بازسازی ساختارها به معنای تغییر آنچه باید تغییر کند، به منظور دستیابی به نتایج مثبت و حذف نتایج منفی. باسازی ساختارها شامل مرحله برنامه ریزی و گامهای شناساییهمسوییها و ناهمسوییها، مصالحه میان عدم توافقها، انتخاب آینده مطلوب، مشخص کردن مأموریتها، تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدها، تصمیمگیری و تعیین ضوابط و تهیه برنامههای عملیاتی استراتژیک میباشد(کافمن و هرمن،۲۴:۱۳۸۷-۲۳).
بازآفرینی(Revitalizing)
بازآفرینی در فرایند برنامهریزی استراتژیک، به معنای کارآمد کردن روشهای انجام کار میباشد و در نهایت به معنای استقرار یک نظام کارآمد است. جهت حرکت بازآفرینی از برنامه عملیاتی به عمل، و از عمل به نتایج میباشد و حاصل تعامل و اجرای سه زمینه دورنگری، گردآوری دادهها و برنامهریزی است. بازآفرینی نیز شامل گامهای اجرا، نظارت و ارزیابی برنامههای عملیاتی میباشد.
قوتها، ضعفها، فرصتها، تهدیدها(SWOT)
این نوع فرایند نوعی مقیاس واقعبینانه و قابل اعتماد برای سازمانها فراهم میآورد و اطلاعات جمع آوری شده حاصل از این تحلیل در طول فرایند ارزیابی اغلب موجب شناسایی مسائل استراتژیک میگردد و مبنای اصلی این تحلیل، پیشرفت و حرکت رو به جلو بر اساس قوتها، به حداقل رساندن ضعفها و فراهم کردن زمینههای قابل بهبود، غنیمت شمردن فرصتها و خنثی کردن تهدیدها میباشد(گارنر[۹]، ۲۰۰۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۵-۲ تعریف عملیاتی پژوهش
تفکر استراتژیک
منظور از تفکر استراتژیک این است که مسئولان تا چه اندازه نسبت به مسائل سازمان دارای دید همهجانبه، سیستمی و آیندهنگر هستند. این مولفه دراین پژوهش طی گویه های ۱ تا ۱۰ مورد بررسی قرار گرفته است.
بازاندیشی
منظور از بازاندیشی این است که تدوین هدفها و برنامههای سازمان تا چه اندازه بر اساس توافق جمعی تمام افراد ذینفع، ذیصلاح و ذیربط است. این مولفه دراین پژوهش طی گویه های ۱۱ تا ۱۸ مورد بررسی قرار گرفته است.
بازسازی ساختارها
منظور از بازسازی این است که طراحی برنامهها تا چه اندازه بر اساس نیازسنجیها میباشد. این مولفه دراین پژوهش طی گویه های ۱۹ تا ۲۶ مورد بررسی قرار گرفته است.
بازآفرینی
منظور از بازآفرینی این است که، برنامههای تدوین شده تا چه اندازه اجرا و بر آن نظارت و ارزیابی مستمر و پایانی صورت میگیرد. این مولفه دراین پژوهش طی گویه های ۲۷ تا ۳۸ مورد بررسی قرار گرفته است.
قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدها
منظور از این مولفه این است که در بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه تا چه اندازه به ضعفها، قوتها، ضعفها و فرصتها سازمان توجه میشود. این مولفه دراین پژوهش طی گویه های ۳۹ تا ۴۶ مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل دوم
ادبیات و مستندات
مقدمه
امروزه دیگر تلاش برای دستیابی به بهداشت ودرمان مطلوب به داخل مرزهای کشور معینی محدود نمیشود. بسیاری از ملتها نسبت به پایین بودن کیفیت نظام بهداشت ودرمان خود نگران هستند.دنیای پیرامون ما مدام در حال تغییر است و این تغییرات و دگرگونیهای فاحش و سریع جهانی، اضطراب و نگرانی جدی نسبت به آینده را در اذهان پدید آورده است. اصطلاحهای جزیی و تدریجی که برای مقابله با تغییرات صورت گرفته، دیگر کافی نخواهد بود، این فرایند تحول و دگرگونی که طبعا نیازهای جدیدی را در نظام تصمیمگیری، سازماندهی و مدیریت به دنبال داشته، مستلزم برنامهریزیها و مدیریت استراتژیک است.
این فصل از شش بخش تشکیل شده است. بخش اول بر ادبیات توسعه پایدار پرداخته است. بخش دوم به نظام بهداشت ودرمان وبیمارستان امام رضا(ع)، بخش سوم مربوط به استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک میباشد. بخش چهارم با عنوان مولفه های پژوهش به مقوله های تفکر استراتژیک، بازاندیشی، بازسازی، بازآفرینی و قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدها پرداخته است. بخش پنجم با عنوان پژوهشهای انجام شده شامل دو بخش پژوهشهای داخلی و خارجی میباشد. و بخش آخر به جمعبندی فصل میپردازد.
۲-۱ توسعهپایدار[۱۰]
عصر امروز عصر پر چالش رقابت و تغییر است. مسائل و مشکلات غیر قابل پیشبینی شدهاند و بر سرعت تحولات روز به روز افزوده میشود. سازمانها و نهادهای مختلف نیز برای عقب نیفتادن از سایر رقبا در حال پوسته انداختن از کارکردها و وظایف سنتی خود میباشند و هر سازمانی که نتواند خود را با این شرایط همساز کند محکوم به فنا خواهند بود. سازمانهای دولتی و خصوصی در تمامی کشورها، اعم از توسعهیافته و در حال توسعه با آیندهای دشوار، کاهش منابع، افزایش پاسخگویی و فرصتهای چالشی مواجه هستند. پیچیدگی و سرعت تغییرات در جامعه کنونی، دست اندرکاران جوامع را وا میدارد تا سیاستها و برنامههایی را ارائه دهند که با شرایط معاصر تناسب داشته باشند(آصف زاده و حسینی، ۱۳۸۷).
سازمانهای بینالمللی از جمله یونسکو[۱۱]برای عملیاتی کردن معیارهایی همچون اخلاق، احترام، مسئولیت پذیری، پاسخگویی به زندگی اجتماعی، یکپارچگی اکولوژیکی، عدالت، برابری اقتصادی و اجتماعی، منفعت جامعه، برنامهریزی وتفکر استراتژیک، از سال۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ را به عنوان دهه ملل متحد در توسعه پایدار اعلام کردند. هدف اصلی آن یکپارچه کردن ارزشهای ماندگار توسعه پایدار به منظور آماده کردن شهروندان برای رودررویی مستقیم با چالشهای حال و آینده، تصمیمگیری توأم با مسئولیتپذیری و پاسخگویی در جهت یک جامعه پویا و زنده مورد توجه قرار میگیرد(رکنالدین افتخاری و همکاران، ۱۳۸۹). مطابق تعریفی که در سال ۱۹۸۲در گزارش کمیسیون سازمان ملل در خصوص توسعه آمده، توسعه پایدارچنین تعریف شده که ضمن تأمین نیازهای حال حاضر، توانایی نسلهای آینده را در برآورد ساختن نیازهای خود به مخاطره نیاندازد. پس توسعه پایدار به مفهوم استفاده بهینه و بهرهبرداری درست و کارا از منابع پایه، منابع طبیعی و منابع نیروی انسانی برای تامین نیاز نسل فعلی و نسلهای آینده است(عظمتی و باقری، ۱۳۸۷).
اصطلاح توسعه[۱۲] پس از جنگ جهانی دوم به طور فراگیر مطرح گردید. واژه توسعه ترجمه development است. در زبان انگلیسی develop بیشتر به معنای ظهور است و مفهوم خوبی و بدی در آن نهفته نیست. در فرهنگ انگلیسی آکسفورد واژه development به معنای باز شدن تدریجی آمده است. این واژه در لغت مفهوم خارج شدن از لفاف است که لفاف همان جامعه سنتی و رسیدن به مرحله تجدید است. توسعه را میتوان وسعت دادن نیز معنی کرد و آن گسترش دادن منابعی است که به طور بالقوه در حجم متمرکزی جمع شدهاند و از طریق این فرایند میتوان این نیروها و منابع را در حوزه وسیعتری به فعلیت رساند(صدوق، ۱۳۸۰). بر این اساس توسعه، به مجموعهای از تحولات فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گویند که به رشد تواناییها و ظرفیتهای کلی یک جامعه در همه ابعاد منجر میشود. با این تعریف، توسعه علاوه بر چندبعدی بودن، به دست انسان و در نهایت برای انسان صورت میگیرد. اهداف توسعه، بهبود زندگی انسان و ارتقای کیفیت آن با توجه به آرمانها و ارزشهای مورد قبول آنهاست. توسعه حرکتی پویا و مستمر است. محرک اصلی در توسعه جامعه، دانشهای نوین و ایدههای تازه و نو است(اخوان کاظمی، ۱۳۸۳).
با توجه به نگاه همهجانبه در توسعه، لازم است که این توسعه مداوم و پایدار[۱۳] باشد. بنابراین امروزه توسعه پایدار یکی از موضوعات اصلی مورد بحث محافل توسعه و برنامهریزی است و خود برآیند، انگارههای مختلف توسعه است(جمعهپور، ۱۳۸۲). توسعه پایدار که تنظیم و ساماندهی تعامل انسان و محیط و انسان با انسان را دربرمیگیرد، به این دلیل مطرح شد که خود حاصل تلاشهای بسیاری بود. سه دسته عوامل که به رواج تفکر توسعه پایدار کمک کردهاند عبارتند از:
۱- نتایج بد، کارکرد اجرای سیستمهای تعدیل ساختاری که خود برای مقابله با بحران اقتصاد جهانی در دهه ۱۹۸۰ م تدوین شده بود.
۲- افزایش بیامان و وقفهناپذیر فقر و گرسنگی و نابرابری در جهان
۳- تخریب نگرانکننده محیط زیست و منابع طبیعی، در نتیجه کاربرد تکنولوژیها(زاهدی و نجفی، ۱۳۸۵).
اولین کوششها ناشی از نگرانی تعدادی از متفکران بود که میگفتند انسان در حال نابودی محیط زیست خود است: محیطی که از لحاظ تاریخی در آن بسر برده و از لحاظ بیولوژیکی به آن وابسته است. این اولین تحول در نگرش است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ م رخ داد و ویژگی آن بحث درباره کیفیت محیط زیست در برابر رشد اقتصادی و حاکی از تغییر بینش و نگرش درباره الگوهای سنتی رشد اقتصادی بود، اما نقش اساسی در تبیین و توجه به توسعه پایدار به دو کنفرانس[۱۴]، محیط زیست استکهلم(۱۹۷۲) و کنفرانس ریو(۱۹۹۲) و کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه در سال ۱۹۸۷ م مربوط میشود.
اصطلاح توسعه پایدار به صورت وسیع بعد از گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست توسعه و اجلاس ریو مطرح شد. از آن موقع تاکنون افراد در بحث و جدلند که توسعه پایدار در عمل چه معنا میدهد و چگونه میتوان به آن دست یافت. بعضی هم اصطلاحات مشابهی مثل «توسعه پایدار از نظر اکولوژیکی[۱۵]»، «توسعه اخلاقی و پایدار»، «زندگی پایدار» و «رفاه پایدار» را ارائه کردهاند. صرفنظر از تفاوتهای اصطلاحشناسی، مفهوم محوری همه آنها عبارت است از: سیستم انسانی یک جزء مهم از اکوسیستم[۱۶] است(زاهدی و نجفی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۱ تعریف پایداری
پایداری به عنوان وجه وصفی توسعه، وضعیتی است که در آن مطلوب بودن و امکانات موجود در طول زمان کاهش پیدا نمیکند و از کلمه ساستینر[۱۷](ساس[۱۸] یعنی از پایین و تینر[۱۹] یعنی نگهداشتن) به معنای زنده نگه داشتن یا نگه داشتن گرفته شده است که بر حمایت یا دوام بلندمدت دلالت میکند. پایداری در معنای وسیع خود به توانایی جامعه اکوسیستم یا هر سیستم جاری برای تداوم کاربرد در آینده نامحدود اطلاق میشود، بدون اینکه به طور اجبار در نتیجه تحلیل رفتن منابعی که سیستم به آن وابسته است یا به دلیل تحمیل بار بیش از حد روی آنها به ضعف کشیده شود. از طرف دیگر توانایی سیستم برای استقامت و پایایی به گونهای اجتنابناپذیر وابسته به موفقیتی است که سیستم در ایجاد با محیط بیرونی کسب میکند. به عبارت دیگر، پایداری سیستم به طور کامل وابسته به قابلیت سیستم برای سازگاری و انطباق سیستم با یک فرایند پویا و حساس است(نجفی و زاهدی، ۱۳۸۵). در واقع پایداری دعوتی است برای موازنه پویا میان عوامل موثر فراوان نظیر عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد نیاز بشر و لزوم حفاظت از محیط زیست طبیعی که بشریت بخشی از آن است. آنچه در حقیقت جستجو میشود عبارت از شرایطی است که امنیت انسانی برای همه مردم فراهم شود. پایداری در عمل، معادلهای است بین ضرورتهای زیست محیطی و نیازهای توسعه، موازنه از دو طریق میتواند تحصیل شود، با کاهش از فشارها و یا افزودن بر ظرفیتهای موجود(لعلی، ۱۳۸۷).
همچنین برای پایداری، سیستمها باید شرایطی را در نظر گیرند که از جمله این شرایط:
۱- سیستمها باید با شرایط محلی و زیست محیطی تطبیق داده شوند.
۲- سیستمها باید به اندازه کافی برای انطباق، تغییر نیازهای آینده و اهداف مورد نیاز، مورد اعتماد باشند.
۳- سیستمها باید نسبت به تغییرات، انطباقپذیری کافی داشته باشند تا از عمر مفید و طولانی برخوردار گردند و در صورت تخریب آن بر اثر وقوع حادثهای ناخواسته با صرف کمترین هزینه ترمیم شوند.
۴- گسترش سیستمها نباید باعث وارد آوردن آسیب و خطر به دیگر سیستمها گردد(ابراهیمی، ۱۳۸۲: ۴۸).
بر این اساس لازمه پایداری تعادل است. به عبارت دیگر، روی دیگر سکه پایدار، تعادل است. زیرا یک سیستم نامتعادل، ناپایدار نیز خواهد بود و برعکس. در توسعه پایدار، پایداری در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی مورد تأکید قرار میگیرد و عقیده بر این است که بدون پایداری و ایجاد تعادل و توازن در تمامی ابعاد جامعه نمیتوان به یک توسعه بادوام دست یافت. به این هدف توسعه بهسان سیستمی نگریسته میشود که عناصر اصلی آن، مردم، منابع و سرزمین بهشمار میروند و ترکیب مطلوب این عناصر بر مبنای مشارکت و در قالب یک ساختار اجتماعی، اقتصادی و فضایی مناسب به معنای دستیابی به توسعه خواهد بود.
۲-۱-۲ توسعه پایدار
توسعه پایدار عبارت است از توسعهای که نیازهای کنونی جهان را تأمین میکند، بدون آنکه توانایی نسلهای آتی را دربرآوردن نیازهای خود به مخاطره افکند. توسعه پایدار در اساس یک موقعیت ثابت نیست. بلکه عبارت است از «فرایند مستمر از دگرگونی، انطباق و سازگاری» که طی آن بهرهکشی از منابع جهت سرمایهگذاری، جهتگیری توسعه تکنولوژیک، نهادینه کردن و هماهنگی فعالیتها در ارتباط با هم، برای بالفعل رساندن نیازهای انسان. توسعه پایدار، برآورنده نیازهای آرمانی انسانها نه فقط در یک کشور و یک منطقه بلکه، تمامی مردم در سراسر جهان در حال و آینده است. توسعه پایدار به عنوان مفهومی فراگیر، ابعاد متفاوتی شامل: ابعاد اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد. به منظور آنکه توسعه در درازمدت پایداری خود را حفظ کند وجود تعامل بین ابعاد ذکر شده ضروری است(نصیری، ۱۳۸۴: ۱۸۷-۱۸۶).
بر اساس گزارش کمیته برانتلند توسعه پایدار «نیازهای نسل امروز را بدون تضعیف توانهای نسل آتی در برآوردن نیازهایشان تأمین میکند». این پارادایم به طور گسترده در دهه ۱۹۹۰ میلادی به عنوان هدف سیاسی توسط بسیاری از سازمانهای بینالمللی، دولتها و سازمانهای غیردولتی مورد پذیرش قرار گرفت(بلویت[۲۰]، ۲۰۰۸).
در واقع توسعه پایدار بر پایه هوشیاری انسان نسبت به خودش و نسبت به منابع طبیعی کره زمین استوار است و خواهان یک سبک زندگی پایداری برای همه انسان است و مخالف مصرف بیش از اندازه، اتلاف منابع و بیتوجهی به نسلهای آینده و قطع رابطه با گذشته است. از سوی دیگر، توسعه پایدار به زبان فنی میتواند به عنوان مسیر توسعهای که در آن بهینهسازی رفاه برای نسل امروزی که منجر به کاهش رفاه آینده نمیشود، تعریف شود. به علاوه مفهوم برابری به عنوان یکی از بنیادهای توسعه پایدار که عدالت بیننسلی را با عدالت دروننسلی تلفیق میکند، مستلزم آن است که ساختار الگوهای توزیعی و درآمدی تغییر پیدا کند(زاهدی و نجفی، ۱۳۸۵).
توسعه پایدار به دلیل جامعیت مباحث و احتیاج گسترده در آخرین سالهای قرن بیستم، به بالندهترین مناظره قرن بیستم تبدیل شد. بر مبنای بسیاری از تحلیلها و نظریههای، چالشمحوری قرن بیستویکم خواهد بود. در این چالشهای نوین، انسان مرکز توجه قرار گرفته است و هرآنچه حیات، بقا و آزادی او را مورد تهدید قرار دهد، مردود شناخته شده است.
به بیان دیگر، تحقق آرمانها و نیز بکارگیری انرژیهای بالقوه نهفته در توسعه پایدار تنها در پرتو به رسمیت شناختن و نقش محوری انسان فارغ از رنگ، نژاد، جنسیت، ملیت و نظیر آنها متصور خواهد بود. یکی از راههایی که میتوان به وسیله آن به تحقق توسعه پایدار امیدوار بود، برنامهریزی صحیح و اصولی برای منابع هر کشور و استفاده بهینه از آنهاست(نصیری، ۱۳۸۴: ۲۵۳-۲۵۱).
بنیادهای اصلی توسعه پایدار را میتوان به شرح زیر عنوان کرد که دستیابی به توسعه پایدار مستلزم توجه و رعایت آنهاست:
۲-۱-۳ اصول[۲۱] توسعه پایدار
۱- کنار گذاشتن تصور قدرقدرتی انسان: تصور قدرقدرتی انسان از اینجا ناشی شد که انسان در مسیر عروج تمدن و تکنولوژی به چنان توانمندی تکنولوژیکی دست یافت که نه تنها خروج از آشیان اکولوژیک برای او میسر شد، بلکه تصور کرد که مالک و قادر محیط خود است و هر کاری را میتواند انجام دهد.
۲- اکوسیستم بسیار مهمتر از درک و تصور فعلی است: کیفیت و کارکردهای اکوسیستمها و خدماتی که اکوسیستمها و محیط طبیعی ارائه میدهند، به مراتب مهمتر از آن چیزی است که در برنامهریزی توسعه و در تصور عمومی وجود دارد و بیان آن در قالب اصطلاحات و واژههای اقتصادی ممکن نیست.
۳- عدالت و برابری: شامل برابری دروننسلی، برابری درونکشوری، برابری جنسیتی، برابری بین کشورها و برابری بین نسلهاست.
۴- آشتی و توسعه پایدار: فلسفه اصلی توسعه پایدار، آشتی بین توسعه و پایداری از طریق دقت و توجه کافی به همه اهداف از دیدی سیستمی و کلگرایانه است. به عبارت دیگر، در حالی که بسیاری از سیاستهای توسعه در گذشته بر اساس نظریه رشد بوده، توسعه پایدار رشد را یک عامل اقتصادی میداند و بر پایداری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، طبیعی و یا زیست محیطی تأکید میکند.