۲-۲-۳- عوامل انگیزش یادگیری
عوامل مختلفی در محیط آموزشی و در دانش آموزان و دانشجویان بر راهی که آنان در ارتباط با یادگیری و مطالعه طی می نمایند تاثیر میگذارد. انتویستل (۲۰۰۰) مدلی ارائه می کند که در آن او سه گروه از عوامل مؤثر در یادگیری دانش آموز را مشخص می کند: ویژگی های دانش آموزان[۹]، ویژگی های تدریس[۱۰]، و
ویژگی های دپارتمان[۱۱]. در میان ویژگی های دانش آموز او به دانش قبلی، تواناییهای فکری، سبک یادگیری، شخصیت، نگرش به دوره، انگیزه، عادت های کاری، و مهارت های مطالعه اشاره می کند. ویژگیهای تدریس شامل سطح دانش، سرعت، ساختار، وضوح ،شور و شوق، و همدلی در تدریس میباشد. از ویژگی های دپارتمان به طرح درس و اهداف، مواد آموزشی، روش های ارزیابی، حجم کار، آزادی انتخاب اشاره نموده است. به تازگی، انتویستل [۱۲]و همکاران (۲۰۰۳) این مدل را گسترش دادند که شامل طیف وسیع تری از محیط های یادگیری- تدریس در آموزش عالی میباشد. در این پژوهش ۵ عامل شخصیت دانشجو، عملکرد استاد، نفوذ همتایان، پشتیبانی و مشارکت خانواده و امکانات یادگیری مورد بررسی قرار گرفته است.
۲-۲-۳-۱- شخصیت
صاحبنظران حوزه شخصیت از کلمه «شخصیت» تعریفهای گوناگونی ارائه داده اند. از دیدگاه ریشه شناسی، گفته شده که کلمه «شخصیت»، برابر «پرسونالیتی[۱۳]» انگلیسی و یا «پرسونالیته» فرانسه است، درحقیقت از ریشه لاتین «پرسونا[۱۴]» گرفته شده که به معنای نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم، بازیگران تئاتر بر چهره میگذاشتند. شخصیت، الگوی ویژهی اندیشه ها، احساسات و رفتارهایی است که افراد را از یکدیگر متمایز می کند و در خلال زمان و موقعیتها ثابت میماند؛ شخصیت الگویی از رفتـار اجتمـاعی[۱۵] و روابـط متقابل است؛ بـنابـراین شخصیت یک فرد، مجموعه راه هایی است که او به طور معمول از طریق آن نسبت به دیگران واکنش نشان میدهد یا با آنها تعامل می کند. عمق و اهمیت رفتارهای شخصیتی متفاوت است. درونیترین لایه، حالت پایهای دارد؛ در حالی که بیرونیترین لایه، به شرایط وابسته است و برای مثال با خستگی، تحتتأثیر قرار میگیرد. بنابرین یک فرد خسته ممکن است به گونه ای رفتار کند که «منِ واقعی» او نیست (کتل، ۱۹۵۰). در حال حاضر شخصیت به روند اساسی و مداوم درباره فرد انسان اطلاق می شود و تعریف آن از دیدگاه هر دانشمند یا مکتب و یا گروهی به نظریه یا تئوری خاص آنها بستگی دارد. لیکن تعریف نسبتاً جامع چنین است: شخصیت عبارت است از مجموعه ای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً پایدار و مداوم که بر روی هم فرد را از سایر افراد متمایز می کند (کریمی،١٣۸۶). شخصیت را میتوان به صورت مجموعه ای بادوام و بینظیر ویژگیهایی تعریف کرد که ممکن است در موقعیتهای مختلف تغییر کند (چین، ایی،چنگ، ۲۰۰۶). . نظریه پنج عاملی شخصیت که به پنج عامل بزرگ نیز معروف است از سوی دو روانشناس ساکن ایالات متحده به نام کاستا و مک کری در اواخر دههی۸۰ میلادی ارائه شد و در اوایل دههی۹۰ مورد ارزیابی مجدد قرارگرفت. پنج عامل اصلی یا بزرگ عبارتند از: نوروتیسیزم (N) که عصبیت یا بیثباتی هیجانی نیز نامیده شده، برونگرایی[۱۶] (E)، باز بودن به تجربه (O)، توافق (A) و وجدانی بودن (وظیفه شناسی) © (باجبی، واچن،۲۰۰۷). اکثر نظریه های شخصیت را میتوان در یکی از چهار مقوله ذیل قرار داد:
رویکرد یادگیری اجتماعی[۱۷]، رویکرد روانکاوی[۱۸]، رویکرد پدیدارشناختی[۱۹] و رویکرد صفات[۲۰].
۲-۲-۳-۱-۱- رویکرد یادگیری اجتماعی
در نظریه یادگیری اجتماعی بر اهمیت تعیینکننده های محیطی یا موقعیتی تأکید می شود. برای نظریهپردازان یادگیری اجتماعی، رفتار محصول تعامل مداوم متغیرهای شخصیتی و محیطی است. شرایط محیطی از طریق یادگیـری به رفتار شخص شکـل میدهد در عوض رفتار شخص نیز در شکل گیری محیط مؤثر واقع می شود (اتکینسون، ترجمهی براهنی و دیگران، ۱۳۸۱).
۲-۲-۳-۱-۲- رویکرد روانکاوی
روانکاوی تصوری جبری ازماهیت انسان و سرشت انسان را مطرح میسازد. این نظریه، امیال یا نیروهای جنسی و پرخاشگری[۲۱] که مبتنی بر پایه های زیستی و تعارضهای[۲۲] دوران کودکی است را به عنوان عامل اصلی و گردانندهی شخصیت در نظر میگیرد. روش مطالعه در این رویکرد بیشتر تحلیل موردی با ابزارهای مختلفی همچون تحلیل رؤیا[۲۳] و تداعی آزاد[۲۴] است. داده های رویکرد روانکاوی به دلیل این که کمیتپذیر نیستند مورد انتقاد قرار گرفتهاند این دیدگاه به آمادگی فطری فرد برای تعامل کردن با یک رشته محیطهای طبیعی و قابل پیشبینی مربوط می شود.
فروید معتقد بود که نیروهای پویشی اساسی که شخصیت را باانگیزه می کند اروس (زندگی و میل جنسی) و تاناتوس (مرگ و پرخاشگری) هستند. این نیروهای مکمل غرایز[۲۵] هستند که مبنای جسمانی دارند ولی در خیالپردازیها، امیال، احساسها، افکار، و از همه مستقیمتر در اعمال ابراز میشوند. انسان همواره ارضای تکانههای جنسی و پرخاشگری را میطلبد. میل به ارضای فوری، به تعارضهای اجتناب ناپذیر با مقررات اجتماعی منجر می شود که اگر قرار باشد نهادهای اجتماعی، از جمله خانواده ها، پابرجا و منظم بمانند،
این مقررات حکم میکنند که میل جنسی و پرخاشگری باید کنترل شوند (اتکینسون، ترجمهی براهنی و دیگران، ۱۳۸۱).
محور نظریه شخصیت فروید این است: تعارض ناهوشیار بین تکانههای جنسی و پرخاشگری فرد، مقررات جامعه که برای کنترل کردن این تکانـهها وضع شده اند، مکانیـزمهای دفاعی فردی که این تکانهها را طوری کنترل میکنند که گناه و اضطراب را در کمترین سطح نگه دارند و در عین حال امکان مقداری ارضای امن و غیر مستقیم این تکانهها را فراهم میآورد. نظریه روانکاوی، شخصیت را از دیدگاهی کاملاً متفاوت نظریه قبلی مینگرد. نظریه یادگیری اجتماعی، بر شخصیت اجتماعی تأکید داشته و در مقام نخست به رفتار توجّه دارد، برعکس نظریه های روانکاوی با مطالعه شخصیت خصوصی سر و کار دارند، یعنی انگیزه های ناهوشیاری که رفتار را هدایت میکنند. در این نظریه ها رشد شخصیت نیز مورد توجه است. فروید اعتقاد دارد که شخصیت از سه لایهی عمده بنام نهاد،خود و فراخود تشکیل شده است(اتکینسون، ترجمهی براهنی و دیگران، ۱۳۸۱).
۲-۲-۳-۱-۳- رویکرد پدیدار شناختی
رویکرد پدیدارشناختی به مطالعه شخصیت شامل نظریه های چندی است که به رغم تفاوتهایی که با دیگران دارند، وجه مشترک آنها بر این است که بر تجربه های خصوصی یعنی دیدگاه خصوصی فرد درباره جهان تأکیـد میورزند. تفاوت نظریه های پدیدارشناسی با نظریه هایی که قبـلاً بررسی کردهایم این است که هیچیک از آنها را سر و کاری با تاریخچه انگیزشی[۲۶] فرد و یا پیش بینی رفتار او نیست و به جای آن نحوه ادراک و تفسیر فرد از رویدادها یعنی پدیدارشناسی فرد مورد توجّه قرار میگیرد “پدیدارشناسان به جای توجّه به شاخص های عینی یک موقعیت یا کاویدن انگیزه های دوران کودکی، بر دیدگاه ذهنی و شخصی فرد درباره آنچه هم اکنون در حال وقوع است، تأکید میورزند”. رویکرد پدیدارشناختی به مطالعه شخصیت شامل نظریه هایی میگردد که گاه به عنوان نظریه های انسانگرا شناخته میشوند و گاهی هم از آنها به عنوان نظریه های خویشتن یاد میشود (اتکینسون و هیلگارد، ترجمه براهنی و دیگران، ۱۳۸۱).
۲-۲-۳-۱-۴- رویکرد صفات