سیره: سیره معصومین(ع) نیز حاکی از ممنوعیت یاری به ظالمان است. از این حیث به برخورد امام موسی بن جعفر علیه السلام با صفوان جمال که شتران خود را به هارون، خلیفه عباسی، برای سفر حج کرایه داده بود اشاره کرد، که فرمود: همین که دوست داری آنان زنده بر گردند تا بقیه اجرت تو را بدهند از آنان هستی.[۲۷۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سیره عقلا: عقلا کمک به ستمگر و ظالم را که موجب مخالفت پروردگار و تجاوز به حقوق مردم شود قبیح می دانند. به گفته برخی از مفسرین، مفهوم این قاعده از مرتکزات ذهن و جزء فطرت انسان است و آیات تنها ارشاد به این امر فطری دارند. اجماع: برخی از فقهاء بر حرمت کمک بر ظالم اجماع دارند و آن را از مسلمات فقه می دانند، البته با وجود آیات و روایات نیازی به ذکر اجماع نیست و به عنوان مؤید از آن یاد شده است[۲۸۰].
اعانه بر ظالم و روزنامه نگاری استبدادی:
برخی از محققان ارتباطی آمریکایی، در مطالعات خویش راجع به وسائل ارتباط جمعی آسیا، از تغییر ماهیت این روزنامه نگاری و تبدیل آن به نوعی ” روزنامه نگاری احسنت گوی دولت” سخن گفته اند. واقعیت آن است، که بسیاری از رهبران قدرتمند کشورهای جهان سوم، به بهانه استفاده از وسائل ارتباط جمعی در اجرای برنامههای توسعه ملی،نه تنها، مطبوعات و رادیو و تلوزیون و سینما را تحت کنترل و سانسور در آورده اند، بلکه این وسائل را به دستگاههای تبلیغاتی شخصی نیز تبدیل کرده اند.
به طور کلی، سوء استفاده از شیوه “روزنامه نگاری برای توسعه” در بسیاری از کشورهای جهان سوم، باعث شده است که یک نوع “روزنامه نگاری دولتی”،که تنها به انتشار اخبار و گزارشهای “مثبت” و “خوب” توجه دارد، رواج پیدا کند. در چنین شرایطی، روحیه انتقادگری که شالوده اساسی روزنامه نگاری را تشکیل می دهد، از میان می رود و روزنامه نگاران در کنار دستگاه تبلیغات دولتی، به جای خدمت به توسعه و پیشرفت جوامع خود، به سازشگری و کمک به حفظ قدرتهای خودکامه، کشیده می شوند[۲۸۱].
از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است:
((زنده بودن و زیر دست بودن برای شما مرگ است،ومرگ برای شما در راه به دست آوردن آزادی زندگی است.))[۲۸۲]
یک جامعه مستقل و آزاد، جامعه ای است که از هر نظر خود کفا باشد و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندی بر اساس منافع متقابل بوده، نه بر اساس اتکاء یک ضعیف بر قوی، این وابستگی خواه ازنظر فکری و فرهنگی باشد یا نظامی یا اقتصادی و یا سیاسی، نتیجه ای جز اسارت و استثمار ببار نخواهد آورد، و اگر این وابستگی به ظالمان و ستمگران باشد، نتیجه اش وابستگی به ظلم آنها و شرکت در برنامههای آنها خواهد بود[۲۸۳].
جالب اینکه درآیات مربوط به (اذا انجاکم من آل فرعون) پس از ذکر ایام الله، تنها روزی که صریحا روی آن انگشت گذاشته شده است، روزنجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان است و با این که در تاریخ بنی اسرائیل روزهای بزرگی که خداوند در پرتو هدایت موسی(ع) به آنها نعمتهای بزرگ بخشید، فراوان بوده، ولی ذکر” روز نجات” در آیات مورد بحث دلیل بر اهمیت فوق العاده “آزادی و استقلال” در سرنوشت ملتها است.
آری هیچ ملتی تا از وابستگی نجات پیدا نکند، و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نبوغ و استعداد خود را ظاهر نخواهد ساخت، و در راه الله که راه مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و بیدادگری است گام نخواهد گذاشت و به همین دلیل رهبران بزرگ الهی، نخستین کارشان این بود ملتهای اسیر را از اسارت فکری و فرهنگی وسیاسی و اقتصادی آزاد سازند، سپس روی آنها کار کنند و برنامههای توحیدی و انسانی پیاده کنند[۲۸۴].
امر به معروف و نهی از منکر رسانههای خبری:
در کنار تمامی تکالیف رسانه ای، رسالت اصلی خبرنگار مسلمان، یعنی انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماع و تلاش برای بهبود اوضاع جامعه با در نظر گرفتن مصالح و منافع همواره مورد تاکید قرار می دهد. رسانه خبری در نظام اسلامی نه ابزاری مطلق در خدمت قدرت و نه تریبونی رها و یله در دست افرادی است، که به بهانه حقوق مردم و آزادی در پی کسب منافع نامشروع خود هستند. ارتباط گر مسلمان متناسب با مصالح و ضروریات توسعه همه جانبه در جامعه اسلامی علاوه بر حفظ حدود و رعایت وظایف وتکالیف خود چنان چه کژی و ناهنجاری مشاهده کند، صدای اعتراض خود را بلند می کند و به امر به معروف و نهی از منکر و رسالت حرفه ای خود در اصلاح عیوب خواهد پرداخت.
امام صادق علیه السلام بهترین مردم را کسی می داند، که عیوب ایشان را بازگو کنند.[۲۸۵]
زیبایی این کلام امام صادق علیه السلام در واژه اهدای عیوب است. شیوه اخلاقی بیان عیوب شیوه کینه توزانه و دشمنی و خصومت نیست، بلکه انسان مسلمان عیوب برادر خود را به وی هدیه می کند. هدیه در گفتمان دوستانه و صمیمانه معنی پیدا می کند. همچنین در هدیه نیت خوشحال ساختن مخاطب مستتر است و نه آزار و اذیت او، لذا با نهایت این ظرافت ها ارتباط گر مسلمان، امر به معروف و نهی از منکر خود را عملی می کند. البته اگر از روی روش های دوستانه و صمیمانه، امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نباشد، خبرنگار مسلمان باید صدای خود را نیز به فریاد بلند کند.
((لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً))[۲۸۶]
خدا دوست نمی دارد،که کسی به گفتار زشت، به عیب خلق صدا بلند کند، مگر اینکه ظلمی به او رسیده باشد که خدا شنوا و دانای به احوال بندگان است.
سرقت (تجاوز پنهانی به حقوق دیگری):
مفهوم سرقت:
واژه سرقت در کتابهای لغت به معنای “گرفتن شیء در پنهان است” و در معنای آن مفهوم خفاء و پنهان اخذ شده است[۲۸۷].
از این رو به طور کلی یکی از معانی آن پوشیده و مخفی شدن است و سرق به معنای خفی آمده است.
درتعریف سارق چنین آمده است:
سارق نزد عرب، کسی است که به طور پنهانی به سوی حرز می آید و چیزی را که از خودش نیست بر می دارد[۲۸۸].
بنابراین برای تحقق مفهوم سرقت ۱- برداشتن شیء ۲- از آن دیگری بودن ۳- پنهانی بودن ۴- منقول بودن ضروری می باشد.
جرم سرقت در نوشتههای فقهی:
در بیشتر نوشتههای فقهی سرقت صریحا تعریف نشده است، با این حال برخی از فقها آن را چنین تعریف کرده اند:
سرقت عبارت است از: گرفتن مال به طور پنهانی[۲۸۹].
مرحوم فیض کاشانی در تعریف سرقت قید “غیر” را نیز افزوده است:
سرقت عبارت است از: گرفتن مال دیگری به طور پنهانی.
ادله حرمت سرقت:
قرآن کریم، سرقت و دزدی را از نظر اخلاقی مورد بحث قرار نداده است، زیرا زشتی آن، روشن تر از آن است، که نیاز به بیان داشته باشد،بلکه تنها به تعیین حد و تبیین مجازات حقوقی و حکم کیفری سرقت اکتفا کرده و می فرماید[۲۹۰]:
((و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالا من الله و الله عزیز حکیم))[۲۹۱]
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید و خداوند توانا و حکیم است.
اغلب فقها نیز به دلیل روشن بودن حرمت سرقت به ذکر دلیل نپرداخته، بلکه تنها به تعیین حد و تبیین مجازات حقوقی و حکم کیفری سرقت اکتفا نموده اند[۲۹۲].
سرقت و حقوق معنوی:
بخشی از حقوق پدیدآورندگان آثار فکری،حقوق مادی به شمار می رود. و بخشی دیگر حقوق معنوی، حقوق مادی افراد مذکور-که مخبر،یعنی منبع و مولد خبر می تواند از آن بهره مند شود،
عبارتند از:
الف)حق نشر و تکثیر به منظور بهره برداری مادی:
منبع خبر می تواند برای نشر خبر خود مبالغی را مطالبه کند و بر همین مبنا حق دارد، که آن را مستقیما منتشر سازد یا حق مذکور را به دیگری منتقل کند.
ب)حق اقتباس،تلخیص و تبدیل:
گاهی یک اثر به منظور ایجاد اثر دیگری که متناسب با کاربری مورد نظر است اقتباس،تلخیص یا تبدیل می شود. با وجود اختلاف نظر فقها، نظریه برگزیده آن است، که هیچ کس نمی تواند بدون موافقت پدیدآورنده، این اقدامات را در مورد آثار و از جمله خبرهای تولید شده به کار گیرد،مگر آن که ماخذ و منبع را ذکر کند.
ج)حق استفاده از پاداش ها و جوایز مادی:
ممکن است در مسابقات یا همایش ها، جوایز و پاداش هایی به پاس زحمات پدید آورندگان آثار تعلق گیرد. این پاداش ها متعلق به پدید آورنده است و بر فرض انتقال حقوق دیگر به اشخاص، این حق از آن پدیدآورنده خواهد ماند و کسی نمی تواند بر ضد او ادعایی طرح کند.
و اما حقوق معنوی پدید آورنده اثر فکری عبارتند از:
الف)حق انتشار به معنای ذی حق بودن در تصمیم گیری درباره انتشار یا عدم انتشار اثر.
ب)حق حرمت اثر به معنای مصونیت اثر از تحریف و تغییر بدون موافقت صاحب اثر.[۲۹۳]
۳٫۱۶٫۴٫۱ مالکیت فکری:
“مالکیت فکری” اصطلاحی برای توصیف مجموعه ای از حقوق قانونی است، که از محصولات فکر انسانی حفاظت می کنند. این حقوق عبارتند از: حقوق موضوعه حق تکثیر، علائم تجارتی، ثبت ها و طرح ها و حقوق جلوگیری استفاده از عنوان جعلی و خیانت در امانت[۲۹۴].
مالکیت: حقی است دائمی که به موجب آن شخص می تواند در حدود قوانین، تصرف در مالی را به خود اختصاص دهد و از اتمام منافع آن استفاده کند[۲۹۵].
۳٫۱۶٫۴٫۲ حق معنوی:
حق معنوی یا فکری حقی است، غیر از حق عینی و ذمی”دینی”، از این رو نه به عین تعلق می گیرد و نه به ذمه، بلکه مزیتی است قانونی وغیرمادی مانند حق مخترع بر اختراع خود و ….از این قبیل است. حق مولف و هنرمند که نتیجه کار فکری است و حق صاحب اسم تجاری و ….[۲۹۶]
ویژگی حقوق معنوی پدید آورندگان اثر آن است ،که این حقوق قابل نقل اختیاری نیست،اما قابلیت انتقال قهری(بر اثر مرگ و وراثت)را دارد.
اما دلیل جریان حقوق پدید آورندگان اثر در مورد تولید کنندگان خبر آنست، که در مقام بیان دلیل بر آن چه در عنوان آمده است می باید در دو جهت به استدلال پرداخت:
نخست، اثبات صدق عنوان اثر- موضوع این حقوق- بر خبر، دوم، دلیل ثبوت این حقوق برای منبع و مولد خبر. در مورد نخست که متضمن بحثی صغروی و ماهوی است باید گفت: