۴-« ولیکن » حرف ربط برای استدراک
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ظلومی و جهولی ضد نورند
ولیکن مظهر عین ظهورند
(مفاتیح الإعجاز فی شرحِ گلشن راز، لاهیجی، ص ۱۶۹)
بمردی وارهان خود را چو مردان
ولیکن حق کس ضایع مگردان
(همان، ص ۵۷۵)
در مذهب ما باده حرام است ولیکن
بی روی تو ای سروگل أندام حرام است
(حافظ،غزل ۴۶)
نخلبندی دانم ولی نه در بستان و شاهدی فروشم ولیکن نه در کنعان.
(گلستان سعدی،تصحیح فروغی،ص ۱۹)
دریای فرات شد و لیکن
دریای روان،فرات ساکن
(لیلی و مجنون،تصحیح دستگردی، ص ۳۱)
«لکن » در زبان عربی:
لکن، بعکس « لا » حکمی را برای کلمه اوّل نفی می کند و حکمی را برای کلمه دوم اثبات می نماید:لَیْسَ زیدٌ کاتباً لکنْ شاعراً :زید نویسنده نیست بلکه شاعر است. در این مثال نویسنده بودن را از زید نفی کرده ایم و شاعر بودن او را اثبات نموده ایم.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش،ص ۱۸۰ )
لکن بر جمله و مفرد وارد می شود، اگر بر جمله وارد شود،عاطفه نبوده بلکه حرف ابتداء و بیانگر معنای استدراک است و به همراه «و » و نیز بدون « و » استعمال می شود:
« ما ظَلَمنْا هُمْ و لکنْ کانُوا هُمُ الظّالمینَ » (زخرف ،۷۶)
یعنی :و ما به آنها ظلم و ستمی نکردیم و آنان خود مردم ستمکار و ظالمی بودند.
در آیه شریفه « لکن » حرف ابتدا و بیانگر معنای استدراک است که بر جمله « کانواهم الظّالمین » وارد شده و با واو عاطفه آمده است:
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۳، ص ۱۵۴)
إنَّ ابْنَ وَرْقاءَ لاتُخشی بَوادرُهُ لکنْ وقائِعُهُ فی الحَرْبِ تُنْتَظَرُ
یعنی : همانا پسر ورقاءقبل از پیکار و نبرد در میدان جنگ مبارز طلبیده و از سختیها سخن می گوید که از آن سخنان نباید ترسی به خود را ه داد بلکه باید انتظار کشید که در میدان کارزار چگونه رفتار می کند.
در این شعر «لکن » حرف ابتدا و بیانگر معنای استدراک است که بر جمله « وقائعُهُ فی الحرب تنتظر » وارد گریده با این تفاوت که بدون واو عاطفه عنوان شده است.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثالث، ص ۲۵۰)
اگر «لکنْ » بر مفرد وارد شود به دو شرط حرف عطف می باشد:یکی اینکه قبل از لکن،نفی و یا نهی عنوان گردد و دیگر اینکه « لکن » به همراه واو عنوان نشود که اگر مقرون به واو گردد، حرف عطف خود واو است نه لکن مانند :
« ما قامَ زیدٌ لکن عمروٌ »
حرف نفی حرف عطف به معنای استدراک
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۳، ص ۱۵۶)
« ما مَرَرْتُ برجلٍ طالحٍ ، لکن صالحٍ »
حرف نفی حرف عطف
« لایَقُمْ خلیلُ،لکنْ سعیدٌ »
فعل نهی حرف عطف
(جامع الدروس العربیه، غلائیینی، الجزءِ الثالث، ص ۲۵۰)
در غیر این دو شرط حرف ابتداءِ می باشد، مانند :
« قامَ خلیلٌ،لکن علیٌ »