- ۲-۸٫ سیر تغییر برنامه درسی ریاضی در ایران
مقدمات آموزش رسمی در ایران با تأسيس دارالفنون در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی فراهم شد و با آغاز حکومت مشروطه، مدارس متعددی در سطح ابتدایی و متوسطه تأسيس شدند. با تصویب قانون اساسی معارف در ۱۲۹۰ هجری شمسی، ساختار رسمی آموزش و پرورش در ایران شکل گرفت. به طور کلی از آن دوره تا به امروز، می توان پنج دوره تغییرات را در برنامه درسی ریاضی ایران ، مورد بررسی قرار داد. دوره اول از ۱۲۹۰ تا ۱۳۴۴ که برنامه درسی، متاثر از فرانسه و با جهت گیری “تکنیکی” بود. دوره دوم از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۹ که برنامه درسی، متأثر از آمریکا و با جهت گیری “ریاضی جدید” بود. دوره سوم از ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۱ که برنامه درسی متأثر از فرانسه، کانادا، استرالیا، انگلستان و ژاپن و با جهت گیری “شناخت گرایی” بود، ، دوره چهارم از۱۳۸۹تا۱۳۸۲، برنامه درسی متأثر از تحولات آموزش ریاضی با جهت گیری روش های فعال و حل مسئله، دوره پنجم از ۱۳۹۰، برنامه درسی ملی بر اساس فلسفه اسلامی با جهت گیری تربیت انسان برای نیل به حیات طیبه.
در مجموع، از بررسی تحولات برنامه درسی ریاضی در ایران، برنامه درسی، تحت تأثیر برنامه های درسی غربی و آمریکایی، تغییر کرده اند و در هیچ کدام، فلسفه و فرهنگ کشور ما مد نظر نبوده است. برنامه درسی ریاضی ایران نیز به صورت عمده، تحت تأثیر فرانسه، کانادا و آمریکا بوده است. در سالهای اخیر به این امر توجه شده است که برنامه های درسی باید متأثر از یک فلسفه درونی و متناسب با فرهنگ جامعه تدوین شود. در کشور ما، در سالهای اخیر برنامه درسی ملی طرح و اجرا شده و آغاز تغییر از فلسفه و بنیاد است(نوروزی و خاکباز،۱۳۹۲).
۲-۹٫ تغییر در نظام آموزشی و رفتار معلمان
معلم به عنوان عنصر اساسی در برنامه درسی، باید در راستای اعمال تغییر در برنامه درسی آمادگیهای لازم را کسب نماید. از نظر زایس[۱۴] تغییر برنامه درسی، به معنی تغییر انسانها است و تنها با دست کاریهای سازمانی نمیتوان به تغییر دست یافت، بنابرین همیشه در هر نوع تغییر، عوامل انسانی احساسی و ارزشی مؤثر است (نقل از ملکی،۱۳۸۰). مهرمحمدی (۱۳۸۱) معتقد است، معلمان در برنامه درسی، نقش محوری دارند و میتوانند با مشارکت خود، زمینه بهبود برنامه درسی را فراهم نمایند. بدون مشارکت و همکاری معلمان، هر نوع اصلاح آموزشی فاقد زمینه و مبنای صحیح است. در نتیجه امیدواری به تغییرات برنامه درسی، بدون آماده سازی معلمان، که ایفا کننده نقش اول صحنه آموزش کشور میباشند، وهمی بیش نخواهد بود(مهدوی، ۱۳۸۸). مطالعه تغییر برنامه درسی، شیوه اجرا و نهادینه شدن آن در نظام آموزشی یکی از برنامه های تحقیقاتی بسیار جدی در همه کشورهای دنیا میباشد(کاردان،۱۳۸۱). نتایج پژوهشهای پژوهشگرانی چون مان [۱۵](۱۹۹۵) در اسکاتلند، پیکوک [۱۶](۲۰۰۱) و کارلس[۱۷](۱۹۹۳) در هنگ کنگ، یانگ و لی[۱۸] (۱۹۸۷) در چین، هر کدام به شواهدی در رابطه با این مطلب که چرا معلمان در اجرای تغییر برنامه درسی قصد شده موفق نبوده اند اشاره کرده و ضرورت توجه به این مطلب را متذکر شده اند.
“جن هال”[۱۹] و همکارانش متوجه شدند که معلمان در هشت مرحله، تغییر در برنامه ی تحصیلی را اجرا میکنند:
۱- عدم استفاده: معلم، برنامه درسی را نمی شناسد و با آن برخوردی ندارد.
۲- جهت یابی: معلم، اطلاعاتی درباره برنامه جدید درسی کسب میکند .
۳- آمادگی: معلم برای اولین استفاده از برنامه جدید درسی آماده میشود.
۴- سازگاری: معلم برای تسلط بر اصول و اساس برنامه جدید درسی تلاش میکند.
۵- روال عادی: استفاده معلم از برنامه جدید درسی شکل ثابتی میگیرد.
۶- پالایش: معلم به تغییر و استفاده از برنامه جدید درسی دست می زند تا تاثیر بر فراگیران را افزایش دهد.
۷- یکپارچه سازی: معلم تلاش های خود را با تلاش های همکاران خود ترکیب میکند تا مزایای برنامه جدید را برای دانش آموزان به حداکثر برساند.
۸- تجدید نظر: معلم برای سازگاری با برنامه ی جدید، به تغییرات مهمی دست می زند و در جستجوی راه های جدیدی برای جای-گزینی است و یا اهداف جدیدی را برای افزایش کمک به دانش آموزان می باید (پارسا، ۱۳۸۶).
بنابرین، معلمان در برابر تغییرات جدید رفتارهای متفاوتی از خود بروز میدهند که این رفتارها میتوانند در اجرایی شدن درست برنامه درسی و یا به بن بست رسیدن و بی ثمر بودن آن نقش محوری ایفا کنند. بی شک ریشه بسیاری از این عکس العمل ها را می توان در فرهنگ و نوع باورهایی که در وجود افراد درونی شده شناسایی کرد.
۲-۱۰٫ مقاومت و پذیرش معلم در برابر برنامه درسی جدید
اشخاص و نهادها در مقابل هر چیز تازه واکنش طبیعی نشان میدهند. این واکنش بیشتر با مقاومت همراه است، زیرا آنان میخواهند موقعیت راحت خود را که طی سال ها تلاش به دست آوردند، حفظ کنند (پروست[۲۰]، ۲۰۰۰؛ ترجمه حسینی خواه، ۱۳۸۵). با استناد به یافته های پژوهش های معتبر در گذشته، معلم به عنوان عامل تغییر، مهم ترین عنصر در شکست یا موفقیت نوآوری های آموزشی بوده است (فوگر و اولینسکی[۲۱]، ۱۹۹۰؛ کونته و وبر[۲۲]، ۱۹۹۹ و دکستر[۲۳]، ۱۹۹۹).
موسی پور و صابری (۱۳۸۹) نیز، موضوع پذیرش تغییرات در نظامهای تربیتی و نوع مواجهه کارگزاران تربیتی با برنامه های جدید را بدین گونه طبقه بندی کردهاند:
آگاهی یا باخبرشدن: در حالی که با برنامه مواجه شده و از وجود آن مطلع است به شیوه خود ادامه میدهد؛ گویی خبری نیست یا آنچه هست به او مربوط نیست!
علاقه مندی و جستجو: نسبت به برنامه نظر مثبت دارد و اتفاقات مربوط به آن را با حساسیت دنبال میکند. سعی دارد از برنامه و جوانب آن، بیش از آنچه از آن مطلع شده، آگاه گردد و برای این آگاهی تلاش و کنکاش میکند.
اعتماد و به کارگیری: برنامه را قبول دارد، آن را مفید میداند و برای امور خود یا دیگری و یا ایفای نقش سازمانی، به کار می بندد و در اجرای آن مشارکت میکند.
اعتلا بخشی: برای بهبود برنامه وقت صرف میکند و در بهسازی آن مشارکت میکند.
دفاع همه جانبه: به هر شکل ممکن از برنامه دفاع میکند، آن را بی چون و چرا مناسب میداند و برای آن می جنگد )موسی پور و صابری، ۱۳۸۹).
۲-۱۱٫ فرهنگ