در سال ۱۹۳۷ میلادی، برابر با ۱۳۱۶ هجری، پیمان چهارجانبهای میان کشورهای ایران، افغانستان، ترکیه و عراق در کاخ سعدآباد تهران به امضا رسید که به نام پیمان سعدآباد مشهور شد. پیمان سعدآباد وحدت این چهار کشور در منطقه و حمایت متقابل آن ها نسبت به یکدیگر در صورت بروز خطر را دنبال میکرد. دولتهای امضاکننده این پیمان، متعهد شدند از مداخله در امور داخلی یکدیگر خودداری نموده، مرزهای مشترک را محترم بشمارند. از هر گونه تجاوز نسبت به یکدیگر بپرهیزند. از تشکیل جمعیتها و دستهبندیها باهدف اخلال در صلح میان کشورهای همجوار جلوگیری نمایند. طی این معاهده دولتهای عضو، ضمن تعهد بر عدممداخله در امور داخلی یکدیگر، قید کردند که در کلیه اختلافات بینالمللی که با منافع آن ها در ارتباط است، باهم مشورت کنند و علیه یکدیگر عملیات متجاوزانه انجام ندهند[۱۸۰]. دولت ایران تصور میکرد که در صورت بروز یک جنگ دیگر اروپایی، این پیمان امنیتی از چنان استحکامی برخوردار است که نه تنها خواهد توانست از بیطرفی منطقهای خویش حراست نماید، بلکه میتواند آزادانه در مورد اقدام به جنگ یا اجتناب از آن تصمیم بگیرد[۱۸۱].
در اول ژانویه ۱۹۴۲ میلادی بیست کشور ازجمله آمریکا علیه فاشیسم[۱۸۲] (هیتلر و موسولینی) وارد جنگ شدند و همان روز اعلامیهای را امضا کردند که به اعلامیه ملل متحد[۱۸۳] معروف است. در این اعلامیه پس از قبولی اصول پیمان اقیانوس اطلس، امضاکنندگان متعهد شدند که تمام قوای نظامی و اقتصادی خود را علیه دول محور به کار انداخته و هیچکدام با دشمن صلح جداگانه نخواهند داشت[۱۸۴]. سده بیستم میلادی به دلیل دو جنگ بزرگ جهانی و تبعات آن بر امنیت بینالملل، گرایش دولتها به سمت تولید و توسعه جنگافزارهای استراتژیک، موجب تحول در مفهوم امنیت، شکل و دامنه پیمانها شد[۱۸۵].
جنگ جهانی دوم با خسارات بهمراتب بالاتر از جنگ اول به مدت ۵ سال طول کشید و این بار کشورهای زیادی از این جنگ خسارت دیدند و فنّاوری تسلیحاتی بهمراتب پیشرفتهتری در آن به کار رفت. استفاده از بمب اتم در ناکازاکی[۱۸۶] و هیروشیما[۱۸۷] نمونه از پیشرفت فنّاوری تسلیحاتی این دوره بود. این جنگ سیستم امنیت دستهجمعی قدیم را که در چارچوب جامعه ملل به میان آمده بود منسوخ ساخت و سیستم جدیدتر، باقابلیت بیشتری را روی کار آورد که در منشور سازمان ملل متحد[۱۸۸] پیشبینی شده بود. اتحاد دمکراسی غربی و شوروی سوسیالیست علیه فاشیسم در جریان جنگ دوم جهانی، باعث پیروزی گروه اول گردید. طبیعی بود که بعد از جنگ تضاد منافع میان این دو گروه شکل گیرد. این تضاد در قالب مفهوم جنگ سرد که مبتنی بر تضاد منافع حیاتی آن ها بود تبلور پیدا کرد و شالوده ایدئولوژیک گرفت. جنگ سرد حالتی جنگ و صلح دارد که در آن برخورد نظامی انجام نمیپذیرد، ولی خطر چنین برخوردی هرلحظه متصوراست[۱۸۹]. در دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی حاکم بر مناسبات بینالمللی قدرتهای بزرگ مثل ایالاتمتحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به منظور یارگیری، گسترش نفوذ به مناطق استراتژیک جهان و تثبیت قدرت خویش یکی بعد دیگری اقدام به انعقاد پیمانها چندجانبه و دوجانبه با کشورهای تحت سلطه خویش میکردند. گسترش سریع کمونیسم آمریکا را واداشت که سیاست جلوگیری از گسترش کمونیسم را در پیش گیرد.[۱۹۰]
بر مبنای همین سیاست، در دوم سپتامبر ۱۹۴۷ میلادی در شهر ریودوژانیروی[۱۹۱] برزیل برای حراست از نیمکره غربی در مقابل تجاوز مسلحانه و نفوذ کمونیسم پیمان به امضا رسید که به پیمان ریو[۱۹۲] مشهور شد. این معاهده توسط بیستویک کشور آمریکایی امضا و در سال ۱۹۶۱ کوبا از پیمان به دلیل گرایشهای کمونیستی بیرون رانده شد[۱۹۳].
بریتانیا و فرانسه بعد از مدتی طفره رفتن، در دون کرک[۱۹۴] پیمان همکاری و اتحاد دوجانبه امضا کردند. این پیمان به دنبال ترس از بیداری مجدد ملت آلمان که در جنگ دوم شکستخورده و اشغالشده بود، امضا شد. ترس از نفوذ کمونیستها و تنش فزاینده بینالمللی باعث شد تا فرانسه و انگلستان با بلژیک، هلند و لوکزامبورگ پیمان اتحاد امضا کنند که به اتحادیه غرب[۱۹۵] مشهور شد. پیمان بروکسل در هفدهم مارس ۱۹۴۸ میلادی به امضای کشورهای مذکور رسید و آن ها را در برابر تهاجم آلمان و یا هر متجاوزی دیگر متحد کرد. بعدازاین پیمان شبکه های ارتباطی در همه زمینهها بین کشورهای همپیمان به وجود آمد که در رأس همکاری آن ها پیمانهای نظامی قرار داشت و ستاد ارتش و فرماندهی آن در فونتان بلو در نزدیکی پاریس مستقر شد[۱۹۶].
کشورهای اروپایی به دنبال استقرار نیروهای شوروی در اطراف برلین و آلمان شرقی، خود را در مقابل خطر بالقوه تجاوز شوروی ناتوان از دفاع دیدند، به همین دلیل دست به دامان امریکا شدند. اولین پیمان غرب برای مقابله با کمونیسم، در چهارم آوریل ۱۹۴۹ تحت عنوان پیمان آتلانتیک شمالی یا (ناتو) رسماً برای مدت بیست سال در واشنگتن توسط نمایندگان دوازده کشور[۱۹۷] به امضا رسید. اتحادیه غرب که قبلاً توسط بعضی کشورهای اروپایی تشکیلشده، از محتوای قوی برخوردار نبود، بیشتر سازمانهای وابسته آن در ناتو ادغام شد[۱۹۸].
در بیست و پنجم ژوئن ۱۹۵۰ میلادی ساکنان کره شمالی[۱۹۹] به دلایل نامشخصی به کره جنوبی[۲۰۰] حمله کردند؛ هرچند که علل این تهاجم مشخص نبود ولی نتایج واضح و روشنی داشت. امریکا که بخش جنوبی کره را جزو حوضه استراتژیکی خود میدانست وارد عمل شد. درسیام اوت ۱۹۵۱ و معاهده امنیتی ۱۹۴۷ میلادی میان آمریکا و فیلیپین، به فیلیپین[۲۰۱] قول داده بود که از سرزمین آن ها دفاع خواهد کرد. آمریکا همزمان به کمکهای نظامی و اقتصادی به جزیره تایوان و هندو چین فرانسه پرداخت. سپتامبر ۱۹۵۱ قرارداد صلحی با ژاپن امضا کرد که دست امریکا را برای ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه، آزاد گذاشت. قرارداد دیگری در اول سپتامبر ۱۹۵۱ در سانفرانسیسکو[۲۰۲] بین استرالیا، زلاندنو و امریکا به نام پیمان آنزوس[۲۰۳] به امضا رسید که طبق آن کشورهای مذکور از امنیت اقیانوس آرام[۲۰۴] دفاع کرده و بر اساس آن آمریکا به ایجاد پایگاه نظامی در اقیانوس آرام اقدام کرد. جان فوستر دالس[۲۰۵] وزیر خارجه آمریکا تمام تلاش خود را صرف استحکام اتحادها و پیمانها واشنگتن کرد[۲۰۶].