روحانی و معنویپور (۱۳۸۷) در پژوهش خود آوردهاند: تحقیقاتی که درباره کُنشهای دین در حیطه روانشناختی انجام گرفتهاند را میتوان به دو مقو له اساسی تقسیم بندی نمود: ۱- تأثیر عمل به باورهای دینی بر بهداشت جسمی و روانی (آکلین، ۱۹۸۳)، تأثیر مثبت باورهای دینی بر سازگاری و بهداشت روانی (برگین، ۱۹۸۸؛ ویلیامز، ۱۹۹۱) مانند رابطه منفی بین افسردگی و اضطراب با میزان عبادات (میرخشتی، ۱۳۷۵). ۲- دین و مسائل اجتماعی، مانند رابطه بین انجام فعالیتهای مذهبی و گرایش نداشتن به سمت بزهکاری (چاودیچ و تاپ، ۱۹۹۳)، گرایش به دین و فعالیتهای مذهبی و نقش آن در کاهش افکار خودکشی و اقدام به آن و نیز تأثیر مثبت مذهب در عدم گرایش به سوء مصرف مواد (دوناهو، ۱۹۹۵؛ بور و مککال، ۱۹۹۴).
روانشناسی دین به برسی امور و فعالیت های دینی و مذهبی با اصول و معیارهای روانشناسی می پردازد. دیدگاه روانشناسان در زمینه دینداری و عوامل و زمینه های روانشناختی دینمداری، سنجش و ارزیابی دین باوری و آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی را در مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
دین باوری و دینداری در روانشناسی دین، همانند بسیاری از موضوعات مربوط به روان و رفتار انسان، با رویکرد و محک روانشناسانه ارزیابی و ارزشیابی می شود (فلاور[۳۰۰]،۲۰۰۱). در زمینه تعریف روانشناسی دین، متخصصان و صاحبنظران امر دیدگاه های گوناگونی ابراز داشته اند. برای مثال کالینز[۳۰۱](۲۰۰۱) عقیده دارد برای روانشناسی دین تعریفی بهتر از تعریف تاولس[۳۰۲] استاد دانشگاه کمبریج وجود ندارد (آذربایجان،و موسوی اصل، ۱۳۸۵) تاولس(۲۰۰۰) اظهار میدارد که روانشناسی دین به دنبال درک رفتار دینی از طریق به کارگیری اصول و قوانین روانشناختی است که البته آن اصول از راه مطالعه رفتار غیردینی به دست آمدهاند. به بیان سادهتر روانشناسی دینی درصدد درک رفتار دینی با بهره گرفتن از اصول روانشناسی است (تریدوی[۳۰۳]، ۱۹۹۶).
۲-۴-۲- روانشناسی دین[۳۰۴]
روانشناسان مشهوری مانند ویلیام جمیز[۳۰۵](۱۹۰۲)، کارل یونگ[۳۰۶]( ۱۹۹۶) و گوردن آلپورت[۳۰۷](۱۹۵۰) از تجربهای دینی[۳۰۸] و مطالعه این تجربهها سخن گفتهاند. با این حال برای مدتهای طولانی مطالعه دین و معنویت در روانشناسی مورد توجه چندانی قرار نگرفته است. پارگامنت[۳۰۹] و ساندرز[۳۱۰](۲۰۰۷) دلیل این مسئله را این چنین مطرح میکنند ؛ اول اینکه بعضی از روانشناسان معتقدند که روانشناسی یک علم است واز روشهای علمی دقیق استفاده می کند، اما علوم دینی بیشتر جنبه فلسفی دارند. دوم اینکه موضوعات دینی گاهی با روح گرایی ، مسمرسیم[۳۱۱]، و امور خرافی همراه است. در نهایت به دلیل اینکه در قرن بیستم روانکاوی و رفتارگرایی دو رویکرد غالب در روانشناسی بودند واین دو دیدگاه نیز تجربه دینی را نادیده میگرفتند، بنابرین مطالعات دین و معنویت کمتر مورد توجه روانشناسی قرارگرفت.
اما در دو دهه اخیر روانشناسی دین و مطالعه موضوعات معنوی به طور فزایندهای مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. بیشترین مطالعات صورت گرفته در حوزه روانشناسی دین تحقیقات مربوط به رابطه دین و معنویت با سلامت روان است. در اکثر این مطالعات یک رابطه مثبت بین باورهای دینی و معنویت با سلامت روان افراد یافت شده است (برای مثال رجایی، بیاضی و حبیبیپور ، ۱۳۸۷ ؛ پارگامنت و ساندرز ، ۲۰۰۷ ؛ پارگامنت ، کونینگ و پرز[۳۱۲]، ۲۰۰۰ ؛ مارتینز، اسمیت و بارلو[۳۱۳] ، ۲۰۰۵؛ هاج[۳۱۴] ، ۲۰۰۶ ؛ ریچاردز و برگین[۳۱۵]، ۲۰۰۹؛ شفرنسکی[۳۱۶]، ۲۰۱۰، به نقل از رجایی، ۱۳۸۹).
در قرن بیستم اعتقاد غالب دانشمندان بالینی بر این بود که دین عاملی منفی در بهداشت روانی و یا حداکثر عاملی خنثی است.این اعتقاد ریشه در افکار فروید داشت که معتقد بود اعتقادات مذهبی نوعی مکانیسم دفاعی هستند که زاییده نیاز فرد به تحملپذیر کردن تنهایی اوست. نظریهپردازان بالینی نیز معتقد بودند افراد دارای عقاید مذهبی قوی، بدگمانتر، غیر منطقیتر، بیثباتتر و دارای احساس گناه بیشتری نسبت به دیگران هستند و توانایی کمتری برای مقابله با مشکلات زندگی دارند. بنابرین، در تمام طول قرن بیستم اصول و مقوله های معنوی به عنوان موضوعاتی، ممنوعه در بیشتر انواع درمانها مطرح بودند (کامر[۳۱۷]،۲۰۰۵). اریک فروم (۱۹۵۰ به نقل از میلر،۲۰۰۳) نیز براین باور بود که مذهب مستبدانه و بیانعطاف در فرد حالات نوروز ایجاد می کند، اما دین انسانگرایانه و خوشبینانه باعث رشد استعدادهای فرد و ارتقای سطح سلامتی وی میگردد .
در دنیای قرن بیستم دین مانعی بر سرراه مدرنیزاسیون جوامع بشری و نشانه کهنه پرستی بود. انسان کنونی در مرحله گذر از دوران مدرن به سوی دنیای پست مدرن است، اما تصویر زندگی او با دلزدگی و مادیگرایی مخدوش شده است. در جوامع انسانی خصوصاً جوامع ثروتمند، احساس بیمعنایی و عدم خوشبختی علی رغم رفاه مادی افزایش یافته است. تجربه نشان داده است که مادیگرایی در ایجاد شادی و احساس خوشبختی موفق نبوده است. افرادی که توجه بیشتری به ثروت، ظاهر شخصی و شهرت دارند، بیشتر دچار افسردگی، کاهش انگیزه برای زیستن و دردهای جسمانی میشوند. تحقیقات نشان داده است که مادی گرایی باعث به خطر انداختن سلامت روانی، و جسمانی افراد می شود (کسر،۲۰۰۲ به نقل از عنایتالله[۳۱۸]، ۲۰۰۵).
معنویت برای جمعیت قابل توجهی از مردم جهان مهم و حیاتی است. حتی در جوامع صنعتی و فرامدرن نیز برخلاف انتظار، معنویت طالبان زیادی دارد و از عناصر مهم زندگی افراد جامعه است. آماری که در نتیجه پژوهشهای نظرسنجی در آمریکا منتشر شدهاند، براین ادعا صحه میگذارند (بیکر، ۱۹۹۷، به نقل از میلر[۳۱۹]، ۲۰۰۳). آمار و ارقام بیانگر این موضوع است که مردم آمریکا نسبت به جنبه های معنوی و مذهبی زندگی علاقمند هستند. البته، گرایش به باورهای دینی و معنوی تنها به مردمان آمریکا محدود نمی شود. شبکه بین المللی بینالادیانی حقوق بشر[۳۲۰] اعلام کردهاست که توجه به باورهای مذهبی و معنوی یک پدیده بینالمللی است (میلر، ۲۰۰۳).
۲-۴-۳- عمل به باورهای دینی
دینداری و حیات دینی امور نامتعارف استثنایی و غیر عادی نیست، بلکه دینداری می تواند در متن زندگی روزمره افراد ظهور و بروز داشته باشد و به همه افکار، احساسات و رفتار فرد جهت خاصی عطا کند. اگر چه باور دینی به عنوان یک جهت گیری دینی شناخته می شود اما ضرورت دارد که بدانیم باورها از یک سو به اصول اعتقادات و اساس دین و فروع آن و از سوی دیگر به رفتار و عمل و تجربیاتی مرتبط هستند که این اصول و اعتقادات را عینیت میبخشد و به ظهور میرسانند.