صرف آرزوها و خیالات واهى بهرۀ دیگرى ندارند، یعنى در حقیقت مقام خود
را تا افق حیوانات و چهارپایان پایین آوردهاند و چون چنین است سزاوار است آنها را به حال خود واگذار کنى و داخل انسان حسابشان نکنى و احتجاج به حجتهاى صحیح خود را که همه بر اساس عقل سلیم و منطق انسانى است بىمقدار نسازى.[۲۱۳]
اما، مراد از آرزو در این پژوهش، همانطور که قبلاً گفتهشد، آرزوهای درست و سازنده است که سبب رشد و بالندگی انسان می شود. آرزو مایۀ برپایى دنیاست. اگر انسان در زندگی آرمان و آرزو نداشتهباشد، امید به زندگی از بین میرود و دیگر انگیزهای به توسعه و پیشرفت در زندگی معنا نخواهد داشت.
امام على × دربارۀ ادامۀ حیات بشری بر پایه آرزو میفرمایند:
«الدُّنیا بِالأَمَلِ.»[۲۱۴]
دنیا، به آرزو برپاست.[۲۱۵]
در روایتی نیز از حضرت عیسی ×، دربارۀ ضرورت وجود آرمان و آرزو برای ادامه زندگی آمدهاست ـ به نقل از داوود بن ابى هند و حُمَید ـ عیسى × نشستهبود و پیرمردى با بیل خود، سرگرم کار بود و زمین را شخم مى زد. عیسى × گفت: «خدایا! آرزو را از او برگیر.»
پیرمرد، در دَم، بیل را زمین گذاشت و دراز کشید. ساعتى گذشت و عیسى × گفت: «خدایا! آرزو را به او بازگردان.» بىدرنگ، آن پیر برخاست و به کار کردن پرداخت.
عیسى × به او فرمود: «چه شد که کار مىکردى و بیلت را انداختى و ساعتى دراز کشیدى. سپس، دوباره برخاستى و بهکارپرداختى؟!»
پیرمرد گفت: «همانطور که مشغول کار بودم. نفسم به من گفت که تا کى کار مىکنى؟ دیگر پیر و سال خورده گشتهاى؟! پس، بیل را انداختم و دراز کشیدم. سپس نفسم به من گفت که به خدا سوگند، تا زندهاى باید کار کنى. برخاستم و بیلم را برداشتم.»[۲۱۶]
در کتاب “معدن الجواهر” نیز روایتی از پیامبر | دربارۀ آرمان و آرزو که عامل تلاش انسان در زندگی آمدهاست:
پیامبر خدا |، دو عدد سنگ برداشت و یکى را جلوى خود انداخت و فرمود: «این، آرزوى پسر آدم است.»
سپس سنگ دیگر را پشت آن انداخت و فرمود: «این، اَجَل اوست. بنابراین، او آرزویش را مىبیند و اجلش را نمىبیند. [۲۱۷]
از این رو، پیامبر خدا |، آرزو را رحمتى مىداند که خداوند متعال به جامعۀ بشر ارزانى داشته است.
مسئلۀ مهم در بهرهگیرى انسان از این موهبت الهى، چگونگى تربیت آن است که اگر این خصوصیت فطرى درست تربیت شود، انسان با دستیابى به آرزوهاى خود، آرامش پیدا مىکند تا آنجا که به تدریج ، به تعبیر قرآن، صاحب “نفس مطمئنه” مىگردد و اگر درست تربیت نشود، آرزومند، سراب را آب مىپندارد و همۀ عمر، در طلب سراب مىدود. مرگش فرا مىرسد، امّا چیزى را مىخواهد که بدان، دست پیدا نمىکند و اگر به چیزى که خیال مىکرد در آرزوى آن است، دست یافت مطلوب خود را در آن نمىبیند.
لذا هیچگاه در زندگى احساس راحتى و آرامش ندارد و به گفتۀ امام على × :
«مَن سَعى فی طَلَبِ السَّرابِ طالَ تَعَبُهُ وکَثُرَ عَطَشُهُ . امَن أمَّلَ الرِّىَّ مِنَ السَّرابِ خابَ أمَلُهُ و ماتَ بِعَطَشِهِ.» [۲۱۸]
هر که در طلب سراب بکوشد، زحمت او به درازا مىکشد و تشنگىاش افزون مىشود. هر که سیرابى از سراب را آرزو کند، به آرزویش نمىرسد و از تشنگى مىمیرد.
به منظور تربیت آرزو، ابتدا باید دید که فطرت انسان در جستجوى چیست و آنگاه، آرزوهاى درست را از آرزوهاى نادرست جدا کرد. سپس با تمام توان براى رسیدن به آرزوهاى فطرى حقیقى و اجتناب از آرزوهاى کاذب کوشید. [۲۱۹]
۲.۴.آرمانگرایی در قرآن
دیدگاه قرآن دربارۀ سرانجام بشر، مثبت و پایان دنیا را، پایانی روشن و سعادتمند میداند. سرانجام سعادتمندی جهان، همان تحقّق کامل غرض آفرینش انسانها است که چیزی جز عبادت خداوند نخواهدبود. قرآن دربارۀ سرنوشت جامعهها به روشنى سخنگفتهاست. از نظر قرآن مشیّت الهى بر این تعلق گرفته که در آینده، فقط صالحان وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهان و ادارۀ امور آن را بهدست خواهندگرفت و حق و حقیقت در موضع خود استوار بوده و باطل برچیده خواهدشد. همۀ جهانیان زیر لواى حکومت صالحان قرار گرفته و حکومت واحدى بر جهان مستولى خواهدشد. آینده در قرآن کریم مبتنی بر وعدۀ تحقق یک جامعه کامل و مطلوب، تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام، بسط دین اسلام، غلبۀ آن بر همۀ ادیان، زمامداری صلحا و ارباب لیاقت و پیروزی حزبالله است. در این زمینه، آیات بسیاری در قرآن کریم وارد شدهاست که در اینجا تنها به بیان دو آیه بسنده می شود:
﴿وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ﴾[۲۲۰]
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهندبرد.
اسلام ادامۀ ادیان پیشین آسمانی است که جملگی به بشریت، آیندۀ سعادتمندانه را نوید میدهند تا فرمانروایی زمین و جهان از آن طلایهداران با ایمان و نیکوکار گردد و زمانی که این فرمانراوایی به دست افراد با ایمان و نیکوکار بیافتد، فرصتی برای سعادت و شادکامی بشر، دست خواهدداد.
همواره در آیات قرآن تاکید بر این است که حق سرانجام پیروز شده و پیروان حق زمام جهان را بهدست میگیرند و آن را بهساحل امن و امان رهنمون خواهندکرد.
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکمُْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ… یَعْبُدُونَنىِ لَا یُشْرِکُونَ بىِ شَیًئاً﴾[۲۲۱]
خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده دادهاست که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد …[تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنان هستند که نافرمانند.