اولین معیاری که می توان از آن یاد کرد سازگاری یا موافقت با قرآن است که ایشان، به دو وجه از آن توجه داشته است:
۳-۲-۱-۱-۱٫ سازگاری با ظاهر و اطلاق آیه
آیت الله معرفت، سازگاری با ظاهر و اطلاق آیه را یکی از معیارهایی می داند که می توان به وسیله آن، نظر تفسیری صحابی یا تابعی را پذیرفت.
اولین نمونه این موضع گیری را می توان ذیل آیه C…فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَر…B[602] یافت که ایشان به اختلاف پیرامون وجوب یا جواز افطار روزه در سفر و بیماری، اشاره می کند.[۶۰۳]
ایشان، به تفسیری متناسب با ظاهر و اطلاق آیه اشاره کرده و می گوید:
«ظاهر نص در مرض و سفر اطلاق دارد و مقید نمی شود، پس هر مرض یا سفری مجوز افطار روزه است تا این که مریض زمانی که سلامتی خود را بازیابد و مسافر هنگامی که مقیم شود، قضا کند. و در فهم این نص قرآنی مطلق، این اولی است… و از اینجا تقیید رخصت در مرض به حالت اضرار و تقیید سفر به مشقت، تأویلی بدون مجوز برای نص است».[۶۰۴]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در ادامه مبحث «جواز یا وجوب افطار»، می گوید: در میان احادیث صحابه و تابعان در این مورد، باید به متأخرترین آنها نگریست.[۶۰۵] ایشان پس از بیان کلام سید قطب که بر اساس همین «تأخیر صدور روایت» بر «وجوب افطار در سفر» فتوا داده،[۶۰۶] این نظر را با «اطلاق آیه» مناسب می بیند.[۶۰۷]
سپس احادیثی از ابن عباس،[۶۰۸] ابن عمر،[۶۰۹] ضحاک،[۶۱۰] عمر بن خطاب[۶۱۱] و… را نقل می کند که به وجوب افطار در سفر، و به جا آوردن روزه ای که در سفر گرفته شده، فتوا داده اند.[۶۱۲]
بنابراین، بر این اساس ظهور آیه که اطلاق لفظ CمَرِیضاًB و CسَفَرٍB می باشد، آن را با قول به «وجوب» سازگار می بیند و آن را می پذیرد.[۶۱۳]
نمونه دیگر، ذیل آیه شریفه Cوَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً…B[614] می باشد که آیت الله معرفت، به سؤالی که در مورد نوع این وصیت وجود دارد، اشاره می کند که آیا این حکم و وصیتی از جانب خداست که اگر شخصی از دنیا رفت، همسرش تا یک سال حقّ اقامت در خانه او را دارد. و یا مراد این است که فردی محتضر می تواند این چنین وصیتی نماید و اگر وصیت نکرد، چنین حقی برای زن نمی باشد.[۶۱۵]
سپس به بیان دیدگاه ها می پردازد و در میان آنها، نظر مجاهد را می پذیرد که می گوید: «خدا برای او همه سال را هفت ماه و بیست شب به عنوان وصیت قرار داده است؛ اگر خواست در وصیتش ساکن می شود و اگر خواست خارج می شود».[۶۱۶]
ایشان، این دیدگاه را به علت «سازگاری با ظاهر قرآن» قابل قبول می داند.[۶۱۷]
۳-۲-۱-۱-۲٫ سازگاری با آیات دیگر
آیت الله معرفت، این وجه را نیز که در ارتباط با موافقت با قرآن، می باشد، معیار پذیرش روایت صحابی و تابعی قرار می دهد. و آن هنگامی است که آیه یا دارای ظهور نمی باشد و یا نوعی ابهام و اجمال دارد که با مراجعه به آیات دیگر، می توان سازگاری روایات را با آنها مورد تأیید قرار داد.
در این باره نیز، می توان به نمونه زیر، اشاره نمود:
در تفسیر آیه Cإِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا…B[618] روایاتی از برخی تابعان نقل گردیده است: قتاده در تفسیر Cالَّذِینَ اتُّبِعُواB می گوید: «آنان جباران و سردمداران بدی و شرک می باشند» و در تفسیر Cالَّذِینَ اتَّبَعُواB می گوید: «منظور ضعفاء و اتباع آنان می باشد».[۶۱۹]
سدّی نیز، منظور از این آیه را شیطان ها دانسته است که از انسان ها اظهار تبرّی می کنند.[۶۲۰]
آیت الله معرفت در سنجش و ارزیابی این دو روایت هر دو را صحیح دانسته و با استناد به آیات سوره ابراهیمعلیه السلام،[۶۲۱] بین آن دو جمع می کند.[۶۲۲]
بر این اساس، می توان گفت، به علت اجمالی که در آیه مورد بحث می باشد، دو روایت به علت «سازگاری با آیات دیگر» قابل قبول هستند؛ چرا که مضمون دوآیه سوره ابراهیم، این است که ضعیفان خطاب به مستکبران می گویند: ما تابع شما بودیم، آیا شما می توانید ما را از عذاب رهایی دهید؟ آنان در پاسخ اظهار ناتوانی می کنند. سپس شیطان می گوید: من هیچ گونه سلطه ای بر شما نداشتم، بنابراین خود را سرزنش کنید… بر این اساس می توان گفت این آیه، مبیــّن آیه مورد بحث می باشد و به این معناست که مستکبران و شیاطین، – چنان که در دو روایت بالا آمده – همان کسانی هستند که ضعیفان از آنان تبعیت کرده و از ضعیفان، اظهار تبری می کنند.
۳-۲-۱-۲٫ موافقت با آرای اهل بیت(علیهم السلام)
دومین معیار پذیرش نظریات تفسیری صحابه و تابعان، سازگاری آنها با آراء و نظراتی است که ائمه اطهار علیهم السلام، اظهار داشته اند. در این باره نیز، می توان به مثال هایی اشاره نمود:
مثلاً، در تفسیر واژه «الله» در بسمله، به نظرات بسیاری اشاره می کند. ایشان نظر چهارم را که از ائمه اهل بیتعلیهم السلام نیز، روایت گردیده است، می پذیرد. و آن تفسیر «الله» به این صورت است: «او کسی است که حوائج و سختی های هر مخلوقی به سوی او پناه می برند».[۶۲۳]
نظیر این تفسیر از آیه، از ضحاک نیز روایت شده که او گفته است: «خداوند، «إله» نامیده شده فقط برای این که آفریدگان در حاجت هایشان به سوی او پناه می برند و در سختی های خود به سوی او تضرع و زاری می کنند».[۶۲۴]
بر این اساس، تفسیر ضحاک، به دلیل«سازگاری با روایات اهل بیتعلیهم السلام» قابل قبول است.
نمونه دیگر، در تفسیر آیه C…لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَB[625] می باشد که از قول ثعلبی، به اختلاف نظر دانشمندان در معنای «شکر» اشاره می کند و سپس اقوال مختلف در این باره را نقل می نماید.
وهب بن منبه، در این باره گفته است:
«داوودعلیه السلام گفت: معبود من، چگونه می توانم تو را شکر کنم در حالی که به شکر تو نمی رسم مگر با نعمتت؟ پس خداوند تعالی به او وحی کرد: آیا نمی دانستی آنچه نعمت به تو می رسد از من است؟ گفت: بله[می دانستم] ای پروردگار من، گفت: برای تو به همین چیز به عنوان شکر خشنود هستم».[۶۲۶]
ایشان، در تفسیر و توضیح حقیقت شکر، با بهره گرفتن از روایات اهل بیتعلیهم السلام، مرتبه اول شکر را «معرفت نسبت به نعمت منعم» عنوان می کند[۶۲۷] که در حقیقت این روایت نیز، به این مرتبه شکر، اشاره دارد. بنابراین، با توجه به تفسیر ایشان از شکر، می توان نتیجه گرفت، تفسیری که وهب بن منبه ارائه داده، به علت همسانی در مضمون با احادیث اهل بیتعلیهم السلام مورد پذیرش ایشان است.
نمونه سوم، روایات دال بر عزیمت حکم آیه C…فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَر…B[628] می باشـــد، که به نظـــر می رســد عــلاوه بر «اطلاق آیه» به علت تأییـد آن، در مذهــب اهل بیتعلیهم السلام قابل قبول می باشد. چنان که در حدیثی از امام سجادعلیه السلام به «وجوب افطار در سفر و بیماری» فتوا داده است.[۶۲۹] و حتی در روایتی کسی را که در سفر یا حالت بیماری روزه می گیرد، گناهکار معرفی می کند.[۶۳۰] اما «به جا آوردن قضای روزه سفر» برای کسی که از روی جهالت روزه گرفته، لازم نیست. چنان که از امام صادقعلیه السلام روایت شده است که فرمود: «هر کس در سفر ندانسته روزه بگیرد لازم نیست آن را قضا کند».[۶۳۱]
بر این اساس می توان گفت، علاوه بر «اطلاق آیه» که سازگار با قول به «عزیمت» است، روایات اهل بیتعلیهم السلام نیز علت دیگری در پذیرش این نظر است. چنان که آیت الله معرفت، در بیان «ملاک افطار در بیماری» به این نکته اشاره می کند.[۶۳۲]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cالطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ…B[633] می باشد که ابن عباس، در روایاتی، «سه طلاقه کردن در یک مجلس» را جایز نمی ندانسته است.
از جمله این روایت که گفته است: «اگر گفت تو مطلقه ای سه مرتبه با یک زبان، پس این [مانند] یک بار می باشد».[۶۳۴]
و در روایتی دیگر، جواز سه طلاقه کردن را به عمر نسبت می دهد.[۶۳۵]
آیت الله معرفت، در تحلیل و بررسی این روایات می گوید:
«این که عالم امت عبدالله بن عباس ذکر کرده است، روش ائمه اهل بیتعلیهم السلام بوده و فقـه امامیـه بر اســاس آن جــاری اســت که موافــق نص کـــتاب و سـنّت پیامبــر اکــرم صلی الله علیه و آله است زیرا طلاق سنّی آن است که در طهر واقع شده است».[۶۳۶]
بر این اساس روایت ابن عباس به علت «سازگاری با مذهب اهل بیتعلیهم السلام» که موافق با نص قرآن و سنت قطعی است، مورد پذیرش می باشد.
۳-۲-۱-۳٫ موافقت با کاربرد لغوی
معیار سوم در پذیرش رأی صحابی یا تابعی، سازگاری آن با کاربرد لغوی می باشد.
اولین نمونه، ذیل آیه C…فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِین…B[637] است که مجاهد در تفسیر این آیه گفته است: «قلب هایشان مسخ گردید و به میمون تبدیل نشدند…».[۶۳۸] و آیت الله معرفت، این تفسیر را موافق با استعمال لغوی آن دانسته و از قول محمد عبده می گوید:
«قول مجاهد از استعمال لغت دور و بعید نیست، و از لغت فصیح است این که بگویی: فلان فرمانروا قوم یا ارتش خود را بر شجاعت و هجوم تربیت کرد، و از آنها شیران درنده ای ساخت و برخی از آنها برای او گرگ های درنده ای بودند».[۶۳۹]
نمونه دیگر از به کارگیری این معیار را می توان ذیل تفسیر آیه C…وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِم…B[640] یافت که روایاتی در معنای «اشراب قلوب» ذکر شده است:
قتاده مقصود از آن را «نوشاندن حب گوساله در قلب هایشان» معنا کرده است.[۶۴۱]
سدّی در این باره می گوید: وقتی حضرت موسیعلیه السلام به سوی قومش بازگشت، گوساله را ذبح نمود و سپس سوزاند و ذراتش را در دریا ریخت و به بنی اسرائیل فرمان داد تا از آن بنوشند…[۶۴۲]
سعید بن جبیر، مشابه گفته سدّی را بیان داشته است.[۶۴۳]
آیت الله معرفت پس از نقل این روایات و امثال آن در تفسیر این آیه از زبان طبری، تفسیری را که قتاده ارائه داده یعنی «اشراب حب گوساله» را بر باقی تفاسیر، ترجیح می دهد و می گوید:
«و مناسب ترین دو تأویلی که ذکر کرده…تأویل کسی است که گفته : و در دل های آنها محبت گوساله نوشانده شد؛ زیرا در باره آب گفته نمی شود: فلانی در دلش نوشیده شد بلکه فقط در مورد محبت یک چیز، این تعبیر گفته می شود، پس گفته می شود: قلب فلانی با محبت اینچنین چیزی نوشانیده شد، یعنی آن را سیراب کرد تا این که با قلبش درآمیخت…».[۶۴۴]
بر اساس این کلام می توان گفت، طبری بر اساس کاربرد لغوی «اشراب در قلب»، تفسیر قتاده را مورد پذیرش قرار داده و آیت الله معرفت نیز، بر آن صحه گذاشته است.