استخراج گنجینه های نهفته وجودانسان وشکوفا ساختن آن هادرپرتو خودشناسی است. انسان به حکم فطرت درپی شناخت ودرطلب آگاهی است. اگاهی ازخود، آگاهی ازجهان هستی ومبدأ ومقصدآن، تکامل وسعادت اونیز درگرواین آگاهی هاست. مخصوصاً گاهی ازگوهر والای انسانی خود ازاهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا ازخودشناسی به خداشناسی می رسد. همچنان که کمال خودشناسی درپرتو خداشناسی است.« من عَرَفَ نفسَه فقَد عرفَ ربَّه»
مسلماً آن همه تأکید که در روایات برخودشناسی شده است به منظور توجه دادن انسان به ارزش ها وگوهرهای والای وجود خویش است تا جایگاه خودرا بشناسد وخودمجازی(تن )رابه جای خودحقیقی( من) به اشتباه نگیرد. امام علی(ع) می فرمایند: با پشت پازدن به نفس خودبه خویشتن روآور. آن گاه درتوضیح این مطلب می فرماید: مقصودم این است که به نفس برترخود که ازنورعقل کسب روشنایی می کند وحائل میان تو وانگیزه های نفسانی است روی آور وازنفس اماره است که باسرکش ،به بدی فرمان می دهد روی برتاب.(همان،ص۱۷)
حج کانون معارف الهی است وسیروسلوک باطنی وسفر معنوی با سیربیرونی وآفاق انفس توأم گردیده وره آوردان معرفت وکمال معنوی وانسانی است. دراینجاست که انسان خود رامیشناسد که اصل تعلیم وتربیت انجام گرفته است ودرنتیجه انسان به خود احترام می گزارد وموجب احترام به دیگران نیز می شود .انسانی که ازسفرحج باز می گردد متحول می شود ودر بستر جامعه موجب ارتقای سطح فکری واجتماعی خود ودیگران می شود.(رضایی،۱۳۸۸،ص۳)
وقوف درعرفات ابتدای حج است وآن چه پیش ازآن بوده به طورمقدمه می باشد. پس اصل عمل ازاین جاست که مربوط به شناسایی است، زیرامعرفت ،اساس کلیه حرکات است. عرفات میدان وسیعی است که مسافت آن تاخانه ،نمایش حریم مسافتی رامی دهدکه مابین معرفت وعمل است. (سحاب،۱۳۵۸،ص۱۲۴)
وقوف درعرفات یکی ازارکان حج است . پس ازاحرام در مسجدالحرام اولین عمل حج تمتع که ازحضور یافتن درصحرای عرفات آغاز می شود، نشان از شناخت ومعرفت است.هم شناخت دین وهم شناخت خود.
وقوف عرفات، برای این است که آدمی خودرا نیزبشناسد وبایدبه خودمعترف شود. دراین جابایدوقوف کنی، یعنی برخودواقف وآگاه شوی ،دراقیانوس فکرفرو روی، بدانی ازکجا آمده ای؟ به کجامی روی؟ خداتو رادعوت کرده است تا اقرار کنی وآن چه دردل داری بیان کنی وآن چه کرده ای به زبان آری. احضارشده ای تابخواهی وبخشیده شوی. بالاتر ازهرعبادتی ، تفکروتعقل است. علی می فرماید: «أفضلُ العِباده الفکر»دردادگاه های بشری ،هرگاه آدمی به گناه اقرار کند محکوم است، امادر دادگاه الهی اگراعتراف بکند وتکرار نکند، بخشیده می شود.(خداکرمی زنجانی،۱۳۷۵،ص۳۲۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ادمی در درون وجود خود، خودش را که عمری است گم کرده است وبه دنبایش می گردد، پیدا می کند وبه حال خویشتن عارف می گردد ومی داند او آن کس نیست که شب وروز درتلاش معاش ، حریصانه کوه وصحرا را زیر پا می گزارد وهر چه می یابد عطش فرو نمی نشیند.(جمعی از نویسندگان،۱۳۸۸،ص۲۳۳)
عرفات یعنی شناخت وانسان باید نقاط ضعف وقوت خویش رابشناسد تا بتواند شعور وآگاهی به هم رساند تا بدین وسیله به مبارزه شیطان بیرون ودرون رود.
ج) خود سازی
تربیت نفس(خودسازی)، ازحیث رتبی و زمانی برتربیت نفوس (ساختن دیگران)، تقدم دارد.
فلسفه تربیتی اسلام ناظربه تعالی فردو جامعه است، لیکن اوّلی را مقدم و اولی بردومی تلقی می کند. چنانچه آدمی قادر به سلطه برخویشتن شود، درپرورش دیگران نیز توفیق خواهد یافت. یکی ازفرمایشات حضرت علی(ع)، ناظر به همین معناست: “هرکس که خود را درمنصب پیشوایی، (هدایت) مردم قرار می دهد، باید پیش ازآن که به تربیت دیگران اهتمام ورزد، درتأدیب نفس خویش همت گمارد وکسی که ابتدا به تعلیم نفس خود قبل ازتأدیب دیگران بپردازد، بیشتر سزاوار تجلیل وتکریم است، نسبت به کسی که فقط به تعلیم دیگران اشتغال دارد.
بی تردید مربیانی که قادر به خودسازی وتعالی خود باشند، درساختن جامعه ای متعالی وپیشرو توانا هستند ودرجلب اعتماد دیگران ازموفقیت چشم گیری برخوردارند. رمز تقدم تربیت نفس برتربیت نفوس رابه دلایل زیر می توان تبیین کرد:
الف. فردی که راه ورسم خودسازی راآموخته ودرشخصیت خویش آن را تحقق بخشیده است، بهتراز دیگران می تواند شیوه های علمی را به جامعه انتقال وتعلیم دهد، زیرا درعمل به کسب تجربه ای اخلاقی وتربیتی موفق شده است.
ب. انسانی که مشقّت ها وسختیهایی رادر مراقبت نفس تحمل کرده است، آنچنان ازجاذبه کلام وگیرایی رفتار برخوردار است که گاهی یک عبادت او ،دل های مشتاقان وجویندگان راه فضیلت راسرشار ازجذبه وعشق به تعالی می کند.
ج. فرد خودساخته درطریق مبارزه بانفس به مراحلی می رسد که نشان از موفقیت اودر این وادی دارد، لذا دراین موقعیت قادر به جلب اعتماد دیگران ومتعلمان خواهدبود. بی تردید جلب اعتماد زمینه ای برای نفوذ اخلاقی وتربیتی مربی درشخصیت تربیت شوندگان تلقی می شود.(شرفی،۱۳۸۳،ص۳۰-۲۹)
بخش اصلی ازبخشی که پیرامون حج وجود دارد مربوط به نقش خاص مراسم حج درخودسازی افراداست.
مشکل بزرگ این است که خودسازی بر طبق کدام الگو باشدواین مسأله مهمی است.پس انسان باید خود رابرطبق ضوابط والگوئی بسازد وهر ایدئولوژی ونظام سازنده هم باید درچهارچوب خود تمرین های مناسب برای افرادوابسته به این ایدئولوژی ونهضت مقرر کند.
حج وروزه دراسلام دوتمرین سازنده براساس ضوابط اسلام است وبه خصوص حج به مقدار قابل ملاحظه ای همراه با وابستگی به نظام رهبری ،اجتماعی می باشد. توصیه چشم گیر آیات قرآن کریم وروایات برروی تقوا برای این است که اصلاً تربیت وخودسازی اسلامی درتقوا خلاصه می شود. هرکس به همان اندازه خودساخته است که تقوا دارد. اگربتوانیم یک سیستم هدایت کننده دریک انسان به وجود بیاوریم که دربرخورد با هرچیزی به او بگوید ازاین طرف برو واز آن طرف نرو ،او هم به راحتی عمل می کند ،به این حالت هدایت شدن تقوامی گوییم واین تقوا، ساختن ،تربیت وتمرین می خواهد. تمرین هایی که هم رهبری باید درتعیین تمرین وکشاندن افراد به دایره تمرین وظیفه خود را انجام دهد و هم خود انسان که حج یکی از این تمرین هاست.
حج با چنین بعد وسیع معنوی وجذبه عظیم روحانی ،دوره کاملی از خودسازی وریاضت ورهبانیتی است درجهت ویرایش ناخالصی ها وآرایش به مظاهر اسماء وصفات الهی آنگونه که رسول خدا میفرمایند: «مبدل کردم رهبانیت را به جهاد وحج وانسان نمی رسد به این کرامت عظمی إلا به ملاحظه آداب ورسوم حقیقی آن».
بدین جهت مقصود اصلی ازقراردادن حج وهمچنین سایرعبادات تقویت جانب روحانیت است تا اینکه انسان بشری ،روحانی شودوازعوالم جسمانی به عوالم روحانی ترقی نمایدوبرای اومعرفت الله ودوستی خداوانس اوحاصل آیدوبا اولیای خدا در دارکرامتش مجتمع گردد.(شربتی،۱۳۸۳،ص۴۳)
د) قطع تعلقات دنیوی
یکی ازعوامل بروز یأس ونامیدی ودرنتیجه رنج واحساس افسردگی ، تعلق مادی و وابستگی های انسان به بسیاری ازمظاهر دنیوی ومادی است. اگرچه امکانات ونعمت های مادی می تواند موجب رفاه شود ، ولی نمی تواند درنظام موارد آرامش بخش باشد، زیرا مظاهرمادی با همه زیبایی ها ولذایذی که دارند ، به گونه ای است که معمولاً دارایان آن ها درغم وترس ازدست دادن آن ها یا دررنج وحسرت آن چه که ندارند به سرمی برند. چنین افرادی به امکانات مادی نگاه استقلالی داشته وآن راکمال مطلق می دانند. درواقع تعلق و وابستگی مساوی است با زندگی آمیخته با غم واضطراب از دست دادن آن چه که هست وحسرت آه وافسوس نسبت به آن چه که نیست. اما درتفکردینی ،انسان بالاتر ازآن است که به چیزی تعلق و وابستگی پیدا کند.همه چیز برای انسان است ،واو خود تنها وتنها به خدا وجمال محض وکمال مطلق تعلق دارد وچون از اوست ، به همه چیز رسیده است وآن چه غیر اوست ،ابزار است وکوچکتر ازآن که انسان به آن وابسته شود.(همان،ص۲۳۴)
باشکل گیری احساس دلبستگی به قادرمتعال که یکی ازآثار حج می تواند باشد، احساس دیگری در اوشکل می گیرد که ازهرچه رنگ وبوی نقص وضعف وکمبود دارد، قطع تعلق کند. برهمین اساس است که امام صادق(ع) می فرمایند: «إذا أرَدتَ الحَجَّ فجرد قلبک لللّه تَعالی مِن کلِّ شاغل.»(چون اراده حج کردی دل را ازهر چه که تورا ازخدایت بازدارد برهنه ومجردکن.)حاجی وزائر خانه خدا باقطع تمام تعلقات ودل مشغولی ها ،قلب خودرا آماده اتصال معنوی به هستی بخش جهان می کند وبه کمال مطلق نزدیک ترمی شود. امام سجاد(ع) نیز می فرمایند: حج گزار باید هنگام احرام بستن قصدکندهر چه راخدا برای او حرام کرده ،اوهم برخودتحریم کند،یعنی احرام درمیقات بدین معناست که خدایا من تعهدمی کنم که همه محرمات رابر خود تحریم کرده ،برای همیشه آن هارا ترک کنم .ازاین بیان امام استفاده می شود که احرام بستن یعنی خدایا ارتباطم را ازغیر توگسستم. پس ازاین عقدو پیمان گسستنی ازغیرخداست. یعنی ابتدا گسستن ازغیرخدا وآن گاه پیوستن به لطف حج است.(همان،ص۲۳۶)
امام صادق(ع) درباره تفسیرآیه «فَفِرّوا إلی الله» می فرمایند:( این آیه اشاره به انجام حج است.) بنابراین فرار وعروج ازخود وماسوای حج به سوی خدا ،تشکیل دهنده حقیقت حج است. پس سفرحج فرار ازغیرخدا به سوی خداست. وچون خداهمه جاهست معنای سیر إلی الله مسیرمکانی یازمانی نیست. فراربه سوی خدا بدین معناست که انسان ماسوای الله راترک کرده خدارا طلب می کند. بنابراین یکی ازاسرار حج آن است که انسان ازغیرخدا بریده ،به سوی خداهجرت کند تا به لقای اونایل آید واین ازهنگام تهیه مقدمات آغازمی شود. کسی که لباس احرام فراهم می کند ،مالش راتطهیر، وصیت نامه اش راتنظیم وازبستگانش خداحافظی می کند، همه این امور رابه عنوان فرار ألی الله انجام می دهد. قهراً درهمه این حالات با خداست وسیرچنین کسی ألی الله است.
گشودن قیدوبندهای غیرخدایی ودل نهادن به پیمان الهی یکی ازبایسته های عمل احرام درآغازمناسک حج است.
امام سجاد(ع) به شبلی می فرمایند: «فَحین عَقدتَ الحَجّ نویت إنّک قَدحَلَلت کلُّ عقد بغیرالله.»وقتی که خواستی احرام حج را ببندی آیا قصدکردی ازهرپیمانی که رنگ غیرخدایی داشته رهایی پیدا کردی؟ درواقع شرط ورود به اعمال حج رهایی یافتن ازهر قیدوبند غیرالهی است. همان طور که حضرت ابراهیم واسماعیل وهاجر، نماداین وارستگی وقطع تعلقات مادی ودنیوی رابرای همه حجاج به تصویرکشیدند.(جمعی از نویسندگان،۱۳۸۸،ص۲۳۷)
انسان دراین سفر درعالمی روحانی سیر می کند ومی فهمد که باید حتی الامکان خودرا از تعلقات و وابستگی هایی که به مادیات دارد ئسنگینی همه را برجان خود احساس می کند، فارغ سازد وبه ملائکه وفرشتگان الهی تشبیه جوید.
بسیار بی سعادتند افرادی که دراین سیر الهی ،که سفراز جسم به روح واز صورت به معنا وازمجازبه حقیقت وازخلق به خالق است، دراندیشه حوائج جسمانی وراحتی وآسایش خود باشند. اینان که زیستن رابرای خوردن می خواهند باسعادتمندانی که خوردن رابرای زیستن وسلوک إلی الله می خواهند تفاوت بسیار دارند. تفاوتی که جسم باروح وظاهر با باطن وجهل باعلم وظلمت با نور دارد: «اولئکَ کَالاَنعام بَل هُم أَضَلّ اولئک هُمُ الغافلون» و « ذَرهُم یَأکُلوا ویَتَمتَّعوا».(حسینی کشکوئیه،۱۳۷۲،ص۲۰۰)
هرکس دراین جهان خودرا به بهایی که دارد می فروشد. حضرت علی (ع) می فرمایند: « الا حرٌّ یَدَعُ هذه اللماظهَ لأهلها إنَّه لَیسَ لِأَنفُسَکُم ثَمَنٌ إلّا الجنّه فلا تبیعونَها إلّا بها» درحج که ازنام ونشان، عنوان ودرجه، لباس ومنصب، خبری نیست وهمه درکنار هم بدون هیچگونه امتیازی مشغول انجام عبادت هستند، به خوبی می توان بی اعتباری وموهوم بودن امتیازات دنیوی رادرک کردومتوجه شد که امتیاز حقیقی ومفید مربوط به تقوی است: « إنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم».(همان)
۴-۶-۳- اثر تربیتی حج از حیث ارتباط با دیگران
انسان موجودی اجتماعی است ونمی تواند به سوی غایت تربیت جز درمیان جمع وبر اساس روابط صالح اجتماعی سیرکند. انسان چه درحال آسایش وراحتی وچه دربلا وسختی ،لازم است قدرت های مادی ومعنوی خود راروی هم بریزد وکلیه شئون زندگی خویش رادرپرتو روابط اجتماعی سالم وتعاون وهمکاری اجتماعی به سامان رساند. خدای متعال اهل ایمان رابه روابط اجتماعی صحیح فراخوانده فرموده است:« یا أیَّها الَّذینَ آمَنوا إصبِروا وصابِروا ورابِطوا واتّقُوا الله لَعَلَّکُم تُفلِحُون» ای کسانی که ایمان آورده اید بردباری کنید وباهم سازش وپیوند کنید وازخدا پروا نمایید امید است که رستگار شوید.چون اصلاح رابطه انسان با جامعه به منظور نیل به سعادت حقیقی دنیا وآخرت است، دراین آیه پس ازکلمه (رابطوا) بلافاصله جمله( اتّقوالله لعلّکم تفلحون)آمده است، زیرا سعادت حقیقی وکمال جزدرپرتو همکاری های اجتماعی سالم وصالح میسر نیست واگرهم سعادتی حاصل شود سعادت حقیقی وکمال همه جانبه نخواهد بود. خدای سبحان مردمان را به اصلاح رابطه خود با جامعه وتحقق روح تفاهم وصداقت وپیوند بایکدیگر وپرهیز ازپراکندگی وسیردادن یکدیگر به نیکی هاودور کردن ازبدی ها وهمکاری درامورخیرفرامی خواند.
«واعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهَ جَمیعاً ولا تَفرّقوا… ولتَکُن مِنکُم اُمّه یَدعونَ إلی الخَیرِوَیَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وأولئِکَ هُمُ المُفلحون» وهمگی به ریسمان خداچنگ زنید ،پراکنده نشوید… وباید ازمیان شما گروهی به نیکی دعوت کنند وبه کارشایسته وادارند واز زشتی بازدارند وآنان همان رستگارانند.
« وَتَعاوَنوا عَلَی البِرّ واتَّقوی»ودرنیکوکاری وپرهیزکاری بایکدیگرهمکاری کنید.
تربیت اجتماعی پرورش وهدایت فرداست به گونه ای که با تمایل عاطفی به زندگی اجتماعی ،مسؤولیت الهی وانسانی خودرا ایفا کندوضمن پایبندی به حقوق متقابل ازشرایط مساعد وتعامل اجتماعی جهت رشدو تکامل خویش بهره گیرد.
اسلام با توجه به عنایتی که به روابط اجتماعی دارد ونقشی که برای آن درتکامل انسان قائل است، درقالب اصول ومعیارهای الهی به پرورش روح جمعی می پردازد وبا طبقه بندی این ارتباطات درقالب انسان واعتقاد ملاک هایی رابه دست می دهد. به عنوان مثال با خطاب «یا أیَّهَا النّاسُ إتَّقوا ربَکُمُ الّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحده» عموم افراد بشر را به فطرت خداجویی وتقوا ونوع دوستی توجه می دهد.وبا خطاب« یا أیَّها الّذینَ آمَنوا …»مسلمانان را به وظایف ایمانی واسلامی شان فرامی خواند.
خلاصه آن که اسلام ،انسان راموجودی اجتماعی می داند که تکامل او درپرتو زندگی جمعی میسر است وازاین رو افراد وجوامع را به همبستگی و وحدت مبتنی برتوحید فرامی خواند وازطریق مختلف وحتی ازطریق عباداتی چون نمازجماعت، جمعه وحج ،درسطوح مختلف ملی وفراملیتی به پرورش روح جمعی پرداخته، باطرح وبرنامه حساب شده درزمینه های فرهنگی ،سیاسی واقتصادی به تدبیر واداره اجتماع همت می گمارد وتشکیل حکومت واحد جهانی اسلام را درعصرحضرت مهدی نوید می دهد.(رهبر و رحیمیان،۱۳۷۸،ص۹۲-۹۱)
آیات الهی واحادیث وروایات ازمعصومین بیانگر این است که همه انسان هادر آفرینش ازیک گروهند واین واقعیت واصلی است پذیرفته شده که اخلاق وتربیت وانسان سازی دراسلام برآن استوار است.(ساعی،۱۳۷۹ص۱۴۱)
«یا أیَّهَا النّاسُ إتَّقوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَه وخلق مِنها روحِها وبَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً ونِساء» ای مردم ازپروردگارتان بترسید ،پروردگاری که همه شما را ازیک تن آفرید وجفتش رانیز از او پدید آوردو ازآن دو مردان وزنان بسیاری پراکنده ساخت.
برای این که انسان به سعادت شایسته خود برسدوبرای این که راه ورسم زندگی او آسان شود وبرای این که هستی وبقای فردی واجتماعی انسان حفظ شود، خدای تبارک وتعالی این موجود رابه زندگی اجتماعی ترغیب وراهنمایی فرموده وتمام تفاوت ها را ازمیان برداشته که مبادا کسی خودرا برتر بداند وبراساس آن ظلم و ستمی بر دیگران روادارد.(همان)
هرقدرادامه ارتباط مابا دیگران بیشترومتنوع ترباشد، ارتباط ما باخودمان بیشترمی شود.
ارتباطی که در فلسفه تربیت اسلامی بین انسان با انسان مطرح می گردد رابطه عدل و احسان است. با تمسّک به آیه «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاحسان» می توان اذعان داشت که اصول تفکر تربیت اسلامی چارچوب عامی را برای اینگونه ارتباط در نظر گرفته است.عدل به معنای انصاف و درجمیع حالات خوب است.شیوع عدل با دشمنان و دوستان،درهنگام دشمنی ها و بدرفتاری ها یا خوش رفتاری ها،نشان دهنده همبستگی،کمال و استقامت است.اما رابطه ای که خداوند انسان را به سوی سبقت در میدان تحریک میکند،احسان است.اساس این رابطه براین استوار است که انسان از طرفی باالذات موجودی خیرخواه است و از طرف دیگر از حیث خلقت اوّلیه پاک می باشد و در تعامل و ارتباط با دیگران قرار دارد و چون اختلافی بین آنها بروز کند در این حالت دشمن اصلی همان شیطان است و دیگر دشمنی ها بر انسان که قربانی دشمن اصیل(شیطان)قرار گرفته است،عارضی است.احسان،انسان را به اصل خود،یعنی اخوّت باز میگرداند و شیطان رااز استثمار خویش دور میکند،چنانکه خداوند می فرماید:«ادفَع بِالَّتی هِیَ اَحسن فإذا الَّذی بَینَکَ و بَینَه عَداوَه کَانَّه وَلیٌّ حَمیمٌ»(مشایخی راد،۱۳۸۰،ص۹۹)
الف) وحدت امت اسلامی در حج
حج ازمهمترین مناسک دینی دراسلام است که می تواند نظام مسلمانان راسالیانه دریک اجتماع عظیم مذهبی گردهم آورد، وهمگان رابا دستور ونظام هماهنگ وشعارواحد به اجرای مراحل مختلف مناسک، هدایت کند وارتباط معنوی باخدا ومردم رادرعالی ترین وزیباترین صورت نشان دهد. درحقیقت حج نمونه کوچک امت واحده اسلامی است که به صورت منطقی تشکیل می شود وهویت واحدامت اسلامی را عملاً به نمایش می گزارد. مسلمانان درهرگوشه ای ازجهان که باشند ،بایکدیگر پیوند واخوت دارند اما این درحرف وشعاراست. آن چه آن هاراعملاً به یکدیگر پیوند داده به آنان هویت واحدی القا می کند، حج وحضور درصحنه های مختلف آن است. حج گزار پس ازآن که درصحنه حج حضور می یابد، خودرا عضو مجموعه بزرگتری به نام امت اسلامی قلمداد می کند. امام صادق دراین باره می فرمایند: خداوند درمکه وحج اجتماع مسلمانان رااز مشرق ومغرب قرار داد تایکدیگر را بشناسند.(همان،ص۲۴۳)
ب) مساوات مردمی در حج
کعبه بنیان الهی برای همه ی مردم در گستره ی تاریخ است بی آنکه ویژه ی کسی،قومی یا عصر یا اقلیمی باشد.از این رو شهری و روستایی،متمدن و صحرا نشین،دور و نزدیک،غابر و قادم،همه باید همسان و همتای هم از آن بهره مند شوند؛”جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَواءً العاکِفُ فیه وَالبَادِ”بنابراین،کعبه و مسجد الحرام نمونه ی بارز مساوات مردمی است.خدای سبحان برای تعلیم و تمرین برابری و تساوی و تبلور ان،همگان را به سرزمین مساوات فراخوانده و به طواف در اطراف کعبه ای که نسبت به همگان یکسان است کرده است.پس انکه برگرد کعبه و محور مساوات می گردد،باید هرگونه امتیاز فردی و نژادی را از خود بزداید و دیگر نژادها و قومها را چون نژاد و قوم خود بداند و همانگونه که از طواف برگرد خانه ی پاک”طَهِّرابَیتیَ لِلطّائِفینَ وَالعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجودِ”،درس طهارت می آموزد،ره آورد او از حضور در تجلّیگاه برابری باید آموختن مساوات باشد به گونه ای که نه فردی را بر فردی و نه نژادی را بر نژادی راجح نداند مگر بر مدار تقوا که فضیلتی معنوی است،نه مادی.(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۱۰۵)