آیات ۱۵۲ تا ۱۵۶ سوره آل عمران تماماً درباره جنگ « اُحُد» ، یعنی دفاع پیامبر و مسلمانان از شهر مدینه ، در برابر حمله مشرکین قریش می باشد. کشته شدن جمع کثیری از مسلمانان ، از جمله فرمانده آنان « حمزه سید الشهدا » ، منافقان ( مخالفان داخلی ) را به بیان ملامت آمیز و سرزنش کننده این سخن واداشت که : « اگر نزد ما بودند ( به مصاف دشمن در بیرون شهر نمی رفتند ) نه می مردند و نه کشته می شدند »[۳۶۷]. خداوند پاسخ این مصلحت اندیشی های دنیا طلبانه و زندگی های ذلیلانه را چنین می دهد:
( وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ)؛[۳۶۸]« اگر در راه خدا کشته شوید، یا (بخاطر سختی های سفر دفاعی) بمیرید، مسلماً آمرزش خدا و رحمت او از آنچه (مال و منال) جمع می کنند بهتر است».
برخی از خاورشناسان این سخن را فرا خوانی برای جنگیدن و تشویق برای کشته شدن یا مردن به خاطر مغفرت و رحمت خدا شمرده و تعجب کرده اند که این چه دینی است که پیروانش را به جای زندگی و نشاط از نعمات خدا به سوی مرگ و نیستی سوق می دهد.[۳۶۹] در حالیکه متن آیات، به وضوح نشان می دهد که آیه مورد نظر، صرفنظر از آنکه کاملاً دفاعی دارد ، پاسخی است به کسانیکه ایثار و فداکاری در دفاع از ملت و مذهب را تلف شدن و تباه گشتن می شمردند و به جانبازان طعنه تمسخر آمیز می زدند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برخی از آیات سوره « انفال » نیز در همین راستا مورد استناد خاورشناسان قرار گرفته و از آنها استنباط خشونت طلبی شده است . از جمله:
( إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ)؛[۳۷۰]«هنگامی که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شما هستم ، پس کسانی را که ایمان آورده اند استوار سازید . بزودی در دل کسانیکه کافر شدند ، القاء ترس خواهم کرد ، پس بالای گردن ها را بزنید و همه انگشتان آنان را بزنید» .
( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ )؛[۳۷۱]« شما آنها را نکشتید ، بلکه خدا آنان را کشت ، تو تیر نینداختی ، آنگاه که تیر انداختی ، بلکه خدا بود که تیر انداخت ، تا آنکه مومنین را از جانب خویش امتحانی نیکو نماید ، همانا خداوند بس شنوا و داناست».
دو آیه فوق که در متن آیات مربوط به جنگ « بدر » ( اولین مصاف مسلمانان با کسانیکه آنها را از شهر مکّه آواره ساخته و خانه و زندگیشان را مصادره کرده بودند ) واقع شده است ، نصرت الهی را در « میدان جنگ» برای دفاع از موجودیت جمع قلیلی که پس از تحمل آزار و شکنجه و شهادت مجبور به دفاع از خود شده بودند نشان می دهد.[۳۷۲]
اگر دفاع از جان و مال و مکتب و مرام و همسر و فرزند و هم کیشان ، با چنگ و دندان در برابر متجاوزان ، خشونت و جنگ طلبی محسوب می شود . آری قرآن مسلمانان را به شدت به چنین خشونت و جنگ طلبی تشویق کرده است. قرآن نخواسته مسلمانان فقط با نماز و روزه و دعا و درخواستِ نصرت از خدا اکتفا کنند و با ذلت و خواری تن به ذلت و تسلیم بدهند. آری مطابق تعالیم قرآن ، دست قدرت و نصرت خداوند از آستین مومنین مظلوم بیرون می آید. آنها هستند که باید گردن ِمتجاوزین به جان و ایمان مردم را بزنند و پنجه هایی را که شمشیر ظلم و ستم را بر آنها بالا برده است (تعابیر آیه ۱۲) بزنند.
مجهز و مسلح شدن به پیشرفته ترین نیروهاى نظامى
سند دیگری که برای متهم کردن مسلمانان به جنگ افروزی و خشونت طلبی عرضه و عنوان شده ، آیه ای است که اتفاقاً در آرم بعضی سازمانهای نظامی هم مورد استفاده قرار گرفته است.
(وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ)؛[۳۷۳]« تا آنجاییکه در توان دارید ، برای( مقابله با ) آنها نیرو و اسبان جنگی فراهم کنید تا به این ترتیب دشمنان خدا و خودتان را ، و غیر از اینها ، دشمنانی را که نمی شناسید ( منافقین، دشمنان داخلی )، در بیم و هراس نگاه دارید . . . »
در مورد آیه فوق نیز چند نکته قابل توجه است:
الف) هدف از مجهز و مسلح شدن ، تدارک حمله و هجوم برای مسلمان کردن دیگران نیست ، بلکه محفوظ و مصون ماندن از خطر متجاوزین و در بیم دائمی نگه داشتن آنها از عواقب تجاوز است. آیا قوی شدن در برابر میکروب های مهاجم و ممانعت از ورودشان به بدن خشونت شمرده می شود ؟
ب) بلافاصله در آیه بعدی تاکید شده است:
(جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ)؛[۳۷۴]« اگر آمادگی صلح نشان دادند ، از آن استقبال و به خدا توکل کن ، که او بس شنوا و داناست ، و اگر هم ( در پیشنهاد صلح ) قصد فریب داشته باشند ( نگران و رد کننده پیشنهاد آنان نباش) خدا تورا کافی است ، او کسی است که با یاری خویش و با مومنین تو را یاری کرده است ( از این به بعد هم می تواند یاری کند).»
چگونه ممکن است دینی که این چنین با آغوش باز از پیشنهاد و آمادگی دشمن برای صلح ، با وجود نیرنگ و فریب احتمالی آنان ، استقبال می کند ، و پذیرش آنرا فرمان می دهد ، بگوید تا دندان مسلح شوید تا دیگران را مسلمان کنید !؟
ج) در آیات قبل از این آیه ، که زمینه و بستر و علت این حکم بشمار می رود ، دشمنان مورد نظر ( نه مردم بیگانه یهودی و مسیحی ) را کسانی معرفی کرده است که:
( الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لاَ یَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)؛[۳۷۵]« همواره پیمان صلح و آشتی و همزیستی مسالمت آمیز خود با مسلمانان را شکسته و هیچگونه پروا و پایبندی به این تعهدات ندارند و به این دلیل باید با سخت گیری و شدت عمل ، پشت جبهه آنان را پراکنده ساخت تا پند گیرند».
این پیشگیری و آمادگی دفاع در برابر تجاوز کسانیکه با نقض پیمان ِ صلح ، اظهار دشمنی و جنگ کرده اند ، چه ربطی به طبل نبرد کوبیدن و در شیپور جنگ دمیدن دارد؟
تشویق مسلمانان به جنگ و جهاد
از آنجاییکه نقش دین در نگاه مسیحیان ، نقش فردی و مربوط به روابط قلبی و اخلاقی فرد با خالق خویش است ، و معتقد هستند کار قیصر را باید به قیصر و کار دنیا را به دنیا طلبان باید سپرد ، تعجب می کنند این چه دینی است که از شمشیر و جنگ و جهاد سخن می گوید ! و به همین دلیل هم بسیاری از آیات جهادی قرآن را مغایر فلسفه دین ، که باید صلح آمیز و سلامت بخش باشد ، می دانند[۳۷۶]. از جمله آیات ۳۸ ، ۴۱ ،۷۳ سوره توبه به شرح ذیل که مورد توجه مسیحیان قرار گرفته است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیلٌ)؛[۳۷۷]« ای کسانیکه ایمان آورده اید شما را چه می شود که هرگاه فرمان داده می شوید در راه خدا ( به سوی دشمن ) حرکت کنید ، به زمین می چسبید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا رضایت داده اید ؟ در حالیکه بهره زندگی دنیا در مقایسه با آخرت بس ناچیز است.»
(انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛[۳۷۸] « حرکت کنید ( به سوی دشمن ) سبک و سنگین ( ماموریت های کوچک و بزرگ ) و با اموال و جان هایتان در راه خدا پیکار کنید . اینکار به نفع شماست اگر بدانید.»
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر)؛[۳۷۹]«ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت گیر که جایگاهشان جهنم است و بد سرنوشتی است».
در مورد آیات فوق نیز ذکر چند نکته ضروری است:
الف) موقعیت تاریخی مسلمانان و جامعه ایمانی نمونه ای که پیامبر در مدینه تاسیس کرده بود ، با وضعیت پیروان ِپراکنده و قلیل حضرت عیسی (ع) در زمان حیات آن پیامبر فرق اساسی داشت ، مومنینی که همراه حضرت محمد(ص) مجبور به هجرت از مکه و اسکان در مدینه شده بودند ، در محاصره قبیله هایی قرار داشتند که با تعصبات شرک آمیز خویش می خواستند ریشه این نهال نو رسیده توحیدی را از بن بر کنند، به همین دلیل هم پیامبر مجبور بود دائما با متجاوزین و قبایلی که پیمان صلح و آشتی را نقض می کردند مقابله کند.
هیچیک از جنگ های پیامبر ، اگر نیک بنگریم و به ریشه و علت و انگیزه آن ها توجه کنیم ، بدون مقدمه و سابقه و تنها به خاطر مسلمان کردن مشرکین یا اهل کتاب نبوده است ، تماماً تدبیری برای دفع تجاوز یا پیشگیری از حمله و هجومی بوده که دشمن تدارک می دیده است. این حقیقت را هم آیات قرآن ، که الهام بخش پیامبر برای چنین اقداماتی بوده ، ثابت می کند و هم گزارشات موثق تاریخی .
باید توجه داشت که در برخی از این ایات قید کفر و نفاق موجب صدور چنین فرمانی است و در تمام نظام های اجتماعی کفر به آیین حاکم در آن جامعه و نفاق و دورویی مطرود و مردود به شمار می ایند.
ب) در ایران متمدن آن روزگار ، که یکی از دو ابر قدرت زمانه بود ، به سادگی مانی مذهبان و مزدکیان قتل عام می شدند و حضور دگر اندیشان مذهبی مطلقاً تحمل نمی گردید[۳۸۰]. جای شگفتی است چگونه تحلیل گران غربی نمی خواهند موقعیت فرهنگی عربستان با نظام بسته و متحجّر قبیلگی و جاهلیت فراگیر مشرکین و تعصبات خشن آنها علیه دینی را ،که به گونه ای بنیادی بنای مخالفت با اندیشه های آنها را گذاشته بود ، در نظر بگیرند و انتظار دارند پیامبر اسلام با خواهش و تمنا در برابر تجاوزات آنها مقابله میکرد.
پ) منظور از فرمان جهاد علیه کافران و منافقین ،در آیه ۷۳ سوره توبه ، الزاماً نبرد نظامی با آنها نیست . معنای کلمه « جهاد » در قرآن « کوشش و تلاش همه جانبه با قبول رنج و زحمت و محرومیت برای پیشبرد هدف » می باشد. که البته جنگیدن هم ، اگر ضرورت پیدا کند ، به عنوان آخرین مرحله مجاز می گردد. در قرآن کار فرهنگی برای تبلیغ حق در جهت آگاه کردن مردم نیز« جهاد کبیر» نامیده شده است که احتیاج به پیگیری و صبر و حوصله فراوان دارد.
( فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا)؛[۳۸۱] « از کافران اطاعت نکن و با آنها بوسیله آن ( قرآن ) جهاد ( تلاش آگاهی بخش ) بزرگی بپا کن.»
« جهادِ » توصیه شده در آیه ۷۳ سوره توبه ، جنبه غیر جنگی دارد؛ اگر منظور از جهاد با کفار جنگ با آنها بود ، دلیل نداشت در دنباله آیه بگوید بر آنان سخت بگیر ( واغلظ علیهم ) ، زیرا سخت گرفتن کاری ساده تر از جنگ است ، که نمی تواند به عنوان عملی سخت تر در مرحله بعدی قرار گیرد. [۳۸۲]
خلاصه آنکه منظور از جهاد با کافران در آیه فوق بی تفاوت و ساکت نبودن و کوشش و تلاش همه جانبه با همه زحمات و خطرات آن برای خنثی کردن توطئه های ایشان می باشد.
نتیجه گیری :
با توجه به مطالب ذکر شده و بیان اهداف و اهمیت جهاد در اسلام و بررسی آیات جهاد می توان نتیجه گرفت که :
اولاً: جهاد و جنگ فى نفسه امرى مذموم نیست، بلکه با توجه به طبیعت انسان و خوى زیادهخواهى او اگر جهاد تشریع نشده بود زیادهخواهان و نفعطلبان زمین را به فساد مىکشیدند و مراکز عبادت ترسا و یهود و نصارى و مسلمین را منهدم مىساختند.
ثانیاً: در اسلام جهاد در راه خدا یکى از بالاترین ارزشها است، مجاهدین داراى درجات بالاتر و سابقین در جهاد افضل از دیگران هستند، مجاهدین محبوب خدایند و به زمین نشستگان از رحمت الهى به دور هستند و معذَّب خواهند شد.
ثالثاً: جهاد با کسانى که قبلاً ظلم کردهاند و یا شروع به کارزار نمودهاند و یا پیمان خویش را با مسلمانان شکستهاند و سابقه دشمنى با خدا و پیامبر دارند مشروع است و مىتوان آن را جهاد دفاعى نامید، چرا که مسبوق به ظلم، جنگ، نقض پیمان و دشمنى کفار و مشرکین و… است، در این زمینه بغى و تجاوز گروهى از مسلمین نیز مجوز دفاع و کارزار با آنان است، تا زمانى که به حکم خدا باز گردند.
رابعاً: جهاد با کسانى که دین خدا را نپذیرفتهاند – گرچه مسبوق به ظلم و کارزار و… نباشند – نیز مطلوب است و مؤمنان مأمور به جهاد با کفار هستند تا آن که به دین حق بیایند وگرنه کشته مىشوند و زنان و فرزندانشان نیز اسیر خواهند شد.
از آن چه تا این جا بیان گردید به خوبی روشن می شود که اسلام واقعی، ریشۀ اصلی ناسازگاری ها و جنگ ها در جهان امروز نیست، و منطق اسلام چنین امری را تأیید نمی کند. بله ما این نکته را می پذیریم که اسلام به عنوان کامل ترین و جامع ترین دین با اهداف عالیۀ جهانی و در جهت بیداری و هدایت امت های اسلامی و غیر اسلامی به منظور مبارزه با ظلم و ستم مستکبران، در جهان امروز شناخته شده است، و طبیعی است جریان طاغوت و اربابان زر و زور و تزویر و در رأس آنها استکبار جهانی، اسلام حقیقی را به عنوان بزرگ ترین مانع در رسیدن به اهداف شوم و نامبارکشان می دانند و با تمام قوا و استعداد، در جهت سمپاشی، تخریب و براندازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند و چهرۀ خشنی را از آن ارائه می نمایند و اسلام را عامل جنگ ها، خشونت ها و ترورها معرفی می کنند در حالی که خود عامل جنگ و ترور و خشونت هستند و مسلمانان فقط به دفاع از خود می پردازند.
بخش دوم: اقلیت های غیر حاکم در جامعه اسلامی
از جمله مواردی که به عنوان ناقض حقوق بشر و بستر خشونت سازی از جانب گروهی مطرح شده و عده ای آنرا حکمی خشونت بار در مورد اهل کتاب تلقی کرده اند ، حقوق اقلیت ها و جزیه در اسلام است . حقوق اقلیت ها از موضوعات جنجال برانگیز در حقوق بین الملل و حقوق بشر است. کشورهای استکباری هر کشوری را که مخالف سیاستهای سلطه طلبانه و شیطانی آنان باشد، متهم به نقض حقوق اقلیتهای مذهبی یا سیاسی نموده، عنوان می کنند که حقوق بشر نقض شده است. مستشرقان و اسلام شناسان غرب نیز ادعا مى کنند که اسلام، تبعیض غیر قابل انکاری بین معتقدان ادیان مختلف قائل است و براى غیر مسلمانان حق حیات وکرامت انسانی قائل نیست. آنها ادعا می کنند که پیامبراسلام، آیین خود را با زور شمشیر و قدرت بر ملتها تحمیل کرده، اسلام آیین ضد آزادى، مخالف ترقى و ناقض حقوق بشر میباشد. می گویند: اسلام در محتوا و مفهوم واقعی پیام خود نمیتواند، طرفدار کرامت و حیثیت ذاتی انسان باشد؛ چرا که اسلام عقیده خاصی را ملاک بهره مندی از حقوق اجتماعی دانسته و فقدان آن را ضابطه محروم شدن از آن دانسته است. بنابراین، احکام اسلام با حقوق بشر تفاوت بنیادی دارد و با هم در تضاد و تناقض است؛ چون نمی توان کسی را که عقیده باطل دارد، با مؤمن و معتقد به اصول و مبانی حق، مساوی دانست[۳۸۳].
علی رغم ره آوردهای اسلام در جهت تثبیت حقوق اقلّیت های غیر اسلامی در محورهای قانون گذاری و اجرا, استکبار جهانی هم چنان روش عداوت آمیز خویش را علیه اسلام معمول داشته و افزون بر توطئه های سیاسی, نظامی و اقتصادی ، حمله رسانه ای و مجازی خود را برای زشت جلوه دادن قوانین اسلام شدّت بخشیده است.
بعضى از مورخان غربى، اسلام را به دلیل قانون جزیه به باد انتقاد گرفته و ادعا کرده اند که پرداخت «جزیه» از جانب اقلیت ها به دولت اسلامی، اجحاف و ظلمى نسبت به آنها می باشد.
این همه را بدان جهت دامن می زنند تا با اتّهام فشار به اقلیت ها در اسلام از توجّه غیر مسلمانان به اسلام و اندیشه های درخشان آن و تأثیرپذیری آنان جلوگیری کنند. هم چنین استکبار جهانی بر تهاجم تبلیغاتی خویش افزوده تا با ایجاد موانع روانی و عاطفی بین اسلام و اقلّیت های غیر مسلمان به ویژه پیروان ادیان الهی دیگر, مانع راه یابی اسلام به میان ملّت هایی شود که راه خویش را به سوی مکتبی که از حقوقشان دفاع می کند, یافته اند. استکبار جهانی بر پی آمدهای آگاهی پیروان ادیان از برخورد نیکوی اسلام و دولت اسلامی با غیر مسلمانان واقف است. او می داند اسلام دین صلح و سازش, رحمت و یگانگی است و ملّت ها اگر آزاد گذاشته شوند جز اسلام را بر نمی گزینند .
در این بخش ، برای پاسخ به این شبهه، با بررسی حقوق اقلیت های مذهبی در اسلام، این فرضیه مورد آزمون قرار میگیرد که اسلام برای اقلیتهای دینی و مذهبی کرامت انسانی قائل شده و جلوههای این کرامت در قالب حقوق اقلیتها تبلور یافته است. این حقوق عبارتند از: داشتن حق حیات، حق کرامت، مصونیت و امنیت، آزادی مذهبی و انجام شعائر عبادی، آزادی عقیده و…. پس انسان دارای کرامت است و احترام به این کرامت انسانی همیشه و تحت هر شرایطی باید حفظ شود؛ چرا که کرامت انسان ذاتی اوست و این، اصل پایهای و اساسی احترام به حقوق همه انسانها است.