ACA: دارایی جاری تعدیل شده
LCA: بدهی جاری تعدیل شده
همان گونه که ملاحظه می شود، تا حدود زیادی ایراد اصلی نسبت جاری، که لحاظ نکردن درجه نقدینگی داراییهای جاری و زمان بازپرداخت بدهیهای جاری بود، با به کارگیری ضریب تعدیل رفع شده است.
-
- شاخص دوره تبدیل وجه نقد[۱۱۶]
گیتمن[۱۱۷](۱۹۷۴) از دوره تبدیل وجه نقد به عنوان جزء حیاتی مدیریت سرمایه درگردش یاد کرده است. دوره تبدیل وجه نقد، دوره زمانی خالص بین پرداخت بدهیها و دریافت وجه نقد از محل وصول مطالبات است. هرچه این دوره کوتاه تر باشد، شرکت نقدینگی بهتری دارد.
فرمول محاسبه شاخص دوره تبدیل وجه نقد به شرح زیر است(گیتمن، ۱۹۷۴):
CCC = OC – PP
OC = INVP + RP
PP = PA / DCOGS
که در آن؛
CCC: دوره تبدیل وجه نقد
OC: دوره عملیات
RP: دوره وصول مطالبات
INVP: دوره نگهداری موجودی کالا
PA: مانده حسابهای پرداختنی
DCOGS: بهای تمام شده کالای فروش رفته روزانه (۳۶۰ / COGS)
-
- شاخص مانده نقدی خالص[۱۱۸]
شاخص جدید دیگری است که برای تعیین وضعیت نقدینگی شرکتها معرفی شده است. در این شاخص برای نشان دادن وضعیت نقدینگی شرکت به مانده وجه نقد و اوراق بهادار توجه می شود. این شاخص ذخیره نقدینگی واقعی شرکت را، در رابطه با نیازهای پیش بینی نشده نشان می دهد. نحوه محاسبه مانده نقدی خالص به صورت زیر است(شولمن و کاکس[۱۱۹]، ۱۹۸۵):
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
NLB = (CASH + MKT – AP) / TA
که در آن؛
NLB: مانده نقدی خالص
CASH: وجه نقد
MKT: اوراق بهادار قابل فروش
AP: اسناد پرداختنی
TA: کل داراییها
۳۵ –۲ ارزش افزوده بازار[۱۲۰]
ارزش افزوده از دیدگاه اقتصادی عبارت از ثروتی اضافه که نمایانگر تفاوت میان ارزش محصولات و خدماتی که به عنوان نهاده در فرایند تولید به کار میروند، نسبت به ارزش خروجیهای(ستادهها) آن فرایند است.
اما از دیدگاه بازاریابی این مفهوم به معنای ارزشافزایی به نحوی است که یک کالا و یا نهاده به محصولی دارای شناسه و برند تبدیل شود. خدمات و کالاهای دارای برند میتوانند همچنین به وسیله روشهایی از جمله ارتقای طراحی و بهبود ویژگیهای محصولات به ارزش افزوده دست یابند. در اقتصاد، تفاوت بین قیمت فروش و هزینههای تولید یک محصول، ارزش افزوده در هر واحد است. در مجموع ارزش هر واحد از تمام واحد فروخته شده، ارزش کل افزودهاست. ارزش کل معادل درآمد خریدهای کمتر از خارج (مواد و خدمات) است. ارزش افزوده بخشی از درآمد شرکتهای یکپارچه، به عنوان مثال، شرکتهای تولیدی، و بخش کمتری از درآمد بالاتر برای شرکت کمتر یکپارچه، به عنوان مثال، شرکتهای خرده فروشی است. ارزش کل افزوده به هزینه کل کار(از جمله دستمزد، حقوق و منافع) به علاوه “پول نقد” سود عملیاتی (تعریف شده به عنوان سود عملیاتی به علاوه هزینه استهلاک، به عنوان مثال، سود عملیاتی قبل از استهلاک) بسیار نزدیک است. ارزش افزوده بازار معیاری جهت ارزیابی ارزش خلق شده برای سهامداران است. بر اساس این معیار، کل ارزش ایجاد شده برای سهامداران از زمان تاسیس شرکت تا کنون ارائه میگردد(پارسائیان، ۱۳۸۲).
ارزش افزوده بازار مفهومی است که ارتباطی نزدیک با ارزش افزوده اقتصادی دارد. مزیت ارزش افزوده بازار نسبت به سایر معیارها در این است که این معیار تفاوت بین وجوه وارد شده و خارج شده از
شرکت را منعکس میکند(تفاوت بین آنچه سرمایهگذاران به عنوان سرمایه به شرکت آورده و آنچه قادرند با فروش سهام خود به قیمت بازار تحصیل کنند). به لحاظ نظری ارزش افزوده بازار شرکت در یک نقطه از زمان با ارزش فعلی مورد انتظار سالانه ارزش افزوده اقتصادی برابر است. از آنجا که ارزش بازار شرکت همانا ارزش فعلی بازده مورد انتظار شرکت در بلندمدت است، ارزش افزوده بازار مبین وضعیت شرکت در بلندمدت است. در ارزش افزوده بازار عامل ریسک به طور خودکار منظور شده است، زیرا ارزش بازار شرکت، قضاوت سرمایهگذاران در خصوص ریسک شرکت را به طور ضمنی در بر دارد. بدین علت است که ادعا میشود ارزش افزوده بازار مستقیماً برای مقایسه عملکرد شرکتها در صنایع و حتی کشورهای مختلف مناسب است. برخلاف ارزش افزوده اقتصادی که به طورکلی یک ارزیابی از عملکرد داخلی می باشد ارزش افزوده بازار مقیاسی برای عملکرد خارجی است. چگونگی ارزیابی عملکرد شرکت از طرف بازار برحسب ارزش بازاردهی و ارزش بازار سهام با سرمایه، سرمایه گذاری شده در شرکت مقایسه می گردد(باسیدور و همکاران[۱۲۱]، ۱۹۹۷).
۳۶ –۲ چارچوب مفهومی پژوهش
۳۷ –۲- تاثیر ساختار هیات مدیره و کیفیت حسابرسی بر سیاستهای نقدینگی و ارزش افزوده بازار
در سالهای اخیر، توجه به مفهوم نظام راهبری شرکت، به طور فزاینده ای افزایش یافته است. از جمله مهمترین معیارهای نظام راهبری شرکت که به طور گسترده در ادبیات مالی مورد استفاده قرارگرفته است، عبارت اند از: نسبت اعضای غیرموظف(غیراجرایی) هیات مدیره، اندازه هیات مدیره و دوگانگی مسئولیت مدیرعامل.
طبق نظریه نمایندگی، حضور مدیران غیرموظف مستقل یعنی مدیرانی که سمت اجرایی در شرکت ندارند و عملکرد نظارتی آنها به عنوان افرادی مستقل، موجب کاهش تضاد منافع میان سهامداران و مدیران شرکتها می شود. اندازه هیات مدیره، یکی دیگر از سازوکارهای نظام راهبری شرکت است که در پژوهش های مختلف مورد بررسی قرارگرفته است. اغلب پژوهشگران دریافته اند که اندازه هیات مدیره به دو طریق موجب بهبود عملکرد شرکت می شود:
ü نیاز بیشتر شرکت به ایجاد ارتباط با محیط بیرون شرکت
ü مسئولیت اجرایی بیشتر در شرکتها(کریوگرسکی[۱۲۲]، ۲۰۰۶).
اندازه هیأت مدیره به عنوان عنصری با اهمیت در ویژگیهای هیأت مدیره مطرح است. تعداد بهینه اعضای هیأت مدیره باید به گونه ای تعیین شود که نسبت به این موضوع که اعضای کافی برای پاسخگویی به وظایف هیأت مدیره و انجام وظایف مختلف هیأت مدیره وجود دارد، اطمینان خاطر حاصل شود(چنگ[۱۲۳]، ۲۰۰۸).
اعضای غیرموظف هیأت مدیره از طریق نظارت بر مدیران موظف، بر روی تصمیمات آنان نظارت دارند. در نتیجه ترکیب هیأت مدیره می تواند بر عملکرد مالی شرکتها اثرگذار باشد. در صورتی که اکثریت اعضای هیأت مدیره را مدیران مستقل غیرموظف تشکیل دهد، هیأت مدیره از کارایی بیشتری برخوردار خواهد بود. تئوری نمایندگی برای افزایش استقلال هیأت مدیره از مدیریت، از این ایده پشتیبانی می کند که هیأت مدیره می بایست تحت اختیار مدیران بیرونی(غیراجرایی) باشد. زیرا رفتارهای فرصت طلبانه مدیریت باید توسط مدیران غیراجرایی شرکت تحت کنترل و نظارت باشد. وجود چنین مدیرانی می تواند کیفیت تصمیمات مدیریت را تحت تأثیر قرار داده و راهکارهای مناسب که باید توسط مدیریت انجام شود تا عملکرد شرکت بهبود یابد را در اختیار وی قرار می دهد(فینگالد و همکاران، ۲۰۰۷).
اثربخشی تفکیک تصمیم گیری توسط مدیریت و کنترل توسط هیات مدیره از آنجا نشات می گیرد که مدیران غیرموظف به دلیل منافعشان حاضر به تبانی با مدیران اجرایی نمی باشند. از آنجا که مدیران غیرموظف اکثراً در سایر شرکتها دارای سمت های اجرایی مدیریت یا تصمیم گیری می باشند، انگیزه بالایی برای کسب شهرت به عنوان تخصص امر تصمیم گیری و برخورداری از فرصتهای شغلی بهتر در آینده دارند. عدم همسویی انگیزه مدیران برای استفاده از ثروت مالکان برای منافع شخصی خویش با انگیزه مدیران غیرموظف برای کسب شهرت باعث بهبود نظارت بر مدیریت شرکت شده و کاهش هزینه های نمایندگی و در نتیجه افزایش نقدینگی و ارزش شرکت را در پی خواهد داشت )فاما و جنسن[۱۲۴]، ۱۹۸۳). بدین ترتیب اگر ساختار هیات مدیره(اندازه و استقلال هیات مدیره) به درستی طراحی گردد، می تواند نقشی در نقدینگی و ارزش شرکت ایفا نماید.
حسابرسی به نوبه خود نقش بسیار حیاتی در تضمین یکپارچگی گزارشگری مالی که توسط عملیات موثر بر بازار سرمایه مورد استفاده قرار میگیرد را ایفا میکند. به طوری که انجام حسابرسی با کیفیت بسیار بالا و متوسط میتواند باعث افزایش سطح اعتماد عمومی و ایجاد اعتماد به نفس ذینفعان و سرمایهگذاران در تصمیمگیریهای خود و همچنین ایجاد اعتماد به نفس در یکپارچگی صورتهای مالی صادر شده توسط شرکتها را به همراه داشته باشد(قراچورلو و بادآورنهندی، ۱۳۹۲).
عملکرد شرکت یکی از موضوعاتی است که همواره مورد توجه مدیران، سرمایه گذاران و سهامداران می باشد، چرا که بهبود عملکرد شرکت جزء وظایف مدیران شرکت است. هر چه عملکرد و کارایی شرکت بهتر باشد، مسلما کیفیت تولید، فروش و خدمات ارائه شده برای مشتریان مناسب و مطلوب خواهد بود، که این کار نیاز به سر کار آمدن افراد با تجربه و متخصص در آن صنعت و همچنین حسابرس معتمد، و در نهایت تلاش برای بالاتر بودن کیفیت کار آنها در ارائه صورتهای مالی مطلوب تر و معقول تر خواهد بود.
گزارش حسابرسی و کیفیت ارائه صورتهای مالی و به عبارتی کیفیت حسابرسی، نشانه مهمی از سلامت و عملکرد شرکت می باشد. شرکتهایی که عملکرد آنها از سالی به سالی بهتر می شوند، مسلما از افراد توانمند برای بسط دادن اعتبار و ارزش شرکت استفاده می کنند که یکی از آنها، حسابرس می باشد. حسابرس توانمند و پشتکار را می توان یکی از عوامل بالاتر رفتن کیفیت گزارشهای مالی دانست.