بحران قره باغ در دوران پروستریکا
اختلاف میان آذری ها و ارمنی ها به صورت پنهان، تا اوایل سال ۱۹۸۸ باقی ماند. اوایل این سال، مردم قره باغ در یک تظاهرات در مرکز این منطقه، خواستار الحاق قره باغ به ارمنستان شدند. در همین زمان واقعه ی (سومگانیت) رخ داد که تعدادی از ارامنه به دست آذری ها به قتل رسیدند و این واقعه باعث تشدید بحران بین این دو قوم شد. در همین سال پارلمان قر باغ، به اجماع، رای به جدایی کامل قره باغ از آذربایجان و پیوستن به ارمنستان داد. این حرکت با رد صریح قوه مقننه ی آذربایجان رو به رو شد و بار دیگر اعتصاب های پراکنده آغاز گرید. دولت مسکو اعلام وضعیت اضطراری را در دو جمهوری صادر نمود. در سال ۱۹۸۹ شوروی تصمیم گرفت با تاکید بر باقی ماندن قره باغ در جمهوری آذربایجان، اداره امور آن را تحت مدیریت ویژه ی مسکو قرار دهد. مقامات ارمنی و آذری از این اقدام مسکو راضی بودند[۲۹]، اما حوادث بعدی مانند حوادث ژانویه ۱۹۹۰ که به رویارویی آذری ها و ارتش شوروی انجامید و ده ها کشته برجای گذاشت، نشان از بدگمانی های دو جمهوری نسبت به مرکز داشت. در نیمه نخست سال ۱۹۹۱ اوضاع در قره باغ وخیم تر شد و این امر منجر به آوارگی تعداد بیشتری از ارمنی ها و آذری ها گردید. تأکید (مطلب اف) و (پطروسیان) به لزوم رعایت اصل حسن هم جواری و توسل به روش های مسالمت آمیز برای حل مناقشات و تأکید بر این که مناقشه بر عوامل قومی ، نژادی و مذهبی استوار نیست، کمکی به حل بحران نکرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
عوامل مؤثر بر روند شکل گیری و تداوم بحران قره باغ
بحران قره باغ و پیامدهای آن، ناشی از عوامل جغرافیایی و ژئوپلتیک ، مذهبی و فرهنگی، ذهنیت تاریخی، حضور گروه های افراطی و سیاست حکومت های تزاری و کمونیستی است. برای یافتن هرگونه راه حلی در خصوص این بحران، باید نخست به درک درستی از عوامل فوق و رابطه آن با بازیگران منطقه ای و بین المللی دست یافت. در قسمت بعد، به توضیح این عوامل پرداخته می شود.
عامل ژئوپلیتیک
قره باغ سرزمینی تاریخی در آذربایجان و در شمال رود ارس است که قلمرو آن از کوه های قفقاز صغیر آغاز و تا اراضی واقع در بین رودهای گوارا و ارس امتداد می یابد. در قسمت شمالی کوههای موروداغ و در قسمت های شمال و شمال شرقی،دشت های هموار آن را دربر گرفته است.[۳۰]اهمیت ژئوپلتیک ی و موقعیت خاص جغرافیایی منطقه ی قره باغ، فاکتور عمده ای در تلاش های دو جمهوی آذربایجان و ارمنستان برای تسلط بر آن به شمار می آید و این اهمیت ژئوپلتیکی در شکل گیری مناقشات و لاینحل ماندن آن نقش اساسی ایفا می کند. تاثیر موقعیت ژئوپلتیکی منطقه بر نوع جهت گیری های دو ملت آذری و ارمنی به اندازه ای مهم است که حتی در مقطعی که تحت لوای یک حکومت واحد(امپراطوی روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی) قرار داشتند، به تلاش های خود برای تسلط بر منطقه ی قره باغ ادامه می دادند.
منطقه ی قره باغ از نظر ارامنه، منتهی الیه شرقی فلات ارمنستان را تشکیل می دهد و با چند هزار پا ارتفاع از سطح دریا با جلگه های کم ارتفاع آذربایجان تفاوت آشکار دارد. این منطقه ی کوهستانی که از معادن غنی، جنگل ها و مراتع پهناوری برخوردار است مرز طبیعی ارمنستان محسوب شده و راه های منتهی به تپه ماهورهای ارس و جلگه ی آرارات را محافظت می کند. از دیدگاه ارامنه، بدون قره باغ یگانگی فیزیکی ارمنستان قفقاز ناقص می شود. علاوه برا آن، قره باغ حد فاصل میان مسلمانان آذربایجان و اقوام ترک امپراتوری عثمانی محسوب می گردد. تسلط بر این معبر از لحاظ مقابله با حرکت های پان تورانیستی – که ارامنه چندین بار قربانی آن بوده اند – اهمیت اساسی دارد.[۳۱] ارامنه برای اثبات حاکمیت خود بر منطقه قره باغ، ادعاهایی مانند : قره باغ از قرن پنجم میلادی به ارامنه تعلق داشته و حتی پس از تشکیل جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸ نیز این منطقه جزء خاک ارمنستان بوده است، مقامات آذری مانع زندگی فرهنگی ارامنه هستند و همواره برای احداث مدارس ارمنی در قره باغ، اشکال تراشی می کنند و حتی مانع ورود معلمان و کتب درسی ارمنی از ارمنستان شده اند، در طول حاکمیت آذری ها با ارامنه ی قره باغ مانند بیگانگان رفتار می شد و مردم منطقه ی قره باغ از امنیت کافی برخوردار نیستند، را مطرح می نمایند.
منطقه قره باغ به همان اندازه که از دیدگاه استراتژیک برای ارامنه مهم است، برای آذری ها هم اهمیت دارد. قره باغ مرز طبیعی مسلطی است که اگر در اختیار قدرت دیگری قرار گیرد، آذربایجان را در موقعیت آسیب پذیری قرار می دهد. هم چنین به خاطر جریان رودخانه ی باکو که سرچشمه ی آن در کوه های قره باغ است، تسلط بر منطقه و کنترل اوضاع توسط قدرت دیگر، می تواند اهرم قدرتمندی بر علیه باکو محسوب شود. علاوه بر این، از نظر آذری ها جلگه ها و ارتفاعات ( الیزا) و (تیول) نه تنها دو منطقه ناهمگون نیستند، بلکه اجزاء یک موجودیت واحد را تشکیل می دهند که با اقتصاد شبانی اقوام مسلمان کاملاً انطباق دارد.دلیل دیگر اهمیت منطقه ی قره باغ برای آذری ها، محدب بودن مرزهای جمهوری آذربایجان به طرف ارمنستان در آن منطقه است. این امر آذربایجان را در مقابل ارمنستان آسیب پذیر می سازد. درواقع مرز های دو کشور در این منطقه ، از نامناسب ترین نوع مرزهای سیاسی کشورها به حساب می آید. این مرزها عمدتاً کوهستانی و دارای بریدگی ها فراوان بوده و فرورفتگی بسیار دارد. این عامل ثابت ژئوپلتیک تا کنون سبب درگیری های بسیاری بین دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان شده است.[۳۲] آذری ها برای اثبات حقانیت حاکمیت خود بر منطقه قره باغ و رد ادعاهای ارامنه معتقدند : قره باغ هیچ گاه به ارامنه متعلق نبوده و بر طبق اسناد موجود، ارامنه بعد از عهد نامه ترکمن چای به این منطقه کوچانده شده اند ؛ همچین آن ها از مدت ها پیش با تغییر نام شهرها و روستاها و تبدیل اسامی آذری به اسامی ارمنی در فکر به دست آوردن قره باغ بوده اند ؛ ارامنه به خاطر هم کیشی با روس ها و بهره گیری از حمایت ضمنی و علنی آن ها به طرح قضیه ی حاکمیت بر قره باغ پرداخته اند که واقعیت تاریخی ندارد ؛ داستان هفتاد و یا هشتاد درصد جمعیت ارمنی قره باغ ساختگی است و صحت آماری ندارد و جلب موافقت آذری ها برای به دست گرفتن اداره ی امور قره باغ توسط ارامنه، توطئه ی قبلی بوده و آذری ها از این سوء نیت اطلاع نداشتند.
بر این اساس به نظر می رسد یکی از علل عمده ی درگیری و تداوم آن بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، اهمیت استراتژیکی منطقه ی قره باغ می باشد. این توده ی کوهستانی در شمال دره ی ارس از طرف جنوب، به ایران تسلط دارد و می تواند سدی در مقابل نفوذ نظامی جنوب باشد. از طرف شرق، این توده ی کوهستانی با تسلط کامل بر دشت قره باغ و دشت مغان می تواند به عنوان مرکز دیده بانی و دفاعی در مقابل آذربایجان، دریای خزر و آسیای مرکزی باشد. از سمت شمالف این منطقه دارای عقبه ای نفوذ ناپذیر است. از سمت غرب از طریق دالان لاچین با ارمنستان و از طریق آن با گرجستان و دریای سیاه ارتباط پیدا می کند.[۳۳] با توجه به اهمیت استراتژیک آن، این توده کوهستانی از نظر غرب و روسیه نیز دارای اهمیت بسیار است. همچنین این منطقه، علاوه بر این که محل تلاقی دو جهان دینی اسلام و مسیحیت است، محل تلاقی دو جهان دیگر قومی – زبانی (جهان ترک و جهان غیر ترک) نیز می باشد و در صورت عدم وجود ارمنستان که به عنوان منطقه ی حائل در این میان به ایفای نقش می پردازد، جهان ترک از غرب چین تا شمال غرب ترکیه و بلغارستان ادامه می یابد.
عامل مذهبی و فرهنگی
فرهنگ از اساسی ترین متغیرهای تاثیرگذار بر تعاملات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ملت ها می باشد. فرهنگ در برگیرنده ی عناصر متعددی از قبیل آداب و رسوم اجتماعی، سنن و اشتراکات تاریخی، زبان و مذهب یک ملت بوده و هر یک از این عناصر نیز تاثیر مهم در نوع برداشت ملت ها از پدیده ها و نحوه ی کنش و واکنش آن ها دارد. تضاد فرهنگی متغیری است که اختلافات صوری و سطحی را تبدیل به بحران های حاد و بعضاً لاینحل می نماید. منازعات در جوامعی که با هم تضاد فرهنگی دارند، نسبت به جوامعی که از همگونی و یکپارچگی فرهنگی برخوردارند، عمیق تر و شدیدتر است. مردمی که دارای فرهنگی واحد هستند، خود را بیشتر به یک دیگر وابسته می بینند.
منطقه ی قفقاز با تنوع قومی و مذهبی بسیار، در دوران گذشته بارها دستخوش تقسیمات اداری و تحدید حدود مکرر گشته است. در این منطقه، تفاوت های مذهبی، تفاوت های قومی را نیز شامل می شود ؛ هر چند که آن ها ضرورتاً با یک دیگر مطابقت ندارند. این تنوع قومی عامل مهمی در پیدایش تنش و منازعه در منطقه به شمار می آید. عدم تقارن و نا برابری های فرهنگی، عامل مهمی در شکل گیری و تداوم کشمکش میان دو ملت آذری و ارمنی در طول تاریخ و به ویژه در چند سال اخیر بوده است. هر چند ارامنه و آذری ها سالیان طولانی در کنار یک دیگر زیسته اند، اما همواره کشمکش میان آن ها وجود داشته که منعکس کننده ی اختلافات عمیق فرهنگی میان آنان است. زمینه های تضاد بین این دو ملت را شرق شناسان در قالب فاکتورهای متعددی دسته بندی کرده اند که از آن جمله تعارض بین مذاهب و زبان های آن دو جمهوری است.[۳۴] تضاد مذهبی در زمان های گذشته نیز سبب درگیری بین ملل منطقه ی قفقاز بوده است. برخی از امرای اسلامی برای فائق آمدن به این کشمکش ها تنها راه حل را در تحمیل اسلام به ساکنان منطقه دانسته و برای از میان برداشتن تضادهای مذهبی دست به حملات گسترده ای زدند. اختلافات زبانی و قومی نیز تشدید کننده ی این کشمکش ها گردید ؛ به گونه ای که مسئله ی هویت و وحدت ملی که مبتنی بر زبان و مذهب بوده یکی از عمده ترین مسائل این دو جمهوری است ؛ چرا که حاکمان روس در شیوه ی مرزبندی این جمهوری ها همواره بر این امر تکیه داشته اند که هم درون جمهوری ها و هم میان هر جمهوری با همسایگانش تنش وجود داشته باشد. آن ها برای جلوگیری از خیزش ملت های زیر سلطه ی خود، ترکیب طبیعی – تاریخی حوزه های فرهنگی شناخته شده را به هم ریختند و با نام گذاری جمهوری ها بر اساس قوم های مختلف و اهمیت دادن به زبان های گفتاری، شرایطی را فراهم آوردند که امروز کمتر جمهوری را می توان یافت که بر اثر مشکلات قومی و زبانی و در نتیجه، مسائل مربوط به وحدت ملی، با تنش رو به رو نباشد.[۳۵] در منازعه ی قره باغ، ذهنیت ارامنه، خاطره ی تاریخی و برداشت منفی آن ها از آزادی ها نقش عمده ای در مقایسه با پارامترهای عینی و واقعی ایفا می نماید. ارامنه پیشینه و فرهنگ منحصر به فردی دارند. سبک برداشت آن ها از مسیحیت، گرایش ملی داشته و تفاوت های قالب توجهی با فرقه های ارتدکس و کاتولیک دارد، به علاوه حس خودآگاهی ملی در ارامنه بسیار قوی است. بناربراین به نظر می رسد تضادهای فرهنگی و اختلافات مذهبی و قومی متغیر مهمی در پیدایش منازعات بین دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان باشد که نقش اساسی در تداوم کشمکش ها ایفا می نماید.
عامل ذهنیت تاریخی
به طوری که گذشت، قره باغ از دیرباز جزء خاک آذربایجان بوده است. جمهوری ارمنستان در ۲۹ نوامبر ۱۹۲۰ تشکیل شده است و از ۱۲ مارس تا ۵ دسامبر ۱۹۳۶ در ترکیب جمهوری فدراتیو سوسیالیستی ماورای قفقاز قرار داشته است. ازتاریخ ۵ دسامبر سال ۱۹۳۶ ارمنستان به عنوان جمهوری مستقل شوروی شناخته شده است.
در هنگام تشکیل جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۲۰، فرمانداری ایروان و فرمانداری تفلیس جزو خاک آذربایجان بوده اند. به طوری که بر اساس مندرجات « تقویم آدرس آذربایجان» در سال ۱۹۲۰، کل مساحت آذربایجان شامل اراضی مشمول، برابر ۹۷۲۹۷ کیلومتر مربع گزارش شده است. در حالی که مساحت کنونی آذربایجان ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع است. یعنی مساحتی برابر ۱۰۶۹۷/۶۷ کیلومتر مربع یا ۱۱درصد از اراضی خود را از دست داده است. بخش هایی که از آذربایجان جدا شده، به ارمنستان ضمیمه شده و قسمت جنوبی ارمنستان در جنوب دریاچه سوان (گویجه) تا مرز ایران را شامل می شود که سبب جدایی جغرافیایی آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان شده است. این قسمت به نام ولایت زنگه زور بوده که در اثر سیاست های استالین به خاک ارمنستان ضمیمه شده است.
نکته دوم در خصوص پیش آمد بحران و مناقشه در این منطقه به مهاجرت های ارامنه باز می گردد. روسیه تزاری در راستای سیاست گسترش به جنوب و اهمیتی که منطقهی قفقاز از هر نظر دارا بود اصلی ترین عامل این بحران در مراحل اولیه بود. روسیه تزاری که در مرزهای جنوبی در نیمه اول قرن توانسته بود دو دولت ایران و عثمانی را شکست دهد بتدریج به سوی استقرار ثبات مورد نظر خود در این منطقه گام برداشت.استفاده از خلاء قدرت ناشی از شکست عثمانی به سیاست اسکان ارامنه مهاجر از ایران، آناتولی و آسیای صغیر، لبنان و دیگر نقاط جهان در قفقاز جنوبی در راستای تحقق این هدف بود. این مهاجرت ها با تمایلی که ارامنه به ایجاد دولت فراگیر از قرن ها پیش از خود بروز می دادند میسر شد.در سالهای پایانی حکومت تزارها بخصوص در سال ۱۹۱۵ پس از مهاجرت صدها هزار ارمنی به صورت یک واقعیت در آمد و درگیری بین آنان و آذری ها بتدریج نمودار شد.
این رویه در دوران حکومت کمونیست ها نیز ادامه پیدا کرد. در دهه های ۱۹۴ و بعد از آن نیز اوضاع همچنان بحرانی باقی ماند. لکن به دلیل مرکز گرایی این دوران بحران قره باغ زیر خاکستر باقی ماند و تا دهه ۸۰ که تا حدودی مرکز گرایی برداشته شد زخم کهنه اختلاف بین آذری های مسلمان و ارامنه دوباره سرباز کرد و آتش درگیری بین آن دو دوباره شعله ور شد.در این برهه با عقب نشینی مسکو، آذربایجان سیاست های ملی خود را جایگزین قوانین اتحاد شوروی نمود و این به معنای قطع سوخت و غذا برای ارمنستان بود.از سوی دیگر آذربایجان خواهان اتصال جغرافیایی نخجوان به جمهوری آذربایجان بود.در مقابل این اقدامات ارمنستان نیز تلاش خود را برای اتحاد با قره باغ افزایش داد. از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ که پس از شکست کودتای نافرجام در مسکو، جمهوری آذربایجان اعلام استقلال نمود، روحیه ی خصومت و دشمنی بتدریج دو طرف چه داخل اذربایجان و چه بین دو کشور شعله ور شد و از اوایل سال ۱۹۹۲ جنگ قره باغ آغاز و سیاست های جمهوری آذربایجان را تحت تاثیر قرار داد.
احزاب و گروه های افراطی
قتل عام های امپراتوری عثمانی در ریع قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ و به ویژه در سال ۱۹۱۵ زمینه ساز شکل گیری گروه ها و سازمان های تروریستی و مخفی بین ارامنه شد. عمده هدف آن ها گرفتن انتقام از عاملین قتل عام ها، کسب خود مختاری برای ارامنه و تاسیس یک کشور مستقل بود، اهدافی که پی گیری آن ها به درگیری ها و کشمکش های تازه میان ارامنه و حکام محلی عثمانی در مناطق ارمنی نشین دامن زد. نتیجه ی این اعمال تحریک آمیز و انعطاف ناپذیری حکومت عثمانی، کشتار هزاران ارمنی در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. با شکل گیری گروه های افراطی و تروریستی، تضادها و اختلافات بین ملت ترک و ارمنی ابعاد تازه ای به خود گرفت.
نخستین کمیته ی انقلابی ارمنی در سال ۱۸۸۷ میلادی در هر ژنو سویس به ابتکار یک دانشجو ارمنی به نام ( مادو) تاسیس شد. این کمیته، مولد حزب (هینچاک)(ناقوس) شد که در مرحله نخست، خواستار آزادی ارمنستان غربی بود که تحت سلطه ی امپراتوری عثمانی قرار داشت. این حزب که تا سال ۱۸۹۰ دارای یک نام رسمی نبود، سرانجام به نام ( حزب انقلابی هینچاکیان) شناخته شد. هدف اصلی حزب، استقلال سیاسی و ملی ارمنستان بود که برای دست یابی به آن هدف به ترور مقامات بلند پایه ی عثمانی و تهییج ارامنه بر علیه این امپراتوری می پرداختند و حتی برای دست یابی به هدف خود از کمک سایر دول اروپایی نیز بهره مند بودند. در سال ۱۸۹۰ گروه های مختلف روشن فکران و دانشجویان ارمنی عضو مجامع انقلابی روس در هم ادغام شده و فدراسیون انقلابی ارمنی ( داشناکسوتیون) را به وجود آوردند. در واقع، وضع تحمل ناپذیر زندگی ارامنه ی تحت سلطه ی عثمانی، مقدمات پیدایش چنین حزبی را فراهم ساخت. عمده هدف این حزب تشکیل کشوری مستقل و آزاد برای ارامنه بود. این حزب که با نفوذ ترین و پر عضو ترین تشکیلات ارامنه محسوب می شد، نقش سرنوشت سازی در جنبش ملی ارامنه ایفا نموده است. گروه های تروریست داشناک، تا اوایل دهه ۱۹۲۰ کسانی را که مسئول قتل عام ارامنه شمرده می شدند، به قتل رساندند.تا سال ۱۸۹۵ تعداد اعضای این دو حزب محدود ماند، اما واقعه ی کشتارها، نهضت انقلابی ارامنه را تکان داد، به طوری که تفکر یک دفاع همگانی و مسلحانه از توده ی مردم ارمنی قدرت و رونق بیشتری پیدا کرد. این تفکر، بخش بسیار مهمی از توده های ارمنی را به دور حزب داشناک گرد آورد و مسبب آن شد که داشناک ها در تاسیس جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸ نقش بسیار مهمی را ایفا نمایند.
با وجود آن که حزب هینچاک، اولین گروه سازمان یافته برای تشکل بخشیدن به ارامنه در مقابل تعدیهات ترک ها بود، اما این گروه به دلیل اینکه بیشتر در خارج از ارمنستان فعالیت می کرد، تاثیر زیادی بر تاریخ سیاسی ارمنستان نداشت، اما حزب داشناکسوتیون که عمده فعالیت هایش در سال های آغازین، اشغال بانک عثمانی،سوء قصد به جان سلطان عبدالحمید و تاسیس حکومت جمهوری ارمنستان در مه ۱۹۱۸ بود، پس از سقوط اولین جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۲۰ به دست نیروهای بلشویکی، طی عملیاتی مهاجرت به خارج از کشور تبدیل به یک حزب برون مرزی شد. با شروع فعالیت داشناکسوتیون در داخل ارمنستان، این حزب تلاش همه جانبه ای را برای بسط نفوذ خود در داخل کشور آغاز کرد و خصوصاً در منطقه ی قره باغ و با تاًکید بر موضع گیری رادیکال خود توانست نفوذ قابل توجهی به دست آورد اما در نتیجه ی تلاش های گسترده ای به جنبش ملی ارامنه و دولت حاکم ارمنستان در قره باغ و سایر نقاط کشور انجام دادند، داشناکسوتیون به تدریج قدرت خود را در ارمنستان و شورای قره باغ از دست داد. علی رغم این تحولات، داشناکسوتیون با عنایت به آرمانش، یعنی تشکیل ارمنستان آزاد، متحد و مستقل که آرزوی دیرینه ی بسیاری از ارمنه است و با توجه به سابقه صد ساله و نفوذش در برخی از جناح های ارمنی و حمایت هایی که از آن به عمل می آید، به عنوان یکی از اصلی ترین بازیگران عرصه ی سیاست در ارمنستان به فعالیت خود ادامه خواهد داد. عمده ترین مخالفت های داشناکسوتیون با دولت فعلی حاکم بر ارمنستان را می توان در دو مورد زیر بیان نمود : آن ها خواستار شناسایی هر چه سریع تر دولت جمهوری قره باغ توسط ارمنستان می باشند ؛ دومین مسئله، روابط ارمنستان با ترکیه است ؛ این حزب برقراری روابط با ترکیه را خیانت به آرمان ملت ارمنی تلقی می نماید.
گروه افراطی دیگری که در سال های اخیر به وجود آمده، ( جنبش ملی ارامنه) است. سابقه ی این جنبش، به تشکیل کمیته ی مردمی قره باغ باز می گردد که پس از آغاز تحولات قره باغ در فوریه ۱۹۸۸ در ارمنستان و برای حمایت از مبارزات مردم قره باغ تشکیل شد. شکل گیری این جنبش که اهداف کاملاً ناسیونالیستی جهت احیای هویت تاریخی ارامنه و حل و فصل بحران قره باغ به نفع آن ها داشت، تحرک تازه ای به ملت ارمنی بخشید. جنبش ملی ارامنه در اندک زمانی تبدیل به یکی از پرطرفدارترین و فعال ترین گروه های صحنه ی سیاسی ارمنستان شد.این گروه با مواضع رادیکال و خصمانه ی خود در تحریک ارامنه بر علیه آذری ها نقش بسیار فعالی داشت. هر چند این گروه بعد از دست یابی به قدرت،تغییر مشی آشکار در مواضع رادیکال خود نشان داد و حتی تلاش گسترده ای برای برقراری رابطه با ترکیه به کار بست، اما نقش اساسی و تعیین کننده ای در دامن زدن و تشدید منازعات میان ارامنه و آذری ها داشت.
وجود گروه ها و انجمن های افراطی در جمهوری آذربایجان نیز بحران قره باغ تحت الشعاع قرار داده و موضع گیری های افراطی آنان، دولتمردان آذربایجان را ناگزیز از اتخاذ مواضع انعطاف ناپذیری در مقابل بحران نموده است. از گروه هایی که مواضع تندی در قبال بحران قره باغ دارند، می توان از انجمن های ( چنلی بل)، (انجمن مذهبی بیرلیک)و (جبهه ی خلق آذربایجان) نام برد. با شروع تحولات قره باغ، بسیاری از گروه ها و محافل روشنفکری آذربایجان مانند گروه چنلی بل ابولفضل ایلچی بیک، که بیشتر به مباحث ادبی و تاریخی آذربایجان می پرداختند، به سرعت جنبه سیاسی یافته و موضوع قره باغ را در صدر فعالیت های خویش قرار دادند. جبهه ی خلق آذربایجان که در اواسط ژوئیه ۱۹۸۹ به صورت علنی فعالیت خود را آغاز کرد، از همان ابتدا در روند بحران قره باغ تاثیری شگرف داشت. حربه ی اصلی این جبهه، تحریم اقتصادی ارمنستان و قره باغ بود و با توجه به نفوذ در میان کراگران راه آهن توانست تحریم ها را از اوت ۱۹۸۹ به مرحله ی اجرا درآورد. این تحریم ها، نقش بارزی در تعمیق اختلافات، تحریک افکار عمومی و تشدید منازعات بین ارامنه و آذری ها در آن مقطع داشت.
مواضع طرفهای درگیردرمناقشه قره باغ
موا ضع جمهوری آذربایجان
جمهوری آذربایجان باتوجه به پیشینه تاریخی آذریها نسبت به ارامنه،مناقشه قرهباغ دررویکردامنیتی این کشورازحساسیت بالایی برخوردار است. آذربایجان دارای منابع غنی وساختارهای ضعیف هستند. آذریهاهمواره ازدوسوتحت تأثیربوده اند: ازجانب ترکیه واندیشه ناسیونالیسم ترک وازسوی شمال،ازجانب روس هابااندیشه جهان وطنی که خودرادرآن دارای نقش اساسی درمصاف باشرق بودند. آذریها باچنین پیشینهای،هیچگاه تصورنمیکردندبحرانی تااین حدعمیق رادردرون خودپرورش دادهاند. بنابراین،نخستین عکسالعمل آذریها،خشونت وسپس ملغی ساختن خودمختاری قره باغ بود. با این حال وبه رغم تمهیدات گسترده درآذربایجان،شکستهای پیدرپی،نه تنهادرجبههها،بلکه پایتخت را نیزهر ازگاهی،دچارتشنج ودگرگونی کامل می ساخت برای آذریهابه مقوله شعارهایی افراطی،بازگشت به شرایط خودمختاری گذشته،یک هدف ملی است. دراین جهت،رهبری آذربایجان میکوشدتا برای بنبست مناقشه قره باغ راه حلی بیابد.
حیدرعلی اف دراواخرشهریور ۱۳۷۲ رسماًاعلام داشت که حاضراست مرزهای موقت برای جداییطلبانه ارمنی قره باغ بپذیرد. [۳۶]
جناحهایکه پس ازفروپاشی نظام شوروی،که یکی پس ازدیگری درحال آذربایجان به قدرت رسیدند،میان آرمانهای سیاسی وواقعیتهای موجودقائل به انطباقیاساسی ،حاکمیت جبهه ی خلق به جای پرداختن به واقعیتهای سیاسی اطراف خود،اهتمام خود رامعطوف به همسویی استراتژیک باترکیه و غرب وبه طورهمزمان،ضدیت بنیادی باروسیه وایران،ساخته بود. چنین تصویری ازدنیای پیرامون ودرنگاهی ساده انگارانه به شرایط پیچیده وبغرنج آذربایجان حکایت ازنوعی آرمان باوری سطحی داشت. اگرچه شرایط سیاسی-اجتماعی حاصل از تجربه دوران جبهه خلق،سپری شده ورژیم جدید به سوی واقعیت گرایی روی آورده،اماوضعیت قطب بندی سیاسی نیروهاهنوزباقی است.
اگرآذربایجان بتواند شرایط داخلی را به سمت وسوییکه ازآن ارادهای منسجم وملی بروزوظهوریابد،هدایت کند،خواهدتوانست برمحدودیت بزرگ رفتاری خودغلبه یابد.به دلیل آنکه تلاشهای آذربایجان به رغم وجوه شکستخورده درجنگ،تاکنون نتوانسته حتی اندک پیشرفتی رابرای این کشوردرصحنه سیاسی-نظامی رویارویی باارامنه قره باغ به همراه بیاورد، میتوان اذعان داشت که بزرگترین محدودیت رفتاری آذربایجان همچنان وجوددارد. غلبه براین محدودیت،میتواندحصول به هدف ملی درآذربایجان راتسریع کند.
باکوتحقق خوددربحران قره باغ رابا ایجاد تعامل و صاحبان قدرت درمنطقه وتوازن قوامیبیند. جمهوری آذربایجان تلاش کردتاعنصرنفت وبا به حراج گذاشتن منابع طبیعی خود،حمایت غربیهاومشخصاًآمریکارادربحران به سمت خودجلب نماید. مواضع آذربایجان درابتدا،حل مناقشه به صورت مرحله ای بدون شناسایی قره باغ به عنوان یکی ازطرفهای مناقشه وعدم شرکت آنان درروند مذاکرات برروی قره باغ بود. اماباتوجه به تحولات وصحبتهای اخیرمقامات آذربایجانی،این کشوراخیراًازحل مشکل ازطریق سیاسی ناامیدشده وابزارتوسعه اقتصادی ونظامی رابرای تقویت موضع خوداتخاذکرده است. لازم به یادآوری است که مواضع آذریهاازابتداتاکنون شامل موارد زیر میباشد:
عودت تمامی مناطق اشغالی ازجمله قره باغ
حل مرحلهای با عودت هفت منطقه
حل مرحله ای باعودت پنج منطقه
حل مرحلهای باعودت سه منطقه
وزیرخارجه آذربایجان ازپیوستن قرهباغی ها به روندمذاکرات بهشرط منظورنمودن نماینده جامعه آذربایجانیهای قره باغ حمایت نموده است.
جمهوری آذربایجان درمجمع عمومی سازمان ملل درسال۱۳۸۴ به طرح موضوع قره باغ پرداخت وخواستاربررسی موضوع اسکان ارامنه درمناطق اشغالی شد. این اقدام باتلاش این کشوردرسازمان کنفرانس اسلامی همراه بود ولی باتوجه به مخالفت اعضای گروه مینسک مبتنی بردخالت دیگرنهادهادرحل این بحران گرچه موضوع موردتأییدقرارگرفت اما نهایتاً براساس مذاکراتیکه با وزیرخارجه آذربایجان دربروکسل انجام شد،این کشورموافقت نمود موضوع راازطریق سازمان ملل پیگیری نماید معاون وزارت امورخارجه آذربایجان،بیانیه گروه مینسک رامثبت ندانسته وآنرا فعالیتی تبلیغاتی برای گروه مینسک عنوان کرد. وی خاطر نشان کرد که حل مناقشه مستلزم آن است که درقدم اول مناطق اطراف وهمجوارقره باغ به صورت مرحلهای آزاد شوند وپس ازآن، باکو می تواند موضع خودراباتوجه به شرایط جدیدمشخص واعلام کند.
ولادیمیر کازیمیروف گفته است که قره باغ نیزبایدمانندمونتهنگروبابرگزاری همهپرسی به استقلال برسد،اماوزیرخارجه آذربایجان ضمن اعتراض به این سخنان،تأکیدکرده است که بحران قره باغ بایدباتوجه به قانون اساسی جمهوری آذربایجان حل شود ووضعیت حقوقی قرهباغ بایستی دیر یا زود تعیین گردد. البته آذریهابایدبه خانه وزادگاهشان بازگردندوسپس مسئله تعیین وضعیت حقوق قره باغ در دستورروزقرارگیرد. الهام علی اف درمرداد ۸۵ پیش ازملاقات با ماتیو برایزا اعلام کرده بودکه هرگونه راهحل برای مناقشه که طی آن قره باغ تحت کنترل آذربایجان قرارنگیرد راردکرده وهرگز و تحت هیچ شرایطی باجدایی قره باغ موافقت نخواهدکرد. به عبارتی موضو ع تمامیت ارضی آذربایجان نمیتواندموردمذاکرات قرارگیرد
مواضع جمهوری ارمنستان
هدف ملیدرارمنستان نسبت به مسئله قره باغ به طوررسمی،هنوزبرمحورالحاق قراردارد. اگرچه تحول سال۱۹۹۲ وجامه عمل پوشیدن هدف قره باغ در تصرف درآوردن کامل منطقه خودمختار،صورت مسئله راتغییردادوقره باغ اعلام استقلال نمود،امابه دلیل درگیرشدن جامعه بینالمللی،ارامنه دیگرازطرح شعارهای گذشته دستبرداشتند. بااین حال و به رغم پیچیده بودن رفتار ارامنه،که حکایت ازنوعی اتخاذسیاست پنهان وآشکارداشت نمیتوان به طورقطع گفت که ارامنه ازاندیشه الحاق دست کشیدهاند.
شایددقیق تربتوان گفت که سیرتحولات وبرخی محدودیتهای مرتبط بررفتارآنها،ارامنه رامنطبق بااین شرایط،به واکنش واداشته است. امادرعین حال،مطلوبیت شرایط برای ارامنه درصحنه مناقشه،دست آنهارادرشکلدهی به تحولات مربوط به مناقشه بازمیگذارد. بااین رهیافتهااولویت اول درسیاست ارمنستان،همچنان مسئله قره باغ است. اگرچه پیگیری طولانی وبیش از ۱۰ سال مناقشه بسیاری ازظرفیتهای جمهوری نوپارابه تحلیل برده است،امابه دلیل جایگاه ملی مسئله قرهباغ رهبران جمهوری نسبت به آن پیگیرهستند.
این کشور رفع مناقشه رابه صورت حل جامع،شامل مواردذیل میداند:
ازحضورنمایندگان ارامنه قره باغ درمذاکرات وفصل مناقشه استقبال میکنند
به پنج منطقه اشغالی به عنوان اهرم تضمینکننده تحقق اهداف خوددرقرهباغ مینگرند
هردومنطقه لاچین و کلبجررا دالان ارتباطی خودبه قره باغ میدانند
بدون اخذ امتیاز،حاضر به تخلیه اراضی اشغالی نبوده بلکه خواهان همهپرسی است
ازنظرداخلی نیزتمامی طرف های ارمنی اعم ازاپوزیسیون،حاکمیت وقره باغی ها نسبت به مسئله قرهباغ موضع واحدوسرسختانه ای دارند. اما به رغم موانع موجودداخلی جهت گسترش روابط ارمنستان باترکیه نظیر تجربه قتل عام ارامنه ونیزطرفداری ازموضع آذربایجان درمناقشه قرهباغ،ارمنستان روابط باترکیه را بسیارمهم وحیاتی ارزیابی میکندزیرا میتواند از طریق توسعه این مناسبات وضعیت خودرادرعرصه اقتصادی سروسامان داده ونیم نگاهی نیزبه مسیرترکیه-اروپابرای صادرات محدودخویش داشته باشد. ارمنستان باتوجه به توسعه روابط آذربایجان باآمریکا به تلاش جهت نزدیکی بیشتربه آمریکا اقدام نموده است. همچنین دولت ارمنستان،سیاست پیوستن به ساختارهای اروپایی رابه شدت دنبال نموده وسفرهای متعددی رامقامات این کشوربه اروپا انجام دادهاند. همکاریهای ارمنستان بااتحادیه اروپا،شورای اروپا،سازمان امنیت وهمکاری اروپاوهمچنین ناتو طی سالهای اخیرازگسترش قابل ملاحظهای برخورداربوده است.
وارطان اسکانیان،پیرامون حل مرحلهای اتحادیه اروپادرخصوص قره باغ گفت قره باغ یک موضوع قابل معامله باخطوط آهن ونفت نیست،زیراارمنستان بدون آنهانیزمیتواندبه حیات خودادامه دهد.به علاوه تحقق طرحهای خطوط راه آهن ولوله نفت،سالیانه۵۰ میلیون دلاربه اقتصاد ارمنستان کمک میکندکه فقط ۱۰% بودجه کل کشورراشامل میشود. براساس اظهارات وزیرخارجه سابق ارمنستان،مذاکرات میان دوطرف مبنی براصول موردتوافق رؤسای جمهورآذربایجان وارمنستان درچارچوب یک (راهحل مرحلهای) پیگیری میشود. براین اساس،جمهوری آذربایجان بایدبامسئله تعیین رژیم حقوقی قره باغ کوهستانی ازطریق برگزاری یک همهپرسی عمومی،درمقابل آزادی اراضی اشغالی موافقت نماید.
درمجموع وبراساس رفتار و مواضع طرف ارمنی،درمذاکراتیکه تاکنون از زمان آتشبس انجام شده، به نظر میرسد استقلال ویاالحاق قره باغ به ارمنستان وهمچنین اتصال سرزمینی این منطقه به ارمنستان ازاهداف اصلی ارامنه میباشدوعدول ازآن به عنوان خط قرمز آنها تلقی میشود. ارامنه به هیچ وجه حاضر به انعطاف دراین مواضع نمیباشند ودرچارچوب حفظ این استراتژی،آماده استرداد مناطق اشغالی پیرامون قره باغ ازطریق تاکتیکهای مذاکراتی میباشند. راهبرد ارمنستان درارتباط با قره باغ، حفظ وضع موجودوسیاست خریدزمان میباشد،تا با بازگشت زمان وفرسایشی شدن بحران،درنهایت شرایط به گونهای تثبیت گردد .
مواضع ارامنه قره باغ
ارامنه قره باغ،اصلیترین بازیگرمناقشه قرهباغ هستند. اگرچه پیوندهاوخطوط اصلی برداشت ارامنه (اعم ازارمنستان وقره باغ ازمناقشه،ارائه کنندهتصویر واحدی است امادرسیرتحول وتطورآن،رفتهرفته اختلافات غیراستراتژیک میان ایروان و استپاناکرت به وجودآمدازدیدگاه بررسی تاریخی، مناقشه میتوان قائل به دودوره کاملاًمتمایزشد. مقطع اول،سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ راتشکیل میدهدکه طی این دوره،قره باغ،علاوه برحفظ جایگاه خودبه لحاظ سیاسی درارمنستان،ازایروان پیروی میکردوسعی داشت تارفتارسیاسی خودرادرقالب رفتارارمنستان به پیش ببرد.[۳۷]
ایده عمده قره باغ طی این دوره،الحاق به ارمنستان بود. هنگامیکه مردم ایروان به دنبال راهپیمایی وتظاهرات ارامنه قره با غ دراستپاناکرت،دست به راهپیماییهای گسترده زدند، متعاقبا شورایعالی ارمنستان طی مصوبهای الحاق ایالت خودمختارقره باغ کوهستانی واقع درخاک جمهوری آذربایجان رابه خاک خوداعلام کرد. اندیشه «یک قوم،یک سرزمین »، ایده عمده برای کل ارامنه بود. درواقع،شدت پیوستگی این مسئله به حدی بودکه رهبران کمیته قره باغ،براثرحمایت ازسیاست الحاق که سخت موردحمایت ارامنه بود،درمدت کوتاهی درایروان به قدرت رسیدند. طی این دوره که میتوان آن رادوره بروز احساس اتوغلیان اندیشه ملیگرایی نام نهاد،قره باغ به طورکامل ازطرف ارمنستان تغذیه میشدوایروان به رغم مشکلات وسختیهایی که به واسطه تحریم وقطع کامل جریان انرژی از سوی آذربایجان باآن روبروبود،سوخت وموادغذایی قره باغ رادرشرایط عدم ارتباط زمینی تامین میکرد. امارفته رفته وهمزمان باتحولات وسیع درصحنه جنگ که دراثرضعف آذریهادر جبهه جنگ به وجودآمدومنجربه تصرف کامل قره باغ وسپس پیش روی درخاک آذربایجان شد،قره باغ توانست هفت منطقه آذربایجان راکه نزدیک به ۱۰% ازمهمترین مناطق دامداری وکشت انگور این کشوراست به تصرف خوددرآورد[۳۸].