■ عناصر روانشناسی
______________
■ باور عامیانه و خرافی
_____________
■ سایر عناصر
__________
۳-۵۴- اسداله که هم دختر عموشو گرفت، هم دختر پادشاهو
* خلاصهی قصه
دو تاجر که با هم صیغهی برادری خوانده بودند، دختر و پسر خود را به اسم هم ناف بریدند. پسر در پانزده سالگی همنشین شاه شد. نزدیک عید، پسر به خانه برگشت و بعد از تحویل سال، انگشتر الماسی خرید و به خانهی عمویش رفت. انگشتر را به عنوان نشان به دختر عمو داد. پسر که اسداله نام داشت، نزد پادشاه بازگشت. شاه او را به اندرون برد و دختر خود را به عقد وی درآورد. اسداله به شرطی حاضر به عقدکردن شد که عروسی یک سال دیگر باشد. همان شب اسداله نامهای به عمویش نوشت و ماجرا را شرح داد و او را وکیل کرد تا دختر عمو را به عقد او درآورد. دو روز بعد از تحویل سال، اسداله به بهانهای به خانه بازگشت و بدون این که شاه چیزی بفهمد، با دختر عمو عروسی کرد. یک سال گذشت و موقع عروسی دختر شاه با اسداله رسید. هفت شبانهروز جشن گرفتند و دختر شاه با اسداله ازدواج کرد. مدتی گذشت، پادشاه بیمار شد و اسداله را به جای خود بر تخت نشاند. مدتی که گذشت، اسداله پشت قصر خانهای برای پدر و مادر و زنش ساخت و مخفیانه به آنجا رفت و آمد میکرد. یکی از روزهای تعطیل، اسداله پنهانی به خانهی پدرش رفت. ملکه هم به دنبالش رفت و در آنجا متوجه شد که اسداله زن دیگری هم دارد. دختر شاه عصبانی شد؛ اما اسداله برای او شرح داد که این زن را قبل از عروسی با او گرفته است. دختر شاه قانع شد و با آن دختر دوستی کرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
-پیشگامی در امر ازدواج توسط خانواده دختر
در خواست خانواده دختر در ازدواج به اسطورههای هندی بازمیگردد، این رسم هنوز هم در هند رایج است.«گفتنی است که بر پایهی قوانین کهن مذهبی هندوان، مانو، ازدواج دختران از سن بسیار کم رواج داشته است. پیشنهاد ازدواج معمولاً از طرف اولیای دختر به عمل میآید» (ریاحی، ۱۳۸۹: ۱۲). علاوه بر این موضوع، پیشگامی دختر و خانواده او در امر ازدواج تداعیگر نظام مادر شاهی است (رجوع شود به قصهی ۱۲).
–جانشین شاه شدن از طریق دامادی پادشاه.
(رجوع شود به قصهی ۲۸)
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
______________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه، از طبقات مرفه اجتماع صحبت میکند. دو تاجری که صیغهی برادری با هم خواندهاند و پادشاهی که دختر خود را به عقد قهرمان در میآورد. قهرمان قصه، اسداله نام دراد که پسری باهوش و زرنگ است و در پانزده سالگی همنشین شاه و در اثر ازدواج با دختر پادشاه، جانشین شاه میشود. از نکاتی که در قصه میتوان به آن پیبرد، راضی شدن به حضور هوو است. این مطلب علاوه بر اینکه مردسالاری در جامعه را نشان میدهد، نشانگر روحیهی تسلیمپذیری زنان نیز هست، ملکه تنها با توضیح اسداله بنای دوستی با هووی خود میگذارد.
¨ آداب و رسوم
از آداب و رسومی که در این قصه به آن اشاره شده، رسم سکه زدن به نام پادشاه جدید است. این رسم از آداب و رسوم حکومت داری محسوب میشود. از دیگر رسومی که در قصه به آن اشاره شده، و مربوط به ازدواج است، رسم ناف بریدن نوزاد دختری به نام پسربچهای و رسم بردن نشان نامزدی از طرف خانواده پسر برای دختر، رسم نامزدی، از رسومی است که پیش از ازدواج و بعد از خواستگاری شکل میگیرد.
از روز نامزدی تا شب عروسی پسر نامزد باید هر عید هدایایی به نامزد خود بفرستد. دوران نامزدی گاهی سالها به طول می انجامد. گاهی به محض تولد این مراسم را انجام میدادند و دختری را به پسری نامزد میکردند، در این صورت بچهها در خانهی پدر و مادرشان میماندنا تا به سن عقل برسند (ماسه،: ۲۵۳۵«۱۳۵۵»۷۸-۷۹).
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
______________________
■ عناصر روانشناسی
______________
■ باورهای عامیانه و خرافی
_________________
■ سایر عناصر
____________
۳-۵۵- اسرار خونهی داروغهی نانجیب
* خلاصهی قصه
روز سیزده بهدر عید، تاجری با زنش به سیزده بهدر رفته بودند. در راه برگشت طوفانی به پا شد و زن شوهرش را گم کرد. بعد از اینکه به شهر آمد. راه خانه را گم کرد. داروغه او را دید و او را به خانهاش برد. از آنجایی که اسم داروغه بد دررفته بود، زن میترسید به خانهی او برود. او شنیده بود که داروغه هر شب بیست فاحشه، بیست بچهی خوشگل و بیست کپ شراب به خانهاش میبرد. از این میترسید که مبادا داروغه به او دست درازی کند. وقتی وارد خانهی داروغه شد. اطاق بزرگی دید که بیست زن در آن بودند. نیمههای شب داروغه به خانه آمد و گفت به همه شام بدهند. بعد دستور داد کپهای شراب را بیاورند و در چاه حیاط بریزند. بعد هر کدام از زنها را در اتاقی کرد و از خانه بیرون رفت. زن تاجر، از کلفت دارغه پرسوجو کرد. کلفت گفت: «این اخلاق داروغه است هر شب بیست تا فاحشه، بیست تا بچهی خوشگل و بیست تا کپ شراب به خانه میآورد. شرابها را در چاه میریزد، زنها و بچه ها را صبح بیرون میکند. به آنها پول میدهد. هر شب کارش این است. نه به زنها نگاه میکند و نه به بچه ها». صبح داروغه آمد و زن را به خانهاش برد. مرد تاجر که فهمید زنش شب گذشته در خانهی داروغه بوده است. به او گفت:«زنی که شب، خانهی داروغه بخوابد، به درد من نمیخورد». او را برد و طلاق داد. زن نزد داروغه رفت و ماجرا را با گریه و زاری برای داروغه تعریف کرد. داروغه او را به خانهی یکی از آشنایانش فرستاد. از آن طرف، زنی را پیدا کرد و به حجرهی مرد تاجر فرستاد تا با او شوخی کند. با این نقشه تاجر که اگر با زن بنای شوخی و خنده آغاز کند، زن با داد و فریاد داروغه را خبر کند. با بلند شدن صدای زن، داروغه خود را به حجره تاجر رساند و تاجر را دستگیر و در اتاقی در خانهاش حبس کرد. مرد تاجر چهار روز در خانهی دارغه بود و هرچه زنش در آن شب دیده بود، در این چهار روز دید. روز چهارم وقتی داروغه برای آزاد کردن تاجر آمد، مرد تاجر از داروغه در مورد علت کارهایش پرسید. داروغه گفت: «من این کارها را میکنم تا بیست رختخواب زنا، بیست عمل لواط و بیست کپ شراب کمتر خورده شود. هر چند میدانم اسمم در میان مردم بد در رفته است». تاجر که فهمید اسم داروغه بیجهت بد دررفته است، گشت و زن خود را پیدا کرد و بار دیگر او را به عقد خود درآورد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
_____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، از جمله قصههایی است که بیشتر به جامعه و مسائل مربوط به آن پرداخته، شخصیت اصلی این قصه، داروغهای وظیفهشناس و اخلاقمدار است که با وجود تصور بدی که مردم نسبت به وی دارند، وظیفهی خود را برای اصلاح جامعه انجام میدهد. این اولین بار در قصههاست که داروغه علیرغم تصور مردم، انسان خوب و وظیفهشناسی است. شاید این موضوع، انتقادی ظریف و پوشیده به عوامل حکومتی باشد که هر چند موظف به اصلاح جامعه و مبارزه با فساد هستند؛ اما خود عامل ایجاد فساد در جامعه به حساب میآیند. وجود شرابها، فاحشهها و بچههای زیبا و همچنین مرد تاجر که در رابطه با یک زن قادر به کنترل خود نیست و در جواب شوخیهای زن او نیز بنای شوخی میگذارد، نشانه های فساد حاکم بر جامعه است.
نکتهی دیگری که در این قصه به طور ضمنی به آن پرداخته، محصور بودن زنان در حریم خانه و عدم حضور آنان در اجتماع است. زن تاجر بعد از این که طوفان تمام شده و به شهر برگشته، قادر به پیدا کردن راه خانه نیست و گریان و نالان در کوچه و بازار سرگردان است.
¨ آداب و رسوم
یکی از رسومی که در میان همهی ایرانیان رواج دارد، این است که روز سیزده ماه فروردین هر سال را به طبیعت رفته و تا غروب آنجا میمانند. این مطلب ناشی از این اعتقاد است که عدد سیزده را نحس میدانند لذا برای این که نحسی سیزده را از خانهی خود دور کنند آن روز در خانه نمیمانند. «سیزدهمین روز نوروز تمام ساکنان شهر و روستا باید از خانههایشان بیرون بروند و سرگرم گردش و شادمانی بشوند و غروب به خانه بر میگردند. این کار برای این است که نحوست سیزده را به صحرا ببرند» (ماسه، ۲۵۳۵«۱۳۵۵»:.۲۷۹)
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
____________________
■ عناصر روانشناسی
____________
■ باورهای عامیانه و خرافی
_______________
■ سایر عناصر
زود قضاوت نکردن و همچنین قضاوت نکردن براساس شنیدهها، از نکات اخلاقی است که در قصه به چشم میخورد.