۱
۰.۵۶۱
۰.۱۰۲۳
شاهد*روناس
۰.۴۱۴۲
۲.۹۹
۱
۰.۵۸۲
۰.۰۹۷۵
کلپوره*روناس
جدول ۴-۱۱ تجزیه واریانس مربوط به آزمایشهای بویایی سنجی
*اختلاف معنی دار در سطح ۱%
فصل پنجم
بحث
آزمایش های زیست سنجی
تعیین حلال مناسب
همانطور که از جدول های ۴-۱ و ۴-۲ می توان فهمید درصد مرگ و میر شته مومی کلم و زنبور پارازیتویید آن در اثر تیمار با عصارههای روناس و کلپوره که با حلال های مختلف (هگزان، استون، متانول) استخراج شده اند باهم تفاوت دارند. به عبارتی عکس العمل حشره در مقابل عصاره ها ی استخراج شده با حلال های مختلف یکسان نمی باشد. به این معنی که میزان سمیت این عصاره ها که توسط حلال های مختلف بدست آمده اند متفاوت بوده و سمیت عصاره یک گیاه در یک حلال متفاوت از سمیت عصاره ی همان گیاه در حلال دیگر بود. علت اختلاف بین حلال های مختلف این است که ممکن است متابولیت های ثانویه گیاهی که اثر سمیت را روی حشرات دارا هستند قطبی، غیر قطبی یا حد واسط باشند و حلال های مختلف متابولیت های ثانویه مختلفی را در خود حل کرده باشند.
حلال هگزان متابولیت های ثانویه غیر قطبی، حلال متانول متابولیت های ثانویه قطبی و حلال استون متابولیت های ثانویه حد واسط را در خود حل می کنند. به همین دلیل است که عصاره یک گیاه در حلال های مختلف اثرات متفاوتی را از خود نشان می دهد.
بدین ترتیب از حلال متانول به دلیل قابلیت های بیشتر آن (طبق جداول ۴-۱ و ۴-۲) برای استخراج عصاره از گیاهان کلپوره و روناس استفاده شد. شاکرمی و همکاران در سال ۱۳۸۲ اظهار کردند که احتمالاً عصاره برخی از گیاهان حاوی متابولیت های ثانویه آلکالوییدی، ترپنوییدی، لیمنوییدی، ترکیبات فنلی، اتری و غیره هستند که قادرند روی حشرات اثر کشندگی داشته باشند. با توجه به اینکه عصاره های متانولی گیاهان روناس و کلپوره توانستند روی شته B. brassicae و زنبور پارازیتویید D. rapae اثر کشندگی قابل قبولی برجا بگذارند شناسایی ترکیبات موثر موجود در آنها در آزمایش های بعدی امری ضروری به نظر می رسد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در مطالعه ویلابلوس و همکاران در سال ۱۹۹۹ عصاره های گیاهی مختلفی را با هر سه حلال فوق روی شپشه آرد T. castaneum آزمایش کردند، نشان داده شد که عصاره های تهیه شده با حلال متانول بهتر از سایر حلال ها می تواند متابولیت های ثانویه گیاهی را در خود حل کند، نتیجه مطالعه کنونی نیز با تحقیقات آنها مطابقت دارد.
آزمایش های اصلی زیست سنجی
نتایج آزمایشات اصلی نشان داد که تلفات ناشی از سمیت عصاره های روناس و کلپوره معنی دار می باشند و در همه آزمایشها تا غلظت ۸۰۰ میکرولیتر بر میلی لیتر همراه با افزایش غلظت تلفات نیز افزایش یافت.
نتایج بدست آمده در این مطالعه در خصوص تاثیر عصاره کلپوره با نتایج توماس به نقل از ویلابلوس مطابقت دارند، وی اعلام نمود که عصاره متانولی کلپوره تلفاتی تا حدود ۱۰۰ درصد روی حشرات بالغ سوسک چهار نقطه ای حبوبات ایجاد کرده است. پاولا[۸۲] در سال ۲۰۰۸ با بررسی اثر لارو کشی تعدادی از گیاهان اروپایی و آسیایی روی لارو سن چهار Culex quinquefasciatus به این نتیجه دست یافت که عصاره متانولی گیاه روناس با میانگین مرگ و میر ۹۱.۶ درصد و LD50 ۷۲۷ و LD90 ۹۴۳ (میکرولیتر بر میلی لیتر) از خاصیت لارو کشی مناسبی برخوردار است.
در مطالعه حاضر میزان LC50 و LC90 عصاره کلپوره روی شته B. brassicae به ترتیب ۳۹۶.۹۷ و ۸۱۵.۳۴ محاسبه گردید در حالیکه این میزان برای عصاره گیاه روناس ۲۹۵.۸۰ و ۶۹۴.۵۳ بدست آمد. دلیل این اختلاف سمیت بیشتر گیاه روناس است که می تواند به علت وجود متابولیبت های ثانویه بیشتر در عصاره ی این گیاه باشد، نتایج مشابهی در آزمایش های زیست سنجی زنبور D. rapae بدست آمد و برای این حشره هم عصارهی روناس سمیت بیشتری نسبت به عصاره ی کلپوره از خود نشان داد.
درمجموع میزان سمیت عصاره متانولی ریشه روناس روی شته مومی کلم با LC50 ۲۹۵.۸۰ میکرو لیتر بر میلی لیتر بیشتر از سمیت این عصاره روی زنبور پارازیتویید آن با LC50 ۳۹۸.۳۴ میکرولیتر بر میلی لیتر بود، از آنجایی که هر دو حشره بصورت غیر مستقیم در معرض عصاره قرار گرفته بودند می توان نتیجه گرفت که مقاومت زنبور D. rapae در مقابل باقیماندهی عصارهی روناس بیشتر از میزبانش یعنی شته B. brassicae می باشد.
فلیکینگر[۸۳] و همکاران در سال ۱۹۹۲ اظهار داشتند که پایمتروزین برای دشمنان طبیعی بیضرر است، نتایج آزمایشات زیست سنجی کنونی نیز تا حدودی می تواند یافته های آنها را تایید کند.
مقایسه LC50 عصاره های روناس و کلپوره روی شته مومی کلم و زنبور پارازیتویید
نتایج مقایسه نشان می دهند که بیشترین شیب به ترتیب در تیمارهای روناس * شته(۰.۰۰۳۲)، کلپوره * شته(۰.۰۰۳۱)، کلپوره * زنبور(۰.۰۰۲۹) و روناس * زنبور(۰.۰۰۲۶) دیده می شوند.
با توجه به اینکه شیب خط، اثر متغیرهایی که در بروز پاسخ و چگونگی اندازه گیری آن دخالت دارند را نشان میدهد، وقتی پاسخ اثر متقابل یا برهمکنش مربوط به یک ترکیب یا یک محل تاثیر باشد (مثلا با یک آنزیم یا یک واکنش متابولیکی خاص) در این صورت شیب خط زیاد خواهد بود و بر عکس وقتی ترکیب جایگاه تاثیر عمومی تری را داشته باشد، شیب خط کم میشود. در این صورت ممکن است شیب خط اطلاعاتی راجع به نحوه تاثیر ترکیب نیز بدهد. وقتی دو خط موازی هستند یعنی شیب خط یکسانی دارند، دو ترکیب احتمالا نحوه تأثیر یکسانی دارند. در این تحقیق عصاره گیاهان روناس و کلپوره دارای شیب خط یکسانی هستند و در نتیجه می توان بیان کرد که نحوه اثر یکسانی دارند. همچنین شیب خط برای مقایسه سمیت نیز مورد استفاده قرار میگیرد. چون محاسبه LC50 به تنهایی نمیتواند برای اندازه گیری سمیت کافی باشد.
تاثیر دز زیرکشنده عصاره های گیاهی روی زنبور D. rapae
برای دستیابی به بک برنامه IPM موفق آگاهی از تاثیری که آفت کش ها روی بندپایان مفید می گذارند امری بسیار ضروری به نظر می رسد. تا کنون روشهای بسیاری برای بررسی تاثیر آفت کشها روی دشمنان طبیعی مورد استفاده قرار گرفته است. روش هایی مثل کاربرد موضعی و یا خوراندن آفت کش ها، قرار دادن دشمنان طبیعی در مقابل دزهای زیرکشنده و یا مطالعات مزرعهای که تغییرات جمعیت دشمنان طبیعی را در پاسخ به کاربرد سموم بررسی می کنند. هرکدام از این روش ها اطلاعات مختلفی را در مورد تاثیر آفت کش ها روی دشمنان طبیعی مهیا میسازند. کاربرد موضعی و خوراندن آفت کش ها به ما اطلاعاتی در مورد اثرات مستقیم و سمیت حاد حشرات می دهد. قرار دادن دشمنان طبیعی در مقابل دزهای کشنده و زیرکشنده آفت کشها به ما اطلاعات مهمی در مورد سازگاری آنها برای کاربرد در کنار کنترل بیولوژیک میهد. این تحقیق نشان داد که کاربرد LC25 عصاره متانولی گیاه کلپوره بطور قابل توجهی میزان باروری را در زنبور D. rapae کاهش داد و این در حالی بود که عصاره متانولی ریشه گیاه روناس به شدت عصارهی کلپوره از قدرت باروری زنبور نکاست. از سوی دیگر هیچ کدام از این عصاره ها تاثیر مضری روی تفریخ و نرخ جنسی نسل بوجود آمده از زنبورهای تیمار شده نداشتند.
نتایج دیگر آزمایشات در مورد تاثیر برخی آفت کش ها روی کاهش قدرت باروری دشمنان طبیعی اگرچه با آفت کشهای دیگر و روی دشمنان طبیعی دیگر انجام شده اند، با نتایج این تحقیق مشابه میباشند. مطالعات انجام شده توسط دلپاچ و مایت در سال ۲۰۰۳ روی زنبور پارازیتویید Trichogramma brassicae که با LC20 کلرپیریفوس تیمار شده بود و یا تحقیقات یوسف و همکاران در سال ۲۰۰۴ که تاثیر روغن های معدنی و چند حشره کش را روی Trybliographa rapae بررسی کردند، همگی دال بر کاهش قدرت باروری در اثر به کار گیری دز زیرکشنده برخی از آفت کش ها می باشند. در اینجا می توان کاهش باروری را احتمالاً به ایجاد اختلال در رفتار پارازیتیسم زنبور D. rapae و یا کاهش تولید تخم در زنبورهای ماده ربط داد. اما بهرحال این موضوع که چرا عصاره های روناس و کلپوره هرکدام به قدری توانستند قدرت باروری را کاهش دهند نیاز به انجام مطالعات بیشتر و کامل تری دارد.
طول عمر زنبورهای تیمار شده با LC25 هر دو عصاره روناس و کلپوره بطور معنی داری کاهش یافت. اثر آفت کش ها روی طول عمر پارازیتویید ها بسته به نوع آفت کش، گونه ی پارازیتویید و روش کاربرد آفتکش می باشد. کاهش طول عمر در مورد پارازیتویید هایی که در زمان رشد و نمو در داخل شته در معرض سموم قرار گرفته اند بیشتر مشهود می باشد. در عین حال تعداد معدودی از مطالعات نیز وجود دارند که تغییر در طول عمر را نفی میکنند.
آلیکس و همکاران در سال ۲۰۰۱ در مطالعه روی Trybliographa rapae که بصورت موضعی با LC10 کلرفنرینفوس تیمار شده بود نشان دادند که طول عمر بطور قابل توجهی کاهش یافت. در تحقیق کنونی کاهش میزان طول عمر زنبورها توسط LC25 هر دو عصاره ی روناس و کلپوره به احتمال زیاد نخواهد توانست اختلالی در کارایی تولید مثلی این زنبور در شرایط مزرعه ای ایجاد کند، زیرا این پارازیتویید اکثر تخم های خود را تا ۷۲ ساعت پس از ظهور می گذارد، بنابر این می توان گفت که اثر کاهش عمر دز زیرکشنده این عصاره ها مانعی برای اجرای یک برنامه IPM محسوب نخواهد شد.
آزمایش های بویایی سنجی
توانایی یافتن میزبان برای یک پارازیتویید مسئله ای بسیار حیاتی برای کنترل بیولوژیک آفات محسوب می شود. در این تحقیق هیچ کدام از عصاره های روناس و کلپوره بطور معنی داری اختلالی در رفتار میزبانیابی زنبور ایجاد نکردند. از آنجایی که رفتار میزبان یابی بطور قابل توجهی وابسته به نقل و انتقالات عصبی می باشد می توان اینطور بیان نمود که متابولیت های موجود در عصارههای روناس و کلپوره مستقیماً اثر مخربی روی نقل و انتقالات عصبی نمیگذارند و یا نتیجه دیگری که می توان استنباط نمود این است که با توجه به این که زنبورهای ماده پس از گذشت ۱۲ ساعت از قرار گرفتن در معرض دز زیرکشنده عصاره ها وارد دستگاه بویایی سنج شدند، شاید این دوره ۱۲ ساعته فرصت کافی را برای زنبورها برای خنثی کردن اثرات زیرکشنده این عصاره ها ایجاد نموده است، بعبارتی احتمالاً اختلال در رفتار میزبان یابی شاید بصورت زودگذر در زنبورها بوجود آمده و از بین رفته است و در نتیجه در زمان آزمایش تغییری در این رفتار مشاهده نشده است. بر اساس اطلاعات موجود تحقیق حاضر اولین تحقیق انجام شده در زمینه بررسی اثرات زیرکشندگی عصاره های گیاهی روی رفتار پارازیتویید ها میباشد. ترکیبی از آزمایش های بیولوژیکی و رفتاری به ما اطلاعات ارزشمندی برای اتخاذ تصمیمات درست در زمینه اجرای یک برنامه IPM با بهره گرفتن از زنبور D.rapae در کنار عصاره های ذکر شده می دهد.
از این رو می توان گفت در صورتیکه زنبورهای ماده D. rapae در یک مزرعه سم پاشی شده تحت تاثیر عصاره های روناس و کلپوره قرار بگیرند توانایی آنها برای مهاجرت و یافتن میزبان به مزارع سم پاشی نشده که به شته مومی کلم آلوده هستند