“
در همین راستا امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:« خداوند به حضرت داوود(علیه السلام) وحی کرد: ای داوود، هرگاه بنده مؤمن گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه نماید و به هنگام یاد کردن از آن گناه، از من شرم کند او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم و آن را به نیکی بدل کنم و مرا از این کار باکی نیست که من مهربانترین مهربانانم.»[۵۶] توبه از اهم واجبات الهی است که در قرآن کریم و روایات با تأکید فراوان به آن سفارش شده است. به ویژه برای مریض[۵۷] هنگام نماز[۵۸] و دعا[۵۹] و زیارت معصومین(علیه السلام).[۶۰]از غسلهای مستحب غسل توبه است که پس از توبه از گناه انجام میگیرد.[۶۱]
این نکته به طور شهودی قابل درک است که شخصیت انسان به گونه ای قوام یافته است که جدال عقل و هوس در سویدای درون او ذاتاً نهفته است. از سویی عقل کشش به سوی حیات معقول وخیر و سعادت فرد و جامعه دارد و از سوی دیگر هوس ها و احساسات زود گذر مانع تکامل و ترقی او در جهت حرکت به سوی امور مذبور است. انسان در این جدال همیشگی باید با قدرت تفکر، تعقل، کنترل هوسها و احساسات آنی ضمن اینکه خواست های طبیعی خود را اعم از جسمی، جنسی و روحی در چارچوب مقررات اجتماعی و شرعی مرتفع کند، در مسیری قدم بردارد که متضمن حیات معقول و جاودانه و خیر و سعادت فرد و جامعه باشد. در عین حال شواهدی عینی نشان میدهد که گاهی انسان گرفتار وسوسه های نابخردانه و متعاقباً رفتارهای زیان آور به وضعیت روحی وجسمی خود و یا علاوه بر آن به انسان های دیگر می شود. در تحلیل نهایی عامل اساسی این رفتارهای نابخردانه که در متون دینی تحت عنوان«اثم یا گناه» و در حقوق موضوعه به « جرم » تلقی شده است، ناتوانی انسان در کنترل احساسات و غرائز میباشد.
حضرت باری تعالی در صورت ارتکاب جرم یا گناه برای ایجاد تعادل در وضعیت روحی و روانی و اصلاح امور و ادای حقوق و جبران خسارت ناشی از جرم، راهی جالب توجه پیش روی انسان قرار داده است.این مسیر فراروی که در صورت تحقق شرایط آن صلح و آسایش، توسعه محبت و گذشت را در جامعه مستقر میکند، به مراتب از اِعمال کیفر بر مرتکب اولی تر است، زیرا اِعمال کیفر بر مرتکب لزوماًً موجب تنبّه و مسئولیت پذیری او در جامعه نمی شود چه بسا به نفرت و کینه جویی و انتقام انجامیده و روابط سالم فرد را با جامعه دچار اختلال همیشگی نماید. با توجه به اهمیت توبه از زاویه دید مذبور است که قرآن مجید در آیات مکرری، انسان های عاصی را تشویق و ترغیب به توبه فرموده است. زیراچنانکه اشاره شد، توبه تحولی در درون است که موجب اصلاح تائب و ترمیم روابط انسانی او در جامعه می شود.
حضرت حق در آیه ۱۵۳ سوره اعراف در خطاب به حضرت رسول می فرماید:« والذین عملوا السیئات ثم تابوا من بعدها و آمنوا اِنَّ ربک من بعدها لغفور رحیم؛ یعنی کسانی که مرتکب گناه شدند و پس از آن توبه کردند و ایمان آوردند، پروردگار تو از پی آن آمرزنده ورحیم است.»اصولاً گناه موجب تخریب حالت روحی و روانی فرد است، زیرا با وجدان و فطرت انسانی در تضاد است. اگر گناه های مکرر از انسان سر زند و نتواند وضعیت مخرب روانی خود را ترمیم نماید و احساس گناه دائمی در روح او تثبیت شود، در این حالت دچار یأس و اضطراب و نگرانی پیوسته خواهد شد و نه تنها رفتار وکردارش در ارتباط با خود، بلکه نسبت به اجتماع نیز دچار اختلال می شود. حضرت حق برای اینکه از تثبیت یأس در افراد مذبور جلوگیری فرماید، در آیات ۵۳ و ۵۴ سوره زمر، ضمن هشدار به این دسته از افراد برای بازگشت به سوی خدا قبل از فرا رسیدن شرایطی که امکان رجوع نباشد، آنان را امیدوار به فضل و رحمت خود کرده و از این که یأس را در درون خود تثبیت نمایند، برحذر میدارد. از آنجا که ممکن است برخی از افراد در پذیرش یا عدم پذیرش توبه نگران باشند، حضرت حق ضمن اینکه یکی از صفات خود را « توبه پذیر بودن » معرفی میکند، به صراحت اعلام می فرماید که توبه کنندگان را دوست دارد.[۶۲]
۱ـ۱ـ۳ـ۴ـ اقسام توبه
درجات توبه نسبت به افراد فرق میکند ، همان طور که عبادت افراد نسبت به یکدیگر متفاوت است، می توان توبه را نسبت به ظرفیت و معرفت به سه دسته تقسیم کرد :
-
- توبه عوام: توبه عوام عمومی است یعنی انسان معصیت کار از گناه خود دست بردارد . کلمه عوام در اینجا شامل کسانی است که اهل گناه هستند، هر چند اهل علم باشند. این قسم از توبه ، توبه ای است که در میان مردم رایج میباشد.
-
- توبه خواص: شامل کسانی است که مستحبی را ترک کرده باشد مانند نماز شب و صدقه اول ماه را ترک کرده باشد و از آن توبه کند.
- توبه اخص: توبه از توجه انسان به غیر خدا مانند توجه به جلال و جمال حق با توجه به نجات از جهنم و شوق به بهشت است که این نوع از توبه مخصوص اولیای الهی است. [۶۳]
۱ـ۱ـ۳ـ۵ـ جایگاه توبه در قرآن
توبه در قرآن از چنان اهمیتی برخوردار است که صدها آیه از آن به این امر خطیر اختصاص یافته، به طوری که خود لفظ « توبه » و مشتقات آن ۸۷ بار در قرآن تکرار شده است که معادل فارسی آن همان بازگشت است. در قرآن کریم توبه به دو معنا است:
۱ـ توبه عبد: یعنی بازگشت بنده از معصیت به طاعت، مثل « یتوب الی الله »[۶۴]
۲ـ توبه به دست خدا است: به معنای بخشیدن توفیق توبه و پذیرش آن از سوی پروردگار. از جمله در قرآن کریم می فرماید:« و تاب الله علیکم» که در واقع بازگشت خداوند از عقوبت به رحمت است. لفظ تواب در قرآن هم به عبد نسبت داده شده، « ان الله یحب التوابین» و هم به معبود « ان الله هو التواب الرحیم ». در انتساب به عبد به معنای بسیار بازگشت کننده از معصیت به طاعت است و در انتساب به معبود، به معنای بسیار توبه پذیر. اما باید دانست که بازگشت خداوند رحیم به سوی بنده بسیار بیشتر از بازگشت بنده به سوی اوست.[۶۵]
در قرآن داستانهای فراوانی از توبه انبیاء علیهم السلام و غیر آنان بیان و مطرح شده است که ما به جهت استفاده بیشتر و کاربردی مطرح کردن توبه، به نمونه هایی از توبه غیر معصومین اشاره میکنیم:
۱ـ متخلفان تائب؛ سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»،«ضراره بن ربیع» و «هلال بن امیه» از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر سرباز زدند. ولی این عدم همراهی به آن خاطر نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی بود و چیزی نگذشت که نادم و پشیمان شدند.هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، آن ها خدمت پیامبر رسیدند و عذرخواهی کردند. اما پیامبر حتی یک جمله با آنان سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آن ها سخن نگوید. آن ها در یک محاصره عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آنجا که حتی زنان و کودکان آنان نزد پیامبر آمدند و اجازه خواستند که از آن ها جدا شوند.
“