۲-۱-۷- مدل مختلط هوش هیجانی گلمن
یکی دیگر از نظریه پردازان رویکرد التقاطی (ترکیبی)، دانیل گلمن است. گلمن در کتاب هوش هیجانی به نقل از مایر و سالووی مهارت های هوش هیجانی را به پنج دسته تقسیم میکند (گلمن، ۱۹۹۵):
-
- شناخت احساسات خود: خوداگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است، بخش مهم و کلیدی هوش هیجانی را تشکیل میدهد. توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسات، نشان از درک خویشتن و بصیرت روان شناسانه دارد. ناتوانی در توجه به احساسات واقعی باعث محرومیت از خاصیت رهایی بخش آن می شود.کسانی که به احساسات و عواطف خود اطمینان بیشتری دارند، زندگی را با مهارت بهتری هدایت میکنند و شناخت عمیق تری از احساس واقعی خود نسبت به شغلی که می خواهند انتخاب کنند، به دست می آورند.
-
- کنترل احساسات: کنترل و اداره ی احساسات (مناسب بودن آن ها در هر موقعیت) مهارتی است که بر پایه خودآگاهی شکل میگیرد. کسانی که از اداره و کنترل احساسات خود عاجزند، دائماً در وضعیت اضطراب و افسردگی قرار دارند.
-
-
- برانگیختن و به هیجان آوردن: هدایت احساسات در جهت هدف خاصی برای تمرکز توجه، ایجاد انگیزه در خود برای تسلط خویشتن و خلاقیت، بسیار مهم است. کنترل احساسات زمینه ساز هر نوع مهارت و موفقیت است و کسانی که قادرند احساسات خود را به موقع برانگیزانند، در هر کاری که به آنان واگذار شود، سعی میکنند مولد و مؤثر باشند.
-
-
- شناخت احساسات دیگران: توانایی دیگری که بر اساس خودآگاهی عاطفی شکل میگیرد، همدلی با دیگران است (بلیز، ۲۰۰۲) که نوعی مهارت مردمی است. کسانی که همدل و غمخوار دیگران هستند، با پیامهای اجتماعی مشخصی که بیانگر نیاز و خواسته دیگران است، آشناترند. این گونه اشخاص برای مشاغلی چون پرستاری، آموزگاری، فروشندگی و مدیریت مناسب ترند.
- تنظیم روابط دیگران: هنر مراوده و ارتباط با مردم، به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره ی احساسات دیگران است. این مهارت، نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت میکند (لن گلی، ۲۰۰۰). کسانی که در این مهارتها برتری داشته باشند، در هر گونه فعالیت اجتماعی موفق خواهند بود و در زمره ستارگان اجتماعی قرار خواهند گرفت.
در جدول ۲-۲ مؤلفه های هوش هیجانی، از دیدگاه دو رویکرد توانایی و التقاطی(ترکیبی) نشان داده شده است.
جدول ۲-۲) مؤلفه های هوش هیجانی (به نقل از مایر، ۲۰۰۱)
رویکرد توانایی
رویکرد التقاطی (ترکیبی)
مایر، کارسو و سالووی
(به نقل از مایر و سالووی)
بار- آن Baron
گلمن (به نقل از گلمن، سالووی و مایر)
۱- توانایی آگاهی عاطفی به منظور دریافت صحیح عواطف
عواطف موجود در صورت افراد، موسیقی و طرح ها
۱- عواطف موجود در صورت افراد، موسیقی و طرح ها
۱- هوش عاطفی (درون فردی)
– آگاهی
– حرمت نفس
– خودشکوفایی
– جرئت ورزی
– استقلال
۱- خودآگاهی عاطفی درونی
– خودارزیابی صحیح
– اعتماد به نفس
۲- توانایی کاربرد عواطف جهت تسهیل جریان تفکر
– برقراری ارتباط صحیح بین عواطف و احساس های دیگر (رنگ، زمینه)
– کاربرد عواطف برای تغییر چشم اندازها
۲- هوش عاطفی (بین فردی)
– همدلی
– مسئولیت پذیری اجتماعی
– روابط بین فردی
۲- خود نظم دهی
– کنترل خود
– قابل اعتماد بودن
– هشیاری
– نوآوری
– توان سازگاری
۳- توانایی درک و فهم عواطف و معانی آن ها
– توانایی تجزیه عواطف به اجزا
– توانایی فهم تغییر احتمالی از یک حالت به حالت دیگر احساسی
– توانایی درک
– احساسات پیچیده در داستان ها
۳- توان سازگاری (EQ)
– حل مسئله
واقعیت آزمایی
۳- انگیزش
– انگیزه پیشرفت
– ابتکار
– خوش بینی
– تعهد
۴- توانایی مدیریت عواطف
– توانایی اداره عواطف خود
– توانایی اداره عواطف دیگران
۴- مدیریت استرس
– تحمل استرس
– کنترل تکانه
۴- همدلی
– درک دیگران
– رشد دادن دیگران
– متنوع بودن در شیوه نفوذ
– آگاهی سیاسی
۵- خلق و خوی عمومی (کلی)
– شادکامی
– خوش بینی
۵- مهارتهای اجتماعی
– نفوذ
– ارتباط
– مدیریت تعارض
– رهبری
– ایجاد پیوند
– همکاری و مشارکت
– قابلیت های گروهی
۲-۱-۸- مقایسه مدلهای توانایی و ترکیبی هوش هیجانی
علیرغم وجود سه مدل متمایز و مشخص در ارتباط با هوش هیجانی، تشابهات نظری و آماری بین مفاهیم مختلف آن ها وجود دارد. در یک سطح کلی تر، هدف تمام مدلها، درک و ارزیابی عناصری است که در بازشناسی و تنظیم عواطف خود و عواطف دیگران به کار میروند (گلمن، ۲۰۰۱)
تفاوت بین رویکردهای ترکیبی و رویکردهای مبتنی بر توانایی در حوزه هوش هیجانی تفاوتی اساسی و مهم است. رویکردهای ترکیبی هوش هیجانی از این جهت ارزش بالقوه دارند که میتوانند جنبههای چندگانه شخصیت را به صورت کامل بررسی نمایند. به هر حال هیچکدام از این رویکردها به طور ویژه با مفاهیم جدید هوش هیجانی یا حتی با هوش و عاطفه، مرتبط نیستند(سیاروچی، فورگاس و مایر، ۲۰۰۱).
برخی پژوهشگران رویکرد مفاهیم مختلط(ترکیب مفهوم) بر این نکته اذعان دارندکه مفهوم هوش هیجانی موضوع کاملاً جدیدی نیست. شاید درست تر این باشد که مقیاس های خصیصه های ترکیبی را بیشتر نسخه ی دیگری از پژوهش در مورد شخصیت، اما تحت ظرایطی، متفاوت بدانیم. ارتباط دقیق و معنی دار رویکردهای ترکیبی با حوزه شخصیت موجب ساخته شدن آزمونهای بهتری جهت تفسیر و درک موضوع میشوند، زیرا هم پوشی قابل ملاحظه ای بین مقیاس های جدید و قدیمی وجود دارد. در مقابل هوش هیجانی به عنوان یکی از هوش های جدید شناخته می شود که در بر گیرنده ی هوش عملی و مفاهیم تجدید نظر شده ی هوش اجتماعی میباشد. اما علت اینکه رویکرد ترکیبی از کارایی بیشتری برخوردار است، این است که در چنین رویکردی می توان توانایی هوش هیجانی را به طور غیر مستقیم اندازه گیری کرد. بر این اساس می توان گفت که افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند، بایستی در اکثر اوقات شادتر و خوش بین تر از دیگران باشند (مایر، ۲۰۰۱).
۲-۱-۹- اهمیت هوش هیجانی