الف- مدح موجّه:
نخل اقبالش فکنده سایه بر فوق السّمـــــاء گلبن عدلش دوانده ریشه در تحت الثــــری
(فیاض لاهیجی،۳۵۸:۱۳۷۳)
در دو مصراع، آرایه مدح موجّه یا استتباع وجود دارد. زیرا فیاض ضمن بیان اقبال بلند حضرت محمّد (ص)، عدل وی را نیز ستوده است که سبب بیداری و هوشیاری خواننده شده است.
ای سرو پــــای بستـــــه سرو روان تــــو وی غنچه دل شکستــه کنج دهـــان تــــو
(همان:۳۲۲)
شاعر، ضمن توصیف قد بلند ممدوح، از دهان کوچک وی نیز سخن گفته است. آرایه استتباع در این سخن منظوم، لفظ و معنی را برجسته ساخته است.
رخ چو ماه تابانست، خط چو موج ریحانست لب چو آب حیوانست، طرفه شهریار است این
(همان:۳۱۴)
فیاض لاهیجی، صورت زیبای محبوب و موی و لب او را به زیبایی توصیف کرده است.
ب- ذم موجّه:
تو رفتی بس نبود از پیشم ای بیرحم بی پروا که بردی در رکاب خود، شکیب و قرار من
(همان:۳۱۱)
در دو مصراع، ذم موجّه یا آرایه استتباع وجود دارد. زیرا فیاض لاهیجی، ضمن یادآوری صفت نکوهیده بیرحمی معشوق، از بی پروایی او هم سخن گفته است.
عجب دارم اگر آمیزشـــی با او توانـــم کرد که نازش زود رنج و غمزهاش بد خوست
(همان:۲۸۹)
شاعر ضمن بیان صفت زود رنجی ممدوح، از بدخویی او نیز گفته است.
بی رحمـــی بــالای زبر دســت تو نـــازم کافر دلی چشم سیه مست تو نـــازم۱۵
(همان:۲۸۲)
فیاض لاهیجی، بیرحمی و کافر دلی ممدوح خویش را نکوهش کرده است.
۶- التفات
در هر شعر و نوشتهای، شاعر و نویسنده از زبان خود و یا از زبان غایب و مخاطب سخن میگوید. «روال عادی این است که تا پایان سخن، یکی از این سه شیوه را ادامه دهد اما بر خلاف انتظار، از متکلم به غایب یا مخاطب و یا بر عکس، انتقال صورت میگیرد و این انتقال، آرایه التفات نام دارد»(وحیدیان کامیار،۱۱۰:۱۳۷۹). برای آرایه التفات نوع دومی را هم ذکر کردهاند که وقتی سخن تمام شود، بعد از آن مصراع یا بیتی بیاید که از لحاظ معنی مستقل باشد، ولیکن به سخن قبل هم مربوط باشد(شمیسا،۱۲۰:۱۳۸۳). آرایه التفات بر خلاف هنجار عادی، غیر منتظره و برجسته است و غرض از آن، ایجاد کردن غرابت، آشنایی زدایی و از میان بردن حالت یکنواختی است. التفات توجّه برانگیز است و خواننده را هوشیار میسازد و موجب توجه بیشتر او به کلام میگردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فیاض لاهیجی از همه نوع آرایه التفات استفاده کرده است. از متکلم به غایب ۵۷، از غایب به متکلم ۴۲ و التفات نوع دوم ۴۱ بار آمده و به طور کلی این آرایه ۱۳۵ بار و ۲۸/۲۹ درصد از مجموع انواع روش غیر منتظره بودن و غافلگیری به کار رفته است.
الف- از متکلم به غایب:
ای عشــق ز افســـون خرد بـاک نداری هر کس که فکند تیر قضا را به سپر بر
(فیاض لاهیجی،۳۶۰:۱۳۷۳)
در این بیت، شاعر عشق خود را مورد خطاب قرار میدهد و سپس با آوردن واژه “هر کس”، به عنوان ضمیر غایب، جمله از خطاب به غیبت، انتقال پیدا میکند که توجه برانگیز است.
نیست در دارالشفای عشق غیر از ما طبیب هر که آمد از دل پر درد ما درمان گرفت
(همان:۱۵۲)
بیت نمونه دیگری از آرایه التفات میباشد. فیاض لاهیجی، ابتدا ضمیر “ما” را به عنوان متکلم میآورد و سپس از ضمیر “هر که”، استفاده میکند که شخص نامعلوم و غایب است.
ب- از غایب به متکلم:
او کـه بیمهر عترت لاف ایمان میزنــد پیش تو فرقی ندارد از جهود خیبـــری
(همان:۳۶۱)
ضمیر “او”، در مصراع اول و ضمیر “تو”، در مصراع دوم، نشان میدهد که بیت آمیخته به آرایه التفات از نوع غیبت به خطاب است که به مقصود از بین بردن حالت یکنواختی شعر استفاده شده است.
حملهاش در جگرت رخنهای تار فکنــد در دل فتح و ظفر شیهه او زنگزداســت
(همان:۱۴۰)
نمونه دیگری از آرایه التفات به شیوه از غایب به متکلم میباشد. شاعر ابتدا ضمیر “او” (سوم شخص) را مورد خطاب قرار میدهد و پس از آن، ضمیر جا به جا میشود و به “تو” (دوم شخص) بدل میشود که این انتقال، سبب زیبایی سخن شده است.
پ- التفات نوع دوم:
چو کـــام تلـــخ نگردد نمیشــود شیریــن به راه صبــر تـــــوان از پـی فـــرج رفتــن
(همان:۳۱۶)
مصراع اول در مورد تلخی و شیرینی دهان صحبت میکند و مصراع دوم که دارای معنایی مستقل است، درباره صبر داشتن سخن میگوید.
تفاوت در میان خوبرویان نقص یکرنگی است به هر جا کاسه شیر است، میباید شکر گشتن۱۶
(همان:۳۱۲)
این بیت نمونه دیگری از آرایه التفات نوع دوم می باشد که سبب ایجاد غرابت و آشناییزدایی در کلام شده است.
۷- تجرید