آزمونهای معلم ساخته دروس ریاضی، فیزیک، شیمی و عربی سال اول دوره متوسطه شهرستان قم
در سال تحصیلی ۸۴-۱۳۸۳. گزارش طرح پژوهشی مصوب شورای تحقیقات سازمان آموزش و پرورش
استان قم .
فلسفی نژاد، محمد رضا.(۱۳۹۱). جزوه کلاس نظریه سوال پاسخ ( irt) . دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
دانشگاه علامه طباطبایی.
کاپلان، روبرت ام؛ ساکوزو، دنیس پ. (۱۳۸۸). روان آزمایی (ترجمه ی علی دلاور، فریبرز درتاج و
نور علی فرخی). تهران: ارسباران. ( تاریخ انتشار به زبان اصلی ۲۰۰۴).
کرسول، جان دبلیو.(۱۳۹۱). طرح تحقیق در علوم انسانی و اجتماعی (ترجمهی اسماعیل سعدی پور). تهران: دوران. ( تاریخ انتشار به زبان اصلی ۲۰۰۹).
کرلینجر، فرد آن.(۱۳۸۸). مبانی پژوهش در علوم رفتاری (ترجمه ی حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی
زند). تهران: آوای نور.( تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۸۶).
کروکر، لیندا؛ آلجینا، جیمز.(۱۳۸۸). مباحث نو در روانسنجی (ترجمه ی ولی الله فرزاد و حسین زارع).
تهران: آییژ. (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۲۰۰۸).
کیامنش، علیرضا؛ حسنی، محمد.(۱۳۸۸). نقد و بررسی نظام ارزشیابی تحصیلی ایران از منظر ارزشیابی
نظام آموزشی. فصلنامه نوآوری های آموزشی، ۳۰، ۱۰۱ – ۷۵٫
مگنوسون، دیوید.(۱۳۵۱). مبانی نظری آزمون های روانی ( ترجمه ی محمد نقی براهنی). تهران: انتشارات
دانشگاه تهران. (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۶۷).
واحدی، شهرام ؛ فزون مهر، نادر. (۱۳۸۴). بررسی میزان انطباق سوالات امتحانات نهایی و داخلی سال
سوم راهنمایی بر اساس شاخص های روانسنجی در استان آذربایجان غربی. گزارش طرح پژوهشی
مصوب سازمان آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی .
همبلتون، رونالد ک؛ سوامیناتان، اچ ؛ جین راجرز، اچ. ( ۱۳۸۹). مبانی نظریه پرسش- پاسخ (ترجمه ی
محمد رضا فلسفی نژاد). تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
هومن، حیدر علی. ( ۱۳۸۴). اندازه گیری های روانی و تربیتی ( فن تهیه تست و پرسشنامه). تهران: پیک
فرهنگ.
یونسکو.(۱۳۸۴). پرونده ای باز در مورد آموزش و پرورش فراگیر (ترجمه ی ابوالفضل سعیدی). تهران:
پژوهشکده ی کودکان استثنایی.
Alzu’bi, M. A. (2014). The Extend of Adaptation Bloom’s Taxonomy of Cognitive Domain In English Questions Included in General Secondary Exams. Advances in Language and Literary Studies, 5(2): 67-72.
Azar, A. (2005). Analysis of turkish high-school physics-examination questions and university entarence exams questions according to Bloom’s taxonomy. Türk Fen Eğitimi Dergisi, 2(2): 144-150.
Baltes, P. B., Smelser , N.J. (2001). International encyclopedia of the social & behavioral sciences. Vol 11, Amsterdam/New York, NY: Elsevier.
Brennan, R. L. (2010a). Generalizability Theory. New York: Springer-Verlag.
Brennan, R. L. (2010b). Generalizability theory and classical test theory. Applied Measurement in Education, 24(1): 1-21.
Brennan, R. L.(2003). Coefficients and Indices in Generalizability Theory. Center for Advanced Studies in Measurement and Assessment CASMA Research Report, 1, Avalable at: http://www.uiowa.edu/~casma/ASA.casma.rpt.pdf
Briggs, D. C., & Wilson, M. (2007). Generalizability in item response modeling.Journal of Educational Measurement, ۴۴(۲), ۱۳۱-۱۵۵٫
Brown, J. D. (2005). Statistics corner, questions and answers about language testing statistics: Generalizability and decision studies. Shiken: JALT Testing & Evaluation SIG Newsletter, 9(1): 12-16
Cardinet,J., Johnson,S.,Pini,G.(2010).Applying generalizability theory using EduG. Published by Routledge.
Cardinet,J., Tourneur, Y., & Allal,L.(1976). The symmetry of generalizability theory: Applications to educational measurement. Journal of Educational Measurement,13,
۱۱۹-۱۳۵٫
Fan, X., Sun, S. (2013). Generalizability theory as a unifying framework of measurement reliability in adolescent research. The Journal of Early Adolescence, 34 (1): 38-65.
Guler, G., Özdemir, E., & Dikici, R. (2012). A Comparative Analysis of Elementary Mathematics Teachers’ Examination Questions And SBS Mathematics Questions According To Bloom’s Taxonomy. Journal of Education Faculty, 14(1): 41-60.
Guler, N., Gelbal, S. (2010). Studying Reliability of Open Ended Mathematics Items
According to the Classical Test Theory and Generalizability Theory. Educational
Sciences: Theory & Practice, 10 (2): 1011-1019.
Karamustafaoglu, S., Sevim, S., Karamustafaoglu, O., Cepni, S. (2003). Analysis of Turkish High- School Chemistry – Examination Questions According to Blooms Taxonomy, Chemistry Education Research and Practice, 4 (1): 25-30.
Kumazawa,T.(2009). Revision of a Criterion-Referenced Vocabulary Test Using Generalizability Theory. JALT Journal,31(1): 81-100
Mehri, M. (2013). Students’ Learning Achievement in Publicand Private Schoolsin Kabul, Afghanistan: A comparison of grade 9 students in biology subjectMarina Mehri Faculty: Art. thesis of Master of Education and Didactics, Karlstad University.
Miller, M. D. (2010). Classical Test Theory Reliability. International Encyclopaedia of Education (Third Edition),P 27 – ۳۰٫
Scholtes, V. A., Terwee, C. B., & Poolman, R. W. (2011). What makes a measurement instrument valid and reliable?. Injury, 42(3): 236-240.
Sudweeks, R. R., Reeve, S., Bradshaw, W. S. (2005). A comparison of generalizability theory
and many-facet Rasch measurement in an analysis of college sophomore writing.
Assessing Writing, 9 : 239–۲۶۱٫
Suen, H. K., Lei, P. W.(2007).Classical versus Generalizability theory of measurement. Educational measurement, 4: 1-13.
Wakeman, S. (2013). Using the Access Test as a Predictive Measure of English Learner Success on the Biology End-of-course-test in Georgia . dissertation for the degree of Doctor of Education, The University of Alabama Tuscaloosa.
Webb, N. M., & Shavelson, R. J. (2005). Generalizability theory: Overview. Encyclopedia of statistics in behavioral science, 2: 717-719.
بعد از جنگ جهانی دوم به مدت تقریباً۴۰ سال ژئوپلتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگهای نیمه اول قرن بیستم منسوخ گردید، هر چند ژئوپلیتیک در این دوره از دستور کار دولت ها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما همچنان در دانشگاهها تدریس میشد. برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپلیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اول اینکه جغرافیدانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردند و سیاستهای آلمان نازی را متأثر از این مکتب میدیدند. خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنار کشیده، توجه خود را به دولت ها و درون مرزهای سیاسی بین المللی معطوف داشتند و واژه ژئوپلیتیک بر چسب غیر علمیبه خود گرفت و از محافل علمیو دانشگاهی طرد شد.دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی باز دارندگی هسته ای بود. توانایی پرتاب سلاحهای هسته ای بوسیله هواپیما و موشک به فاصلههای دور،باعث شد که دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمیشدند. دلیل سوم، ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده ی جهت گیری سیاست ها بود. ژئوپلیتیک جنگ سرد و ژئوپلیتیک عصر هسته ای از مشخصات دوره افول ژئوپلتیک هستند (زین العابدین، ۱۳۸۹ : 13).
۲-۱-۳- دوره احیا
بعد از پایان جنگ جهانی دوم جغرافیدانان شرمنده شدند و از آن پس تلاش نمودند جغرافیدانانی که ژئوپلیتیک را در اختیار آلمان نازی (هیتلر) گذاشته اند،کنار گذارند، و نتیجه اینکه حدود ۴۰ سال ژئوپلیتیک طرد شد. تا اینکه در دهه 1980 در جنگ ویتنام[2] و کامبوج[3] بر سر تصاحب منطقه ی مکنگ[4]، گر چه هر دو کشور از بلوک شرق بودند، ایدئولوژی نتوانست جنگ را از بین ببرد. بنابراین، در گزارش این مناقشه و روابط دو کشور، مجدداً از مفهوم ژئوپلتیک استفاده شد و سپس کسینجر[5] بصورت تفننی از واژه ی ژئوپلیتیک در مسائل جهان استفاده نمود. علاوه بر آن در جنگ ایران و عراق (1988-1980) و اشغال کویت توسط عراق (1991-1990 ) و به ویژه سقوط پرده آهنین در اروپا از سال 1989 موجب پر رنگ تر شدن این مفهوم شد و به خصوص فروپاشی شوروی (سابق) و برجسته شدن ملیت ها این مفهوم را به صورت یک مفهوم کلیدی در عرصه بین المللی قرار داد (زین العابدین،۱۳۸۹ :۲۸).
در حالیکه نامداران جغرافیای سیاسی چون ریچارد هارتشورن و استیفن جونز سخت در تلاش شکوفا ساختن جغرافیای سیاسی در جهان دوران میانه ی قرن بیستم شدند و سیاستمدارانی چون هنری کیسینجر واژه ژئوپلیتیک را دوباره به زبان روزمره سیاسی نیمه دوم قرن بیستم باز گرداند، جهانی اندیشانی چون ژان گاتمن و سوئل کوهن پیروزمندانه جهانی اندیشی جغرافیایی(ژئوپلتیک) را به بستر اصلی مباحث دانشگاهی باز گرداندند.در این زمینه ژان گاتمن[6] با طرح تئوری «آیکنوگرافی[7]– سیروکولاسیون[8]» «حرکت» را در مباحث ژئوپلیتیک در معرض توجه ویژه قرار داد و عوامل روحانی یا عامل «معنوی» را در جهانی اندیشی «اصل» یا «مرکز» دانست و «ماده» یا «فیزیک» را تأثیر گیرنده قلمداد کرد (مجتهد زاده،۱۳۸۶:۹۶).
سائول بی کوهن میگوید: موضوعات ژئوپلیتیکی مهمتر از آن بودند که جغرافیدانان آنها را کنار بگذارند و اکنون خیلی از جغرافیدانان با یک تأخیر به او ملحق شده اند و از باز گشت و تجدید حیات ژئوپلتیک به اندازه او استقبال کرده اند.
2-2-رویکردهای جدید ژئوپلیتیک
همه نظریههای ژئوپلیتیکی جنبه ژئواستراتژیکی داشته و برای کسب قدرت بر فضای جغرافیایی تأکید داشتند. اما پس از پایان جنگ سرد و با مطرح شدن نظام نوین جهانی بسیاری از دیدگاه های ژئوپلیتیکی جنبه ی کمیپیدا کرد و حتی بعضی از این دیدگاه ها در عالم سایبر اسپیس مطرح شدند. در نظام نوین جهانی عده ای در تحلیل ژئوپلیتیکی خود، رویکرد انرژی را مد نظر قرار دادند،عده ای به مسائل زیست محیطی معتقد بودند، بعضی فرهنگ را عامل اصلی ژئوپلیتیک دانستند و بالاخره، عده ای مسائل ژئواکونومیرا در تحلیل ژئوپلیتیکی خود مورد توجه قرار دادند. میتوان گفت که معیارهای قدرت که نظامیگری بود، به طور کلی جای خود را با معیارهای مذکور تغییر داد. یعنی، قبل از پایان جنگ سرد، معیار اصلی قدرت نظامیگری بوده و تمام عوامل اقتصادی، اجتماعی به صورت ابزار مورد توجه بوده است.به علاوه مشخصه ی اصلی ژئوپلیتیک دوره جنگ سرد جهان دو قطبی، جهان سوم و کشورهای عدم تعهد بودند، اما در نظریه ی جدید ژئوپلیتیکی، جهان چهارم مطرح است (زین العابدین، ۱۷۱:۱۳۸۹).
۲-2-۱-رویکرد نظم نوین جهانی
اولین بارجورج بوش پدر[9] رئیس جمهور اسبق آمریکا در جریان جنگ خلیج فارس در1990م نظام نوین جهانی[10] را مطرح نمود. و در سال 1991 پس از مذاکرات خود در هلسینکی[11] با گورباچف[12] و مارگارت تاچر[13]، رهبران اروپا، سازمان ملل متحد،کشورهای عربی به ویژه خلیج فارس و سایر هم پیمانان خود، نظریه نظام نوین جهانی خود را اعلام نمود (حافظ نیا،۵۳:۱۳۸۵).
این نظام دیدگاههای جدید آمریکا را بیان میکند. با فروپاشی نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از بین رفتن رقابت قدرت ها، جهان از این پس صاحب نظام نوینی شود که بر قدرت همه جانبه آمریکا استوار است. قدرت و سلطه آمریکا بر جهان بدون تسلط بر خلیج فارس ممکن نبود. نظام نوین جهانی طرحی جدید برای سلطه بر مناطق مهم جهان توسط آمریکا بود. این نظام به رغم عنوان گول زننده آن، شکل جدیدی از استعمار نو است که جهان را به سوی مخاصمه و تلاطم سوق میدهد. جورج بوش پدر نظم نوین جهانی را این چنین تعریف میکند: «نظم نوین جهانی میگوید که بسیاری از کشورها با سوابق متجانس و همراه با اختلافات، میتوانند دور هم جمع شوند تا از اصل مشترکی پشتیبانی کنند و آن اصل این است که شما با زور کشور دیگری را اشغال نکنید…» اما آمریکائیها از زمان پی ریزی چنین نظریاتی، کمترین توجهی به آنچه خود معتقدند نداشته اند و تعبیر «نوام چامسکی» نظم نوین جهانی تعبیر تازه ای از توسل به زور و انقیاد مضاعف ملت ها است.تمام ابعاد نظم نوین جهانی بر پایه منافع و توسعه طلبی آمریکا استوار است در عصر نظم نوین جهانی، ثبات و امنیت تقریباً به طور کامل برای هیچ کشوری- حتی آمریکا- وجود ندارد.
2-2-2-رویکرد ژئواکونومی
پایه و اساس ژئواکونومیاستدلالی است که از طرف ادوارد لوتویک[14] ارائه شده است. او خبر از آمدن نظم جدیدبین المللی در دهه نود میداد که در آن ابزار اقتصادی جایگزین اهداف نظامیمیشوند. به عنوان وسیله اصلی که دولت ها برای تثبیت قدرت و شخصیت وجودی شان در صحنه بین المللی به آن تأکید میکنند و این ماهیت ژئواکونومیاست (عزتی،۱۰۷:۱۳۸۸)
ژئواکونومیعبارت ازتحلیل استراتژی های اقتصادی بدون درنظر گرفتن سودتجاری،که ازسوی دولتها اعمال می شود،به منظورحفظ اقتصادملی یا بخشهای حیاتی آن وبه دست آوردن کلیدهای کنترل آن ازطریق ساختارسیاسی وخط مشیهای مربوط به آن پرداخت. (عزتی،1387: 110)
ژئواکونومیرابطه بین قدرت و فضا را مدّ نظر دارد و هدف اصلی آن کنترل سرزمین و دستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای اقتصادی فناوری و بازرگانی است بدین ترتیب به نظر میرسد مفاهیم ژئواکونومیدر رویارویی با مسائل قرن 21 از کارآیی مناسبی در مقیاس جهانی برخوردار خواهد بود (واعظی،1388 :32)
ژئواکونومیرابطه بین قدرت وفضا را بررسی میکند. فضای بالقوه ودرحال سیلان همواره حدود ومرزهایش درحال تغییروتحول است،ازاین رو آزادازمرزهای سرزمین وویژگیهای فیزیکی ژئوپلیتیک است.درنتیجه تفکر ژئواکونومیشامل ابزارآلات لازم وضروری است که دولت میتواندازطریق آنها به کلیه اهدافش برسد.(عزتی،1387: 110)
ژئواکونومیو ژئوپلیتیک دارای تفاوتهای اساسی با هم میباشند،اول اینکه ژئواکونومیمحصول دولت ها وشرکتهای بزرگ تجاری با استراتژیهای جهانی است درحالی که این خصیصه در ژئوپلیتیک نیست. نه دولت ونه شرکتهای تجاری هیچ نقشی درژئوپلیتیک ندارندبلکه یکپارچگی اتحادیه ها،منافع گروهی وغیره برپایه نمونه های تاریخی با عملکردی نامرئی دراستراتژیهای ژئوپلیتیکی پایه واساسی برای همه صحنههای ژئوپلیتیکی هستند.
دوم اینکه هدف اصلی ژئواکونومیکنترل سرزمین ودستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای تکنولوژی وبازرگانی است. ازلحاظ کاربردی بایدگفت که مفهوم وعلم ژئوپلیتیک میتواند درنشان دادن راه وروشهایی برای پایان دادن به نزاعها ودرگیری ها ودرمجموع اختلافات نقش اساسی داشته باشددرحالی که ژئواکونومیازچنین ویژگی برخوردارنیست(عزتی،1387: 112)
2-2-3- رویکرد ژئوکالچر
ژئوکالچر یا ژئوپلیتیک فرهنگی فرایند پیچیده ای از تعاملات قدرت،فرهنگ، و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیدههای نظام اجتماعی همواره در حال شکل گیری، تکامل،آمیزش، جابجایی در جریان زمان و در بستر محیط جغرا فیایی کره زمین اند.به عبارت دیگر ژئوکالچر ترکیبی از فرایند های مکانی – فضایی قدرت فرهنگی میان بازیگران متنوع و بی شماری است که در لایههای مختلف اجتماعی و درعرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقش آفرینی پرداخته و در تعامل دائمیبا یکدیگر بسر میبرندو بر اثر همین تعامل مداوم است که در هر زمان چشم انداز فرهنگی ویژه خلق میشود.از این رو ساختار ژئو کالچر جهانی بیانگر موزاییکی از نواحی فرهنگی کوچک و بزرگی است که محصول تعاملهای مکانی – قضایی قدرت فرهنگی اند که در طول و موازات یکدیگر حرکت میکنند (دیلمیمعزی،2:1387).
ژئوکالچر پدیده ای است که بر شالوده نظام اطلاع رسانی نوین و یا صنایعی استوار است که به تولید محصولات فرهنگی مبادرت میورزد وظیفه این صنایع تولید انبوه محصولات فرهنگی است. نظام سلطه فرهنگی در جهان کنونی در کنار نظام سلطه اقتصادی یا سیاسی از عناصر اصلی نظام ژئوپلیتیک جهانی میباشند. امروزه منطق حاکم بر فرایندهای ژئوکالچر جهانی بر اشکال پیچیده و تکامل یافته تر شیوههای رقابتی مبتنی است. این فرایند در عین نافذ بودن، مدام در تکامل میباشد
پدیدههای فرهنگی به دلیل خصیصههای مکانی شان همواره میل به ثبات و پایداری در مقابل نوآوری ها دارند که میتوان به تلاش جوامع سنتی و حفظ میراث فرهنگی و آداب و سنن و نمادهای تاریخی و … اشاره کرد. از طرفی الگوهای تمدنی به واسطه ماهیت فضائیشان در جهت سرعت بخشیدن به تغییرات فرهنگی و زدودن مرزهای قراردادی هستند(حیدری،۱۳۸1 :۱۶۸).
۲-2-4- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
مسایل ژئوپلیتیک زیست محیطی از اواخر قرن بیستم به موضوع اصلی فعالیتها و نگرانیها بین گروههای انسانی و بازیگران ملی و فراملی در سطوح منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. محیط زیست بشری در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی دستخوش مخاطرات گردیده است. این مخاطرات در سه بعد: کاهش و کمبود منابع، تخریب منابع و آلودگی محیط زیست تجلی یافته است. از دید ژئوپلیتیک، کمبود منابع زیست محیطی یا محروم کردن انسانها از زیستن در مکان مورد علاقه آنها رقابت و کنش متقابل بین گروههای انسانی و بازیگران سیاسی در سطوح مختلف را در پی دارد.(www.civilica.com).
طی چند دهه گذشته، افزایش جمعیت، گسترش دامنه مداخلات بشر در طبیعت برای تأمین نیازهای فزاینده از منابع کمیاب طبیعی، گسترش رویکرد سودانگاری در غالب طرحهای توسعه ای، بی پروایی نسبت به جستار پایداری محیط زیست در ساخت سازه ها و زیر ساخت ها و مانند آن،پیامدهای ناگواری همانند گرمایش کروی، ویرانی لایه ازن، پدیده ال نینو، طوفانهای سهمگین، بالا آمدن سطح آب دریاها، گسترش گازهای گلخانه ای، خشکسالی، سیل، فرو نشست زمین، کاهش آب شیرین، بیابان زایی، کاهش خاک مرغوب، آلودگی هوا، بارانهای اسیدی، جنگل زدایی و نابودیت تنوع زیستی، نشانههایی از جهانی شدن پیامدهای فروسایی محیط زیست در سطح فروملی و فراملی و جهانی بودن بوده اند. تداوم وضعیت موجود،آینده زیست و تمدن فراروی بشر را مبهم و نامطمئن کرده است.نگرانی از این وضعیت به همراه شرایط نا مطلوب کنونی، در طرح رویکردهایی همانند امنیت زیست محیطی، ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک زیست محیطی، توسعه پایدار بسیار اثر گذاشت. با توجه به این که مفهوم «جهان» از مقیاسهای مطالعاتی دانش یاد شده است، مرزهای محلی و ملی را در نوردیده اند، محیط زیست سویه ای ژئوپلیتیک یافته است (کاویانی،۱۳۹۰: ۸۵).
2-2-5-رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی
در مورد ماهیت و چیستی ژئوپلیتیک انتقادی نظریههای مختلفی ارائه شده است. عده ای از نظریه پردازان، ژئوپلیتیک انتقادی را در مقایسه با ژئوپلیتیک سنتی، که به دلیل سوء استفاده از شواهد جغرافیایی به نفع مقاصد امپریالیستی لکه دار گردیده، از لحاظ علمیمستقل و بی طرفانه میدانند که میتواند با دیدگاهی متعالی به امور جهانی نگریسته و تحقیق عینی بپردازد(مویر،220:1379). عده ای را باور بر این است که ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاستهای پنهان دانش ژئوپلیتیک است (میرحیدر،42:1386)
از اوایل1970، شاهد ظهوررویکردی نوین به نام «ژئوپلیتیک انتقادی[15]»هستیم.دانشمندان ژئوپلیتیک چون اتوتایل[16] ومیشل فوکو را میتوان ازپیشگامان این حرکت نوین دانست. این دانشمندان به طور همزمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کردند و هم خود از اندیشمندان این عرصه بودند. این افراد، سیاست اندیشمندانه خود را بر «ضد ژئوپلیتیک» تعریف کرده و با وجود این، در چارچوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار میکردند (مویر،۳۷۸:۱۳۷۹).
محققین ژئوپلیتیک انتقادی تمایل دارند بجای تمرکز بر شناسایی عوامل جغرافیایی مؤثر بر شکل گیری قدرت دولتها و سیاست خارجی ایشان، از یک سو دریابند که سیاستمداران چگونه «تصاویر ذهنی» خود را از جهان ترسیم نموده اند و این بینش ها چگونه بر تفاسیر آن ها از مکانهای مختلف تأثیر میگذارند؟ ژئوپلیتیک انتقادی به عنوان نظریه ای نسبتاً جدید که توانسته است خود را بر اساس مؤلفههای حاکم میان بازیگران روابط بین الملل، نظام مند سازد، چارچوبی مناسب برای فهم ژئوپلیتیکی جدید، به دور از عناصر سختی هم چون مرز و مکان ایجاد کرده است. بر اساس فهم برخی از موضوعات، بدون توجه به بعضی مسائلی که طبق نظریات سنتی غیرمرتبط مینمودند، امری ناقص خواهد بود. از منظر ژئوپلیتیک انتقادی، استراتژی قدرت همیشه نیازمندبه کارگیری فضا وهمین سبب گفتمان میباشد. (www.javanemrooz.com)
رویکرد انتقادی، کوشش منتقدانه برای کشف ساختارهای جامعه معاصر است که ضمن نقد زیربنایی رویکردهای رایج در شناخت جامعه به تبیین کاستی ها ی روش شناسی آنها میپردازند و شیوههای اثبات گرایی (پوزیتیوسیتی) را در مطالعه جامعه نقد میکند و بر این انگاره استوار است که صرف تجربه و روشهای تجربی کافی نیست و نباید مطالعه جامعه را همسان با مطالعه طبیعت انگاشت. هدف نظریه پردازان مکتب انتقادی، ایجاد دگرگونیهای فرهنگی و روشنگرانه برای کاهش نابرابریهای جهانی، برقراری عدالت بین المللی، احترام به تفاوت ها و گرایش به ارزشهای فرهنگی جدیدی است که بر فرایند تعامل موجود در صحنههای اجتماعی و تمدنی حاکم شود و تعامل و عمل را در چارچوب ارزشهای موجود رهبری کند (مشیر زاده،۱۳۸۴ :۲۲۱).
هر چند ژئوپلیتیک به مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت سیاست و کنشهای ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر میپردازد (حافظ نیا،۳۶:۱۳۸۵). اما امروزه گفتمان آن تابعی از چالشهای برخاسته از «جهانی شدنهای اقتصادی»، «انقلاب اطلاع رسانی» و«خطرات امنیتی جامعه جهانی» است (مجتهد زاده،۱۲۸:۱۳۸۱)و بالاخره ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاستهای پنهان دانش ژئوپلیتیک است.مباحث ژئوپلیتیک مقاومت و آنتی ژئوپلیتیک از جمله مباحث مهم در پژوهش ها و نوشتههای مربوط به ژئو پلیتیک انتقادی میباشد.این رویکرد توجهش را صرفاً به رویه سلطه ژئوپلیتیک معطوف نداشته بلکه به رویه دیگر ژئوپلیتیک که مقاومت میباشد بیشتر توجه میکند. و عاشورا به عنوان عالیترین و متعالی ترین صحنه ژئوپلیتیک مقاومت از چنان ماندگاری و جاودانگی برخوردار بوده و هست که امروزه و در قرن بیست و یکم وهزاره سوم نیز توان تحریک و به غلیان در آوردن جنبشهای مقاومت را دارد. بسیاری از نهضت ها و مقاومت ها در دنیای اسلام و حتی غیر اسلام الگوی مقاومت خود را از عاشورا الهام گرفته اند. (باباخانی،38:1392)
2-3-اندیشه ملی گرایی
ملی گرایی مفهومیکاملا سیاسی دارد. این مفهوم به عنوان یک اندیشه و فلسفه سیاسی تلقی می شود. اندیشهای که در هر ملتی ریشه در هویت ملی و میهن دوستی آن ملت دارد. در حالی که مفهوم میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند، ناسیونالیسم پدیده ای فلسفی و نوین محسوب میشود که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شده است. در این راستا هنگامیکه جنگ جهانی اول و جنگهای بزرگ قبل از آن بیشتر با انگیزه میهن دوستی شروع شده بود، جنگ جهانی دوم حاصل برخورد اندیشههای ناسیونالیستی بود.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
ناسیونالیسم به وابستگی مردم یک منطقه که براساس یک احساس مشترک به وجود آمده گفته می شود این احساس مشترک ممکن است علل تاریخی، فرهنگی، نژادی، جغرافیایی و غیره داشته باشد. ناسیونالیسم در حقیقت ملاتی است که گروههای مختلف را به هم پیوند داده و واحدی به نام ملت را به وجود میآورد. (روشن و فرهادیان،242:1385)
میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند. ناسیونالیسم یا ملی گرایی مفهومیکاملاً سیاسی است که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد. از نظر واژه شناسی ناسیونالیسم از ریشه ناسی(Nasci)آمده است این واژه لاتین متولد شدن معنی میدهد و نظریه تکاملی ایده ناسیونالیسم را تأیید میکند.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
اگر ناسیونالیسم بر مبنای برگشت به ارزشهای جاهلی و اساطیری باشد، ارتجاعی محسوب میشود و اگر بر مبنای یک احساس انسانی و فرهنگ خلاق باشد، مترقیانه خواهد بود. مفهوم ناسیونالیسم در قرن نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای از اروپا به سایر نقاط و از جمله خاورمیانه انتشار یافت. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمه دوم قرن نوزدهم در خاورمیانه، گسترش یافت.
اول: افتتاح مدارس جدید درمصر، لبنان وسوریه
دوم: اختراع چاپ که به دنبال خود آگاهی از امور سیاسی را افزایش داده و مشوق احیای فرهنگی- ادبی شد.
سوم: تجزیه امپراطوریهای قدیم که به دنبال خود، خود مختاری گروههای ملی را به دنبال داشت.(درایسدل و بلیک،77:1386)
با شروع قرن بیستم ناسیونالیسم به یک قدرت عمده سیاسی در خاورمیانه تبدیل شد و تأثیرات آن زمانی به اوج خود رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهود به طور همزمان در این منطقه ظهور کردند، از عوامل اصلی که سبب بروز شکاف و اختلاف در میان شیعیان منطقه خاورمیانه شده، اندیشههای ناسیونالیستی پیروان این مذهب در کشورهای مختلف میباشد. تنوع نژادی و قومیشیعیان ساکن در منطقه خاورمیانه الهام بخش اندیشههای ناسیونالیستی در میان آنان گردیده و این امر واگرایی و فقدان وحدت مذهبی در بین آنان را به دنبال دارد. ویژگی عمومیناسیونالیسم تأکید بر برتری هویت ملی بر دعاوی مبتنی بر طبقه، دین و مذهب است و بر این اساس عوامل زبانی، فرهنگی وتاریخی مشترک به همراه تأکید بر سرزمین خاص، هویت بخش گروهی از مردم میشود.
بدین ترتیب ایدئولوژی ناسیونالیسم با تأکید بر نژاد و زبان در جهان اسلام که مرکب از انواع زبانها و نژادها ی گوناگون است، یکی از عوامل اصلی واگرایی تلقی میگردد. تجارب تاریخی گویای این واقعیت است که حتی پان عربیسم از ادعای نهضت وحدت سراسری اعراب نتوانست در جوامع و کشورهای عربی ایجاد وحدت نماید و طی جنگهای اعراب اسرائیل و با شکست اعراب اعتبار خود را از دست داد. به طوری که در جریان جنگ 1991 آمریکا و متحدین با عراق برخی کشورهای عرب برای آزادی کویت به یک کشور دیگر عرب(عراق)، حمله ور شدند(صفوی،202:1387).
2-4-میهن خواهی
میهن خواهی یا وطن دوستی فلسفه سیاسی ویژه ای نیست، بلکه غریزه ای است که از حس اولیه ی تعلق داشتن به مکان و هویت ویژه ای آن و حس دفاع از منافع اولیه ی فردی در آن مکان ویژه ناشی میشود. گونه ی اولیه ی خودنمایی این غریزه کم و بیش در همه ی حیوانات قابل مشاهده است. بیشتر حیوانات محدودههای مشخصی را برای جولان دادن و منافع اختصاصی، فردی یا گروهی خود در نظر گرفته و به آن دلبستگی و تعلق مییابند و دخالت و تجاوز دیگران را در آن با سرسختی دفع میکنند. (مجتهدزاده،70:1381). مفهوم میهن از انگیزههای سیاسی دور است و از حد غریزه ی طبیعی خارج نمیشود. میهن خواهی یا میهن دوستی تا آن اندازه طبیعی و غریزی است که با تعلقات معنوی انسان درآمیخته و جنبه ی الهی به خود میگیرد و به گونه ی مفهوم مقدس خودنمایی میکند.
2-5- مفهوم ملت
جمع افرادی که از پیوندهای مادی و معنوی ویژه و مشخصی برخوردار باشند و با مکان جغرافیایی ویژه ای، «سرزمین سیاسی یکپارچه و جداگانه» همخوانی داشته باشند و حاکمیت حکومتی مستقل را واقعیت بخشند، ملت آن سرزمین یا کشور شناخته میشوند. بدین ترتیب ملت و ملیت پدیدههای سیاسی هستند که در رابطه مستقیم با سرزمین واقعیت پیدا میکنند و این اصطلاحات در حالی که مباحث سیاسی هستند، جنبه ای کاملاً جغرافیایی به خود میگیرند. (مجتهدزاده،65:1381).
در زبانهای اروپایی واژه ملت از کلمه(natio) مشتق شده و بر مردمانی دلالت دارد که از راه ولادت با یکدیگر نسبت دارند و از یک قوم و قبیله هستند. ملت به مجموعه ای از افراد ساکن در فضای جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق میشود که بر اساس عوامل و خصیصههایی نظیر تبار، تاریخ، فرهنگ، دین، مذهب، سرزمین، قومیت، زبان و …نسبت به یکدیگر احساس همبستگی میکنند و خود را متعلق به یک ما میدانند.(حافظ نیا و همکاران،108:1389)
عدهای جان دیویی فیلسوف پراگماتیست آمریکایی را بزرگ ترین و پرکارترین اندیشمند این حوزه دانسته اند. باید بگوییم دیویی نتیجه منطقی جریانی است که با داروین، امرسن، پیرس و جیمز آغاز شده است.جان دیویی رهبری پراگماتیسم های آمریکایی را به عهده داشت که این دیدگاه دوآلیسم پدیدارشناسی و متافیزیک فلسفه مدرن را رد می کرد و باعث رشد هماهنگ شدن و سازمان دهی بشر با محیطش می شد.دیویی معتقد به فرضیه تکامل معروف انگلیسی و تئوری انتخاب طبیعی بود که بر تفکرات او تأثیر گذاشت و او به تعامل بین سازمان بشری و محیطش در زمانی که سئوال های قابل ملاحظه ای در روان شناسی و تئوری دانش وجود داشت اهمیت می داد.
برج سیلوستر موریس فیلسوف آلمانی تربیت شده هلگی ها به دیویی مدل پویایی خصوصیات طبیعت ایده آلیسم آلمانی را نشان داد. ج استنلی هال روانشناس تجربی معروف آمریکایی در همان زمان دیویی را با قدردانی از قدرت روش شناسی علمی که در دانش بشر بکار برده شده است اشناکرد. تلاقی این دو دیدگاه تفکرات دیویی را خیلی زود به جلو راند و بنیاد مفاد عمومی تفکرات او را در فعالیت فلسفی بنا نهاد. بعد از اخذ دکترا در سال ۱۸۸۴، دیویی برای تدریس در دانشگاه میشیگان پذیرفته شد او این پست را برای ۱۰ سال داشت. بجز یک سال که در دانشگاه مینوستا مشغول بود. در طی زمانی که در میشیگان بود دو کتاب اولش: روانشناسی (۱۸۸۷) و مقالات جدید در مورد فهم بشر (۱۸۸۸) را نوشت. هر دو کارها سر سپردگی و تعهد سریع دیویی به ایدهآلیسم هگلی را نشان داد. در طی (روانشناسی) به کاوش در مورد ترکیب و اختلاط بین ایده آلیسم و دانش تجربی می پردازد. در میشیگان او با همکار فلسفی مهم خود برخورد می کند، جیمز هایدن تافتز، که بعدها نویسنده اصول اخلاقی شد. در سال ۱۸۹۴ به دنبال تافتز، دیویی به دانشگاه شیکاگو رفت در طی آن سالها در شیکاگو تفکرات ایده آلیسم دیویی پایه گذار تئوری علمی شد و گسترش پیدا کرد و به عنوان پراگماتیسم شناخته شد. این تغییر در دیدگاه در نهایت باعث یکی شدن در جهت یک سری ۴تایی از مقالات با عنوان «تفکر و ماهیت- موضوع» شد که توسط همکاران دیویی و شاگردانش در شیکاگو تحت عنوان مطالعاتی در تئوری منطقی (۱۹۰۳) به چاپ رسید.(Westbrook, 1993)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
طی دهه اولی که دیویی در کلمبیا بود، بیشترین مقالات خود را در مورد تئوری دانش و متافیزیک نوشت که خیلی از آنها در دو کتاب مهم (تأثیر داروین بر فلسفه و مقالات دیگر در تفکر معاصر) ۱۹۱۰، (مقالات در منطق تجربی) ۱۹۱۶ منتشر شد. توجه او در تئوری آموزش در این سال ها ادامه پیدا کرد بخصوص با کار او در کالج معلم ها در کلمبیا و انتشار دو کتاب (ما چگونه فکر می کنیم) ۱۹۱۰، (دموکراسی و آموزش) ۱۹۱۶٫
او در طی سال هایی که در کلمبیا بود نه تنها به عنوان یک فیلسوف بلکه به عنوان یک مفسر موضوعات معاصر مطرح و شناخته شده بود و یکی از آخرین اقدامات او در این زمینه عضویت در دو مجله (جمهوری نو) و (ملت) بود که او را وارد درگیری های سیاسی نیز می کند. یکی از پیامدهای این فعالیت ها سخنرانی های اوست که نتیجه آنها بیانیه هایی شامل (نوسازی در فلسفه، ۱۹۲۰)، (طبیعت بشر و انسانی، ۱۹۲۲)، (تجربه و ماهیت، ۱۹۲۵)، (اجتماع و مشکلاتش، ۱۹۲۷)، (جستجو برای یقین، ۱۹۲۹) است.
دیویی در سال ۱۹۳۰ از تدریس به طور فعال و باقی فعالیت های اجتماعی بازنشسته شد. تلاش های او در سال ۱۹۳۰ به انتشار کتاب (تئوری تحقیق، ۱۹۳۴) ختم شد. باقی آثار دیویی در سال های بازنشستگی اش به شرح زیر است: (هنر همچون تجربه، ۱۹۳۴)، (اعتقاد عمومی، ۱۹۳۴)، (آزادی و فرهنگ، ۱۹۳۹)، (تئوری ارزش گذاری، ۱۹۳۹)، او بعد از بازنشستگی شدیداً به کارش ادامه داد تا زمان مرگش در دوم June 1952 در سن ۹۲ سالگی.
توجه مرکزی دیویی در طی سال های فعالیتش بر چیزی که به طور سنتی به آن «شناخت شناسی» می گوید و یا «تئوری دانش» بود. وضعیت نقد او در گذشته به این موضوع اشاره دارد که او واژه «شناخت شناسی» را رد می کند و «تئوری تحقیق» یا «منطق تجربی» را بیشتر با تفکراتش هماهنگ می بیند.
تئوری انتخاب طبیعی داروین راه های مخصوصی را برای نزدیکی معتقدین به فلسفه طبیعی به سوی تئوری دانش پیشنهاد می کند. راهنمای معتقدین به فلسفه طبیعی در نظر گرفتن ارتباطات پیچیده بین ترکیبات موجودات زنده و محیط ها است. به روش مشابه دیویی به این باور رسید که معتقدین به فلسفه طبیعی به تئوری دانش نزدیک می شوند به این روش که پیشرفت دانش را به عنوان پاسخ هماهنگ کننده بشر به موقعیت محیط اطرافش برای رسیدن به ساختار فعال مجدد این موفقیت در نظر بگیرند. تئوری دیویی این باور را به عنوان محصول ارتباط بین موجود زنده و محیط فهماند و دانش را به عنوان تمرین سودمندی در راهنمایی و کنترل این تعامل. بنابراین دیویی اصطلاح «سودمندگرایی» را به عنوان لقب وصفی برای رویکرد خودش نامگذاری کرد.
اولین بیانیه دیویی در مورد این فهم معتقدین به فلسفه طبیعی، باعث مقاله ابتدایی او «وحدت رفتار» شد. در این مقاله دیویی استدلال می کند که وحدت رفتار در زمان او از یک تحریک تأثیرپذیر از موجود زنده آغاز می شود که باعث عمل آگاهانه دانایی و فهم و پاسخ می شود. دیویی دیدگاه پیشنهادی خودش را استدلال می کند که موجود زنده با محیط و جهان در ارتباط است و با فعالیت غریزی خودش پاسخ های مکانیکی و احساسی اش را هماهنگ و کامل می کند.
دیویی فهم موشکافانه و ریزبینانه تئوری قرار دادی اجتماعی را رد می کند که اجتماع مشارکتی از وجوه مختلف زندگی بشر است که قبل از این به طور منطقی بنا نهاده شده و پر از مصلحت های منطقی و عاقلانه فردی و شخصی است. ادعا دیویی در تجربه و طبیعت این است که مجموعه معانی که ذهن را شکل می دهد منشأهای اجتماعی دارند و با درگیری ابتدایی بیان می شوند، یکی از آنها این است که بشر به شخصه آغاز اجتماع است از ابتدا و این رضایت و موفقیت شخصی تنها در عادت های اجتماعی فهمیده می شود. مشکلات اخلاقی و اجتماعی برای دیویی به محوریت راهنمایی عمل بشر بسوی موفقیت که رضایت شخصی را در ساختار اجتماع برای انسان حاصل کند است. در اصول اخلاق (۱۹۳۲) او در مورد پایان های ساده به صورت تربیت علاقه ها در خوبی ها و توصیه کردن آنها در بازتاب روشن صحبت می کند. در باقی کارها مانند طبیعت بشر و سلوک انسانی و هنر همچون تجربه او صحبت می کند درباره:
-
- متناسب کردن تجربه (راه حلی برای پیچیدگی عادت و علاقه بین شخص و اجتماعش.)
-
- رهایی از یکنواختی و کسل کنندگی با رفتارهای خوب و هیجان انگیز در کارهای مختلف و ابتکاری.
-
- توسعه معنا (بها دادن به قدردانی شخصی از شرایط ومحیط شخص بین فرهنگ بشر و جهان).
توجه اعظم دیویی در مورد اصول اخلاقی گرایش به جستجو راه حل برای مشکلات اخلاقی و اجتماعی در مدیریت های تعصبی و نقد ساده است که در دیدگاه او ناتوان به تغییر نیازهای رویدادهای بشر است.
در کتاب های دوباره سازی فلسفه و جستجو برای قطعیت، دیویی انگیزه های سنتی رویکردهای تعصبی در فلسفه، در آرزوهای سرگردان و بیچاره، برای امنیت در جهان بدون قطعیت و سرگردان رابررسی می کند به علت محافظه کاری این رویکردهااست که بر مانع شدن از انطباق هوشمند تمرین بشر با تغییرات ناگزیر در محیط اجتماعی و فیزیکی تاثیر میگذارند. ایده آلها و ارزشها میبایست ارزش گذاری بشوند با احترام به آگاهی های اجتماعی چه به عنوان منع کننده یا به عنوان ارزش گذارنده برای پروسه های اجتماعی و دیویی بحث می کند که فلسفه به علت پهنا و گستردگی و وابستگی هایش و رویکرد منتقدانه می تواند نقش قاطع را در این ارزش گذاری ایفا کند. باور دیویی برای موقعیت اجتماعی انطباق انعطاف پذیربرای پیشرفت بشر در فرم دموکراتیک زندگی است نه فقط به وسیله حکومت دموکراسی بلکه با جایگزینی عادت های دموکراتیک بجای تعصب. پیشرفت این عادت های دموکراتیک را در کتاب های (مدرسه و جامعه) و (دموکراسی و آموزش) مورد بحث قرار می دهد که باید از سال های ابتدایی آموزش به بچه ها یاد داده شود.
۳-۲) جان دیویی و پـراگمـاتیسـم
پراگماتیسم فلسفه ای است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تأثیر زیادی بر جای نهاد. این فلسفه در اواخر قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر ویلیامز جیمز و جان دیویی به ظهور رسید. به نظر این متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه ایده آلیسم و کاوش های عقلی محض که هیچ فایده ای برای انسان ندارد. در حالی که این فلسفه، روشی است در حل مسائل عقلی که می تواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.
واژه پراگماتیسم از لفظ یونانی (Pragma) مشتق شده است و به معنی عمل است. این واژه اولین بار توسط چارلزر ساندرز پیرس منطقی دان آمریکایی به کار برده شد. مقصود او از بکار بردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد. اکنون پراگماتیسم به نظریه ای تبدیل شده است که می گوید: حقیقت چیزی است که از نظر انسان خوب باشد به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می آید داوری کنیم. به نظر پراگماتیست ها، اگر عقیده ای به نتیجه خوب و کارآمد برای انسان بیانجامد، باید آنرا حقیقی قلمداد کرد. حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد. پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست، بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد و دیگری چنین نباشد و صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده می شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط عقیده است، بخودی خود نه صحیح است و نه غلط، بلکه فقط در جریان آزمایش و کاربرد عملی آن است که بر حسب نتایجی که از آن نظر گرفته می شود، صادق یا کاذب می شود.
در نظر مکتب پراگماتیسم، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا می شوند، به این ترتیب عقیده ای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلاً حقیقی است؛ لیکن بعداً ممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه ای باطل و خطا تبدیل می گردد.بنابراین حقیقت چیزی ساکن و تغییرناپذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول می یابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق نباشد زیرا در آینده افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید، حقیقی شده و متداول می گردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابراین، حق امری است نسبی یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است. ما هیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی است که ما را قادر خواهد ساخت تا به نحو رضایت بخش، مشکلات و مسائل جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم.
برتراند راسل، دو تن از نوآوران پراگماتیسم – ویلیام جیمز و جان دیویی- را رهبران فلسفه آمریکا می داند. برای پراگماتیست ها تئوری در خود مشکل گشا نیست بلکه تئوری راهنمای عمل یا ابزار است نه پاسخ به معماها. تئوری درستی و نادرستی خود را در عمل «مشاهده و تجربه» روشن میکند. یا به عبارت دیگر این ایده زمانی درست است که برای زندگی من و شما سودآور باشد.
پراگماتیسم با جهانی روبرو شد که در برابر آن تقابل های بسیار ظاهر شده بود. علم در برابر مذهب، مثبت گرایی در برابر احساسات گرایی، ادراک شهودی در برابر تجربه حسی آرمان های دنیوی و مردم سالاری روشنگری در برابر واپسگرایی اشرافی و مذهبی قرار گرفته بود. پراگماتیسم صورت فلسفه ای میانجی به خود گرفته بود که می کوشید علم و مذهب، نظریه و عمل، اندیشه نظریه و تحلیل، طبایع خیال پرداز و واقع گرا و مدرسه و زندگی را وحدت بخشد. یک تلاش عمده پراگماتیسم این بوده است که علم نوین را با فلسفه همانند سازد و نگرش های فلسفی سنتی را در پرتو پیشرفت های علمی نوین به نقد کشد. پراگماتیسم خواست های مشروع وجوه دیگر تجربه انسانی- اخلاق و عمل اجتماعی، هنر، شعر، تاریخ، و فلسفه نظری را کاملاً جدی می گیرد.
جان دیویی پراگماتیسم را در تمام حوزه های زندگی به ویژه در حوزه تعلیم و تربیت اعمال کرد، دیویی بر آن بود که هر تصوری در صورتی حقیقت دارد که شرایط مسأله ای راکه برای حل آن ساخته و پرداخته شده است برآورد کند. دیویی در خارج از ایالات متحده به وسیله نظریه ابزارگرایی[۶] که روایت او از پراگماتیسم است بیشتر مشهور است. در این نظریه تفکر اجتماعی به کلی شکلی از تحقیق اجتماعی است که تجربه و آزمون را در خود دارد و تجربه و آزمون خود مستلزم تعدیل است. ویلیام جیمز و جان دیویی هر دو بر آن بودند که ذهن در روند تکاملی به عنوان ابزاری برای قادر ساختن مخلوقاتی که ذهن های خود را برای انطباق با محیط زیست خودو تعدیل آن رشد و توسعه می بخشد شکوفا می شود و رشد می کند. (شفلر،۱۳۸۱ )
در سنت عمل گرایی تاکید ویژه ای بر فهم زمینه فرهنگی و فلسفی نظریه هاست ، چون عمل گرایان نظریه پردازی را به عنوان بخشی از ارتباط وتعامل فرد با محیط می دانند . به همین دلیل کشف صدای زنانی که در گفتمان عمل گرایی آغازین ، درگیر شده بودند ، برای فهم روند پرجوش و خروش مبارزات فمنیستی ضروری است . در نگاه و قضاوت زنان آن مقطع تاریخی ( موسوم به عصر پیشرفت )، عمل گرایی شان در واقع کنشی فلسفی محسوب می شد که برای تطبیق فعالیت دانشگاهی و سیاسی جدیدشان با محیط پیرامون ( زندگی روزمره ) به عنوان یک روش اصلاح سیاست و فرهنگ به کار می رفته است . رویکرد عمل گرایی به فلسفه (که نظریه و عمل را با هم در نظر می گیرد) به این زنان اعتماد به نفس لازم را می بخشد که سرمشق های فکری شان را دربافت زندگی محک بزنند ، از تجربه هایشان بیاموزند و از منظری روشنفکرانه به جنبش اصلاح اجتماعی شان متعهد باشند .
فیلسوفان فمنیست فعلی ، همچنین نشان می دهند که همسانی های نظری و روشی بین فمنیسم و عمل گرایی ،دیدگاه های فمنیستی را توامان با کردارهای عمل گرایانه در نظر می گیرد . عمل گرایان فمنیست ،اندیشه عمل گرایی را به عنوان پایه ای برای نظریه فمنیستی به کار می برند ، به خصوص در معرفت شناسی ، اموزش و پرورش و در قصاوت نسبت به عدالت و اجتماعات دموکراتیک .
کشف زنان متقدم و معاصر در سنت عمل گرایی ،که از عمل گرایی در نظریه فمنیستی استفاده میکنند ، ارتباطات بین فمنیسم و عمل گرایی را به عنوان ( فلسفه های طرفدار عمل جهت دار) که با واقعیت زندگی روزمره در یک ارگانیسم اجتماعی پیوند دارد ، آشکار می کند . آمریکا سرزمین مادری یا همان ( خاستگاه ) فرا روییدن فلسفه عمل گرایی است که نام ( جان دیویی ) به عنوان (پدر فلسفه عمل گرایی ) را در بایگانی حافظه خود دارد . ( پدری ) که البته با کمک زنان مبارز و همفکر خود و نیز اعضای خانواده اش ( همسرش به عنوان یکی از فمنیست های عمل گرا ) به چنین جایگاهی نائل شده است . نتیجه همفکری و تعامل دو گروه از متفکران _ (فمنیست های عمل گرا و فلسفه پر اگماتیست ) همچون جین آدامز ، جان دیویی ، جسی تافت ، ویلیامزجیمز ، لوسی اسپراگو میتچل و … با گذشت یکصد سال ، سرانجام جامعه ای نسبتأ باز ،متکثر و چند صدایی ( تکثر گرایی در مفاهیم ودر عمل ) به ارمغان آورده است .
چیزی که اکنون به نام « عمل گرایی کلاسیک آمریکایی » معروف است . متعلق به گروهی از فیلسوفانی است که از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم ظهور یافته بودند . آن ها به طور گسترده ای در دوره موسوم به « عصر پیشرفت » ( ۱۹۱۵ – ۱۸۹۰ ) موثر واقع شدند و تا جنگ جهانی دوم در آمریکا همچنان فعال و تأثیر گذار بودند . عمل گرایانی چون جان دیویی و ویلیام جیمز که به تعامل نظریه و عمل گرایش داشتند و اندیشه فلسفی را با محیط سیاسی و اجتماعی پیوند می زدند .
عمل گرایی آمریکایی را می توان بخشی از یک نقد گسترده تر بر ( الگوی پذیرفته شده مدرنیته ) به شمار آورد و واکنشی به فلسفه های کلان محور که به زندگی روزمره و مشکلات کوچک هیچ توجهی نداشتند . به نظر عمل گرایان ،حقیقت یا واقعیت ، « به گونه ای آماده » در جهان واقعی وجود ندارد ،بلکه « ضمن عملکرد ما در جهان به گونه فعالانه ای ساخته و پرداخته می شود . » دوم آنکه ،آدمها معرفت و دانش شان درباره جهان را بر پایه ای استوار می کنند که سودمندی آن (خیر اجتماعی یا حتی فردی)برایشان ثابت شده باشد و بر همین پایه نیز دانش و اندوخته های فکری و اخلاقی شان را به کار می گیرند . ولی هنگامی که این دانش کارایی اش را در بهبود زندگی از دست بدهد ، مستحق بازنگری، اصلاح و تغییر است یعنی دانش، علم ، اخلاق ، فلسفه و آموزه های دینی و زیبایی شناختی ،بنا به موقعیت های تاریخی و نیازهای آدمیان قابل تغییرند . مردم غالبأ شناخت خود را از اجتماع و کالبد و واقعیت های زندگی ،بر حسب فایده ای که برای آنها قایلند ، درک و تعریف می کنند .
نظریه هایی که برای جهان یک ( روحی کلی ) قایل اند که در نهایت همه جهان و موجودات به سمت آن حقیقت در حرکت است یعنی موجودات عالم در چند و چون این حرکت بی تأثیرند از نظر فلسفه عمل گرایی ارزش چندانی ندارد زیرا ، این نظریه ها با جداسازی عمل و اندیشه ،عملأبرای انسان و جهان واقعی زندگی او خواهی نخواهی کارایی شان را از دست می دهند . در واقع از این منظر ،نظریه های کلان نگر در تحلیل مسائل و مشکلات بغرنج زندگی روزمره ناتوان میمانند .
عمل گرایی، صرفأ یک نظریه شناخت شناسی نیست، بلکه در حقیقت فلسفه زندگی است ، که بر اساس آن واقعیت نه یک چیز ثابت و سخت و استوار ،بلکه یک جریان پیوسته و در حال تغییر و تحول محسوب می شود . در نزد متفکران عمل گرا ، فلسفی کردن ،(بر خلاف برداشت مرسوم)فرایندی پویا ، سیال و چند وجهی است . هم به عنوان راهی برای تغییر واقعیت های اجتماعی و هم برای کاربرد تجربه در بازخوانی و تفسیر فلسفه ها .
فلاسفه عمل گرای اولیه اغلب انسان گرا بودند ، آن ها محیط اجتماعی را انعطاف پذیر و مستعد پیشرفت از طریق ( عمل انسان و تفکر فلسفی ) می دیدند . به همین دلیل ، بسیاری از عمل گرایان کلاسیک ، که خود را متعهد به عمل اجتماعی می دیدند ، اغلبشان تجربه هایی در زمینه آموزش و پرورش داشته اند و برای (اصلاحات اجتماعی برابری طلبانه ) فعالیت می کردند .
فلاسفه عمل گرای متقدم و نیز معاصر ، ایده ( کشف حقیقت مطلق ) را چه از طریق تحلیل منطقی و چه از طریق کشف و شهود ، را مردود می دانند و در مقابل به دانش به دست آمده از طریق انواع تجربه های زیستی ، گرایش نشان می دهند . از این رو آنان بر زمینه اجتماعی موضوعات شناختی تاکید بسیار دارند . به دلیل همین درک و دریافت از دانش و اخلاق و معرفت که بوسیله تجربه های متنوع در زندگی روزمره انسان ها شکل می گیرد ، خواهی نخواهی تکثر گرایی در عنییت و ذهنیت ، ارزش و منزلت محوری در این فلسفه پیدا می کند .
جان دیویی چهرهشاخص فلسفه عمل گرایی در جهان بیش از همه در دانشگاه از فلسفه ایده آلیستی هگل تاثیر پذیرفت ولی پس از تاثیر پذیری از اندیشه های داروین و گرایش های علمی و تجربی، از ایده آلیسم هگلی و مطلق گرای او به تدریج روی گرداند و به طبیعت گرایی رو کرد . با این همه به مجموعه ای از مولفه های بنیادی هگلی که تضادی با نظریه داروین نداشت ، مانند : تکیه بر شدن و تعامل ، تأثیر دو سویه دیالکتیکی ، غلبه بر دوگانگی جسم و ذهن وفادار ماند . در واقع دیویی هرگونه تقابل دوگانه همچون جسم / ذهن ، واقعیت / ارزش ، وسیله / هدف ، فکر / عمل ، اندام / محیط ، انسان / طبیعت ، فرد / جامعه را رد می کرد . دیویی منتقد جدی تفکیک ذاتی سوژه – ابژه در فلسفه غرب است . بر این اساس ، اندیشه او مفهوم حقیقت به مثابه نوعی _( ابژه شناخت ) تثبیت شده را نمی پذیرد .(Hickman, 1990)
هسته مرکزی و مفهوم اساسی فلسفه دیویی را باید در اصطلاح ( تجربه ) جستجو کرد .
برای دیویی تجربه دو جنبه دارد : از طرفی شامل آزمودن و از طرف دیگر شامل احساس کردن است. بدون اغراق می توان گفت که دیویی تجربه را با دید تجربی می نگرد. به عقیدهدیویی، تجربه شامل آزمایش و معرفت است . در نگاه موشکاف او درستی یا ارزش یک تجربه به رابطهموجود بین آنچه مورد آزمایش است و نتیجه حاصل بستگی دارد با این همه ،اما تجربه با جنبه های دو گانه خود هرگز به حقایق و ارزش های مطلق و قطعی منتهی نمی شود . زیرا ( پدیده ها با رابطه ای که در درون تجربه دارند تعریف می شوند نه با چیزی خارج از تجربه ) به نظر دیویی ( حقیقت مانند خود شناخت ، رابطه ای تجربه شده با اشیاء است و خارج از این رابطه هیچ معنایی ندارد . ) از دیدگاه او تاریخ معرفت شناسی غرب ، نوعی هستی ناب خیالی ، کمال یافته و دارای ارزش والا را با حصاری بلند از واقعیت های جاری و همواره ناتمام تجربه زیسته زندگی روزمره جدا کرده است . حاصل این تفکیک، ترویج نوعی سرمشق نخبه گرا و ضد دموکراتیک و در خود بسته بوده است از همین رو مفهوم دموکراسی مشارکتی ، بخش جدایی ناپذیر از فلسفه درون زاددیویی به شمار می آید .
از نظر جان دیویی فکر و اندیشهآدمی وسیله و ابزاری است در خدمت زندگی « هیچ پژوهشی نیست که مستلزم نوعی تغییر در شرایط محیطی نباشد و منظور از محیط صرفأ طبیعی نیست بلکه فرهنگی هم هست . » در واقع دیویی ذهن را یک ساختار یا چیز در نظر نمی گرفت ، بلکه آن را فراگرد فکری پویا و نوشونده می دانست که در نتیجه تعامل کنشگر با محیط شکل می گیرد . این تعریف دیویی از ذهن و تعاملی که برای کنشگر و محیط قائل بود بیش از همه بر نظریه کنش متقابل نمادین در جامعه شناسی تأثیر داشته است یعنی همزمان که نیاز به تلفیق نظریه و عمل ، (ذهن و تجربه) در حوزه فلسفه احساس می شد ، همهنگام در نظریه های جامعه شناسی هم تلفیق خرد و کلان ، ذهن و عین ، توجه به زندگی روزمره و نقد دوگانه انگاری های تعریف شده صورت می گرفت . همچنین می توان گفت ورود نظریه های انتقادی همچون نظریه های فمنیستی که سراسر به ثنویت هایی چون مرد و زن ، جسم و روح ، خصوصی و عمومی ، ذهن و عین انتقاد داشته اند تأثیر متقابلی در اندیشه های فلسفی عمل گرایی و نیز در نظریه های تلفیقی در جامعه شناسی برجای گذاشته اند .
می توان گفت نظریه هایی که از بطن زندگی واقعی بیرون می آیند ، بیش از همه بر کارایی نظریه برای جهان واقعی و رفع مسائل اجتماعی موجود اهمیت قایل اند ، تا کلی گویی هایی که یکسره انسان را در بند کلان روایت ها و ساختارهای عظیم الجثه ای می بیند که توجه بیش از حد به آنها ، می توان تا زمانی طولانی ، انسان را از هرگونه اصلاح و بهبود ناامید کند. نظریه هایی از این دست ، انتقادرا سرلوحه ای برا ی تغییر قرار می دهند زیرا عمدتاً از دل فعالیت کنشگرانی بیرون آمده اند که نظریه هایشان بیش از همه از بطن زندگی شان بر آمده و در عین حال ، معیار سنجش زندگیشان قرار می گیرد . دیویی و دیگر همفکران عمل گرای او بیش از همه خود را متعهد می دیدند نا برای تغییر جهان نه به سمت ویرانی آن بلکه به سوی بهبود و اصلاح آن بکوشند. بنابر این برای دیویی که فیلسوف زندگی روزمره و عمل گرایی محسوب می شود ( تغییر ) به سمت بهبود ؛ از جایگاه ویژه ای برخوردار است . بر همین اساس ،دیویی در وقایع اجتماعی روزگار خود ،از اصلاح مدارس آمریکا گرفته تا مسایل سیاسی و بین المللی ، شرکتی جدی و عملی داشت .
یکی از اصلاحاتی که دیویی برای آن تلاش بسیار کرد ، اصلاح نظام آموزشی بود . تأثیر متقابل تجربه های دیویی در آموزش و آزمون مجدد آن ،به تدوین فلسفه آموزش و پرورش دیویی منجر شد . دیویی در طول خدمت خود در دانشگاه شیکاگو ( مدرسه آزمایشگاه ) را با قواعدی تازه و متفاوت برای یادگیری و اکتشاف در سال ۱۸۹۶ در هاید پارک در همسایگی شیکاگو ، تاسیس و تا (۱۹۰۴) این مدرسه را مدیریت کرد . این مدرسه به عنوان یک انستیتوی پیشرفته ای که از مهدکودک تا کلاس دوازدهم را در برداشت ، به همت دیویی و یارانش آغاز به کار کرد . در واقع جان دیویی در این مدرسه به همراه همکارانش سعی داشت تا فلسفه آموزش و پرورش مورد نظر خود را به طور عملی امتحان کند و از تجربه های آن برای تدوین فلسفه اش استفاده کند . مدرسه آزمایشگاه دیویی ، کودکان چهار تا چهارده ساله را می پذیرفت و می کوشید تا با بهره گرفتن از روش فعالیت که متضمن : بازی ، سازندگی ، مطالعه طبیعت و ابراز وجود بود ، تجاربی را برای زندگی توأم با همکاری و سودمندی متقابل برای کودکان فراهم آورد . به نظر دیویی هدف اصلی مدرسه های قدیم ، آماده ساختن کودکان برای زندگی دورهبلوغ و دوران بلوغ به نوبه خود در حکم تدارکی برای زندگی بعد از مرگ بوده است. کوشش های کودک و بعدها بزرگسال در جهت آماده سازی خود برای مرحله ای از حیات ، هدایت می شدندواینکه دم را غنیمت شمرد و از آن ، چنانکه شایسته است بهره مند گردد .به بیان روشن تر ، تئوری نظام آموزش و تربیت آن زمان ، یعنی تئوری ارسطویی ، به دنبال نوعی شگفتگی و از قوه به فعل در آوردن امکانات خفته و نهفته کودک بود . تربیت نوعی رشد افراد ( به سوی هدفی غایی ) و به جانب حالتی از شکفتگی کامل یا (کمال توانائیهای فرد ) بوده است . بر این اساس تصور می رفت که هر چه مواد برنامه درسی دشوارتر باشد قدرت توسعه یافته بیشتر و مهمتر می شود . به همین مناسبت غالباً انتخاب مفاد برنامه، بیشتر با توجه به ارزش انضباطی آن ها صورت
می گرفت، تا به دلیل روابط آن ها با مقتضیات عملی زندگی . در چنین شرایطی روش تعلیم ، خواهی نخواهی ، استبدادی ، نخبه گرا و غیر عملی می شود مدرسه دیویی به جای آنکه از فعالیت هایی که تصور می شود کودک در دوران بلوغ در آنها شرکت خواهد داشت آغاز کند ، از فعالیت های معمولی که کودک در آن ها قرار دارد ، شروع کرد . بنابر این هدف تعلیم و تربیت نه آن است که کودک را از حالت طبیعیش جدا کند یا او را طبق نمونه ای به اصطلاح عالی و دست نیافتنی پرورش دهد ، بلکه آموزش و پرورش می تواند کودک را در حل مشکلات و مسائلی که در جریان زندگی روزمره و در محیط طبیعی و اجتماعی خاص خود با آن ها مواجه می شود ، توانمند سازد .
در دههآخر قرن ۱۹ ، دیویی معتقد بود که بزرگترین عیب آموزش و پرورش و روش های معمول آن زمان ، ( جدایی بین دانش و کاربست آن ) است به نظر او هر تعلیمی که علم و عمل را از یکدیگر جداکند ، نمی تواند موفق باشد .
همان طور که خود دیویی سعی می کرد برای فعالیت های مدرسه ، انگیزه ای همانند فعالیت های خارج از مدرسه پیداکند به همان طریق احساس می کرد که روح اخلاق مدرسه منوط به شرکت در همان انگیزه های اخلاقی است که در زندگی خارج از مدرسه وجود دارد .
به نظر دیویی مدرسه محیطی تخصصی است که با این هدف تاسیس شده تا نسل جوان را عامدانه به مشارکت فرهنگی وارد کند . او تربیت و نظام آموزشی را به مفهوم ( بازسازی دائمی تجربه ) می بیند و آن را چنین تعریف می کند : ( تربیت عبارت است از بازسازی یا سازمان دادن مجدد تجربه که بر غنا و معنای تجربه می افزاید و توانایی لازم را به منظور هدایت تجربه بعدی ، فزونی میبخشد.)(گوتگ، ۱۳۸۴)
منشأعمل گرایی فمنیستی به دورانی باز می گردد که نسل جدیدی از زنان آمریکایی که وارد کالج شده بودند ، در بحث های پرشور دانشگاهی ، و تقریبأدر همه حوزه های مطالعات اجتماعی و فلسفی ،با جسارتی در خور تحسین ، مشارکت داشتند . کار آن ها تاثیر نیرومندی بر گسترش اندیشه عمل گرایی در آمریکا و سپس در سطح جهان داشته است به طور مثال اگر جان دیویی را در نظر بگیریم ،می توانیم بسیاری از زنانی را که در گفت و گو و رابطه فکری متقابل با او بودند و درشکل گیری و گسترش نظام فکری و فلسفی اش نفوذ و تأثیر داشتند ، کشف کنیم . به طور مثال از طریق مکاتبات دیویی با زنان همکارش و مطالعه پاسخ های آنان به او می توانیم نه فقط به کنش ارتباطی و ماهیت تعاملی فلسفه دیویی پی ببریم بلکه چگونگی بسط و گسترش آن را توسط این زنان دریابیم .
از چهره های شاخص در میان این زنان می توان به ( جین آدامز ) (۱۹۳۵ – ۱۸۶۰ ) به عنوان چهره محوری در ظهور اندیشه عملگرایی آمریکا اشاره کرد . وی بنیان گذار انجمن ( هال هاوز) و دریافت کننده جایزه صلح نوبل ۱۹۳۱ است . او فلسفه عمل گرایی خود را از طریق تجربه های زیسته اجتماعی اش ، از جمله : کار در محله های مهاجر نشین و در میان مردمان آسیب دیده و فقیر در شیکاگو ، از طریق مکاشفه متن ها و بازتاب محتوای متون پایه و نیز به وسیله گفتگوهای مستقیم و چهره به چهره با فیلسوفان زمان خود نظیر جان دیویی ، ویلیام جیمز ، لئوتولستوی و دابلیوای بی دوبویس ، گسترش داد. وی آثار ماندگاری در تحلیل مسائل اجتماعی در عصر خود به ویژه مسائل زنان ، مهاجرت ، جوانان شهری ، صنعتی شدن و روابط بین الملل منتشر کرده است. درک و دریافتی که او از ( ارتباط بین عمل و حقیقت ) داشت در انتخاب حرفه اش و نیز در پهنه عمومی کنش گری اجتماعی اش ، نقش بسزا داشت .انگیزهاو برای درک حقیقت او را وا می داشت تا در جهان عمل به دنبال کشف آن باشد. دیویی و آدامز در باره موضوعاتی نظیر دموکراسی ، آموزش و پرورش ، و اخلاق با هم کار می کردند و می اندیشیدند و ارتباط دانشگاهی خود را در سراسر عمر ادامه دادند .
آدامز می دانست همزمان که آموزش و پرورش ، تجربه را شکل می دهد ( ایجاد زمینه تاریخی به علاوه مهارت ها ) باید با آن تعامل و بده بستان هم داشته باشد و به نیازهای عاجل و لمس پذیر جامعه ، پاسخ های جدیدی بدهد.با تصویری از ساکنان هال هاوز با نگاهی به عملکرد دیویی و آدامز، در می یابیم که چگونه این هر دو متفکر از محیطی که برای فعالیت اجتماعی خود ایجاد کرده بودند، (مدرسه آزمایشی در دانشگاه شیکاگو برای دیویی ، هال هاوز برای آدامز) هوشمندانه ترین بهره را در جهت تلفیق نظریه و عمل اجتماعی شان کسب کردند .(شاتو، ۱۳۷۶)
از خلال نوشته های مختلفی که دربارهزندگی دیویی و شرح حال مبارزات او منتشر شده است در مییابیم که یکی از کانون های پرنفوذ فلسفی و شخصی در زندگی جان دیویی مربوط به همسر او (آلیس دیویی ) بوده است . کاراکتر آلیس به آمیزه ای از (تفکر هگلیایی فلسفی دیویی با مسائل اجتماعی واقعی ) مشهور است جین دختر آن ها این گونه می گوید: ((آلیس همیشه یک نگرش انتقادی به شرایط اجتماعی داشت . تردید ندارم که مادرم سهم عظیمی در گسترش افکار پدرم و انتقال اولیه گرایشات فلسفی اش از حوزه کلاسیک و تفسیری به حوزه زندگی معاصر داشت علاوه بر این مسائلی که سابقأ نظری بودند از طریق معاشرت و گفتگو های طولانی پدرم با مادرم بود که در واقع معنای انسانی بلا واسطه و محوری در نگاه فلسفی پدر یافتند.)) ( به نقل از جان دیویی در راکفلر ۱۵۰ )
دیویی در حوزه فلسفه آموزش و پرورش ، علاوه بر همسرش آلیس وجین آدامز ، تحت تأثیر مربی های عمل گرای دیگر ( الا فلگ یانگ ، السی ریپلی کلپ ، ولوسی اسپراگو میتچل) قرار داشته است . جان کی . اسمیت ارتباط یانگ با دیویی را در مقاله (تأثیر الافلگ یانگ از اندیشه آموزشی جان دیویی ) (۱۹۷۷) بررسی می کند . طبق نظر اسمیت ، الافلک یانگ از پاییز ۱۸۹۵ شروع به گرفتن کلاس هایی از جان دیویی در دانشگاه شیکاگو کرد . یانگ در آن زمان ۵۰ ساله بود ، با ۳۳ سال تجربه در همه زمینه های نظام مدرسه عمومی شیکاگو ، در زمانی که آنها همدیگر را ملاقات کردند یانگ مدیر بخش بود او می رفت که اولین زن سرپرست نظام مدرسه عمومی شیکاگو باشد . یانگ بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه شیکاگو ، با آلیس و جان دیویی برای تغییر مدرسه آزمایشی در دانشگاه شیکاگو تلاش کرد . دیویی در نامه ای به جان مک مانیس ، درباره روش های یانگ که بر کار او تاثیر گذاشته ، می نویسد (( من همیشه ایده هایی از او ( یانگ ) می گرفتم زیرا که او بوسیله طبیعت و تربیت ، جان کلام عمل گرایی تجربی را با مراجعه به مفاهیم فلسفی دریافته بود ، قبل از آنکه حتی اسلوب آن ایجاد و مشخص شده باشد . )) کارولین هداک زیگفرید نیز تاثیر یانگ بردیویی را در کتاب ( فمنیسم و عمل گرایی ) بررسی می کند . او سه نمونه ای که دیویی از آنها به عنوان تأثیرات یانگ یاد می کند ، بر می شمارداین سه نمونه که زیگفرید در کتاب خود بیان می کند به شرح ذیل است :
-
- احترامی که برای فرایند فکری و تحقیق افراد قائل است .
-
- درک ( شیوه ای که در آن تعامل افراد با یکدیگر بر عادات روانی و فکری آنها تأثیر میگذارد.)
- این که چگونه روانشناسی صرفأمربوط به فیزیولوژی نبوده ، بلکه اجتماعی است. (Whipps,2004)
۳-۷. حجم نمونه آماری
مسئله تعیین مناسبترین تعداد نمونه به موضوع هزینه و منفعت بستگی دارد. بهتر است تا آنجا که امکانات اجازه میدهد بزرگترین نمونه انتخاب شود. با بزرگتر شدن نمونه، نتیجه تحقیق تصویر بهتری از جامعه را ارائه میکند. از نظر آماری معنیدارتر میشود. دست کم، باید نمونه در سطحی تعیین شود که بتوان آزمونهای لازم را با توجه به پرسش تحقیق انجام داد.
در اجرای آزمون فرضیات، نمونه انتخابی اهمیت زیادی دارد زیرا آزمون پارامترها از نظر معنیداری ایجاب میکند که اساس فرض را بر پایه نمونه های تصادفی بگذاریم که بصورت یکنواخت در جامعه توزیع شدهاند.
جدول ۳-۱ نحوه انتخاب و استخراج نمونه آماری مناسب تحقیق را باتوجه به روش نمونهگیری، ملاحظات و شرایط مطرح شده و داده ها و اطلاعات موجود در بورس نشان میدهد.
جدول ۳-۱ : نحوه انتخاب و استخراج نمونه
سیمان، گچ، آهک
محصولات دارویی
شرط/ صنعت
۲۸
۴۱
تعداد شرکتهای متولید که در سالهای ۱۳۸۳ الی ۱۳۸۸ در بورس حضور داشتهاند.
۲۶
۳۷
تعداد شرکتهایی که پایان سال مالی شرکت منتهی به پایاان اسفند میباشد.
۲۲
۳۴
تعداد شرکتهایی که در دوره مورد مطالعه تغییر سال مالی ندادهاند.
۱۷
۲۷
تعداد شرکتهایی که نماد معاملاتی آنها فعال و سهام آن حداقل یکبار در سال معامله شده است.
۱۷
۲۵
تعدا شرکت هایی که در طول دوره تحقیق اطلاعات مالی آنها در دسترس باشد.
۱۷
۲۵
حجم نهایی نمونه
در نتیجه اعمال شرایط و ملاحظات در نمونهگیری حذفی سیستماتیک ۴۲ شرکت از جامعه آماری جهت انجام آزمون فرضیه انتخاب شدند. دوره تحقیق شش سال متوالی میباشد. بنابراین حجم نهایی نمونه برای آزمون فرضیات ۲۵۲ سال شرکت میباشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۸. روش جمعآوری داده ها
با توجه به ماهیت این تحقیق از دو روش میدانی و کتابخانهای استفاده میشود:
روش کتابخانهای: استفاده از منابع کتابخانهای که شامل کتاب، مجلات، پایاننامهها، مقالات و اینترنت میباشد. این روش برای انجام مطالعات مقدماتی، تدوین فصل ادبیات تحقیق و چارچوب نظری پژوهش بکار میرود.
روش میدانی: برای جمعآوی داده های مربوط به فرضیات تحقیق به گروه شرکتهای پذیرفته در بورس مراجعه خواهیم نمود و پس از استخراج اطلاعات مورد نیاز از طریق نرمافزار تدبیرپرداز و بانکهای اطلاعاتی سازمان بورس و تجمیع داده ها در ستونهایExcel و محاسبه متغیرها به آزمون و تحلیل و تفسیر نتایج جهت تصمیمگیری در خصوص فرضیات پژوهش میپردازیم.
۳-۹. دوره زمانی تحقیق
محدوده زمانی تحقیق شامل شش سال متوالی از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۸ میباشد که بررسی فرضیات تحقیق با بهره گرفتن از داده های واقعی این سالها انجام میپذیرد. براساس هدف تحقیق اطلاعات مربوط به دوره فوق بررسی و شرکتهای نمونه آماری مورد مطالعه در تجزیه و تحلیلها وارد شدهاند.
۳-۱۰. متغیرهای تحقیق و نحوه محاسبه آنها
متغیرها یکی از عناصر اصلی تحقیق میباشند. متغیر چیزی است که میتواند از لحاظ مقدار تغییر کند و معمولاً میتواند ارزشهای عددی متفاوتی را بپذیرد. بنابراین هر چیزی که وجود داشته باشد متغیر است و در واقع ویژگیهایی است که پژوهشگر آنها را مشاهده، کنترل و یا دخل و تصرف میکند. مهمترین و مفیدترین راه برای طبقهبندی متغیرها، تقسیمبندی آنها به دو نوع مستقل و وابسته است. این نوع طبقهبندی بدلیل کاربرد کلی، سادگی و اهمیت ویژهای که در مفهومی کردن و طرحریزی پژوهش و همچنین تهیه گزارش نتایج آن دارد بسیار مفید و ارزنده است.
۳-۱۰-۱. متغیرهای مستقل
جدول ۴-۸: آزمون تی مستقل قبل و بعد از استفاده از فناوری اطلاعات و پاسخگویی ۱۴۲
جدول ۴-۹: آزمون تی مستقل قبل و بعد از استفاده از فناوری اطلاعات و سطح استقلال اطلاعاتی کارکنان و مدیران ۱۴۳
جدول ۴-۱۰: آزمون تی مستقل قبل و بعد از استفاده از فناوری اطلاعات و سطح توانایی کارکنان و مدیران در برقراری ارتباطات خارج از سازمان ۱۴۴
جدول ۴-۱۱: آزمون تی تک نمونهای فعالیت های تحول آفرینی کارکنان ۱۴۵
جدول (۵-۱) نتایج فرضیه ها ۱۵۳
فهرست شکل ها
شکل(۲-۱) فعالیتهای عمده یک سیستم اطلاعات ۳۶
شکل (۲-۲) روابط سه سطح وظیفه ای مدیران منابع انسانی ۵۹
شکل (۲-۳): فعالیتهای مدیران و متخصصین منابع انسانی ۶۲
شکل (۲-۴) روابط وظایف مدیران منابع انسانی با منابع تکنولوژیک ۶۴
شکل (۲-۵) تاثیر متقابل مدیریت منابع انسانی و فناوری اطلاعات ۷۳
شکل (۲-۶) مدل مفهومی هم افزایی الکترونیک ۷۵
شکل (۲-۶) مدل پایه ای برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی (آرمسترانگ،۱۳۸۴) ۸۳
شکل (۲-۷) نقش های منابع انسانی برای ایجاد یک سازمان رقابتی ( الریچ، ۱۳۸۸) ۱۰۶
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
چکیده
امروزه سازمانها یا به عبارت گسترده تر کسب و کارها با چالش های بسیاری از قبیل جهانی شدن، زنجیره ارزش برای رقابتی شدن کسب و کار، تغییرات فناوری و …. مواجه شده اند (الریچ،۱۳۸۸). و با توجه به محیط رقابتی، لازم است در صدد ایجاد بستر های مناسب برای مدیریت اثربخش منابع انسانی باشند. این تغییرات در حوزه منابع انسانی موجب تغییر انتظارات و نقش های افراد حرفه ای منابع انسانی شده است، از این رو، آن ها برای ایفای هر چه اثربخش تر نقش هایشان باید خود را به شایستگی های جدیدی مجهز کنند تا بتوانند همواره ارزش آفرینی کنند. از طرف دیگر، هر فرد برای ایفای نقش ها و همچنین ارتقاء سطح مهارت ها، توانایی ها و شایستگی های خود نیاز به استفاده از ابزارهایی دارد. با ظهور فناوری مبتنی بر وب، مفهوم جدید مدیریت منابع انسانی الکترونیکی به عرصه منابع انسانی وارد شد. مدیریت منابع انسانی الکترونیک، بستر مناسبی را برای افراد حرفه ای منابع انسانی ایجاد می کند که موجب ارتقای شایستگی ها و ایفای اثربخش نقش های آن ها می شود (اولریش، ۱۳۸۵). از این رو، با ورود این مفهوم به عرصه مدیریت منابع انسانی، بررسی تاثیر آن بر حرفه ای گری منابع انسانی اهمیت پیدا می کند، که مسئله اصلی این تحقیق می باشد. به همین دلیل هر سازمان باید ابزارهای مدیریت منابع انسانی الکترونیکی را به درستی و بر اساس نیازهای افراد حرفه ای منابع انسانی فراهم کند و در اختیار آن ها قرار دهد. چنانچه سازمان نیاز افراد حرفه ای ، به ابزارهای مدیریت منابع انسانی الکترونیک را برآورده سازد، آنها می توانند شایستگی های خود را ارتقاء دهند و نقش های خود را به طور اثربخش تر ایفا کنند، و این موضوع به بهترین وجه نشان دهنده اهمیت و ضرورت بررسی این موضوع می باشد.
در این پژوهش با مطالعه پژوهش های انجام شده پیشین توسط دانشمندان و محققین، علی الخصوص نظریه پروفسور گاردنر و همکارانش در سال ۲۰۰۳ ، چهار متغیر فرعی جهت ساختن اهداف و سوالات و فرضیه ها شناسایی شد که بر اساس آنها به نظریه آزمایی تحقیق پروفسور گاردنر و همکارانش پرداختیم. در واقع در این تحقیق سعی بر این است تا تاثیر فناوری اطلاعات بر متغیرهای مختلف رفتار حرفه ای حوزه منابع انسانی، من جمله، پاسخگویی، استقلال اطلاعاتی، ارتباطات خارج ار سازمان و تحول آفرینی، مورد بررسی قرار گیرد.
تحقیق حاضر ترکیبی از تحقیق کتابخانه ای و میدانی است. روش پژوهش در این مطالعه روش “کمی است” با تکنیک “پیمایشی”، و از نظر شیوه اجرا “همبستگی” می باشد. همچنین این تحقیق بر حسب هدف در گروه تحقیقات “کاربردی” جای می گیرد. در این پایان نامه از ابزار پرسشنامه محقق ساخته برای گرداوری اطلاعات استفاده شده است. در پرسشنامه برای سنجش هر فرضیه بسته به شرایط سوالاتی مشخص در نظر گرفته شده، که داده های حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات با نرم افزار SPSS سنجیده شده، سپس تایید ویا رد شدن فرضیه های محقق از آن منتج شده است.
جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان سطوح مختلف حوزه منابع انسانی (مدیران، معاونین، روسای گروه ها و کارشناسان) است که در استانداری تهران و فرمانداریهای تابعه مشغول به کار هستند که شامل ۱۶۲ نفرمی باشد،که به صورت نمونه گیری تمام شماری انجام شده است، لذا حجم نمونه برابر با جامعه آماری است.
پس از استخراج اطلاعات و تجزیه و تحلیل داده توسط نرم افزار به این نتیجه رسیدیم که فرضیه اصلی تحقیق تایید می شود. یعنی بین بکارگیری فناوری اطلاعات و رفتار حرفه ای حوزه منابع انسانی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین بکارگیری فناوری اطلاعات و سطح پاسخگویی و استقلال اطلاعاتی و ارتباطات خارج از سازمان رابطه معناداری وجود دارد، بدین معنی که فرضیه های شماره یک و دو و سه محقق تایید شد. ولی تاثیر بکارگیری فناوری اطلاعات بر فعالیتهای تحول آفرین (فرضیه شماره چهار محقق) تایید نشد. که بر اساس نتایج بدست آمده پیشنهاداتی برای سازمان مذکور ارائه گردید تا بتوانند با بهره گرفتن از ابزارهای جدید نسبت به بهبود شاخص های رفتار حرفه ای در آینده بپردازند.
مقدمه
رشد و توسعه مدیریت منابع انسانی از دو دهه گذشته با یکسری دگرگونیها آغاز شده است. در این مدت این حوزه به منزله یکی از عمده ترین موضوعات به ثبت رسیده، مستند سازی شده و در عرصه مدیریت کسب و کار معرفی شده است. این دگرگونیها که بر پایه تغییرات اقتصادی، فناوری، حقوقی و اجتماعی جهان و بویژه تحت تاثیر تغییرات ساختاری، صنفی، موقعیت جغرافیایی یا انتظارات رو به رشد سازمانها از منابع انسانی شکل گرفته، نقش و سهم منابع انسانی و شیوه های انجام کار را دستخوش تغییر و تحول زیادی کرده است. (عمومی،۱۳۸۹،ص ۲)
مدیریت منابع انسانی به بهترین استفاده از منابع انسانی برای نیل به اهداف سازمان توجه بیشتری می کند. یک سازمان اثربخش هر سال می کوشد کارکردهای سنتی مدیریت کارکنان را در چهارچوب نظام مند و جامعی بازآفرینی کند و به وظایف اساسی که باید در حوزه مدیریت منابع انسانی انجام شود به گونه منسجم و استراژیک توجه کند. از این رو، مدیریت منابع انسانی، غالباً به منزله رویکرد فوق فعال و اثرگذار در امر مدیریت مردم در نظر گرفته می شود و کارکرد آن از اینکه فقط در قبال نگهداری سوابق پاسخگو باشد به سمت شریک استراتژیک تحول یافته است.
به جرات می توان مدعی شد که در طول تاریخ ظهور فناوری های مختلف هیچ نوع فناوری نتوانسته همانند فناوری اطلاعات، در بین رشته های مختلف علوم ارتباط ایجاد نماید. فناوری اطلاعات به عنوان یک پیوند دهنده، تمامی علوم روز را به کار می گیرد تا بتواند اطلاعات مورد نیاز متخصصین، صنایع، سازمان ها و بالاخره همه مردم در قسمت های مختلف جامعه را در کمترین زمان و بهترین وجه ممکن تامین نماید. به طوری که امروزه فناوری اطلاعات مرزهای کشورهای جهان را در می نوردد و ملت ها را در یک جامعه جهانی گردهم می آورد.
شاید بتوان گفت به کارگیری صحیح فناوری اطلاعات نه تنها آینده زندگی بشر را بهبود خواهد بخشید، بلکه سعی دارد تا خرابی های به بار آمده ناشی از فناوری های گذشته را نیز اصلاح نماید. به عنوان مثال به کارگیری فناوری اطلاعات مشکلات ترافیک، کمبود مکان فیزیکی جهت انجام کار و تحصیل، کمبود زمان، رقابت و حسادت های بی مورد و پنهان کاری در تحصیل علوم، اشتغال و تبادل فرهنگی را مرتفع خواهد نمود. طبعاً در این عرصه جدید، هر فرد و جامعه ای که با شناخت و اشراف بیشتر، اهداف و آرمان روشنتر پا به میدان بگذارد می تواند از این فناوری بهره بیشتری ببرد و در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان نقش بیشتری داشته باشد. در کل فناوری های اطلاعاتی همراه با فاکتورهای خود تحولات عظیمی در شرکت ها و سازمان های بازرگانی ایجاد کرده است به گونه ای که عملکرد کلی این قبیل شرکت ها کاملاً تحت تاثیر میزان کاربرد فناوری های مورد بحث می باشد. در این میان مدیریت منابع انسانی به دلیل نقش گسترده ای که در سازمان دارد به نوبه خود متاثر از این تحولات است. (سهانوویچ[۱]،۱۹۹۶، صص ۳۰-۲۵ ) به عبارت دیگر در سازمان های حاضر بیش از هرچیزی حوزه مدیریت منابع انسانی تحت الشعاع فناوری اطلاعات قرار خواهد گرفت. باید با بررسی و شناخت نقش فناوری اطلاعات در رفتار حرفه ای کارکنان حوزه مدیریت منابع انسانی شامل پاسخگویی، استقلال اطلاعاتی، افزایش ارتباطات خارج از سازمان و فعالیت های تحول آفرین و همچنین با طراحی و ایجاد یک سیستم پویا، زمینه ساز شناسایی، انتخاب، استخدام، آموزش و به کارگیری موثر منابع انسانی در سازمان باشیم.
ساختار کلی گزارش این تحقیق در ۵ فصل به شرح ذیل می باشد:
فصل اول : در این فصل پرداختن به تبیین موضوع تحقیق ، اهمیت ضرورت ، اهدف ، سوالات ، فرضیه ها و متغیر های تحقیق مد نظر قرار گرفته است .
فصل دوم : در این فصل کلیات روش تحقیق بکار گرفته شده در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفت . پرسشنامه محقق ساخت، ابزار جمع آوری اطلاعات بوده که روش طراحی آن ذکر شده است. همچنین روایی پرسشنامه نیز با هماهنگی استاد محترم راهنما و مشورت با صاحبنظران احراز و پایایی آن نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ اثبات گردیده است. جامعه آماری تحقیق ، متشکل از ۱۶۲ نفر از مدیران وکارکنان حوزه منابع انسانی استانداری تهران و فرمانداریهای تابعه می باشد.
فصل سوم : در این فصل به روش تحقیق ، جامعه آماری و حجم نمونه مورد تحقیق ، معرفی شرکت بهره برداری ، معرفی ابزار های جمع آوری اطلاعات ، روایی و پایانی پرسشنامه پرداخته شده است .
فصل چهارم : در این فصل ، اطلاعات از طریق پرسشنامه و مطالعه تحقیقات مشابه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است .
فصل پنجم : در آخرین فصل از فصول پنجگانه این تحقیق ، پس از بیان نتایج حاصله و ارائه پیشنهاد هایی بر اساس آنها ، محدودیتها ی تحقیق عنوان شده است .
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱ مقدمه
از مدت ها پیش در ادبیات مدیریت، استعاره ای به این مضمون به کار گرفته می شد: شریان حیاتی سازمان «شبکه اطلاعات» و خون جاری در آن «اطلاعات» است. اگر ارتباطات، به نحو احسن در سازمان برقرار باشد، قلب سازمان خوب کار می کند و نحوه گردش صحیح اطلاعات داخل سازمان، دال بر سلامت سیستم قلبی است.
با توجه به انقلاب عظیمی که فناوری اطلاعات ایجاد کرده و به کمک ارتباطات، دهکده جهانی را پی ریزی کرده است، اهمیت استعاره فوق الذکر بیش از پیش می شود.
پیتر دراکر[۲] (۲۰۰۲) معتقد است: گسترش راه آهن در عصر انقلاب صنعتی، فاصله ها را کوتاه کرد، جغرافیا را تغییر داد و حاکمیت ملی کشورها را تقویت کرد، اما فناوری اطلاعات در عصر فراصنعتی، فاصله ها را از میان برد و جغرافیا را به تاریخ تبدیل کرد.
تنها زندگی مردم و چهره شهرها نیست که به سرعت دگرگون شده اند بلکه تئوری ها و نظریات علمی نیز با سرعت شگفت آوری متحول می شوند. این دو پدیده «ارتباطات و اطلاعات» با کمک یکدیگر سرعت تغییر را بیش از هر چیز دیگری افزایش داده اند. در این میان، نظریات و تئوری های مدیریت به دلیل تازگی و نو بودن اصل و ریشه آنها «از نظر تئوری و تئوری پردازی» بیشتر از دیگر علوم قدیمی، دستخوش تغییر و تحول واقع می شوند.
از آنجایی که عملکرد موفقیت آمیز سازمانها در گرو وظایف مدیریتی یعنی: برنامه ریزی، سازماندهی، تامین منابع انسانی، رهبری و کنترل است و انجام این گونه وظایف نیز در گرو اطلاع رسانی به مدیریت، از این رو پیشرفت سازمانها بدون برخورداری از ابزارهای اطلاع رسانی و کسب مهارتهای لازم در زمینۀ کاربرد فناوری اطلاعات و همچنین اطلاع رسانی به کارکنان و مدیران برای توانمند کردن آنها در کارهایشان، امری غیر ممکن است. (استونر، فریمن[۳]، ۱۳۷۸) اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان وظیفه تامین منابع انسانی را جزء وظایف لاینفک مدیر می دانند و برخی در سالهای اخیر پا را فراتر نهاده و از آن به عنوان رشته ای مستقل به نام ” مدیریت منابع انسانی” یاد کردهاند.
تغییرات و دگرگونی های حاصل از فناوری اطلاعات و ارتباطات به حدی است که پارادایم های این رشته ها، تجدید نظر و دستخوش تغییر می شوند. بر محققان رشته مدیریت فرض است که با پیگیری این تحولات، ضمن تنویر افکار دانشجویان، مطالعه کنندگان آثار و خودشان، کارکرد آخرین یافته های علمی را در جامعه به طور دقیق، بررسی کنند تا هنگام به کارگیری آنها در سازمان ها، اطلاعات کافی از عوارض منفی و مثبت تجویزهای علمی و مدیریتی، داشته باشند.
توسعه پرشتاب فناوری اطلاعات و مشارکت آن در تولید و استقرار نرم افزارهای منابع انسانی، نیازمند همزبانی و همراهی حوزه منابع انسانی و حوزه فناوری اطلاعات سازمانها است. تفاهم میان این دو گروه و شناخت متقابل ظرفیتها و نقشهای موثر یکدیگر در پشتیبانی سازمانها به استقرار فرآیندهای مدیریت منابع انسانی الکترونیکی خواهد انجامید.
۱-۲ بیان مسئله اساسی تحقیق
یکی از مهمترین عوامل اصلی اثرگذار در سازمانها و کارکنان امروزی تغییر فناوری است (داکسبوری[۴]،۱۹۹۶) در سالهای اخیر فناوری اطلاعات رشد پایداری را از خود نشان داده است، به طور مثال در سال ۱۹۹۱ در آمریکا شرکتهای سرویس دهنده بیش از ۱۰۰ بیلیون دلار صرف تجهیزات سخت افزاری خود نموده اند. به گفته مجله وال استریت[۵]: فناوری اطلاعات بیش از یک چهارم تمام سرمایه گذاریها را در ایالات متحده آمریکا از آن خود نموده است. در واقع یکی از دلایل تغییر نقش کارکنان در سازمانها، تغییر بالقوه نقش آنها به وسیله تکنولوژی اطلاعات (IT) می باشد.
در واقع هدف از این تحقیق، رسیدگی به این موضوع است که وقتی کارکنان و مدیران حوزه منابع انسانی تحت نفوذ استفاده از فناوری اطلاعات قرار می گیرند، در روند انجام کارها و وظایفشان چه تغییراتی ایجاد می شود. یکی از حیطه های روشن دپارتمان مدیریت منابع انسانی بهره مند شدن از تکنولوژی اطلاعات است. بر اساس مجله وورک فورس[۶] :تعداد بسیاری از شرکتهای کوچک از سرویسهای تهیه لیست حقوق، آموزش کارکنان دپارتمانها به وسیله فناوری ویدئویی بهره میبرند. در توسعه منابع انسانی همواره بایستی ظرفیت های جدید انسانی را شناخت تا توسعه قابلیتها و کیفیتها به صورت یک فرایند دائمی انجام شود (سلطانی، ۱۳۸۲،ص ۶۵). در واقع وظایف مدیریت منابع انسانی به وسیله استفاده از فناوری اطلاعات (IT) افزایش پیدا می کنند.
بنابراین وظیفه حوزه منابع انسانی آماده کردن یک شروع مناسب جهت رسیدگی به اثر گذاری فناوری اطلاعات بر روی کارکنان و مدیران منابع انسانی است(گاردنر[۷]،۲۰۰۳). در این تحقیق بیان می شود که چگونه کارمندان و مدیران منابع انسانی، از فناوری اطلاعات در جهت انجام وظایف و فعالیتهای خود در سازمان بهره می برند.
محورتوسعه منابع انسانی وجود اطلاعات کاربردی و جدید است که اطلاعات در یک فرایند منطقی به نام تکنولوژی اطلاعات می تواند به ایجاد و توسعه توانمندیهای جدید در منابع انسانی کمک کند.
در کشور ما، فناوری اطلاعات از مدت های طولانی به داخل بخش های مختلف سازمانهای ایرانی نفوذ کرده است، اما بحث بکارگیری آن در سازمانها، همچنان با چالش های جدی مواجه بوده است. برخی از سازمانها، با بهره گیری از تکنولوژی اطلاعات توانسته اند شاخص های حوزه منابع انسانی خود را در اکثر زمینه ها رشد دهند و به سطح قابل قبولی از بکارگیری فناوری اطلاعات در حوزه های تخصصی منابع انسانی برسند. اما در مقابل بسیاری از سازمانهای ایرانی، آنطور که باید نسبت به بهره گیری از فناوری اطلاعات، موفق نبوده اند. در واقع ورود فناوری در سازمانهای ایرانی با مشکل مواجه نبوده است، اما بحث طریقه به کارگیری آن در حوزه های منابع انسانی با مشکل مواجه است. این پژوهش در نظر دارد، نسبت به تاثیر فناوری اطلاعات بر رفتار حرفه ای حوزه منابع انسانی در سطح استانداری تهران ، از جمله پاسخگویی، استقلال اطلاعاتی و ارتباطات خارج از سازمان و تحول آفرینی به طور علمی به بررسی بپردازد.