در آغاز ، عراق ،با دو شهر بصره و کوفه به عنوان ” عراقین ” پدید آمد و بعد ها با پیدایش بغداد نقش مهمتری را در جهان اسلام عهده دار شد ( جعفریان ،۲/۳۶۹). اکثر لایه های اجتماعی تشکیل دهنده شهر بصره تا مدتها پس از واقعه جمل ، عثمانی مذهب بودند ولی پس از آن به جهت نفوذ معتزله تا حدودی تعدیل شد. ( بلاذری، انساب الاشراف ،۳/۲۹).
مورخین و اکثر منابع تاریخی شهر بصره را عموماً شهری عثمانی می دانند اما قرائن و شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهند که در سده های اول و دوم هجری شیعیانی در این شهر سکونت داشته اند (ر.ک : دینوری ،۱/۲۳۷) . حکم بر عثمانی بودن عموم لایه های اجتماعی بصره می تواند ناشی از تاثیر عثمانی ها بر تاریخ نگاری باشد . چون می توان گفت آغاز و رشد شیعه امامی در بین قبایل عراق از نواحی بصره و کوفه بوده است .در هر حال در بین قبایل مختلف گرایش به اهل بیت وجود داشته و عده ای از لایه های اجتماعی شهر بصره نیز شیعه بودند هرچند که این شهر در قرن اول عثمانی مذهب بوده و با امامت علی (ع ) مخالفت می کرد (طبری ،۴/۱۴۶ ).
در ابتدای تاسیس شهر بصره حدود سی و پنج هزار نفر سکنه داشت و بافت جمعیتی شهر بصره قدیم عبارت بود از از مسیحیانی که حدود شش هزار نفر بودند ، فارسها که آنها هم حدود شش هزار نفر بودند ،و بقیه جمعیت بصره متشکل از اعرابی بود که عده کثیری از آنها عثمانی مذهب بودند . هر چند عده قلیلی از شیعه مذهبان و نژاد ترک نیز در بافت اولیه این شهر وجود داشت ( دایره المعارف اسلامی ،۷/۳۰۳)
جمعیت بصره از پنج قبیله مهم تشکیل می شد که عبارت بودند از :
۱-بکر بن وائل که در مرکز و بخش شرقی بصره و در دو محل البطنیه و الزابوقه زندگی می کردند .
۲-قبیله عبد القیس ، که در شرق و شمال در محلی در نزدیکی البورت سکونت داشتند و عده کثیری از آن شیعه بودند .
۳-بنی تمیم ،که در غرب و جنوب غربی این شهر و در منطقه ای از مربد تا جامع زندگی می کردند .
۴-قبیله ازد ، که در شمال غربی و در منطقه حدان و هداد زندگی می کردند .
۵-اهل العالیه ، که افراد آن متشکل از قبایل بنی قیس و قریش و منانه و بجیله و خثعم و مزینه و اسد بودند که در بخش مرکزی شهر و در بین الجامع و البطنیه زندگی میکردند ( کحاله ، ۱/۱۷)
زمانی که عایشه به مقصد بصره و برای همکاری و شرکت در جنگ جمل مدینه را ترک کرد ، دعوتنامه ای به قبیله بنی سعد فرستاد و آنها را به یاری خود در جنگ جمل و در مقابل حضرت علی (ع ) فراخواند . اما این قبیله از یاری عایشه خوداری کردند . این عمل قبیله بنی سعد حاکی از وجود شیعیان در این شهر است . در حالی که اکثر قبائل بصره به لشگر عایشه پیوستند ( ابن اثیر ،۲/۳۱۸) . هرچند در زمان قیام امام حسین (ع ) و یارانش حاکمان بصره راه های خروجی شهر را به شدت تحت کنترل داشتند و از خروج بصریان ممانعت می کردند ( طبری ،۴/۲۶۵) ولی هوشیاری و بیداری تشیع از دوره امام حسن (ع ) تا دوره ولایت و امامت امام حسین (ع )همچنان ادامه یافت و عده ای از بصریان در واقعه طف به یاری امام حسین (ع ) شتافتند ( مجلسی ، ۴۴ /۳۶۴) .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۱-۴ روند تاریخی بصره
محل بصره در طول تاریخ به تدریج تغییر کرده است. بصره قدیم دست کم تا اوایل سده۸ق/۱۴م آبادان بوده، و ازآن پس ویران، و خالی ازسکنه شده است. برخی از آثار و ویرانه های آن اطراف شهر زیبر درفاصله ۱۴کیلومتری بصره جدید هنوز پا برجاست (نقشبندی، ۲۸۰).
گفته اند :جنگجویان مسلمان نخست در بصره منزلی از نی برای خود ساختند و چون عازم جنگ می شدند، آن ها را بر می چیدند و چون باز می آمدند، دوباره برپا می کردند (ابن سعد،۷/۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۳/ ۳۵۵ ؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان، ۱/۴۳۱_۴۳۲ ؛ طبری، ۳/۵۹۱). در سال ۱۷ق/۶۳۸م منازل اینان طعمه ی حریق شد وبه دستور عمر خانه هایی از گل و خشت خام برای خود ساختند (ابن اثیر، ۲/۵۲۸_۵۲۹). چون زیاد بن ابیه از سوی معاویه ولایت بصره یافت، بناهای آن جا را از آجر و گچ بساخت و بصره شکل نهایی به خود گرفت (بلاذری، فتوح البلدان ، ۳۵۵؛ ابن فقیه، ۱۷۴ ). شمار ساکنان بصره در آغاز، اندک و منحصر به جنگجویان بود اما پس از فتح نواحی مجاور آن از جمله ابله، قبایل مختلف از سراسر عراق و شبه جزیره عربستان بدان جا سرازیر شدن و به تدریج بر وسعت و جمعیت آن افزوده شد (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/۴۳۱) چنانکه در حدود سال ۳۵ق/۶۵۵م جمعیت آن به ۶۰هزار، و به روایتی در ۵۰ق/۶۷۰م به حدود ۳۰۰هزار نفر رسید. از سوی دیگر، چون بصره در مسیر راه تجاری ایران و شام قرار داشت و دارای موقعیت بازرگانی ویژه ای بود، به زودی رو به آبادانی نهاد،تا جایی که حاکم نشین عراق شد (زیدان،۵۶۸).
عتبه بن غزوان نخستین والی بصره ۶ماه بر آنجا حکومت کرد و آنگاه مغیره بن شعبه از سوی عمر ولایت یافت و دوسال بر این منصب بود (ابن سعد، ۷/۷_۸) .در زمان وی شورشهایی از سوی دهقانان تازه مسلمان ایرانی از جمله دهقانان میسان (میشان) که از اسلام روی گردانده بودند و قصد حمله به بصره را داشتند، صورت گرفت (طبری، ۳/۵۹۵ ). ابو موسی اشعری که در ۱۶ یا ۱۷ق والی بصره شد، مسجد و دارالاماره که از نی بود، با گل و خشت بساخت (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/ ۴۳۳ ). در این زمان بصره به صورت پایگاه و مرکز تجمع و سازماندهی سپاهیان در آمده بود و حملات مسلمانان به شهرهای غربی و مرکزی ایران بیشتر از این شهر فرماندهی می شد. از این رو، بصره در تصرف نواحی شرق دجله و فرات و شهرهای نهاوند، دشت میشان، ابرقباذ، استخر، فارس، اصفهان، قم، کاشان، خراسان و سیستان نقشی بسیار مؤثر داشت (خلیفه بن خیاط ، ۱/۱۱۳_۱۱۴؛ دینوری، ۱۱۷_۱۱۸).
در ۳۶ق/۶۵۶م چون امام علی (ع)به خلافت رسید، عثمان بن حنیف را بر بصره گمارد (یعقوبی، تاریخ، ۲/۱۷۹ ؛ دینوری، ۱۴۱)،اما طولی نکشید که بصره به صحنه نخستین جنگ داخلی یعنی جنگ جمل مبدل شد و به روایتی در این جنگ هزاران تن از اصحاب علی (ع)و از اهالی بصره کشته شدند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۱۸۰_۱۸۲؛ ابن فقیه، ۱۵۸؛ طبری، ۴/۵۳۹).
در ۴۱ق/۶۶۱م به روزگار معاویه، حمران بن اَبان بر بصره دست یافت، اما معاویه بُسر بن ابی ارطاه با سپاهی بدانجا روانه کرد و بصره را به تصرف در آورد. بُسر ۶ ماه بر بصره حکومت کرد (ابن سعد، ۵/۴۹؛ طبری، ۵/۱۶۷_۱۶۸).آنگاه نوبت به عبدالله بن عامر (ه م)، و سر انجام به زیاد بن ابیه رسید (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۲۱۷ ؛ زامباور، ۶۲).در این دوره با گسترش دامنه فتوحات، بسیاری از سپاهان بصره به همراه خانواده های خود به دیگر شهرها مهاجرت کردند و تا حد زیادی از جمعیت بصره کاسته شد. گفته اند:«در آغاز خلافت معاویه، زیاد ۴۰هزار تن از قبایل مختلف ساکن در بصره را با خانواده هایشان به خراسان کوچاند وشماری از اَزدیان آنجا را نیز روانه مصر کرد»( طبری، ۵/۲۲۶ ). بعدها در زمان عبد الملک نیز شمار زیادی از افراد قبیله عبدقیس از بصره به جزیره ( در شمال بین النهرین) کوچیدند . چنانکه ، در اوایل سده ۲ق شهری بزرگ بوده است (بلاذری ، فتوح البلدان ، ۳۵۸ ).
در فاصله سال های ۳۷_۶۵ق/۶۵۷_۶۵۸م یکی از مشکلات حکومت اموی، حضور خوارج در کوفه وبصره بود که گاه و بی گاه بر ضد دستگاه خلافت خروج می کردند( یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ۲/ ۲۳۲). در اوایل حکومت زیاد، گروهی از این خوارج در بصره سر به شورش نهادند و دست به قتل عام زدند، اما به دست زیادبن ابیه سرکوب شدند ( طبری، ۵/۲۳۷_۲۳۸).وی در آبادانی بصره بسیار کوشید و چند مسجد در آنجا ساخت و نهر ابلّه و نهر معقل را حفر کرد (ابن فقیه، ۱۷۶).
با تسلط عبدالله بن زبیر بر حجاز (۶۴ق/۶۸۴م)، شهر های عراق، از جمله بصره نیز به تصرف ابن زبیر در آمد و او حارث بن عبدالله را بر بصره گماشت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۲۵۶)و تا ۷۲ق/۶۹۱م بصره در دست زبیریان بود ( بلاذری ، انساب الاشراف ، ۴/ ۳۱۷ ). پس از مرگ یزیدبن معاویه میان قبایل پر نفوذ بصره، یعنی ازد، تمیم و ربیعه اختلاف افتاد وبا قتل مسعودبن عمرو شهر پرآشوب شد و ابن زیاد ناچار به شام گریخت و بصره به دست یاران نافع افتاد( ابن اثیر، ۴/۱۳۴_۱۴۱). پس از بیعت مردم بصره با عبدالله بن زبیر، امارت بصره تا ۶۷ق بر عهده حارث بن ابی ربیعه بود و در همین سال مصعب بن زبیر از سوی برادرش عبدالله به امارت بصره گمارده شد (طبری، ۶/۱۱۸،۱۱۹،۱۲۷).
از مهم ترین حوادث بصره در نیمه دوم سده ی ۱ق، شورش عبدالرحمان ابن اشعث حاکم سیستان بر ضد حجاج بود. تا اینکه در سال ۸۲ق حجاج به یاری سپاهیان شام ابن اشعث را سرکوب کرد و بصره را دوباره به تصرف در آورد (همو، ۶/۳۳۴).
پس از سقوط امویان شام (۱۳۲ق/۷۵۰م)، بصره نیز چون دیگر شهرهای عراق تحت سلطه ی عباسیان درآمد.در این زمان بصره به عنوان یکی از بزرگ ترین مراکز بازرگانی جهان اسلام شناخته می شد (فاتحی نژاد، ۱۲/۱۹۸).
از مهم ترین وقایع سیاسی که در آغاز خلافت عباسیان در بصره روی داد، قیام ابراهیم بن عبدالله، معروف به قتیل باخمرا بود. وی در ۱۴۵ق/۷۶۲م با یارانش وارد بصره شد و قیام و دعوت خویش را به نام برادرش محمدنفس زکیه و بر ضد منصور عباسی آشکار کرد (طبری، ۷/۶۳۴؛ ذهبی،۱/۱۵۳). بصره از آشوب ها و فتنه هایی که در دوره ی خلافت عباسیان رخ داد، آسیب فراوان دید.در رمضان ۲۵۵/اوت ۸۶۹ علی بن محمد، معروف به صاحب الزنج در بصره خروج کرد و بردگان بصره را با خود همراه ساخت و به یاری آنان بر شهر تسلط یافت؛ سرانجام، موفق برادر معتمد خلیفه عباسی او را نزدیک اهواز شکستی سخت داد و با قتل صاحب الزنج، قیام زندیان در بصره پس از ۱۵سال فروکش کرد (گردیزی، ۲۱۷؛ ابن خلدون، ۴/۲۴_۲۸). گفته اند: «بصره در قیام زنگیان کاملا ویران شد و مردم شهر به جایی نزدیک آنجا به نام موفقیه _که الموفق بالله بنا کرده بود_کوچ کردند و آنرا بصیره (بصره کوچک)نامیدند، تا آنکه بر وسعت و جمعیت آن افزوده شد و بصره نام گرفت (لسترنج،۴۹).
از اواخر سده ی ۳ق/۹م بصره بخصوص از لحاظ سیاسی و اقتصادی رو به انحطاط نهاد و جای خود را به شهرهای دیگر از جمله بغداد داد؛ با این حال، از لحاظ علمی و فرهنگی موقعیت خود را حفظ کرد (فاتحی نژاد، ۱۲/۱۹۸).در اوایل سده ی ۴ق سرزمین های مرکزی جهان اسلام، به ویژه عراق در معرض تهدید و هجوم قرمطیان بود خلفای عباسی که از اقتدار روزافزون این فرقه بیمناک بودند، به ناچار امتیازاتی به آنها می دادند ( ابن مسکویه ، ۱/ ۱۰۵ ) . با این حال، از حمله ی آنان در امان نبودند،چنان که در ۳۱۱ق/۹۲۳م ابوطاهر جنّابی از رهبران قرامطه، به به بصره تاخت و پس از تصرف شهر به قتل و غارت پرداخت؛ اما علی ابن فرات، وزیر المقتدر عباسی لشکری به مقابله با او فرستاد و ابوطاهر اندکی بعد از بصره عقب نشست (مسعودی ، التنبیه و الاشراف ، ۳۸۰ ).
در سال ۳۲۶ق/۹۳۸م ابو عبدالله بریدی حاکم اهواز، بصره را تصرف کرد و آنرا نزدیک ۱۰سال نگه داشت تا آنکه معزالدوله ی بویهی در ۳۳۵ق آنجا را باز پس گرفت.
بصره تا ۴۴۷ق/۱۰۵۵م در دست سلاطین آل بویه بود از آن پس در قلمرو سلاجقه قرا گرفت و در هر دوره چندین بار مورد تهاجم و چپاول واقع شد و هر بار خرابی و خسارت فراوانی به شهر وارد آمد به گونه ای که در روزگار مقدسی (سده ی ۴ق) بخشی از شهر ویران بوده است (مقدسی،۱۰۶).ناصرخسرو نیز که در ۴۴۳ق از این شهر دیدن کرده،بیشتر آنرا ویران وصف کرده است (ناصرخسرو،۱۵۴).در اواسط قرن ۶ق (۵۳۷ق/۱۱۴۲م) نیز گویا به جز چند محله و یک مسجد بقیه شهر خراب و متروک بود ( ابن حوقل، ۲۳۷).
در ۶۵۶ق/۱۲۵۸م در پی سقوط خلافت،بصره نیز همچون دیگر شهرهای عراق تحت سیطره ی هولاکوخان درآمد و از آن پس، شکوه و عظمت گذشته خود را به کلی از دست داد و بیش از پیش رو به ویرانی و اضمحلال نهاد با این حال، نویسندگان سده ی ۸ق از جمله حمدالله مستوفی ( مستوفی، ۳۸)و ابن بطوطه که خود از بصره دیدن کرده اند، هیچ کدام از ویرانی آن سخنی به میان نیاورده اند ( ابن بطوطه، ۱۵۸_۱۸۹).
۳-۱-۵ مناقب بصره
در جهت غربی بصره مایل به جنوب، کوهی است که آن را سنام خوانند که از سنام تا به بصره سه فرسنگ است در نواحی دیگر بصره هیچ جا کوهی نیست (یاقوت حموی ، معجم البلدان ،۱/ ۵۵۷ ).برجانب غربی بصره بیابان است و آنجا قطعا آب و زراعت نیست اما بر اطراف دیگر، نخلستان ها و کشاورزی است. هوای بصره گرم و آبش نیکو است و هوای شب بصره بهتر از روز است .در پشت دیوار شهر کشت زارهایی سرسبز وجود داشت که از نهر های کوچک بسیاری آبیاری می شد و بعد از کشت زارها نخلستان های بصره قرار داشت (لسترنج، ۴۸). نخلستان بسیار زیاد از اندازه در آن شهر می باشد (کلبی،۳۶۸). خرمای بصره فراموش نشدنی است. گرمابه های شهر خوب است ماهی و خرمای نیکو و پرگوشت ، سبزی ، پنبه ، شیر ، دانش و بازرگانی دارد ( مقدسی ، ۱۵۶ ).
بصره شهر ثروتمند بود. این شهر چون از راه دریا به هند و چین مربوط می شد، هنوز ۲۰سال از تأسیس آن نگذشته بود که به خاطر همین موقعیت جغرافیایی توانست به گروه های بسیاری از مردم غیر نظامی را به امید سکونت و کسب و کار در خود جذب کند (بلاذری، فتوح البلدان، ۲۰۱). این شهر سه بازار هم دارد که دکان ها و سراها در آن بازار ها وجود دارد و در وسعت هم پایه ی بازارهای بغداد است (مقدسی،۴۱۳).
بصره سه مسجد جامع دارد :یکی جلوی دروازه ی باختری متصل به بادیه که مسجد کهنه ی شهر است،دوم مسجد زیبایی با ستون های سفیدرنگ در بازاری بسیار معمور و پرجمعیت که در تمام خاک عراق بی نظیر است،سوم مسجدی است بین خانه های شهر (همو، ۴۸۳).
« در بصره سه عجایب است که در هیچ شهری نیست.یکی از آن ها جزر و مد است که تقریر کرده آمده، چنان که در وقت حاجت ایشان مد می کند و به وقت استغناء ایشان باز می گردد.زراعت ایشان هرگز تشنه نمی ماند و از سیل و زیادتی آب (نیز هرگز) زحمتی ندارند و هرگز آب ایشان کم نمی شود که گویند امسال خشک سالی بود.از این معنی ایمن اند. عجایب دیگر آن است اهل انطاکیه و حمص و جمیع بلاد فراعنه به طلسمات مفاخره کنند که در زمان قدیم در آن موضع کرده اند.در شهر بصره در موضعی که انگور از برای دوشاب شیره می کنند و خرما که از درخت باز کرده می نهند تا شیره بیرون می آید و خشک می کنند، دوشاب خرما که می سازند هرگز مگس بر آن نمی شیند،و اگر خرما دانه ای خرما بیندازند چندان مگس بر آن نشیند که سیاه شود و ننماید و عجایب دیگر آن است که در آن شهر غراب بسیار است و…» (یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ۱/۵۶۳ ).
هارون الرشید گفته است که هر چه طلا ونقره د ر روی زمین است کفاف قیمت نخلستان بصره را نکند. از عجایب بصره آن است که در آن، سه امر است:اول آنکه دجله و فرات نزدیک به بصره به هم می ریزند و یک رودخانه شده از شمال به جنوب جاری می گردد و این جریان را «جزر»می نامند.پس از آن از جنوب عود کند به شمال و این را «مد»نامند و این جزر و مد در هر روز و شب دو بار واقع شود.در حین جزر، آب این رودخانه چندان ناقص شود که از نصف حالت مد، کمتر باقی می ماند و در اول هر ماه، آب به غایت زیادتی خود برسد و همه ی جاهای دور و بلند را آب دهد و سپس از آن، شروع در نقصان نماید تا هفت روز از ماه گذرد و در اول هفته دویم باز شروع در زیادتی کند تا نصف ماه، و از شانزدهم ماه، باز آب نقصان پذیرد تا اول هفته چهارم، باز در اول هفته چهارم، شروع در زیادتی کند تا آخر ماه (قزوینی، ۳۷۲).
شهر بصره نقش مهمی در تاریخ فرهنگی جهان اسلام داشته است.این مکان به عنوان یکی از مراکز مهم زادگاه و بستر پیدایش معتزله بوده و واصل بن عطاء و عمرو بن عبید و ابوالهذیل علّاف و نظام برخاسته از این مرکزند.همچنین بصره در علم قرائت و جایگاه قاریان نقش مهمی داشته و افرادی همچون ابوعالیه ابورجاء و نصربن عاصم و یحیی بن یعمر و حسن بصری و ابن سیرین و قتاده از این شهر بر خاسته اند.در سایر طبقات این علم نیز بصریان نقش فعالی داشته اند. (بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۲۹).
۳-۱-۶ مثالب بصره
آب چاه بصره چنان شور است که نمی توان آن را خورد، آب خوردن شهر را سقّایان از بیرون شهر می آورند و می فروشند و آب چاه را در حمام ها نگه می دارند و گلگاری می کنند (مقدسی ، ۱۶۳ ). آب بصره چون بول است که به جز جریان، دیگر آثار آب در آن نمانده است (قزوینی، ۳۰۶). زمین آن، شوره بود. آب چاه آن در غایت شوری است، چنانکه قطعا قابل خوردن نبوده است. (حافظ ابرو، ۲/۸۶).
۳-۲ کوفه
۳-۲-۱ توصیف اقلیم و حدود
کوفه در اقلیم سوم از اقالیم سبعه واقع است. طول آن ۶۸ درجه و ۳۰ دقیقه و عرض آن ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه و فاصله اش از فرات یک ذراع است (قلقشندی، ۵۰) .کوفه در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف بر کرانه رود فرات قرار دارد. این سرزمین ۲۲ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در شرق آن رود فرات، در غرب آن صحرا، در جنوب غربی آن شهر باستانی حیره [۱۲]و در شمال شرقی آن ذی الکفل واقع شده است(ابن بطوطه ،۱/۲۷۰ ). به سبب همین نزدیکی به فرات که در سه کیلومتری شرق آن قرار دارد و نیز جاری بودن یکی از شاخههای فرات در شرق آن،زمینهای اطراف شهر حاصلخیز است(یاقوت حموی ،۴/۴۹۰)در شش کیلومتری کوفه، شهر باستانی حیره قرار دارد(قائدان ،۷۵).
۳-۲-۲ وجه تسمیه
در وجه تمسیه و علت نام گذاری مواردی را مطرح کرده اند : یکی آنکه که کوفه به معنای جایی است که در آن ریگ و شن باشد (طبری، ۳/۱۴۵)، گل در هم آمیخته و خاک آن سرخ رنگ بود قرار داشت ، که در غرب به چنین زمین کوفاتاً می گویند که این نام به تدریج به کوفه تغییر یافت (یاقوت حموی، ۴/ ۴۹۰). همچنین گفته اند که چون سعد بن ابی وقاص، پس از فتح قادسیه و استقرار در انبار، سپاه مسلمانان را برای رهایی از بدی آب و هوا و موجودات آزار دهنده آن به سوی این سرزمین هدایت کرد و به آنان گفت: «تکوفوا فی هذا الموضع»، یعنی در این مکان جمع شوید (بکری، معجم ما استعجم، ۱۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف ، ۲/۳۹۲) در روایت دیگر نیز وجود کوه کوچکی به نام کوفان را دلیل نامگذاری آن می دانند (طبری، ۳/۱۴۶). نام کوفه از تپه کوچکی که در وسط آن شهر واقع بود به نام کوفان گرفته شده و به قول بعضی به معنی بلا و شر است ( یاقوت حموی ، ۴/۴۹۰).
میر خواند نیز بر این باور بوده است که به آن جهت به کوفه معروف بود که نخست در آن منطقه منازل از نی وبوریا بود واعراب به این چنین مناطقی کوفه می گفتند(حبیب السیر فی اخبار افراد البشر ،۲/ ۴۹ ) .از گفته های فوق بر می آید که به هر حال این نام کوفه یک واژه عربی بوده است .
۳-۲-۳ علت شکل گیری شهر کوفه
در جریان فتوحات، و پس از فتح قسمت شمالی و جنوبی بین النهرین توسط مسلمانان در قرن اول هجری، این منطقه و به ویژه قسمت جنوبی آن یعنی عراق که تا پیش از ورود اسلام، بخش مرکزی امپراطوری ساسانیان بود با مهاجرت و حضور اسکان گسترده قبایل عرب تبدیل به یک سرزمین صد درصد عربی شد(یاقوت حموی، معجم البلدان، ۴/۴۹۰). پس از پیروزی مسلمانان در نبرد قادسیه در سال چهاردهم هجری، و تصرف شهر تیسفون [۱۳]، پایتخت ساسانیان، خلیفه دوم به سعد بن ابی و قاص فرمانده سپاه اسلام در عراق دستور داد تا در آن جا بمانند (طبری ، ۵/ ۱۸۴۵). مسلمانان پس از چهارده ماه سکونت در شهر مداین [تیسفون] احساس خستگی کرده و نتوانستند با محل جدید سکونت خود که دارای آب و هوایی مرطوب، ناسالم و متعفن بود خود بگیرند. به رغم امتیاز هایی که یک شهر ساخته و سازماندهی شده در اختیار آنان می گذاشت، آب و هوای این شهر مطلوب ساکنین جزیره العرب نبود؛ حشرات موذی به گله و رمه آنان حمله ور شده و آنان را آزار می دادند، در حالی که در بیابانهای عربی عربستان نه تنها با چنین شکلی روبه رو نبودند، بلکه در آن جا از هوایی پاک و سالم و مراتعی بارز سر سبز نیز بهره مند بودند. آنان به دلیل در اختیار داشتن گله ها و رمه های خویش و به ویژه شترهایی که از جزیره العرب با خود آورده بودند، با جایی سازش پیدا می کردند که هم دارای محیطی خشک، استپی و صحرایی باشد و هم از موقعیت زراعی مناسبی برخوردار باشد. در واقع فرماندهان مسلمان در بین النهرین به دنبال یک موقعیت و محل مناسبی بودند که مراقبت و حفاظت از مناطق تازه تصرف شده در بین النهرین جنوبی [عراق] را امکان پذیر کند، بدون آنکه از دنباله خاک عربستان به واسطه مراتع طبیعی مثل رودخانه و دریا جدا باشد. سعدبن ابی وقاص پس از مکاتبه با خلیفه دوم و منعکس نمودن مشکلات ناشی از حضور مسلمانان در مداین، طبق دستور وی به دنبال جایی بود تا مناسب زندگی اعراب و شترهایشان باشد (طبری، ۵/۱۸۴۳ – ۱۸۴۵). سعد،سلمان فارسی را، به دلیل ایرانی بودن و آشنایی با منطقه، به همراه حذیفه بن الیمان، مامور پیدا کردن چنین مکانی کرد (ابن اثیر، ۲/۲۵۱). آن دو در طول رود فرات حرکت کرده و پس از بررسی چند منطقه، منطقه ی نسبتاً مرتفعی را در کنار ساحل غربی رود فرات و نزدیک شهر باستانی حیره انتخاب نمودند و به دنبال آن، سعد بن ابی وقاص به نیروهای تحت امر خود دستور داد تا همگی به این منطقه کوچ کرده و در آن جا چادر زدند. این منطقه که به صورت ریگ زار، شن زار و صحرایی شن بود، تا قبل از اسلام منطقه ی مسکونی نبود (مقدسی ، ۱۶۱) در ابتدا به دلیل دارا بودن شن سرخ به سهله معروف بود (قزوینی، ۳۰۷).
۳-۲-۴ بنیاد و ساختار جمعیتی کوفه
بعد از اینکه مداین از نظر آب و هوایی برای استقرار سپاهیان اسلام نامناسب تشخیص داده شد، محل کنونی شهر کوفه را به خاطر سازگاری آب و هوایی آن با طبع عرب و عدم وجود موانع طبیعی چون کوه و دریا بین آن سرزمین ومدینه انتخاب کردند ( ابن اثیر ، ۲/۲۵۱). سعد بن ابی وقاص مکان انتخاب شده برای ایجاد اردوگاه را مناسب دیده و از این رو به احداث آن اقدام کرد (بلاذری، فتوح البلدان ، ۳۸) .
در سال انتخاب این منطقه به عنوان اردوگاه اختلاف نظر وجود دارد مورخان، تاسیس شهر را در سال هفدهم هجری ذکر کرده اند (دینوری، ۱۶۳) ، عده ای نیز بنای آن را در سال پانزدهم هجری (بلاذری، فتوح البلدان، ۳۹۴) و یعقوبی نیز، بنای آن را سال چهاردهم هجری آورده است ( البلدان ، ۸۸ ).
پس از مدتی که از سکونت مسلمانان در کوفه گذشت چادرهای پشین قبایل عرب تبدیل به خانه های خشت و گلی شد نخستین اقدام که سعد انجام داد مشخص کردن محل مسجد بود، او ابتدا مسجد بزرگی را در آنجا بنا کرد و تقسیم بندی شهر و محله های آن بر اساس آن و در کنار آن انجام شد (طبری، ۵/۱۸۴۹) .
سعد بن ابی وقاص بعد از مشخص کردن محل مسجد، تیراندازی قوی را فرا خواند و در محل مسجد قرار گرفته و اقدام به پرتاب تیر چهار جهت اصلی نمود و کار تقسیم سرزمین برای استقرار قبایل را به قرعه کشی گذاشت (بلاذری، فتوح البلدان، ۳۹۴).
قبله مسجد در جنوب غربی به عنوان نقطه مبدا در نظر گرفته شد. به این ترتیب یک محیط چهار گوش که هر ضلع آن دو برابر غلوه[۱۴] بود، معین گردید. بنابر این، هر ضلع مسجد کوفه ۴۸۰ متر و مساحت آن ۲۳۰۴۰۰ متر مربع، یعنی ۰۴/۲۳ هکتار بود، که گنجایش تعداد بسیار زیادی از نمازگزاران را داشت (جعیط، ۱۰۷). سپس بر اساس قرعه کشی، منطقه ی شرق مسجد سهم قبایل شمالی و منطقه غرب آن سهم قبایل جنوبی شد؛ بدین شکل با مشخص شدن جایگاه قبایل، کار خط کشی خیابان ها و محلات کوفه آغاز شد (بلاذری،فتوح البلدان ، ۳۹۴). از سوی دیگر به دلیل شرایط پادگانی و حضور سپاهیان از سراسر مملکت برای شرکت در جهاد، عمر و سعد، گروهی از نسب شناسان بزرگ عرب، از جمله سعید بن نمران و مشعله بن نعیم را مأمور کرد تا قبایل را بر حسب الگوی سنتی عرب تقسیم کند (طبری، ۵/۱۸۵۳) که در واقع در قالب هفت گروه در آمد که چهار گروه نزاری و سه گروه یمانی. قبیله های این گروه ها از این قرار بود. گروه اول: کنانه و وابستگانش از حشبیان و دیگران وجدیله که از تیره بنی عمرو بن قیس بن قیس عیلان بودند (شمالی؛ گروه دوم: تمیم ، رباب و هوازن (شمالی)، گروه سوم: اسد ، عطفال، محارب، نمر، طبیعه و تغلب (شمالی؛ گروه چهارم : ایاد، عک، عبدالقیس، مردم هجه و عجان (شمالی)؛ گروه پنجم: قبیله قضاعه- که تیره عشال بن شام از آنها بود- بجیله، خثعم، کنده، حضرموت و از (جنوبی) با گروه ششم؛ مذحج، حمیر، همدان و دیگر وابستگان آنان (جنوبی) و گروه هفتم؛ قبیله طی بود (جنوبی ) (ابن اعثم کوفی، ۳۹۰- ۳۹۲).
حضور قبایل مختلف عرب در کوفه در تاریخ و ساختار اجتماعی این شهر اهمیت دارد، در ترکیب جمعیتی شهر، تعداد افرادی که از نواحی دور دست آمده بودند بین پانزده تا بیست هزار نفر بوده که ساخت و ترکیب قبیله ای ناهمگوئی داشتند و هیچ طایفه ی بزرگی که در کوفه حاکمیت را در دست داشته باشد، نداشت. قبایل حاضر در جنگ قادسیه که در شکل گیری و تأسیس کوفه نقش مهمی داشتند در حدود سی هزار نفر از اعراب، ذکر کرده اند (همو، ۳۶۴) .
۳-۲-۵ ترکیب جمعیتی و طبقاتی در کوفه