ب. کمتر به والدین خود اعتماد دارند و در نتیجه از ارزش های آنان پیروی نمی کنند.
ج. در برقراری رابطه صمیمانه و دیرپا ناموفق هستند.
د. غیر مسئول هستند و در پاسخ به انجام وظایف روزمره زندگی، احساس مسئولیت نمی کنند.
ه. بی بندوبار هستند و به تجربه جنسی زودرس و مصرف مواد مخدر روی می آورند (مهرابی زاده هنرمند و وردی، ۱۳۸۲).
سبک تربیتی بی توجه
این والدین سطوح پایینی از اقتدار و پاسخ گویی را هم زمان دارا هستند.این والدین بی توجه، به کودکان خود هیچ گونه حمایت و توجهی نشان نمی دهند.آن ها بیش از آنکه برای کنترل رفتارهای کودکان خود تلاش کنند، از درگیری و مشارکت در زندگی آنان، امتناع می کنند (مک کوبی و مارتین،۱۹۸۳؛ به نقل از ممیستر ، ۲۰۰۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جمع بندی
به طور کلی مطالعات چندی ارتباط بین سبک های فرزند پروری و شاخص های متفاوت کمال گرایی را آزموده اند. رایس[۱۲۰] و همکاران(۱۹۹۶) پی بردند که کمال گرایان نابهنجار در قیاس با کمال گرایان بهنجار، والدین خود را به عنوان افرادی کمتر تشویق کننده، بیشتر سخت گیر و عیب جو، ادراک می کردند.
کاوامورا [۱۲۱]و همکاران (۲۰۰۲) رابطه بین کمال گرایی مثبت و منفی و سبک های فرزند پروری را در نمونه ای ۳۳۷ نفری از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه، مورد بررسی قرار دادند. آنان از [۱۲۲]MPS-F (فراست و همکاران،۱۹۹۰) برای سنجش کمال گرایی و مقیاس سخت گیری والدینی استفاده کردند.مقیاس سخت گیری والدینی دارای آیتم هایی است که با میزان متوقع بودن، عیب جویی و سخت گیری والدین رابطه دارد. آنان متوجه شدند که سبک های تربیتی سخت گیرانه و استبدادی با کمال گرایی سازش نایافته (که با خرده مقیاس های شک و تردید درباره عملکرد و نگرانی درباره اشتباه سنجیده می شد) در زنان و مردان مرتبط بود.
۲-۲-۳-۴-۱-۲- کمال گرایی والدین
نتایج مطالعات انجام شده به طرز باثباتی نشان می دهند، کودکانی که سطوح بالایی از کوشش های کمال گرایانه (معیارهای شخصی، کمال گرایی خود مدار) دارند، والدین شان نیز سطوح بالای کوشش های کمال گرایانه نشان می دهند (استوئبر و اتو[۱۲۳]، ۲۰۰۶).این رابطه به ویژه زمانی که والد و کودک هم جنس هستند، قوی به نظر می رسد (سوئنس[۱۲۴] و همکاران، ۲۰۰۵).
برای مثال فراست و همکاران (۱۹۹۱) در پژوهشی به بررسی رابطه و رفتار والدین و کمال گرایی فرزندان پرداختند، متوجه شدند که خود گزارشی کمال گرایی توسط مادران به طور متوسطی با خود گزارشی در دختران شان رابطه دارد. آنان در نتیجه گیری شان به نقش آشکار همانند سازی رفتار اشاره کردند که به طور ویژه در روابط مادر و کودک اتفاق می افتد.
در مطالعه سوئنس و همکاران(۲۰۰۵) نیز بین کمال گرایی ناسازگارانه مادران و دختران شان رابطه مثبت معنی دار حاصل شد ولی بین کمال گرایی ناسازگارانه پدران و دختران رابطه ای به دست نیامد.
۲-۲-۳-۴-۱-۳- سبک دلبستگی
در کنار سبک های فرزند پروری، عامل دیگری که ممکن است با شکل گیری کمال گرایی مرتبط باشد، دلبستگی است. رابطه دلبستگی به شکل پیوند عاطفی نزدیک که منجر به ایجاد احساس امنیت در فرد می شود، تعریف شده است (بالبی[۱۲۵]، ۱۹۸۸؛ به نقل از ممیستر، ۲۰۰۲). بالبی (۱۹۷۳) مدعی شد که پاسخ گویی والدین به نشانه های رفتار دلبستگی کودک و در دسترس بودن آن ها در موقعیت های استرس زا، «پایگاهی امن[۱۲۶]» برای کودک فراهم می آورد که بر اساس آن انتظارات وی از محیط سازماندهی می شود(به نقل از بشارت و همکاران، ۱۳۸۳).
اینزورث[۱۲۷] و همکاران (۱۹۷۸) با این فرض که سبک های دلبستگی[۱۲۸] محصول تجربه های کودک از رابطه کودک-مادر است، به مشاهده رفتار کودکان در آزمایش «موقعیت نا آشنا[۱۲۹]» پرداختند و سه سبک دلبستگی ایمن[۱۳۰]، اجتنابی[۱۳۱] و دو سوگرا[۱۳۲] را متمایز کردند.اینزورث و همکاران (۱۹۷۸) معتقدند که سبک های دلبستگی، انتظارات کودک را در مورد اینکه آیا مادر (مراقب) از نظر عاطفی دسترس پذیر و پاسخ گو هست یا نه شکل می دهند و تعیین می کنند که آیا خود[۱۳۳] ارزش عشق و محبت دارد یا نه. کودکان ایمن به دسترس پذیری مادر بیشتر اعتماد می کنند و بیش از کودکان نا ایمن (اجتنابی و دو سوگرا) از وی به عنوان پایگاه امن استفاده می کنند. هنگام بازگشت مادر پس از جدایی کوتاه مدت، کودکان ایمن با وی با سهولت تماس و تعامل برقرار می کنند، کودکان اجتناب گر با گسستن و اجتناب کردن واکنش نشان می دهند، و کودکان دوسوگرا با افزایش تردید و دو سوگرایی بین دلبستگی و عصبانیت واکنش نشان می دهند (به نقل از بشارت و همکاران، ۱۳۸۳).
مطالعه رایس و میرزاده[۱۳۴] (۲۰۰۰) نشان داد سبک دلبستگی ایمن با کمال گرایی مثبت همبستگی مثبت و با کمال گرایی منفی همبستگی منفی دارد.
سبک دلبستگی از طریق در چارچوب روابط والدین-کودک شکل می گیرد و طبق نظر بالبی، این تجربه های تعاملی نخستین درون سازی می شوند و با تشکیل مدل های درون کاوی تداوم می یابند. مدل های درون کاوی به عنوان معادل های درونی ویژگی های والدین، بازخورد ها و انتظارات فرد از «خود» و «دیگران» را سازمان می دهند. «اعتماد» به خود و دیگران و «انتظارات واقع بینانه» از خود و دیگران، که از ویژگی های سبک دلبستگی ایمن محسوب می شوند، باعث تقویت کمال گرایی مثبت در افراد ایمن می شوند. این افراد می توانند جنبه های مطلوب و نامطلوب خود را بپذیرند و خودشان را با القاب مثبت توصیف کنند و در عین حال به «به کمتر کامل بودن» خود اذعان کنند. در نقطه مقابل، سبک های دلبستگی نا ایمن(اجتنابی و دوسوگرا) با ویژگی های «بی اعتمادی» به خود و دیگران و «انتظارات غیر واقع بینانه» از خود و دیگران، به تقویت کمال گرایی منفی در افراد ناایمن کمک می کنند. این افراد ناتوان از پذیرش محدودیت های شخصی، خود را کامل توصیف می کنند و به منظور پنهان ساختن احساسات نا ارزشمند، خود و دیگران را آرمان سازی می کنند. بر این اساس سبک دلبستگی فرد از طریق مدل های درون کاوی کیفیت کمال گرایی را مشخص می کند (هارتر[۱۳۵]، ۱۹۸۸؛ به نقل از بشارت،۱۳۸۳).
۲-۲-۳-۴-۲- عوامل فردی
علی رغم تحولات و تغییرات شخصیت افراد در دوران عمر و تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد پشتوانه ای لازم برای رویارویی با استرس ها و فشار روانی هستند و همین امر آنان را در برخورد با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر کرده و زمینه رشد ویژگی شخصیتی نامطلوب را فراهم می سازد. راهبردهایی که این افراد به کار می برند بسته به ارزیابی آنان از وضعیت پیش آمده متفاوت است.
۲-۲-۳-۴-۲-۱- ارزیابی های غیرمنطقی
از نظر الیس (۱۹۸۷) تفکر غیر منطقی یعنی هر نوع فکری که موجب هیجان یا رفتار مخرب نفس و متلاشی کننده نفوذ خود شود و نتایج مهم آن اختلال در خوشی، شادمانی و تندرستی انسان است (به نقل از مؤمن زاده، ۱۳۸۱).الیس اظهار می دارد ارزیابی های غیر منطقی،مطلق گرا هستند و محتوای این گونه ارزیابی ها، بر باید، حتما و اصرار به کامل بودن مبتنی است و از همین راه می توان آن ها را شناخت (مهرابی زاده هنرمند و وردی، ۱۳۸۲).
به طور خلاصه افراد کمال گرا بعضی از احساسات، افکار و باورهای منفی زیر را دارا هستند:
ترس از بازنده بودن: افراد کمال گرا، غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.
ترس از اشتباه کردن: افراد کمال گرا، غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند.
ترس از نارضایتی: افراد کمال گرا در صورتی که دیگران شاهد نقایص و معایب کارشان باشند، غالبا به علت ترس از عدم پذیرفتن از سوی آنان دچار وحشت می شوند.
همه یا هیچ پنداری: افراد کمال گرا، به ندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار، متوسط، هنوز با ارزشند.افراد کمال گرا، در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند.
تأکید بسیار بر باید ها: زندگی افراد کمال گرا، غالبا بر لیست پایان ناپذیری از «بایدها» بنا شده است، که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آن ها، به خدمت گرفته می شود.
اعتقاد داشتن به این که، دیگران به آسانی به موفقیت می رسند: افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع آوری می کنند، که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش، خطاهای کم، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند. در عین حال افراد کمال گرا کوشش های خود را پایان ناپذیر و ناکافی تلقی می کنند (خسروی و علیزاده صحرایی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۴-۲-۲- تحریف های شناختی
تحریف های شناختی[۱۳۶] شبیه ارزیابی غیرمنطقی است، زیرا آن ها موجب می شوند که فرد خود را در رویدادهای زندگی، بیشتر یک قربانی ببیند تا یک مبارز، به همین دلیل نارضایتی و تنش بیشتری به وجود می آورند. دو روش شناختی مسلط در کمال گرایان وجود دارد که در به وجود آوردن مشکلات شان سهیم است: تفکر دوقطبی[۱۳۷] و طرحواره به شدت ضروری در مورد خود فرمانی[۱۳۸]. کمال گرایان در تفکر دوقطبی، همه یا هیچ درگیر می شوند، در دیدگاه شان همه چیز یا سیاه است یا سفید و خاکستری جایی ندارد (براورز و ویگام[۱۳۹]، ۱۹۹۳).چنین دیدگاهی از جهان در هسته نارضایتی همیشگی کمال گرایان از امور واقع شده است و بدون توجه به اینکه چقدر کاری را خوب انجام داده اند، به صرف کامل نبودن آن را معادل با شکست در نظر می گیرند.علت آن است که حد وسطی وجود ندارد (به نقل از آنه[۱۴۰]، ۱۹۹۷).
خود فرمانی های کمال گرایان اغلب به شکل جملاتی در مورد آنچه باید انجام دهند، می باشد.هورنای (۱۹۵۰) از آن به عنوان حکومت ظالمانه باید ها یاد می کند. انتظار انجام دادن کارها به شکل کامل افراد را در یک دردسر دو سویه گرفتار می کند. اگر نتوانند به خواسته هایشان دست یابند، شکست خورده اند و چنان چه حقیقتا به اهدافشان دست یابند از پیشرفت شان هیچ لذتی نمی برند زیرا فقط به آنچه انتظارش را داشته اند، دست یافته اند. در نتیجه کمال گرایان به ندرت موفقیتی را تجربه می کنند که خود پنداره شان را تقویت کند (ویسینگر و لوبسنز[۱۴۱]، ۱۹۸۱).
از دیگر تحریف های شناختی که در کمال گرایان به چشم می خورد، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ذهن خوانی
کمال گرایان به خصوص افراد با کمال گرایی جامعه مدار، فکر می کنند از تفکر دیگران درباره خودشان آگاه هستند و اغلب اوقات تصور می کنند دیگران درباره آن ها با سخت گیری قضاوت می کنند.
فاجعه سازی
منظور از فاجعه سازی حالتی است که در آن پیامدهای منفی بزرگ می شوند و این احساس وجود دارد که این حوادث غیر قابل کنترل یا مدیریت هستند.
مسئولیت بیش از حد
منظور حالتی است که فرد در مورد یک مسأله بیشتر از آنچه به شکل منطقی از او انتظار می رود خود را مسئول می بیند (خسروی و علیزاده صحرایی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۴-۳- عوامل بیولوژیکی
پایه های آسیب پذیری ژنتیکی موجود در کمال گرایی ممکن است در آسیب پذیری بیولوژیکی نسبت به عاطفه منفی، قرار داشته باشد.این مسأله که افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی، آسیب پذیری ژنتیکی نسبت به عاطفه منفی دارند،به خوبی شناخته شده است. در نتیجه این استعداد ژنتیکی نسبت به عاطفه منفی ممکن است زیربنای کمال گرایی باشد و یا این که همبستگی بالایی با کمال گرایی داشته باشد (به نقل از ایجان[۱۴۲]، ۲۰۰۵).
مطالعه توزی و همکاران[۱۴۳] (۲۰۰۴) تأثیر عامل ژنتیکی را در علت شناسی کمال گرایی مطرح کرده است. آن ها از مقیاس کمال گرایی چند بعدی فراست و همکاران (۱۹۹۹) به منظور سنجش کمال گرایی ۱۰۲۲ دوقلوی دختر یک تخمکی و دو تخمکی استفاده کردند. آن ها برای تعیین اثر عوامل ژنتیکی از تحلیل مسیر کمک گرفتند. آن ها ادعا کردند کمال گرایی که در مطالعه شان با سه خرده مقیاس کمال گرایی چند بعدی فراست و همکاران (۱۹۹۰) سنجیده شده است، تا اندازه ای ارثی است.
۲-۲-۳-۵- مدل تحولی کمال گرایی
تاکنون در خصوص علت شناسی کمال گرایی تنها یک مدل ارائه شده است. در مدل علت شناسانه فلت و همکاران (۲۰۰۲، به نقل از ایجان، ۲۰۰۵) سه حوزه عامل های والدینی، محیطی و مربوط به خود، جزء فاکتورهای خطرساز در شکل گیری کمال گرایی به حساب می آیند.
عوامل والدینی کمال گرایی زمانی شکل می گیرد که کودک والدین استبدادی را تجربه می کند که خواستار عملکرد بالا در موقعیت های پیشرفت اند و خود به عنوان والد دارای اهداف کمال گرایی و معیارهای سطح بالا هستند. محققان دریافته اند که جوانان مضطرب عموما والدین مضطرب دارند و اینکه کمال گرایی والدین با اضطراب امتحان کودک رابطه دارد (کوک و کرنی[۱۴۴]، ۲۰۰۹).
دوم، در خصوص فاکتورهای مربوط به کودک معتقدند، در کودکانی که آمادگی برای جامعه پذیری و تأثیرپذیری از دیگران نشان می دهند، احتمال شکل گیری کمال گرایی وجود دارد. سایر عوامل مربوط به کودک شامل خلق و خو (مزاج) می شودکه از نظر آنان خلق و خوی کمال گرایانه شامل سطوح بالای تحریک پذیری[۱۴۵] و سماجت [۱۴۶](پشتکار) است (خسروی و همکاران، ۱۳۸۸).
سوم، در خصوص فاکتورهای محیطی آنان بر این باورند که جامعه بر افراد برای دستیابی به پیشرفت در موقعیت آموزشی و کاری فشار وارد می کند که این خود با ایجاد محیط رقابتی، به مقایسه های اجتماعی مکرر منجر می شود. فلت و همکاران (۲۰۰۲، به نقل از ایجان، ۲۰۰۵) عنوان کرده اند زمانی که فشار برای کامل بودن وجود دارد در پاسخ به فشار در برخی از افراد ممکن است کمال گرایی خود مدار و در برخی دیگر کمال گرایی اجتماع مدار (یا هر دو نوع) شکل بگیرد.فلت و همکاران همچنین، همچنین عقیده دارند در برخی از افراد که تحت فشار والدین، خود و محیط قرار می گیرند، کمال گرایی رشد نمی کند، زیرا در مقابل فشار ایستادگی می کنند. برای مثال فردی می شوند که با والدین کمال گرا، بسیار متفاوت است.این مدل امید بخش است زیرا بازتاب تلاش هایی برای فهم علت شناسی کمال گرایی است. اگر چه در مراحل ابتدایی آن قرار دارد و باید تکرار شود (خسروی و همکاران، ۱۳۸۸).