۲-۱-۲-۷-شرایط علی طلاق عاطفی
مطابق مدل الگویی اشتراوس و کوربین، شرایط علی به حوادث یا وقایعی دلالت می کند که به وقوع یا رشد پدیده ای منتهی می شود ((اشتراوس[۲۴] و کوربین[۲۵]، ۱۳۸۵، ص ۱۰۱) منظور از شرایط علی، وقایع مربوط به زندگی مشترک زن و مرد است که به وقوع یا رشد طلاق عاطفی می انجامد.
مطابق شکل ۲-۱، شرایط علی طلاق عاطفی در سه دسته نادیده گرفته شدن نیازها، انتظارات، و نظرات زن توسط مرد قرار گرفته اند. لازم به ذکر است برخی مقولات در بیش از یک دسته قرار گرفته اند، به عنوان مثال با بی توجهی مرد، زن هر سه مورد نادیده گرفته شدن نیازها، انتظارات و نظرات را تجربه کرده است.
شکل ۲-۱: شرایط علی طلاق (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۸-شرایط علی طلاق
عدم تأمین نیاز عاطفی که به دلیل فقدان محبت یا عدم ابراز محبت است، منجر به سرد شدن رابطه زن و مرد و گسست عاطفی می شود. در مواردی فقدان محبت و عاطفه از سوی مرد و علاقه یک طرفه زن به همسرش از ابتدای زندگی مشترک و تبدیل تدریجی آن به نفرت می شود. در مواردی نیز عدم ابراز محبت کلامی و رفتاری مورد انتظار زن به دلیل نگرش متفاوت زن و مرد در زمینه ابراز محبت، می شود (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
بی توجهی مرد به فعالیت های زن در زندگی مشترک، با ایجاد این تلقی در ذهن زن که همسرش قدردان تلاشهای او در زندگی مشترک نیست، احساسات منفی زن نسبت به همسرش را افزایش داده و از این طریق در افزایش فاصله زن و مرد موثر است. بی توجهی مرد به ظاهر زن (آرایش و پوشش زن در منزل) نیز، به نوعی واکنش منفی مرد نسبت به دلربایی زن محسوب می شود، که مرد به آن بی توجه است. در این صورت، زن نوعی نادیده گرفته شدن را تجربه می کند (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
بی توجهی مرد به زن در مقایسه با توجه به دیگران و نیز بی توجهی به دلیل وابستگی بیش از حد مرد به خانواده خود، یکی از مدل های کیفیت زناشویی پایین در نظریه مارکز را، که الگوی وابستگی – فاصله ای نام دارد، به ذهن متبادر می سازد. در این الگو یک همسر ( اغلب زن) با زاویه همسری اش می آمیزد و بنابراین به آن وابسته است، در حالی که همسر دیگر با سومین زاویه مستقل خود درگیر است و بنابراین از رابطه زناشویی فاصله می گیرد (مارکز، ۱۹۸۹، ص۱۹). در اینجا درگیر شدن مرد با زاویه سوم که شامل دیگران از جمله خانواده خود بوده است، سبب فاصله گرفتن او از زاویه همسری شده و به این ترتیب در افزایش فاصله زن و مرد از یک دیگر و در نتیجه طلاق عاطفی موثر است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مشکلات ارتباطی، از جمله مقولات مهم است. عوامل مختلفی از جمله کم حرف بودن زن یا مرد، عدم اختصاص وقت توسط مرد برای گفت و گو، بی توجهی مرد به زن در حین گفت و گو و مشاجرت لفظی، با ایجاد اختلال در ارتباط کلامی زن و مرد، باعث کاهش صمیمیت و افزایش فاصله آن ها از یکدیگر است. هم چنین ضعف زن و مرد در برقراری ارتباط، نداشتن مهارت حل اختلافات و قهرهای مکرر و گاه طولانی مدت زن و مرد، با کاستن از تعاملات مثبت و افزایش تعاملات منفی همسران، موجب رنجش آنان از یکدیگر شده و به این ترتیب در ایجاد فاصله آنان از هم موثر است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
تفکر و نگرش ناهماهنگ زن و مرد نسبت به مسائل مختلف نیز از عواملی است که منجر به ایجاد مشاجره و تنش بین همسران و در نتیجه کاهش ارتباط مثبت آن ها است. هم چنین عامل مهم ناهماهنگی شخصیتی زن و مرد، به ویژه در برخی از ویژگی های شخصیتی مانند میزان برون گرایی، در ایجاد مشکل در رابطه آن ها موثر است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
عدم همدلی و هم راهی مرد با زن در موقعیت های دشوار شامل دوران بارداری، هنگام بیماری، و مواجه با مشکل و ناراحتی از عواملی است که از طریق دریافت نکردن حمایت از سوی همسر در موقعیت های مورد انتظار و در نتیجه ایجاد احساس تنهایی در زن، موجب افزایش فاصله زن و مرد است. در بسیاری موارد عدم درک مرد از موقعیت و روحیات زن، که توسط زنان بیشتر به صورت درک نکردن شرایط مطرح است، موجب عدم همدلی و هم راهی با زن است. مطابق نظریه نظم خرد (چلبی، ۱۳۷۵) در صورت ایجاد مشکل در هم دلی و هم گامی بین همسران در تعامل همسران اختلال ایجاد می شود که اختلال در بعد اظهاری تعامل همسران، از عوامل مهم ایجاد کننده طلاق عاطفی است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
عدم تعامل روحی مرد نیز از جمله مواردی است که در کاهش تعاملات موثر است. در چنین شرایطی زود عصبانی شدن و کنترل نداشتن بر خود، با ایجاد احساس اضطراب در زن، منجر به کاهش گفت و گو و تعامل همسران و در نتیجه افزایش فاصله آنها است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
بد دل و شکاک بودن مرد، و بی اعتمادی مرد یا زن به دلیل رازدار نبودن همسر، نیز با کاستن از صمیمیت کلامی همسران، در افزایش فاصله آنها موثر است. نارضایتی جنسی هم از جمله علل موثر در افزایش فاصله همسران است. نارضایتی جنسی به دلایل مختلف اهمیت ندادن مرد به رابطه جنسی، سردی مرد در رابطه، ناتوانی جنسی مرد، سردی زن در رابطه، نیاز غیر طبیعی مرد، و اختلاف زن و مرد در زمینه رابطه، با ایجاد اختلال در رابطه جنسی، رضایت زن و مرد از رابطه همسری را کاهش می دهد (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
((نادیده گرفته شدن نیازها)) توسط مرد، از طریق عدم تأمین نیازهای زن، نقش مهمی در نارضایتی او از رابطه همسری و ایجاد طلاق عاطفی دارد. ((نادیده گرفته شدن انتظارات)) زن توسط مرد، منجر به عدم تأمین انتظارات او از مرد و رابطه همسری و در نتیجه دل زدگی او از رابطه همسری می شود. (( نادیده گرفته شدن نظرات )) زن توسط مرد نیز با ایجاد این احساس در زن که همسرش در زندگی مشترک، برای او جایگاهی شایسته او قائل نیست و به او بی توجه است، موجب نارضایتی زن و افزایش فاصله او از مرد می شود (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۹-شرایط میانجی طلاق عاطفی
مطابق مدل الگویی اشتراوس و کوربین، شرایط میانجی شرایط کلی و وسیع تری هستند که بر چگونگی کنش/کنش متقابل اثر می گذارند و عبارت از زمان، فضا، فرهنگ، پایگاه اقتصادی، سطح تکنولوژی، شغل، تاریخچه و وقایع زندگی فرد است (اشتراوس و کوربین، ۱۳۸۵، ص ۱۰۴) منظور از شرایط میانجی، شرایط کلی و وسیع تری مانند فرهنگ، پایگاه اقتصادی، شغل، تاریخچه زندگی فردی و خانواده زن و مرد است که بر طلاق عاطفی اثر می گذارد (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۱۰-شرایط میانجی خانوادگی
دخالت خانواده ها در زندگی فرزندشان عاملی است که به صورت های گوناگون از چمله با ایجاد تنش در رابطه زن و مرد، در افزایش فاصله آنها از یکدیگر موثر است. ناهماهنگی خانواده ها در زمینه فرهنگی و اقتصادی هم از عوامل موثر بر بروز مشکل در زندگی مشترک زن و مرد است. اختلاف سطح اقتصادی خانواده زن و مرد، با ایجاد اختلاف در سطح انتظارات مالی زن و مرد، موجب بروز تنش و مشکلات در روابط همسران است. ناهماهنگی در زمینه فرهنگی نیز، از طریق تفاوت در نگرش ها، و آداب و رسوم، منجر به بروز اختلاف و افزایش فاصله همسران است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۱۱-شرایط میانجی فردی
بحران های مالی ناشی از مشکلات شغلی مرد، با افزایش مشغله کاری و ذهنی مرد و در نتیجه کاهش توجه او به همسر و زندگی مشترک، نقش مهمی در افزایش فاصله همسران از هم است. عدم ثبات شغلی نیز از طریق ایجاد فشار اقتصادی، بر روحیه مرد و در نتیجه رابطه همسری موثر است. دوری زن و مرد از هم، به دلیل کار کردن مرد در شهر دیگر، نیز از عوامل افزایش فاصله همسران است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
اعتیاد مرد به مواد مخدر و ازدواج مجدد مرد نیز از عوامل موثر بر دوری عاطفی مرد از همسر و افزایش نارضایتی زن است (باستانی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۲- پیشینه پژوهشی
۲-۲-۱- پیشینه داخلی
امیری، اسدی و راغب (۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان وضعیت فرسودگی شغلی در میان کارکنان بانک و ارائه راه کارهای بهبود وضعیت آن نتیجه گرفتند که فرسودگی شغلی در وضعیت تأمل برانگیز قرار داشته و ضرورت دارد مدیریت به عوامل ایجاد این وضعیت که احساس خستگی و فشار شغلی و ارزیابی منفی از عملکرد خود از مهمترین آنها هستند توجه نماید. همچنین نتایج پژوهش نشان میدهد، متغیرهای جنسیت، وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، مدرک تحصیلی، استان محل خدمت و سابقهی کار نیز بر میزان فرسودگی شغلی کارکنان تأثیر دارند.
آزادی، سهامی، قهرمانی و قلی پور (۱۳۸۹)، در پژوهشی با عنوان ارزیابی عوامل اجتماعی زمینه ساز طلاق عاطفی در میان کارکنان زن شرکت بهره برداری نفت گچساران نشان دادند که عوامل پوشش و ظاهر نا آراسته همسر، عدم رضایت جنسی، رسیدگی بیش از حد همسر به فرزند تأیید و عوامل عدم پایبندی به ارزش های دینی، عدم بهداشت فردی، میزان ساعات کاری رد شدند.
پورافکاری و گردافشاری (۱۳۸۸)، تحقیقی با عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر وقوع طلاق در شهرستان بندرعباس به انجام رسانیده اند. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد بیکاری، اعتیاد، مهاجرت، پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین بر طلاق تأثیرگذار است. …
طلایی، مخبر، محمدنژاد و ثمری (۱۳۸۷)، در پژوهشی با عنوان فرسودگی شغلی و عوامل وابسته به آن در کارکنان بیمارستان های دانشگاهی مشهد نتیجه گرفتند که فرسودگی شغلی در عملکرد خانوادگی و فردی مؤثر است و نقش حمایتی خانواده باعث کاهش فرسودگی شغلی می شود.
قهرمانی (۱۳۸۵)، در پژوهش خود تحت عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق سرد در میان پزشکان و پرستاران شهرستان گچساران به این نتیجه رسید که تعلق داشتن زوجین، اثر شغل، ساعات کاری زوجین و … می توانند رابطه متقابلی با طلاق سرد داشته باشند.
نریمان وند (۱۳۸۴)، در مورد بررسی شیوع طلاق عاطفی بین همسران افراد معتاد پژوهشی در مرکز بازتوانی بهزیستی کرج به انجام رساند که هدف آن ر بررسی تأثیر اعتیاد بر طلاق عاطفی دانست.
بهاری و صابری (۱۳۸۳)، در پژوهشی تحت عنوان مقایسه عملکرد خانوادگی زوج های در حال طلاق و زوجهای غیرمطلقه به این نتیجه رسیدند که عملکرد خانواده نقش بسزایی در وقوع طلاق دارد.
بنی جمالی و همکاران (۱۳۸۲)، در پژوهشی با عنوان ریشه یابی علل از هم پاشیدگی خانواده ها در رابطه با ویژگیهای روانی، اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج به بررسی خصوصیات فرهنگی و شخصیتی زوجین پرداخته اند و نتیجه گرفته اند که فقر اقتصادی، پایین بودن سطح شغلی، دخالت اطرافیان و … از عوامل تهدیدکننده زندگی مشترک زوجین بوده است.
۲-۲-۲- پیشینه خارجی
المالکی و همکاران[۲۶] (۲۰۱۲)، در پژوهشی در منطقه جازان، عربستان سعودی نشان دادند که پاسخ دهندگان از زندگی کاری خود ناراضی هستند.The major influencing factors were unsuitable working hours, lack of facilities for nurses, inability to balance work with family needs, inadequacy of vacations time for nurses and their families, poor staffing, management and supervision practices, lack of professional development opportunities, and an inappropriate working environment in terms of the level of security, patient care supplies and equipment, and recreation facilities (break-area). مهمترین عوامل مؤثر عبارت بودند از: ساعات کار نامناسب، کمبود امکانات برای پرستاران، عدم توانایی به تعادل کار با نیازهای خانواده، ناکافی بودن زمان تعطیلات برای پرستاران و خانوادههای آن ها، نیروی انسانی ضعیف، مدیریت و شیوههای نظارت، فقدان فرصتهای توسعه حرفهای و نامناسب محیط کار در شرایط سطح امنیت، مراقبت از بیمار و تجهیزات و امکانات تفریح و سرگرمی.Other essential factors include the community’s view of nursing and an inadequate salary.
لوسا آیگلسیاس[۲۷] و همکاران (۲۰۱۰)، در پژوهشی با عنوان میزان فرسودگی شغلی پرستاران نشان دادند که بخشهای ویژه خستگی عاطفی را در سطح بالا و مسخ شخصیت را در سطح متوسط می باشد.
شرما[۲۸] و همکاران (۲۰۰۶)، در پژوهشی با تأکید بر اثرات منفی فرسودگی شغلی نشان دادند که فرسودگی شغلی بر مشکلات خانوادگی و زناشویی، ترک حرفه و استفاده از مواد مخدر و الکل تأثیر دارد.
کالمگلو و کسکین[۲۹] (۲۰۰۶)، در پژوهشی نشان دادند که میزان فرسودگی شغلی کارکنان مراقبت سلامت در خدمات اورژانس ۵/۳۲% بوده است.
میرجانا[۳۰] و همکاران (۲۰۰۶)، در مطالعه ای که تحت عنوان بررسی میزان فرسودگی شغلی در یک شغل پراسترس که در میان کارکنان مراقبت ویژه در کرواسی انجام دادند میزان متوسطی از خستگی هیجانی و مسخ شخصیت را بیان کرده اند.
لوپز[۳۱] و همکاران (۲۰۰۵)، در تحقیق خود میزان فرسودگی شغلی پرستاران در ابعاد خستگی هیجانی و مسخ شخصیت را باالا و در بعد کفایت شخصی، پایین گزارش کرده اند.
ابوالرباب[۳۲] (۲۰۰۴)، در مطالعه ای نشان داد که حمایت های مدیران منجر به عملکرد شغلی بهتر و پیشگیری از فرسودگی شغلی می شود.
هارتر[۳۳] و همکاران (۲۰۰۳)، در پژوهشی نشان دادند که محل کار و فرسودگی شغلی مستقل از هم نیستند.
فراتحلیلی که توسط تت[۳۴] و همکاران (۲۰۰۳)، صورت گرفته نشان داده است که ویژگیهای شخصیتی، پیشبینی کنندههای خوبی برای فرسودگی شغلی هستند.
فصل سوم
روش تحقیق
به طور کلی هر تحقیق ابتدا درپی طرح مساله یا مشکلی مطرح می شود که سوالات زیادی را در ذهن محقق ایجاد می کند و موجب پیدایش فرضیاتی می شود. پژوهشگر با جمع آوری اطلاعات و آمار مورد نیاز و تجزیه و تحلیل آنها، به پاسخ به سوالات پژوهشی و تایید و یا رد فرضیات مطرح شده می پردازد. لذا جمع آوری اطلاعات و چگونگی تجزیه وتحلیل آنها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و به عنوان یک مقوله از فرایند علمی است که نظریه ها در قالب آمار و ارقام علمی تجلی می یابد، ثمره آن به صورت کمی جلوه گر شده و مدل نظری تحقیق قابل سنجش و محاسبه می شود.
به همین منظور در این فصل با در نظر گرفتن هدف تحقیق، روش تحقیق مشخص شده و با انتخاب جامعه آماری و نمونه مشخص و توزیع پرسشنامه به جمع آوری اطلاعات پرداخته تا بتوان روابط بین متغییر های تحقیق را از دیدگاه شرکت کنندگان در مطالعه کشف و شناسایی کرد.
۳-۱- روش تحقیق
روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد و از لحاظ هدف کاربردی می باشد. زیرا کلیه متغیرهای مورد بحث به کمک مطالعات میدانی و در وضعیت طبیعی و در میدان ازمایش موردبررسی قرار میگیرد وبراساس مشاهدات واقعی، اطلاعات مورد نیاز برای انجام این تحقیق فراهم میشود.
تحقیقات توصیفی: این تحقیق وضع موجود را بررسی می کند وبه توصیف منظم وضعیت فعلی آن میپردازد و ویژگی هاوصفات آن را مطالعه ودر صورت لزوم ارتباط بین متغیرها را بررسی می نماید.
تحقیقات همبستگی:در این تحقیق محقق می خواهد بداند که آیا بین دوگروه اطلاعات، رابطه وهمبستگی وجود دارد یا خیر. یعنی اینکه تغییر دریکی با تغییر در دیگری همراه است یا خیر(خلیلی شورینی، ۱۳۸۳ ).