طبقه بندی مارشال از شهروندی
مارشال حقوق شهروندی را شامل حقوق قانونی، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی میداند. او بر این نظر است که این حقوق در یک دوره ۲۵۰ ساله به طور تدریجی و مسالمت آمیز و با یک ترتیب زمانی از سوی دولت لیبرال دموکرات به شهروندان جامعه اعطا شده است (احمدی، ۱۳۸۳: ۱۴۵).
حقوق اجتماعی شامل آموزش، مراقبت بهداشتی و برخورداری از درآمد برای امرار معاش است و به برابری در فرصت ها و برخورداری از امکانات برمی گردد. به نظر مارشال حقوق اجتماعی برای ایده شهروندی ضرورت دارد و با توسعه نهادهای تامین اجتماعی همبسته میباشد. در مجموع مارشال توسعه حقوق شهروندی را دارای یک سیر تکاملی میداند که به موازات گسترش سرمایه داری که ذاتا نابرابر است گسترش پیدا میکند،و بی عدالتی های بازار آزاد سرمایه داری را اصلاح کرده و موجب کاهش تضادهای طبقاتی میگردد. او مدعی است که حقوق شهروندی او، همه شمول است و میتواند در هر زمان و برای هر جامعه ای به کار گرفته شود. به نظر میشل هاریس استاد دانشگاه شیفلد چهار انتقاد عمده درباره تئوری مارشال وجود دارد: خوش بینی اش در مورد پتانسیل اصلاحی شهروندی، موقعیت هنجاری شهروندی، مفهوم سازی نامناسبش از حقوق و طبیعت غایتمندانه اش (احمدی، ۱۳۸۳: ۱۴۷-۱۴۶).
تالکوت پارسونز
مفهوم شهروندی در نظریات پارسونز به صورت تلویحی صورت بندی شده است. با وارسی نظریه های پارسونز می توان دریافت که جایگاه نظری شهروندی در نظریه های پارسونز را باید در تئوری توسعه مدرنیته او سراغ گرفت. شهروندی در معنای کامل کلمه، از نظر پارسونز نتیجه ظهور سرمایه داری مدرن یا پدید آمدن تغییرات دو جامعه سنتی نظیر شهری شدن، سکولار شدن و عقلانیت است، که بستر مناسبی برای رشد آن فراهم آوردند. از دید پارسونز «شهروندی مدرن نیازمند یک عامل سیاسی است که دیگر با خاص گرایی های تولد، قدمت و جنسیت، محدود و وقید نشود» (نجاتی حسینی، ۱۳۸۰ به نقل از آوازه: ۳۸).
در بحث مدرنیته و تطور جوامع عمده مباحث او خلاصه می شود. در بحث متغیرهای الگویی و تیپ بندی که از جوامع بر مبنای تطور تاریخی ارائه میدهد. متغیرهای الگویی و به دنبال آن تیپ بندی که پارسونز از جوامع (سنتی تا مدرن) ارائه میدهد را می توان مبنایی برای صورت بندی شهروندی در قالب تئوری توسعه مدرنیته و همچنین یک چارچوب نظری برای تحلیل مدرنیته دانست. جهت گیری نظری شهروندی پارسونزی را می توان با کمک متغیرهای الگویی که مبنایی برای تحلیل و تبیین جامعه شناختی مدرنیته، جامعه مدرن و نهایتاً تعریف مفهوم شهروندی محسوب میشوند به صورت زیر بیان کرد:
-
- مدرنیته را می توان بر اساس ۴ متغیر الگویی: عام گرایی، اکتساب، بی طرفی ارزشی و جمع گرایی (نقطه مقابل متغیرهای الگویی اجتماعی سنتی یعنی خاص گرایی، انتساب، جهت گیری ارزشی و فردگرایی است) تعریف کرد(ازکیا، ۱۳۸۱، به نقل از آوازه: ۳۹).
-
- بر اساس این تعریف مدرنیته به معنای تفکیک و تمایز اجتماعی به بخش های مستقل و تحول از تعهدات سنتی اعضای جامعه به تعهدات مدرن و همه شمول است.
- بر مبنای این تحلیل مدرنیته عبارت است از انتقال جامعه از وضعیت مبتنی بر منزلت (پایگاه) به جامعه مبتنی بر قرارداد(ترنر، ۱۹۹۴، به نقل از آوازه: ۳۹).
بنا بر موارد فوق می توان شهروندی را از نظر پارسونز پدیده ای حاصل گسترش ارزشها و هنجارهای عام دانست که با ظهور مدرنیته و سرمایه داری یا پدید آمدن تغییرات درجامعه سنتی نظری شهری شدن، صنعتی شدن، سکولار شدن و عقلانیت رشد مییابد و همچنین می توان ان را توسعه مدرنیته یعنی انتقال اعضای جامعه از وضعیت مبتنی بر قرارداد تلقی کرد(شیانی، ۱۳۸۱؛ به نقل از آوازه: ۳۹).
در واقع او شهروندی را مجموعه ای از کردارهای اجتماعی میداند که مشخص کننده عضویت اجتماعی در یک جامعه برخوردار از تفکیک اجتماعی، در سطح فرهنگ و نهادهای اجتماعی که در آن انسجام اجتماعی مبتنی بر معیارهای همه شمول میباشد، میداند. همچنین شهروندی مورد نظر پارسونز، یک شهروندی اجتماعی است با سه مقوله کلیدی کردارهای اجتماعی، عضویت اجتماعی و انسجام اجتماعی پیوند تنگاتنگ دارد(آوازه، ۱۳۸۹: ۴۰).
با مرور در آثار پارسونز می توان به جایگاه مهم شهروندی در نظریات او پی برد. «او شهروندی را در ایجاد و حفظ نظام حکومتی دموکراتیک، بسیار مهم می انگاشت و تصور می کرد.در جوامع دموکراتیک شهروندی به معیار اصلی همبستگی ملی تبدیل می شود. در گذشته تفاوت هایی مبتنی بر مذهب، قومیت یا سرزمین آنقدر مهم بود که تعیین می کرد چه کسانی عضو جامعه به شمار میآیند یا از عضویت آن به طور کلی محروم گردند. با وجود این در جامعه ای کاملا مدرن، وضعیت مشترک شهروندی شالوده ای کافی برای همبستگی ملی فراهم میکند» (کیوستو، ۱۳۸۳، به نقل از آوازه: ۴۰).
مفهوم شهروندی از دیدگاه پارسونز عضویت کامل در آن چیزی است که آن را «اجتماع جامعه ای» مینامند. اجتماع جامعه ای اشاره به بخشی از جامعه دارد که به عنوان یک نظام، یک «گمینشافت» را تشکیل میدهد و بر همبستگی و وفاداری متقابل اعضا تأکید دارد. از دیدگاه پارسونز اجتماع جامعه ای مقوله ای از تعهد اعضا به یکدیگر و جمعی است که در آن گرد آمده اند، برای به وجود آمدن چنین وضعیتی ساختار انجمنی باید مطابق ارزش های مشترک جامعه باشد در این صورت اعضا به یکدیگر تعهد پیدا میکنند، زیرا ارزشهای مشترکی دارند و علایق و منافعشان با علایق و منافع دیگران در ارتباط است(ترنر، ۱۹۹۴، به نقل از آوازه: ۴۰).
پارسونز مؤلفه های سه گانه شهروندی از دیدگاه مارشال را به شرح زیر توسعه میدهد:
– مدنی یا قانونی: برای پارسونز به کار گیری نظام ارزشی برای یک زمینه مرتبط، بعد مدنی شهروندی را تشکیل میدهد. یکی از زمینه ها حقوق است. حقوق یعنی این که اعضای اجتماع جامعه ای، در یک معنای هنجاری، باید از آزادی بیان و امنیت برخوردار باشند.
-
- سیاسی: برای پارسونز مشارکت در دستیابی به اهداف جمعی در سطح جامعه و مشارکت در فرایند حکومت، همان بعد سیاسی شهروندی است.