به نظر آنان، مفهوم کرامت روشن نیست و مصادیق آن را نمی توان مشخص کرد تا به طور روشن گفته شود این عمل، با کرامت مخالف است یاموافق. تشخیص این امر تنها از سوی شرع امکان پذیر است. بنابرین، بایدازشارع بخواهیم که چه رفتاری، موافق باکرامت و چه رفتاری مخالف آن است.[۳۰]
حال اگر مفهوم کرامت روشن شود و مصادیق آن قابل تشخیص باشد، در این صورت، میتواند به عنوان قاعده مطرح شود یانه؟ چنانچه این مشکل برطرف شود، ازکلام این گروه استفاده می شود که کرامت انسانی تنها در این صورت، میتواند مبنایی برای استخراج گزاره های حقوقی باشد. بنابرین، رد این مسئله به طور مطلق، نا ممکن است.
گفتار دوم : کرامت ذاتی انسان، مبنای برخی گزاره های فقهی
برخی فقهای معاصر، زیربنایی بودن «کرامت انسان» را درزمینۀ مسایل فقهی پذیرفته و گاهی به صورت روشن و به شکل مصداقی، آن را بیان کردهاست. البته به دلیل «نو» بودن این مباحث، آن چنان که شایسته است، در بارۀ تمام جنبههای موضوع بحث نکرده اند و هنوزپرسش های فراوانی در این مقوله وجود دارد.
برای نمونه، آیت الله مکارم شیرازی به این پرسش که« آیا میتوان بعضی احکام را با توجه به کرامت انسان، استنباط کرد؟ پاسخ مثبت میگوید.آن گاه درقالب مثال، آن را به صورت عینی و عملی درباب دیه، تطبیق میدهد و دیه ای را که برای کمترین خدشه بربدن انسان باید پرداخت شود، درپیوند باکرامت انسان ارزیابی میکند و به ویژه درمسایل «مستحدثه» استفاده از قاعده کرامت را لازم میداند. البته تفسیر کرامت باید در راستای ایمان به خدا و تکامل بشر انجام بگیرد و بااین رویکرد، از «کرامت انسان» به عنوان قاعده ای فقهی برای حل مسایل جدید فقهی می توان استفاده کرد.[۳۱] ایشان در این زمینه می فرماید: «چنانچه گاهی احکامی، منافی کرامت انسانی تلقی شود، به حسب زمان، مکان، اشخاص و شرایط می توان احکام ثانوی را جاری کرد. ازاین مطلب می توان استفاده کرد که گاهی« کرامت انسانی» میتواند جلو برخی احکام را بگیرد و برای حفظ کرامت از اجرای آن صرف نظر کرد. برخی اندیشمندان، «اصل کرامت انسان» را اصل حاکم و غیر قابل تخصیص می دانند؛ یعنی هر حکمی را که در تقابل با کرامت انسان قراربگیرد، بایداز زیر مجموعه های این اصل خارج کرد یا حکم را همسو بااصل تفسیر کرد تا اصل حفظ شود. ازاین رو، معتقدند مجازاتهای اسلامی برای تحقیر و اهانت به انسان ها نیست و هدف آن ها، تنبیه، هدایت و اصلاح انسان هاست. مجازات در راستای حمایت از «کرامت» است و نه برضد کرامت.» در توجیه اینکه مجازات، ضد کرامت و تحقیر انسان نیست، بیان می دارند: « درفقه، «تحقیر» از عناوین قصدیه است و تاکسی قصد اهانت و تحقیر کسی را نداشته باشد، نمی توان گفت قصد او تحقیر بوده است.»[۳۲]
آیت الله معرفت در بارۀ «مبنا» قرار گرفتن کرامت انسان در فقه ادعا میکند که فقها بسیاری از مسایل را با توجه به کرامت انسانی تبیین میکنند. ایشان می نویسد:
«موضوع کرامت در فقه هم مطرح است و فقها بسیاری از مسایل را با توجه به کرامت تبیین میکنند.مثلاً در خصوص کسی که نیمه مرده و به اصطلاح در حال کماست و پزشکان هم از او قطع امید کردهاند، میگویند که کرامت انسان اقتضا میکند که او را نکشند؛ زیرا آدمی تازمانی که نفس می کشد،کرامتش باید حفظ شود».[۳۳]
فقها در مورد فرزند بیمار غیر قابل علاجی (ناقص العضو) که در شکم مادر است، کشتن او را جایز نمی دانند. به باورآیت الله معرفت: دلیل فقها در این گونه موارد، کرامت انسان است. البته کرامت انسانی در همۀ زمینه ها مطرح است و حتی در محیط هایی که معتقید به دین هم نیستند، قابل استناد میباشد.رأی و نظر فقها در حال حاضر براین است که هیچ انسانی، نجس نیست و این نظریه مقتضای فقه پویا و همسو با فقهی است که بزرگانی چون شیخ طوسی آن را تأسیس کردهاند.[۳۴] نجس بودن انسان را با کرامت انسان ناسازگار می دانند. ایشان در جای دیگری، در مورد جنین ناقص الخلقه یا بیمار بدون علاج، در صورتی که عقل جمعی بشر به این نتیجه برسد که صلاح جامعه و کرامت آدمی اقتضا میکند چنین آدم هایی را از میان برداریم، می نویسد:
«مسلۀ اصلی، کرامت انسان است. حال اگر کرامت انسانی اقتضا کرد که باید جان چنین انسانی گرفته شود تاکرامت او حفظ شود، به مقتضای کرامت عمل میکنیم.امروزه تمام بشر اعم از دین دار و غیر دین دار، براین اصل تأید دارند که کرامت انسان باید محفوظ باشد و این اصلی است که خدشه بردار نیست. تا به امروز فکر میکردند که حفظ کرامت انسان به این است که در چنین وضعیتی، او را نکشیم، اما حالا ممکن است عقل بشر به این معنا برسد که برای حفظ کرامت این انسان برای اینکه دچار ذلت و سرشکستگی نشود، بگوییم که باید اورا کشت که در این صورت هم به اقتضای کرامت عمل نمودیم».[۳۵] در مورد این بیان که فقها، بسیاری از مسایل را با توجه به کرامت انسانی تبیین میکنند، این اشکال قابل طرح است که مشحص نشده است که کدام فقیه در کجا، بر اساس «اصل کرامت» چنین فتوایی داده است. در مثال جایز نبودن قتل آدم نیمه دم، شاید این امر برای احترام به«اصل حیات» باشد. در بارۀ جنین ناقص الخلقه نیز که عقل جمعی، معیارجواز و عدم جواز سقط جنین قرار میگیرد، با مشکل نسبی گرایی روبه رو میشویم؛ یعنی در این صورت، مفهوم کرامت، امری نسبی می شود.ممکن است عملی دریک زمان، مطابق کرامت و در زمان دیگر، مخالف کرامت تلقی گردد یا نزد فرهنگی،یک عمل مخالف کرامت و نزدفرهنگ دیگر، موافق آن شمرده شود. آن گاه استنباط احکام فقهی با چنین رویکردی ممکن است فقه پویا را گرفتار آسیب های جدی سازد.
در هر صورت، آیت الله معرفت، به روشنی، «کرامت» را به عنوان قاعده در نظرگرفته است که با توجه به اقتضای آن می توان احکام فقهی را استنباط کرد. ایشان در ضمن «کرامت» را اصل حاکم تلقی کردهاست. آیت الله جوادی آملی درین زمینه می فرماید:
«کرامت نظری میتواند بزرگواری های ارزشی و عملی فروانی را نیز به همراداشته باشد. به دلیل همین کرامت، همۀ تعالیم اخلاقی و حقوقی باید با عنایت به این اصل نظری و درسازگاری کامل باآن تنظیم شوند. هنگامی که بپذیریم انسان، گوهری کریم و ارزشمند است، خواه ناخواه براین باور خواهیم بود که نه تنها آزادی،امنیت و… حق اویند، بلکه باید به گونه ای تفسیر و تنظیم شوند که باکرامت وی سازگار باشند.[۳۶]»
فقهای اهل سنت، مردۀ انسان را پاک دانسته و در بحث کتاب الطهاره گفته اند:
« چیزهای که پاک اند زیاد است از جمله انسان زنده باشد یامرده باشد چنان که خداوند در قرآن می فرماید ما به انسان کرامت دادیم اما اینکه خداوند فرموده (همانا مشرکین نجس اند ) مراد نجاست معنوی است که شارع به آن حکم کردهاست.» [۳۷]