وطن ما به جای مادر ماست ما گروه وطن پرستانیم (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۱۹۴)
در این شعر زن به عنوان مادر و از مادر به عنوان وطن یاد شده است او با این تشبیه به مادر و زن ارزش میبخشد.
۷۴- رسوا (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۱۹۴)
در این شعر زن با مرد آورده شده است و به عنوان نیمی از جامعه در نظر گرفته شده است و چهرهای تأثیرگذار دارد.
۷۵- یاد آوری (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، صص ۱۹۵- ۱۹۶)
در این شعر ایرج به انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی پرداخته است و از فساد حاکم بسیار ناراحت است او میبیند که زنان در پی به دست آوردن روزی خود دچار مشکل هستند و اوضاع نابسامان زنان را یاد آوری میکند و به تصویر میکشد.
۷۸- دو هدیه (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، صص ۱۹۸- ۱۹۹)
شاعر ضمن تشکر از هدایایی که بانوان برای او آوردهاند زن را تأثیرگذار، لطیف، شیرین، فهیم و عالم میداند ایرج با آوردن تجدد و نوگرایی و حمایت از برداشتن پرده جهل و نادانی توانسته است در جهت علم آموزی و تشویق بانوان گامی مؤثر بردارد و آنها را به خاطر خدماتشان میستاید.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۸۱- انتقاد از قمه زنان (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، صص ۲۰۲- ۲۰۳)
او در این شعر ضمن سرزنش قمه زنان بدترین فحشهای ناموسی را نثار آنان میکند و این به جهت تحقیر زنان است.
۸۲- شهر کثیف (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۲۰۳)
شاعر ضمن بیان اوضاع نابسامان کشور و حکام نادانش که به اسم اسلام نام کشور را به تباهی کشاندهاند و معتقدند کشور از فساد تهی است بدترین فحشهای ناموسی را میدهد و زن را بسیار تحقیر میکند.
۸۹- غمزههای خانم (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۲۰۵)
از نظر شاعر زن در این شعر موجودی اغوا کننده است که در دین و دل رخنه میکند و به جای آنکه آرامش ببخشد باعث تشدید درد و الم میشود.
مربع ترکیب
در انتقاد از اوضاع کشور- مشار الملک که به مجلس وارد و از قضیه مستحضر شده میگوید: (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، صص ۲۱۳- ۲۱۶)
در این شعر زن و فرزند به همان معنای حقیقی خود و مورد احترام هستند شاعر در این شعر ضمن بیان فساد حاکمان و خائنین به وطن که زن را به عنوان وسیلهای برای کامجویی مینگرند نکوهش میکند.
– قالبهای نو
در رثاء دره المعالی (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۲۱۹)
این شعر در سوگ زنی سروده شده است که بسیار مورد ستایش شاعر است و خدمات بسیار زیادی جهت احقاق حقوق بانوان انجام داده است ایرج در مرگ او بسیار اندوهگین است.
بامداد (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۲۲۰)
در این شعر مادر به عنوان یک زن که شایسته احترام و دست بوسی است معرفی شده است در بسیاری از اشعار ایرج مادر ستوده شده است.
غزل و قطعهها و مثنویهای ناتمام و بیتهای پراکنده
شب عید عمر به قول زنان من در این خانه بودهام مهمان (ایرج میرزا، ۱۳۵۰، ص ۲۲۵)
در این بیت شاعر نظر و گفته زنان را حمل بر صدق میکند و به آن ارج مینهد و قبول میکند.
۴-۴- بخش سوم: زن در شعر عارف قزوینی
– راز دل
از غم هجر تو روزگار ندارم غیر وصال تو انتظار ندارم
چون خم گیسوی بی قرار تو یک دم بی رخ ماهت بتا قرار ندارم (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۵۱)
در شعر راز دل عارف ضمن توصیفهای معمولی و تشبیه زن مورد نظر خود به ماه از هجران او اظهار ناراحتی میکند و در واقع نگاه او به زن مادی است بنابراین صحبت او فقط در مورد وصف اوست پس زن در این شعر معشوقهای است که دلبری میکند و آنچه زیبایی دارد به منصه ظهور میگذارد و صبر و آرام و قرار را از معشوق میگیرد.
– خم دو طره
خم دو طره طرار یار یکدله بین به پای دل، زَخمَش، صد هزار سلسله بین (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۵۲)
این غزل ۹ بیت دارد ولی رفعت در نسخه خود دست برده و ۱۰ بیت دارد عارف به نام خانم بالا سروده است. «غزل را عارف با حال گرفتاری عشق، «توقفم در رشت طول کشید» سروده است و کسی که از حال او اطلاع داشته حاجی «رفعت علیشاه» بود (نور محمدی، ۱۳۷۸، ص ۱۹۰)
در این شعر عارف باز هم به توصیف میپردازد و با آوردن صفات زیبایی زن را میستاید و از مهم ترین شعر عارف که هر خواننده نکته سنجی با آن مواجه و نسبت به آن توجه میکند و ظرافت و دوست داشتن زیبایی در آن به تصویر کشیده شده است میباشد او در برابر زیباییها بسیار تحت تأثیر و ترجمان قلب شیدای خود میگردد.
– قافله سالار دل
تا گرفتار بدان طره طرار شدم به دو صد قافله دل، قافله سالار شدم
گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز دل باز چشمم به تو افتاد و گرفتار شدم (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۵۳)
عارف در این شعر نیز به زن به عنوان یک معشوق که صبر و آرام و قرار او را ربوده مینگرد و حتی عناصر طبیعت را تحت تأثیر زیبایی او میداند او معتقد است که خود را به خاطر معشوق مورد سرزنش دیگران قرار داده است این سه شعر شاید به نوعی به عصر تجدد و نوع حجاب بانوان اشاره داشته باشد که از پوشش سنتی چادر و روبند بیرون آمدهاند و باعث جلب نظر دیگران میشود.
– بلای هجر
بلای هجر تو تنها همان برای من است چه جرم رفت که یک عمر این جزای من است
من این که قیمت وصل تو را ندانستم فراق آنچه به من میکند سزای من است (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۵۴)
این غزل را شاعر به جهت زنی که به علتی حسن آقا نامیده شده بود سروده است در این شعر شاعر باز هم از هجران یار گله مند است معشوق در این شعر زمینی و مادی است او زن را به خاطر زیبارویی میستاید و دیدن زیبارویان را داروی تمام دردهایش میداند.
– اندیشه وصل
از سر کوی تو یک چند سفر باید کرد زدل اندیشه وصل تو به در باید کرد
ماه رخسار تو گر سر زند از عقرب زلف صنما، گردش یک دور قمر باید کرد (عارف قزوینی، ۱۳۸۱، ص ۵۶)