۲۳۰ KV
۳
مشهد ـ مرو (در دست مطالعه)
۳۵۰ کیلومتر
۴۰۰ KV
منبع: http: //db.iranenergy.ir
۳ – ۴ – ۴ وجود علائق و پیوندهای فرهنگی و اشتراکات تاریخی
فروپاشی شوروی نقطه عطفی دیگری از لحاظ تمرکز بر رویکرد تمدن فرهنگی و تاریخی در سیاست خارجی ایران به حساب می آید. ظهور کشورهای تازه استقلال یافته در آسیای مرکزی و قفقاز که به لحاظ تاریخی – تمدنی و همچنین فرهنگ اسلامی به نوعی با ایران و خاورمیانه وصل می شوند، شرایطی را فراهم کرد تا ایران نگاه به مناطق شمالی و شرقی را برای اولین بار در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد. در سرتاسر دهه ۱۹۹۰ صاحب نظران مطالعات سیاست خارجی ایران مشغول بحث و بررسی راه های نزدیکی ایران با کشورهای این منطقه و به طور کلی ضرورت حضور فعال ایران بر این مناطق در این دوران دور جدیدی از رقابت های سیاسی، اقتصادی – امنیتی و فرهنگی بین ایران و دیگر بازیگرن مهم منطقه همچون روسیه و ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز به همان اندازه نقش این بازیگران را در سیاست خارجی و منافع ملّی ایران باز تعریف کرد (برزگر، ۱۳۸۸: ۲۷). ویژگی محوری موقعیت جمهوری اسلامی ایران، این امتیاز ژئوپلیتیکی را برای این کشور فراهم آورده است تا با ایفای نقش اتصالی، نقشی برتر را در دو منطقه حساس ایفا نماید تا علاوه بر برخورداری از امتیازات ژئوپلیتیکی، بتواند بر ارتقای جایگاه خود در رقابتهای منطقه ای بر سر قدرت برتر بیفزاید. امروزه اساتید جمعیّت شناس و علوم سیاسی و حتی عامه مردم، مهمترین تجانس ساختاری را بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی زبان و گویش فارسی می دانند و این مطلب را به عنوان مثلث کشورهای فارسی زبان معرفی می کنند، در حالی که با یک بررسی علمی می توان دریافت که گستره تجانسهای ساختاری ایران با کشورهای این منطقه در حوزه عملکردی مشترک تمدنی فارسی، ایرانی و اسلامی، فلاسفه، عُرفا و ادیبان و شعرای بسیاری از بنیانگداران علم و ادب فارسی و اسلامی بودند یا از این خطّه برخواسته یا به مراکز تمدنی آمده اند، مانند فارابی[۵۹]، مسعود خُجندی[۶۰] و رودکی[۶۱] و یا دارای خواستگاه حوزه تمدنی ایران بوده به آنجا رفته و مانده اند مانند شیخ یوسف همدانی[۶۲]، سید جمال الدین اسدآبادی[۶۳] و امام بخاری (حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۰۴). همواره پیوندهای فرهنگی از چیوندهای اقتصادی و یا جغرافیایی قویتر عمل می کنند و به شهادت عامل فرهنگ قویتر از عوامل در نزدیک ساختن انسانها عمل می کند. تاکید بر این عوامل می تواند برای کشور جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی فوق العاده مهم باشد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا با فاصله جغرافیایی بسیار خود با مجموع کشورهای آسیای مرکزی، فاقد کوچکترین پیوندهای فرهنگی را با این کشورها است و این برای جمهوری اسلامی ایران در برابر حضور ایالات متحده آمریکا یک امتیاز به حساب آید. تاجیکستان از گذشته های بسیار دور در حوزه فرهنگی ایرانی و در حقیقت بخشی از تمدن ایرانی قرار داشته است. شکوفایی مجدد فرهنگ و ادب ایرانی – اسلامی بعد از تسلط اعراب و با به قدرت رسیدن سامانیان مهد فرهنگ و ادب ایرانی تاجیکی بوده است. دانشمندان ایرانی بسیار ازجمله ابوعلی سینا از کتابخانه های شهر بخارا استفاده کرده اند. دلبستگی به میراث فرهنگی، ادبی و ایرانی- اسلامی و علاقمند به شخصیت های ادبی فارس همچون ابوالقاسم فردوسی، عبدالرحمن جامی، شیخ اجل، حافظ و رودکی و … در روح و جان تاجیک ها جای گرفته و در طول تاریخ پیوندهای مستحکمی میان دو حوزه تمدنی به وجود آمده است (اتفاقی فر، ۱۳۸۷: ۲۵). با توجّه به پیشینه فرهنگی و تاریخی، اکثر جمهوری های آسیای مرکزی مرزههای فرهنگی ایران را فراتر از مرزهای سیاسی ایران می دانند. ایرانیان نیز آسیای مرکزی را حوزه تمدنی خود تلقی می کنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بطور خلاصه بعضی از منافع و اهداف فرهنگی ایران در آسیای مرکزی را بصورت زیر فهرست کرد:
- احیای اسلام و علقه های مذهبی میان مردم جمهوری ها؛
- گسترش و تقویت روابط نزدیک فرهنگی ایران با هریک از این جمهوری ها؛
- گسترش و احیای زبان فارسی درمیان فارسی زبانان این کشورها خصوصاً تاجیکستان و ازبکستان؛
- نگهداری آثار خطی و ابنیه تاریخی و بقایای ایران قدیم در هر یک از این جمهوریها؛
- حفظ وگسترش، تحکیم و تداوم علقه های فرهنگی، دینی و هنری میان ملتهای مسلمان و خصوصاً فارسی زبانان این جمهوریها با مردم ایران؛
- همکاری در هویّت سازی کشورهای آسیای مرکزی (داداندیش، ۱۳۸۶: ۹۰).
البته وجود رادیکالیسم دینی می تواند از حیث فرهنگی و از حیث ژئوپلیتیکی برای ایران خطرآفرین باشد. رادیکالیسم دینی و افراط گرایی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی به سه دلیل برای ایران چالش آفرین خواهد بود: نخست از آنجایی که حکومت جمهوری اسلامی ایران حکومتی دینی و ایدئولوژیک می باشد و دارای اهدافی مذهبی و اعتقادی است، وجود و ظهور گروه های اسلامی رادیکال و خشونت طلب در آسیای مرکزی و اقدامات تروریستی آنان، وجهه حکومت مدهبی و اسلامی ایران را خدشه دار می کند که این امر تبلیغات منفی کشورها و رسانه های غربی را تشدید می کند. دوم آنکه اغلب این گروه ها ی خشونت طلب در منطقه دارای عقایدی تکفیری و پیرو مذهب وهابیت (طالبانی) می باشند که معمولاً در کشوهای پاکستان و افغانستان آموزش مذهبی دیده اند و دارای عقایدی ضد شیعی هستند و شیعیان را به مثابه کافران می پندارند. وجود این گروه های ضد شیعی در مجاورت ایران که حکمت و اکثریت مردم شیعی می باشند، پیامدهای منفی امنیتی را برای این کشور به همراه خواهد داشت؛ و در نهایت اینکه حرکت ها و رفتارهای این گروه های تندرو اسلامی باعث فصله گرفتن رهبران آسیای مرکزی از اسلام و شکلگیری حکومت های سکولار به شکل غربی در منطقه شده است که این امر برای حکومت دینی و مذهبی ایران چندان خوشایند نمی باشد (اعظمی و دبیری، ۱۳۹۱: ۳۴). وجود گروه های تندرو اسلام گرا در دره فرغانه[۶۴] واقع در مرز مشترک تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان که منطقه مرکزی فعالیت گروه های اسلام گرا است که به دلیل وجود شرایط جغرافیایی آن منطقه در این منطقه تمرکز یافته اند و همچنین در استان سَغد[۶۵] و مرکز آن شهر خُجند[۶۶] در شمال تاجیکستان و اوش[۶۷] در قرقیزستان نیز از دیگر مناطق عمده فعالیت گروه های اسلام گرای تندرو در سطح منطقه آسیای مرکزی می باشد. دولتهای آسیای مرکزی اسلام گرایی را به عنوان بزرگترین تهدیدی برای رژیم های خود فرض کرده و ایران را به عنوان صادر کننده ایدئولوژی تصور می نمایند که این تصور می تواند باعث کاهش سطح روابط منجر گردد. جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ یک سیاست کلان اقتصادی بخصوص در زمینه نفت و گاز می تواند این تصور را در ذهن دولت مردان آسیای مرکزی پاک نماید (کتاب سبز ترکمنستان، ۱۳۸۶: ۱۳۵). جمهوری اسلامی ایران به منظور نشان دادن فقدان چنین گرایشاتی از اسلام در علائق فرهنگی خود، باید در مناسبات خود با کشورهای آسیای مرکزی، بر مبنای زمینه های فرهنگی موجود (که در طور بالا به تبیین آنها پرداخته شد)، تاکید کرده و بی علاقه بودن خود را در مناسبات خود با کشورهای جهان به طور اعم و کشورهای منطقه آسیای مرکزی به طور اخص نشان دهد.
۴ – ۶ – ۳ علائق در ایجاد همگرایی با کشورهای آسیای مرکزی
ماهیّت نظام بین الملل در دنیای امروز به شکلی است که همان اندازه که دامنه های نقش و نفوذ ملّی قدرتها در دنیا افزایش می یابد به همان اندازه نیز دانه گسترش تعامل و همکاری و به ائتلاف و تمرکز بر منطقه گرایی نیز گسترش می یابد. به عنوان نمونه حضور آمریکا در مناطق مختلف جهان زمانی اتفاق می افتاد که منافع آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یک ابرقدرت در مناطق مختلف جهان گسترش یافت و به نفع ان نیاز به گسترش شناخت ملت ها و ائتلاف ها با دولتهای جهان در مناطق مختلف یک امر اجتناب نادذیر است. در سال ۲۰۰۹ نیز همان با شکست استراتژی بوش در ایجاد یک دنیای تک قطبی به رهبری آمریکا، دولت بوش استراتژی جدید آمریکا را مبنی بر ایجاد همگرایی و ائتلاف با دولتها و ملّتهای دوست و رقیب برای حل مسائل جهانی و منطقه ای و به عبارت دیگر تمرکز بر نوعی منطقه گرایی قرار داده است (برزگر، ۱۳۸۸: ۳۴). ایجاد یک همگرایی منطقه ای که بتواند نقش آفرینی مناسبی را فراهم کند، به عنوان یکی از علائق ژئوپلیتیکی جمهوری اسلانی ایران به حساب می آید. وجود این عُلقه در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران، ریشه در یک واقعیت جغرافیایی ناشی از موقعیت این کشور است؛ چرا که جمهوری اسلامی ایران دارای مقدار قابل توجهّی از تعدد کشورهای همجوار، برخوردار است و این یک امتیاز جغرافیایی برای این کشور محسوب می شود. موقعیّت تاریخی – تمدنی، ژئوپلیتیک و سیاسی امنیّتی ایران در نظام امنیت بین المللی به گونه ای است که اتخاذ رویکردهای مختلفی را در عملیاتی کردن سیاست خارجی ایران اجتناب ناپذیر می سازد. سه رویکرد اصلی در منطقه گرایی سیاست خارجی ایران عبارتند از: رویکرد جغرافیایی و ژئوپلیتیک، رویکرد فرهنگی- تاریخی، رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی – امنیتی. در طول دهه های گذشته، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چالش هایی را در ایجاد تعادل بین این سه رویکرد داشته است که می توان به عنوان چالشهای نظری تمرکز بر زیر سیستم های مختلف منطقه ای خاورمیانه عربی، آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و آسیای جنوبی نام برد (برزگر، ۱۳۸۸: ۲۸). از طرف دیگر، از دیدگاه ژئوپلیتیکی، جمهوری اسلامی ایران به همراه چین و پس از جمهوری فدراتیو روسیه، رکوردار تعدد همسایه در جهان است. همانطور که در فصل اول بیان شد، کشور جمهوری اسلامی ایران با دارا بودن پانزده همسایه در جوار خود و دارا بودن مرزهای آبی و خشکی، از جمله کشورهای معدود جهان از حیث تعداد همسایگان در جغرافیای سیاسی جهان محسوب می شود. وجود این همسایگان که در جهت های مختلف جغرافیایی، ایران را به محاصره خود درآورده اند؛ هریک از این کشورها دارای خصلت ها و ویژگی های انسانی و طبیعی خود، یک پتانسیل بسیار مناسب را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم آورده است که در این بین منطقه آسیای مرکزی (که ادامه جغرافیایی طبیعی و فرهنگی ایران هستند) یکی از مناطق پیرامونی مهم است که از چنین توانایی برخوردار است. توجّه به منطقه آسیای مرکزی از چند حیث و بر اساس عوامل جغرافیایی و سیاسی از سوی جمهوری اسلامی ایران مورد تاکید بوده است. این ریزسیستم در حوزه تمدنی ایران قرار داشته است: ۱- امکان ترکیب ایران با واحدهای سیاسی منطقه بصورت دو جانبه با اولویت های قومی – زبانی (مانند تاجیکستان ) در کوتاه مدت؛ ۲- امکان ترکیب اقتصادی و سیاسی ایران و قزاقستان و ترکمنستان در مورد انتقال نفت به خلیج فارس و گاز ترکمنستان به اروپا؛ ۳- امکان ترکیب امنیتی ایران با کشورهای آسیای مرکزی (رضایی، ۱۳۸۴: ۱۷۴).
البته در دهه ۱۹۹۰، به عضویت درآمدن کشورها به پیمان اکو نشانه هایی از این علاقه جمهوری اسلامی ایران نسبت به ایجاد همگرایی های منطقه ای بود که پس از استقلال این کشورها صورت پذیرفت و به نوعی به این علاقه جامه واقعیت پوشاند. جمهوری اسلامی ایران از روزهای آغازین استقلال کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، بر اساس اصول سیاست خارجی خود، تنش زدایی، ایجاد ثبات و امنیت، اعتماد سازی، همکاری و تفاهم با این کشورها را در اولویت برنامه سیاست خارجی خود قرار داد و با برگزاری اولین اجلاس سران اکو در تهران، نقش بسیار مهمی را در پیوستن آنها به خانواده اکو ایفا نمود (سیاست خارجی، ۱۳۸۰: ۴۸۲). هر چندکه ایجاد چنین تشکیلاتی نتواند کارایی خود را به واسطه بعضی عوامل جغرافیایی – سیاسی همچون رقابت منطقه ای قدرتهای قدرتهای عضو اعمال کند، می تواند بیانگر علاقه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تشکیل همگرایی منطقه ای باشد. موقعیت کارکردی این سازمان بعید بنظر می رسد. در حال حاضر، در این سازمان بیشترین نقش و فعالیت اعضا بین ترکیه و ایران و پاکستان دیده می شود و بر خلاف ایران، ترکیه تنها کشوری است که توانسته است از این سازمان جهت پیشبرد اهداف سیاسی – اقتصادی بیشترین منافع را بدست آورد. کشورهای ایران و روسیه به عنوان دولتهای هم سو در روابط بین الملل شناخته می شوند و این امر باعث ایجاد همگرایی این دو دولت در سیاستهای خارجیشان شده است که از جمله این همگرایی ها می توان به نوعی دید منفی نسبت به حضور ایالات متحده در منطقه آسیای مرکزی اشاره کرد. بدون تردید، نقش آمریکا در سیاست خارجی روسیه و ایران در روند روابط سیاسی – اقتصادی ایران و روسیه برخوردار است، در همین راستا گاهی روند روابط روسیه و آمریکا باعث توسعه روابط سیاسی و اقتصادی ایران و روسیه بوده و برعکس (ولی قلی زاده و ذکی، ۱۳۸۷: ۴۳). البته به جز پیمان اقتصاد منطقه ای ایجاد سازمانهای منطقه ای از همان ابتدای سالهای آغازین دهه ۱۹۹۰ مورد علاقه جمهوری اسلامی ایران بوده است. در ۱۷ فوریه ۱۹۹۲ به ابتکار رفسنجانی، ایران و چهار دولت دیگر حاشیع دریای خزر – روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان – پیش نویس توافقنامه ای را امضا کردند که قرار است به تنظیم اساس نامه تشکیل گروه بندی تازه ای منجر شود که به گفته ولایتی می تواند «وضعیت ژئوپلیتیکی این منطقه را بهتر کند». ولایتی همچنین معتقد است که فعالیتهای اقتصادی تجاری این سازمان روی همکاری در زمینه های کشتیرانی، شیلات، حفظ محیط زیست و مسائل مربوط به اینها متمرکز خواهد بود. در واقع، گروه بندی دریای خزر با عضویت پنج کشور ساحلی خیلی زود به پیگری تصمیماتی پرداختند که در اجلاس تشکیل این اجلاس در فوریه اتخاذ شده بود. اعضای این گروه در آوریل کنفرانس در چالوس در مورد دریای خزر برگزار شده بود. در پایان این کنفرانس پروتکل مهمّی در زمینه کشتیرانی به امضای اعضا رسید که نه تنها بندر باکوی آذربایجان، اکتائوی قزاقستان، کراسنوودسک ترکمنستان، آستراخان روسیه، و انزلی و نوشهر ایران را که همگی در دریای خزر قرار دارند، بلکه بلکه بنر عباس و بندر امام خمینی در خلیج فارس را نیز به عنوان ترانزیت مشخص ساخت (رمضانی، ۱۳۸۶: ۱۰۱).
حضور کشورهای آسیای مرکزی در پیمان سازمان همکاری های اقتصادی (اکو)[۶۸] پس از استقلال این کشورها و همچنین عضویت کشورهای حوزه آسیای مرکزی به استثنای ترکمنستان در پیمان شانگهای که جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو ناظر این پیمان است، امیدها را برای ایجاد یک پیمان منطقه ای پویا و فعّال با عضویت این کشورها و جمهوری اسلامی ایران را روشن ساخته است، اما چنین پیمانهایی هرگز مورد نظر این پژوهش نیست و پژوهشگر امیدوار است که یک همگرایی موثر منطقه ای به ایجاد یک منطقه بندی اقتصادی کارآمد در عرصه منطقه آسیای مرکزی و همچنین در عرصه جهانی منجر شود که بتواند نقش آفرینی های اثر بخش را چه در عرصه منطقه و چه در عرصه جهان داشته باشد چرا که این پیمان دارای ناکارآمدی هایی است. علل ناکارآمدی این سازمان عبارتند از:
- فضاهی شکل گرفته سازمانهای منطقه ای کاملاً بر پایه جنگ سرد بوده است کما اینکه آر.سی.دی در اوج جنگ سرد شکل گرفته که این دو قدرت بر سر مناطق حاشیه ای و شبه جزیره ای چون خاورمیانه با یکدیگر به رقابت می پرداختند و حتی در شکلگیری آر.سی.دی صرفاً برای کمک اقتصادی به پیمان سنتو بود که این نوع نگرش باعث ناکارامدی درازمدت سازمان های منطقهای خاورمیانه شده است؛
- عامل دیگری که باعث ناکارامدی اکو به عنوان سازمان اقتصادی کشورها از پایین به بالاست و دارای ترتیبات صنعتی و غیره می باشند و در حالی که اعضای اکو فاقد چنینی پتانسیل هایی هستند؛
- نقش قدرتهای فرامنطقه ای و دخالت آنها، کارایی سازمانهای منطقه ای را کاهش داده به طوری که منطقه اکو نیز اکو نیز کانون رقابت قدرتهای بین المللی است؛
- نداشتن استراتژی مشخص و هماهنگ میان اعضا در حوزه توسعه از موانع موفقیت اکو و باعث ایجاد گرایش های متعدد سیاسی و در نهایت منجر به رقابتهای منفی اقتصادی شده است؛
- آخرین عامل در عدم موفقیت سازمانهای اکو، ساختارهای پیچیده قوانین کشورهای عضو است که اگر توافقاتی در نشست هایی اعضا شکل می گیرد، در زمان اجرا، دچار مشکل است (رضایی، ۱۳۸۴: ۲۱۷).
امّا وجود بعضی از اهداف امنیّتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی، راه را برای ایجاد همگرایی هموارتر می کند و می تواند راهگشایی برای یک منطقه بندی با نقش آفرینی بالا باشد. مهمترین اهداف و منافع سیاسی – امنیّتی ایران در آسیای مرکزی عبارتند از:
- حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه؛
- استقرار صلح، تحکیم ثبات سیاسی؛ کنترل بحرانها و درگیریهای قومی در هریک از جمهوریهای آسیای مرکزی؛
- حضور در تلاشهای میانجیگرانه برای استقرار صلح در منطقه و حل و فصل اختلافات؛
- ایجاد زمینه و تلاش منطقه ای و بین المللی برای جلوگیری از حضور نظامی ثابت و یا موقت قدرتهای بزرگ در نزدیگی مرزهای خاکی و آبی ایران؛
- ایحاد روابط نزدیک بر پایه اعتماد متقابل با جمهوریهای آسیای مرکزی؛
- همکاری با کشورهای منطقه برای جلوگیری از ترانزیت، قاچاق مواد مخدر، اسلحه در کل منطقه و جلوگیری از ورود آن به مرزهای ایران؛
- همکاری نزدیک با کشورهای ساحلی به منظور تدوین رژیم حقوقی دریای خزر بگونه ای که حقوق ایران کاملاً رعایت شود؛
- تلاش به منظور اجماع سازی برای غیر نظامی کردن دریای خزر؛
- جلب و گسترش همکاریهای منطقه ای در قالب همکاریهای منطقه ای در قالب سازمانهایی مانند اکو و سازمان کشورهای ساحلی دریای خزر (داداندیش، ۱۳۸۶: ۸۹).
۵ – ۴ تضاد علائق ومنافع سه کشور جمهوری اسلامی ایران روسیه و ایالات متحده آمریکا بر اساس یافته های این پایان نامه، نکته اساسی درباره علائق هر یک از کشورهای مذکور در منطقه آسیای مرکزی این است که ایالات متحده به علّت بُعد جغرافیایی از یک سو و عدم تطابق فرهنگی و تاریخی از سویی دیگر دارای فقدان اشتراکات انسانی و حتّی جغرافیایی با مجموعه کشورهای آسیای مرکزی است در حالی که اشتراک فرهنگی، تاریخی میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آسیای مرکزی و یا پیوندهای اقتصادی و تاریخی یکصد ساله اخیر میان این کشورها با روسیه به عنوان وجه اشتراک و نزدیکی این کشورها محسوب می شود. از این رو، به نظر می رسد که ایالات متحده دارای بالاترین تضاد در علاقه و در منفعت در آسیای مرکزی با کشورهای جمهوری اسلامی یاران و روسیه باشد؛ مضافاً اینکه دو کشور روسیه و جمهوری اسلامی ایران دارای نزدیکی در مناسبات بین المللی با یکدیگر هستند. در هر صورت، تضاد منافع و علائق سه کشور مذکور بر اساس یافته های این پایان نامه را می توان چنین برشمرد:
جدول ۴-۴: منافع و علائق متضاد سه کشور جمهوری اسلامی ایران، روسیه و ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی:
کشورها
منافع و علائق متضاد
ایالات متحده با روسیه