-.باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. [۱۲۴]
-گفته می شود که مطبوعات آزادند, بیان آزاد است این ها معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری می خواهند بکنند; مثلاً آزادند دزدی بکنند, به فحشا بروند, آزادند مراکز فحشا درست کنند. این آزادی, آزادی غربی است ـ البته به استثناء دزدیش ـ این آزادی غربی است که هر کس هر کاری دلش می خواهد بکند ولو این که یک کارهایی باشد ناشایسته. این طور آزادی در ایران نمی تواند باشد.[۱۲۵]
همان طور که ملاحظه می شود. ایشان به طور صریح آزادی لیبرالی یا آزادی منفی را کاملاً مردود اعلام می کنند و به سمت آزادی مثبت آن هم از نوع حداکثری آن گرایش پیدا می کنند. از نظر حضرت امام, محدودیت های اعمال شده توسط شریعت و قوانین اسلامی نه تنها مخلّ آزادی نیست بلکه آزاد کردن بیشتر انسان است و این تحلیل جز با پذیرش مفهوم آزادی حداکثری سازگار نمی باشد.
-این مقدار آزادی که خدای تبارک و تعالی به مردم داده است بیش از آن آزادی هایی است که دیگران داده اند. آن ها آزادی غیر منطقی داده اند و آزادی هایی که خدا داده است آزادی منطقی است. همه چیزهایی را که آن ها داده اند آزادی نیست, آزادی باید منطقی و طبق قانون باشد.[۱۲۶]
-از نظر ایشان آزادی حقیقی در چارچوب تعالیم اسلام معنا پیدا می کند, پس آزادی گرچه ارزش است و نعمت الهی اما برتر از سایر ارزش ها نیست و اسلام و ارزش ها و تعالیم آن فوق همه چیز است و حدود آزادی باید در چارچوب اسلام و قوانین آن ترسیم شود.
-ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم, استقلال در پناه اسلام می خواهیم, اساس مطلب اسلام است.[۱۲۷]
تلقی حداکثری از مفهوم آزادی مثبت در اندیشه امام ریشه در تعالیم اسلامی دارد. آیات و روایات ما تقویت کننده این تفسیر از آزادی می باشند. در این جا به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم.
قرآن شریف دعوت رسول اللّه(ص) به توحید و نفی شرک و ترغیب به عبودیت و بندگی را آزاد کردن انسان ها می داند; یعنی عقاید باطل و آداب غیر اسلامی گرچه با میل و خواست و اراده و انتخاب انسان ها پذیرفته شوند و انجام گیرند, موجب بردگی و بندگی و اسارتند.
«.یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث ویضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم».[۱۲۸]
امر به معروف و نهی از منکر و تحریم برخی افعال در دیدگاه لیبرالی از آزادی, تضییق آزادی انسان هاست امّا از آن جا که موجب کمال آدمی و فربهی من واقعی او می شود در تلقی مثبت حداکثری از آزادی, عین رهایی و آزادسازی آدمی است و آیه شریفه به این مضمون گواهی می دهد که این امور بند اسارت از پای آدمی باز کردن است.
در روایات اسلامی نیز آزادی مثبت مورد توجه قرار گرفته است, زیرا برخی اعمال محدودیت ها بر خوشتن و خود را در مسیر بندگی خداوند قرار دادن و کنترل غرایز و شهوات به عنوان مسیر حریّت و آزادگی انسان معرفی شده اند, امام علی(ع) می فرماید:
(من ترک الشهوات کان حرّاً).[۱۲۹]
هم چنین فرمود:
(من زهد فی الدنیا أعتق نفسه و ارضی ربّه.)[۱۳۰]
(من قام یشراط العبودیّه اُهلّ للعتق.)[۱۳۱]
آن چه در این مقاله از نسبت دین و آزادی مورد بررسی قرار گرفت تنها بحث از مفهوم آزادی بود امید آن که اهل تحقیق به سایر ابعاد و جوانب گوناگون این بحث توجه جدّی مبذول دارند و در آینده نزدیک شاهد تحقیقات جالب و راه گشایی در این زمینه باشیم.
۲-۱۰: امام خمینى و جریان آزادى و آزادىخواهى برگرفته از صحیفه نور
از ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى و در جریان سالهاى استقرار نظام جمهور اسلامى همواره عدهاى در کشور بودند که علیرغم استفاده از انواع آزادىها اعم از آزادى بیان و قلم و مطبوعات و اجتماعات و حتى گاهى از تریبون مجلس همواره شعار مىدادند که آزادى نیست و ما نمىتوانیم حرفهاى خودمان را به مردم بزنیم و با مناسبتهاى مختلفى که پیش مىآمد و بنحوى در ارتباط با آزادى بود و جریانهاى فکرى موجود در کشور از مسئولین و دستاندرکاران گرفته تا اندیشمندان و متفکرین و عموم مردم و قشرهاى گوناگون آن هریک به سهم خود نظرات و اندیشههایى را مطرح مىکردند و حضرت امام تشخیص مىدادند که در این رابطه توصیهها و رهنمودهایى داشته باشند، محورهایى را مطرح مىکردند که مرور آنها در صحیفهنور روشنگر بسیارى از مسائل و ابهامات است و بر پیروان و ارادتمندان اوست که عطش تشنگى خود را در میان غوغاى محیط بر ذهنیت امروز جامعه از چشمهسار زلال دیدگاههاى امام خود را سیراب و شریعه شریعت انقلاب اسلامى را از آن دریاى خروشان، پر آب سازند جرعهاى از آن زلال رهایى بخش که نصیب بضاعه مزجاه ما گشته این است که امام خمینى .
الف: آزادى و استقلال را در گروه اسلام مىدانستند
امام معتقد بودند که اسلام تمام آزادیها و استقلالها را بیمه مىکند و اگر فرزندان اسلام تربیت اسلامى شوند و اسلامى بار بیایند . استقلال و آزادى مملکتبیمه شده است (۹ ص ۱۴۷) همچنین اسلام را دین مستند به برهان و متکى به منطق مىدانستند که از آزادى بیان و قلم نمىهراسد و از طرح مطلبهاى دیگر باکى ندارد موافق آزادى و منطق است (۹ ص ۱۸۶) و نه با آزادى بیان، نه با آزادى قلم، نه با آزادى گفتار، نه با روشنگرى و نه با صنعت مخالف استبلکه با بىبند و بارى و اینکه هرکس هرکارى بکند، مخالف است (۹ ص ۱۴۷) امام همه چیز را براى اسلام مىخواستند و اسلام را داراى همه چیز و اگر مطلبى عنوان مىشد که احساس مىکرد که از لوازم و اقتضائات آن مطالب این است که اسلام فاقد آن استحتى در رابطه با الفاظ چون دریا به تلاطم و خروش مىآمدند که ما خودمان لفظ داریم چه داعى داریم که از غرب اخذ کنیم اسلام بهترش را دارد و همه چیز در آن هست و آنى که ما مىخواهیم در آن هست (۹ص ۱۵۹) و اسلام را مترقىترین مکتب مىدانستند که باید آن را شناخت و در عمل تجربه کرد قانون اسلام را مسبب آزادىها و دموکراسى حقیقى مىدانستند که استقلال کشور را نیز تضمین مىکند .
امام آزادى را شجره طیبه مىدانند و معتقدند از بالاترین نعمتهایى که در عالم هست آزادى انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فداى آزادى خودش بکند (۱۰ ص۱۲۱) اما در دنیاى امروز تفسیر و تاویل آزادى و استفاده از آن در اختیار کسانى است که با اساس آزادى مقدس مخالفند (۲۱ص۱۰۹)
قلمى آزاد است که توطئهگر نباشد، قلمى آزاد است، روزنامهاى آزاد است که نخواهد این ملت را به عقب و تباهى بکشد (۱۰ ص۵۱)
امام قلمهایى که توطئهگر و تباهى آفرین و تخریب کارند را سرنیزههاى سابق و حتى بدتر از آن مىدانستند و مىگفتند این قلمها همان سرنیزه سابق است که مىخواهند ملت را به تباهى بکشند … قلمهاى فاسد آزاد نباید باشند .
امام در رابطه با قلمهایى که در مواقع مختلف که از امور مخرب جلوگیرى مىشد و آنها مىنوشتند که آزادى نیست و اختناق وجود دارد مىفرمودند:
اینهایى که آزادى طلب هستند وقتى مىبینند یک چیزى که براى مملکت ما تباهى داشته است و جلویش را گرفتهاند آنها فریادشان درآمده است که اختناق است، اختناق این است که قلمهایى که بخواهند به نفع کشورى، به نفع کشور شما، به نفع اسم شما، به نفع ملتشما بکار برود جلویش را بگیرد اگر چنانچه یک چیزى که به ضرر جامعه ما هست، به ضرر نهضت ما هست، به ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد جلویش را بگیرند ین اسمش اختناق نیست این اسمش جلوگیرى از فساد است این دو تا را باید، این دو مرز را باید از هم جدا کرد، جلوگیرى از فساد آزاد قرار ندادن جوانها را به اینکه د راین مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینى بشوند، تریاکى بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند و امثال ذلک، جلوگیرى از اینها اسمش جلوگیرى از آزادى نیست و اسمش اختناق نیست، امش عمل کردن به نفع خود جوانهاست . (۱۰ص۵۶)
حالا سر نیزه تبدیل شده استبه منطق و تبدیل شده استبه قلم (۱۰ ص۳۵)
قلمها درصدد هستند، قدمها درصدد هستند، زبانها درصدد هستند، اغفال مىخواهند بکنند مردم را، ملت را، بیدار باشید و گول اینها را نخورید . (۱۰ص۳۰)
اقلیتى نشستهاند و با قلم مىخواهند بر اکثریتحکومت کنند، رضاخان با سرنیزه حکومت مىکرد و اینها با قلم، (۱۰/۲۸)
ما باید آن اشخاصى که و گروههایى که در مسیر اسلام نیستند، در مسیر نهضت اسلامى نیستند، در مسیر ملت نیستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از کردارشان بشناسیم اینها با تشکل و قلمهاى زهرآگین و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند آنها سابق با سرنیزه اهل علم را مىکوبیدند … اینها با قلم، قلم همان سرنیزه سابق است (۱۰ص۲۷)
ب: به طرح مطالب و آزادى قلم و بیان، تاکید و انتقاد سالم را مفید مىدانستند
امام خمینى عقیده داشتند که آزادیى که در جمهورى اسلامى وجود دارد آزادیى است که براى کشور، براى اسلام، براى مسلمین مفید است و افراد مىتوانند با بهره گرفتن از آن در اجتماعات داخل شوند و خدمتبکنند به مملکتخودشان و نیز آزادند که در رابطه با مصالح مملکتحرف بزنند و اشکال بکنند به دولت و مقامات دولتى و غیر دولتى آزادند در مسائل اجتماعى و مسائلى که مربوط به مصلحت کشور خودشان استحرف بزنند و هیچ قید و بندى در کار نیست . آزادند انتقاد بکنند از دولت و انتقاد بکنند از هرکسى که پایش را کج مىگذارد . (۹ص۲۳۲) امام نسبتبه مطبوعات مىفرمودند روزنامهها باید مسائلى که پیش مىآید را در نظر کنند یک وقت انتقاد استیعنى انتقاد سالم است، این مفید است، انتقاد خوب است و انتقاد صحیح از دولت مانع ندارد . ولى انتقام و تضعیف نباید باشد . (۱۹ص ۲۱۶) آزادند در اجتماعات داخل بشوند، آزادند که خدمت کنند به مملکت، آزادند که در مصالح مملکتحرف بزنند، اشکال بکنند، به دولت اشکال بکنند به مقامات دولتى و غیر دولتى، آزادند در این مسائل اجتماعى، در این مسائل اساسى که مربوط به مصلحت کشور خودتان و ملتخودتان است هیچ قید و بندى در کار نیست . (۹ ص ۲۳۲)
آزادى در کلیه امورى که این امور به نفع خود شما هست، شما آزادید بروید بیرون مطالب خودتان را بگوئید، انتقاد از دولتبکنید، انتقاد از هرکس که پایش را کج گذاشتبکنید، هیچکس نیست که به شما بگوید چرا، (۹ ص ۲۳۳) امام اشکال و حتى تخطئه را یک هدیه الهى مىدانند براى رشد انسانها . (۲۰/۱۷۲)
رشد فکرى هر قومى این است که بشناسد مقام را و بفهمد چه وقتباید چه کرد بسیارى از انحرافات که براى انسان پیدا مىشود این است که موقعشناس نباشد و یک مطالبى که حالا باید طرح بشود آنرا طرح نکند یک مطالبى که حالا وقتش نیست طرح بکند … همه باید در فکر حال باشید که این قدمى که الان مىخواهید بردارید صحیح بردارید و قدمهاى بعد در موقع خودش … موقعشناسى یکى از امورى است که در ریشه هر جامعهاى دخالت زیاد دارد . (۹ ص۱۰۰)
ما باید در سنجشهایمان روى هم مطلب را بریزیم و حساب کنیم یک نقطه را اگر بخواهیم نظر کنیم ممکن است این نقطه ما را به خطا بکشاند . یک نقطه دیگر را نگاه کنیم باز همین طور ما باید عملکرد دولت را روى هم رفته حساب کنیم .
من به همه اشخاصى که قلم دستشان است زبان گویا دارند مىخواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مواخذه دارد صحبتسر دولت و ریاست جمهور و اینها نیست صحبتسر نظام است، نظام اسلام است، … مطرح نظام جمهورى اسلامى است ما مکلفیم به حفظ او . هم نویسندهها مکلفند به حفظ نظام، … وقتى که انسان فرض کنید از یک کسى گله دارد یا مىبیند نقیصهاى در کار هست . این نصیحت مىتواند بکند و باید بکند اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است، قلمها قلمهاى نصیحت نیست مطرح دولت نیست مطرح جمهورى اسلامى است … وقتى قلم دستمان آمد … دیگر فکر این نباشیم که قلمم کجا مىرود هر جا رفتبنویسم هر چه شد بکنم … آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت کنید اى دانشمندان ما، اى دانشجویان ما، اى فرهنگیان ما، اى دانشگاهیان ما، اجتماعات خودتان را براى راه این مستضعفین تقویت کنید … قلمها را در راه خدمتبه این خلق به کار بیندازید . گفتار را در راه خدمتبه مستضعفین و اعمال را در خدمتبه مستضعفین . (۱۰ص۱۲۸)
ج: با بىبند و بارى مخالف بودند
حضرت امام آزادى را به دو جنبه مفید و مضر تقسیم مىکردند در آزادى مفید تمام چیزهایى را که در رشد انسان دخالت داشت را آزاد مىدانستند (ج۹ ص۲۳۲) چراکه اسلام رشد و تعالى انسان را مىخواهد و آنچه را که اسلام منع نموده است را آزاد نمىدانستند چون به رشد و تعالى انسان کمک نمىکرد و او را به تباهى مىکشید و کسانى را که به دنبال آزادى در این بعد بودند را یا اجیر بیگانگان مىدانستند و یا اینکه ناآگاه و بىتوجه به مسائل . امام مىفرمودند: این روشنفکرها و نویسندهها و آزادیخواهها (نه همه شان، بسیارشان) یا توجه به این ندارند که این برنامهها و آزاد گذاشتن این جوانها … براى اینکه هرکارى دلشان مىخواهد بکنند، این چه به سر این مملکت مىآورد یا توجه ندارند یا مىدانند و اجیر هستند، دنبال همان هستند، فریاد مىزنند اى آزادى از بین رفت، ا ى آزادى، خوب آزادى از بین رفت چه شد؟ اینها آزادى را همان آزادى مىدانند که از غرب دیکته شده براى ما، نه پیش خودشان، پیش خودشان اگر اینطور بود این ترقیات مادى را نمىکردند، این آزادیها، آزادىهاى وارداتى است . این بىانصافهاى طرفدار حقوق بشر … نویسنده … آزادیخواه … این نحو آزادى را براى ما تبلیغ مىکنند و تاکید مىکنند . این آزادى که این آقایان مىخواهند آزادى است که نیروى انسانى را به تباهى مىکشد .
آنى که اسلام جلویش را گرفته آن چیزهایى است که جوانهاى ما را به تباهى مىکشد . اسلام رزمند مىخواهد، جنگجو مىخواهد درمقابل کفار … اسلام مجاهد مىخواهد درست کند نمىخواهد یک نفر آدم عیاش درست کند . (۹ ص۷۳) این اشخاصى که قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانیت چیز نمىنویسند همین آزادى را مىخواهند آزادى که دیکته شده از غرب براى به فساد کشیدن جوانهاى ما، زن و مردشان را اینها مىخواهند که آزاد باشند . زنها براى اینکه در مجالس آنطورى که تشکیل مىدادند و داشتند بروند آنجا و با آن وضع در حضور قلمى نباشد که جمهورى اسلامى را تضعیف بکند و من مىبینم در بعضى قلمها این جورى است … دستهاتان را یک قدرى نگهدارید قلمهاتان را یک قدر نگه دارید توجه بکنید وبه این که هر چیزى نباید نوشته بشود و هرچیزى نباید منتشر بشود … در انقلابات نمىگذارند که هرج و مرج باشد هر که هرکارى دلش مىخواهد بکند هرکه هر حرفى مىخواهد بزند حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه بگذار حریفمان از بین برود ولو اسلام هم رفت جهنم . در بعضى اشخاص انسان این جور مىبیند و باید تجدیدنظر بکنند در کارهایشان … تحت تاثیر نفس اماره واقع نشوید . این جور نباشد که همهاش هى عیب بگوئید .
اگر یک وقتى اقتضا بکند مصلحت اسلام یک وقت انسان ببیند که مىخواهد یک کسى اسلام را تضعیف کند ولو نمىفهمد خودش یا خداى نخواسته از روى فهم … آن وقتیک وضع دیگرى پیش مىآید توجه بکنند که یک وقتى خداى نخواسته یک ورق دیگر پیش نیاید وقتى انسان تکلیف بفهمد دیگر نمىتواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است . (۲۰ص۳۵)
اگر خداى نخواسته یک وقت ما ببینیم که مىخواهد یک همچو چیزى واقع بشود تکلیف شرعىمان این است که با هر ترتیبى که مىشود جلویش را بگیریم ولو به افشا کردن . ولو به این که یک نفرى را قرب انى کنیم براى یک ملتیک دستهاى را قربانى کنیم براى یک ملت(۲۰ص۷۲)
گاهى نویسندهها چون خوب مىنویسند فکر این نیستند که چه چیز مىنویسند . نویسندهاند خوب چیز مىنویسند لکن چیز خوب نمىنویسند یک مساله مضر به مملکت را خیلى قشنگ و آب و تاب دار و طورى که پسند مثلا بعضى جوانها باشد مىنویسند، لکن محتوایش مضر به مملکت . (۱۰ص۶۶)
بیدار بشوند ملت و بیدار بشوند جوانهاى ما توجه داشته باشند به این که آمریکا با سرنیزه نمىآید به میدان شما با قلم مىآید به میدان شما . (۱۰ص۱۵۶)
برادرهاى عزیز من، برادرهاى روشنفکر، برادران نویسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهى، دانشجویان محترم، روحانیون معظم، بازاریان محترم، کارگران عزیز، کارمندان محترم بیایید به هم بپیوندید، بیایید تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتار ما بر منافع این قشر مستضعف باشد … اى قشرهاى روشنفکر و اى قشرهاى نویسنده قلمها و گفتار خودتان را در راه این مستضعفین صرف چشمهاى ناپاک مردها آن وضع را درست کنند . این نحو آزادى مىخواهند که همه خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بکشند و همه جوانهاى ما مردهاى ما را به تباهى بکشند اینها مىخواهند که همه فحشا آزاد باشد . (۹ص۲۳۱)
تمام چیزهایى که در رشد انسان در رشد خواهرها و برادرها و این کودکهاى عزیز دخالت دارد اینها همه آزاد هستند آنى که اسلام جلویش را گرفته آزاد نیست (۹ ص۲۳۲)
اینها سعى کرده بودند که همه چیزى که از غرب وارد مىشود یک نوع خاصى باشد فرهنگ استعمارى وارد کنند به ایران و آن را با تبلیغات دامنهدارى که همه شما مىدانید عاشق آن بکنند . به اسم حقیقت و دموکراسى خاص به ممالک استعمارى و نیمه استعمارى وارد کنند و به اسم دموکراسى غربى به خورد ما بدهند همه چیزهایى که اینها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموکراسى و فرهنگ وارد کردهاند همه چیز اینها به طرز خاصى وارد شده است … آزادى که براى ایران و براى ممالک شرقى آنها تحویل آنها دادند عبارت از آزادى در امورى است که موجب تباهى ملت ما و جوانهاى ما شده است … آزادى که وارد کردند دموکراسى که وارد مىکنند نه آن است که واقعیتى داشته باشد که واقعا اینها بخواهند مملکت ما آزاد باشد و بخواهد یک نفر حکومت کند، حکومت مردم بر مردم باشد اصل این مسائل پیش آنها مطرح نیست . مع الاسف نویسندههاى ما بعضى از روشنفکرهاى ما بعضى از نویسندههاى ما بعضى از اشخاص که تحصیل کرده هستند اینها هم یا این است که واقعا از حرفها و تبلیغاتى که در ظرف پنجاه سال اخیر یاد شده است گول خوردهاند و غفلت دارند از مطلب و یا بعضى از آنها با علم و اطلاع به اینکه مساله اینطورى است دامن به آن مىزنند یعنى اجیر آنها هستند …
اینطور نیست که یک چیزى که در غرب است از مسائل از علوم از اینها عینش هم در اینجاست، اینها دانشگاه را مىخواهند تا یک حدود معینى جلو ببرند آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دینى در آن نباشد، محتوایش علمى هم ، علمى به آن معنایى که پیش خودشان هست نباشد . (۹ ص۲۵۵)
۲-۱۱: اسلام منادى آزادى از دیدگاه امام
مـا مـعـتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان ، تنها ذات مقدس خداى تعالى اسـت کـه از هـمـه حـقـایـق مـطـلع اسـت و قـادر بـر هـمـه چـیـز اسـت و مـالک هـمـه چـیـز. ایـن اصـل بـه مـا مـى آمـوزد کـه انـسـان ، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد.
براین اساس هیچ انسانى هم حق ندارد انسان هاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و مـا از ایـن اصـل اعـتـقـادى ، اصـل آزادى بشر را مى آموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جـامـعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شـنـاخـت خـود کـه بـسـیـار نـاقـص اسـت و یـا بـنـا بـه خـواسـتـه هـا و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگزارى براى پیشرفت ها در اختیار خـداى تـعـالى است ، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کـمـال انسان و جوامع ، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست . بـنـابـرایـن انـسـان بـایـد علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگرانى که به اسـارت دعـوت مـى کـنـنـد قـیـام کـند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا بـاشـنـد و از ایـن جـهت است که مقررات اجتماعى ما علیه قدرت هاى استبدادى و استعمارى آغاز مى شـود و نـیـز از هـمـیـن اصل اعتقادى توحید ما الهام مى گیریم که همه انسان ها در پیشگاه خداوند یـکـسـانـنـد، او خـالق هـمـه اسـت و هـمـه مـخـلوق و بـنـده او هـسـتـنـد، اصل برابرى انسان ها و این که تنها امتیاز فردى نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست .
الف: اسلام و آزادى دو مفهوم مشترک
… بـراى خـدا و اسـلام داد زدیـد گـفـتـیـد مـا اسـلام را مـى خـواهـیـم ، آزادى مـى خـواهـیـم ، اسـتـقـلال مـى خـواهـیـم . حـکـومـت اسـلام ، حـکـومـت اسـلامـى هـمـیـن آزادى و اسـتـقـلال را بـه شـما مى دهد منتها شما تشریح کردید مطلب را والا حکومت اسلامى یعنى آزادى ، یعنى استقلال. [۱۳۲]