در فصل چهارم اطلاعات خام دریافتی از آزمایشگاه در جداول جداگاناه تنظیم و سپس با بهره گرفتن از نرمافزار ۱۳ Spss و روشهای گوناگون مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آزمون فرضیه های پژوهش ارائه شد و نیز تغییرات بین گروه های کنترل و تمرین متغیرهای کنترلی پژوهش در مراحل مختلف بررسی گردید.
در این فصل ابتدا خلاصهای از نتایج این پژوهش گزارش می شود و سپس این نتایج با یافتههای سایر مطالعات و ساز و کارهای احتمالی به بحث گذاشته می شود و در پایان پیشنهاداتی برای پژوهشهای آتی ارائه می شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۵-۲- خلاصه پژوهش
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین تناوبی سرعتی و تمرین اکسنتریک بر آپوپتوزیس و نوع تار عضلانی در عضلات تند و کند انقباض موش های صحرایی اسپراگ داولی بوده است. بدین منظور ۲۴ سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگ (دامنه وزنی ۱۸۰ تا ۲۲۰ گرم) به طور تصادفی در ۳ گروه کنترل (۸=n)، تمرین اکسنتریک (۸=n) و تمرین تناوبی سرعتی (۸=n) تقسیم شدند. تفاوت معنیداری در وزن پایه گروه ها وجود نداشت. موشهای صحرایی در این پژوهش به صورت گروهی و ۴ سر موش در قفسهایی از جنس پلیکربنات شفاف و در محیطی با دمای استاندارد تعریف شده برای موشهای صحرایی ۱۸-۲۶ درجه سانتی گراد و رطوبت بین ۶۰ تا ۷۰ درصد نگهداری شدند. آب و خوراک به صورت آزاد در اختیار حیوانات قرار داده میشد.
آشنا سازی حیوانات با تردمیل در یک هفته صورت گرفت. سپس پروتکل تمرین تناوبی سرعتی به مدت ۱ دقیقه با حداکثر سرعت دویدن بر روی تردمیل حیوان با استراحت های ۲-۴ دقیقه ای، ۶-۱۰ ست در یک جلسه و ۵-۶ روز در هفته برای مدت ۹ هفته و نیز پروتکل تمرین اکسنتریک به صورت دویدن در سراشیبی (۱۶- درجه) روی تردمیل حیوان با سرعت ۱۶ متر بر دقیقه برای ۹۰ دقیقه که در مدت ۹ هفته بصورت تدریجی افزایش مییافت، برای هر گروه تمرینی اجرا شد. پس از تشریح حیوانات، عضلات مورد نظر استخراج شد و مراحل آماده سازی نمونهها برای سنجش بیان ژن صورت گرفت. پس از آنالیزهای سلولی و مولکولی لازم و آزمون فرضیه های پژوهش، نتایج نشان داد که:
تفاوت معنی داری بین وزن گروه تمرین اکسنتریک با گروه کنترل و تمرین تناوبی سرعتی با گروه کنترل پس از ۹ هفته تمرین مشاهده نشد. همچنین تفاوت معنی داری بین وزن عضله سولئوس گروه کنترل با گروه های تمرینی و بین عضله SVL گروه کنترل با گروه های تمرینی مشاهده نشد. به علاوه، بین نسبت وزن عضله سولئوس به وزن بدن در گروه کنترل با گروه های تمرینی و همچنین نسبت وزن عضله SVL به وزن بدن در گروه کنترل با گروه های تمرینی، تفاوت معنیداری مشاهده نشد (جداول ۴-۱، ۴-۲ و ۴-۳).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ژن FOXO1 عضله سولئوس گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۴۵۳/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ژن FOXO1 عضله سولئوس گروه تمرین تناوبی سرعتی در مقایسه با گروه کنرل مشاهده نشد (۶۸۶/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ژن FOXO1 عضله SVL گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۰۶۹/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ژن FOXO1 عضله SVL گروه تمرین تناوبی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۳۲۶/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC (MHC I، MHC IIx و MHC IIb)عضله سولئوس گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۲۲۵/۰=P، ۰۸۳/۰=P و ۱=P). اما در میزان بیان ایزوفرم MHC IIa عضله سولئوس گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنیداری مشاهده شد (۰۱۵/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC (MHC IIx و MHCIIb) عضله سولئوس گروه تمرین تناوبی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۲۹۸/۰=P و ۲۲۵/۰=P). اما در میزان بیان دیگر ایزوفرمهای ژن MHC (MHC I و MHC IIa) عضله سولئوس گروه تمرین تناوبی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنیداری مشاهده شد (۰=P و ۰۰۸/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC (MHC I و MHCIIb) عضله SVL گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۳۵۵/۰=P و ۷۲۹/۰=P). اما در میزان بیان دیگر ایزوفرمهای ژن MHC (MHC IIa و MHCIIx) عضله SVL گروه تمرین اکسنتریک در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنیداری مشاهده شد (۰۰۸/۰=P و ۰۴۳/۰=P).
تفاوت معنیداری در میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC عضله SVL گروه تمرین تناوبی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (۸۱۷/۰=P، ۷۰۷/۰=P، ۳۸۹۶/۰=P و ۲۴۸/۰=P).
۵-۳- بحث و بررسی
مرگ برنامه ریزی شده سلول (آپوپتوزیس) امروزه مبحث مهمی را در حیطه فعالیت ورزشی ایجاد کرده و توجه پژوهشگران این حوزه را به خود جلب کرده است. تا به امروز پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده است همگی تاکید بر افزایش آپوپتوزیس بعد از فعالیت ورزشی کوتاه مدت با شدت بالا و فعالیت ورزشی کوتاه مدت اکسنتریک دارند(۶۵, ۸۱-۸۴). پژوهشی نشان داد که با فعالیت ورزشی مزمن میزان آپوپتوز کاهش یافت(۶۶). لازم به ذکر است که تمام پژوهشهای ذکر شده در بالا فاکتورهای گوناگونی از آپوپتوزیس را مورد بررسی قرار دادهاند (Bcl-2، Bax و Caspase-3). همان طور که در فصول ۱ و ۲ اشاره شد ژن FOXO1 به طور گستردهای برای فرایندهای متنوع سلولی ، از قبیل آپوپتوزیس و تنظیم نوع تار عضلانی ضروری است. تا به حال پژوهشهای اندکی تاثیر فعالیت ورزشی بر بیان FOXO1 را سنجیدهاند(۶۰, ۷۳, ۸۵, ۸۶)، از طرفی ژن FOXO1 به عنوان عاملی موثر در آپوپوتوزیس و تغییر نوع تار عضلانی از اهمیت ویژهای برخوردار است(۷). همان طور که در فصول قبلی ذکر شد اهداف این پژوهش بر همین اساس با روشهای آزمایشگاهی ارائه شده بررسی گردید.
۵-۳-۱-تمرین ورزشی و بیان FOXO1 در عضلات کند و تند انقباض
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تمرینهای اکسنتریک و تناوبی سرعتی تاثیر معنیداری بر میزان بیان ژن FOXO1 در عضله سولئوس و عضله SVL ندارند (جداول ۴-۹ تا ۴-۱۲). تا کنون پژوهشی تاثیر تمرینهای ذکر شده را در عضلات اسکلتی بررسی نکرده است. نتایج بیان ژن FOXO1 در پژوهشی که توسط دارا اسلوپاک[۶۷] و همکارانش (۲۰۱۴) روی عضله اسکلتی موش تحت تمرین استقامتی صورت گرفته بود، حاکی از همسو بودن با نتایج این پژوهش دارد(۷۳). در پژوهشهای دیگری که فعالیت ورزشی حاد یک جلسهای را بر بیان ژن FOXO1 سنجیدهاند، نتایج حاکی از افزایش و سپس کاهش و بازگشت به حالت اولیه بیان ژن FOXO1 بعد از ۴۸ ساعت است(۶۴).
بیان ژن FOXO1 تحت تمرین اکسنتریک در عضلات سولئوس و SVL : با توجه به جداول ۴-۹ و ۴-۱۱ مشاهده می شود که بیان ژن FOXO1 تحت تمرین اکسنتریک در عضله سولئوس دچار کاهش ۱۲% و در عضله SVL دچار افزایش ۱۲۰% نسبت به گروه کنترل شده است. با توجه به پژوهش اسلوپاک و همکاران (۲۰۱۴)، تغییرات دیده شده بیانگر کاهش در میزان بیان ژن FOXO1 است. اینکه چرا در عضله سولئوس این کاهش بیشتر از عضله SVL است میتوان با توجه به، ۱) عضله سولئوس بیشتر از تار نوع I (کند انقباض)و عضله SVL بیشتر از تار نوع II (تند انقباض) تشکیل شده اند(۷۲, ۸۷). ۲) FOXO1 بیشتر در تارهای تند انقباض بیان می شود(۷). ۳) میزان بیان عامل آپوپتوزیس (TNF-α) در عضله SVL بیشتر از عضله سولئوس افزایش یافت(۸۷)، این گونه نتیجه گرفت که احتمالا بیان کمتر در عضله سولئوس نسبت به عضله SVL ناشی از ظرفیت میتوکندریایی بالا و مقدار بیشتر آنزیم های اکسیداتیو در تار کند انقباض نسبت به تار تند انقباض است که علیه ژن FOXO1 به عنوان عاملی موثر در آپوپتوزیس و آتروفی عمل می کند و باعث کاهش بیشتر در بیان آن در عضله سولئوس نسبت به عضله SVL می شود.
بیان ژن FOXO1 تحت تمرین تناوبی سرعتی در عضلات سولئوس و SVL : همچنین با توجه به جداول ۴-۱۰ و ۴-۱۲ مشاهده می شود که بیان ژن FOXO1 تحت تمرین تناوبی سرعتی در عضله سولئوس دچار افزایش ۱۷% و در عضله SVL دچار افزایش ۳۲% نسبت به گروه کنترل شده است. اما همان طور که در بالا اشاره شد این تغییرات بیانگر کاهش میزان بیان افزایش یافته در ابتدای جلسات تمرینی است. و استدلال بیان شده در بالا پیرامون کاهش بیشتر در عضله سولئس نسبت به عضله SVL در اینجا نیز صادق است.
بیان ژن FOXO1 تحت تمرینهای اکسنتریک و تناوبی سرعتی در عضله سولئوس : حال ممکن است این سوال پیش آید که چرا بیان ژن FOXO1 در عضله سولئوس تحت تمرین اکسنتریک (۱۲%-) کمتر از بیان آن تحت تمرین تناوبی سرعتی (۱۷%+) در همین عضله است؟ شاید بتوان اینگونه پاسخ داد که: ۱) همان طور که گفته شد عضله سولئوس بیشتر از تارهای کند انقباض تشکیل شده است. ۲) با آنکه تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی بیشتر از انقباضات اکسنتریکی تشکیل شده است ولی به دلیل حجم بالای تمرین (۹۰ دقیقه) این تمرین را میتوان جزو تمرینات استقامتی در نظر گرفت، حال با در نظر گرفتن این موضوع میتوان نتیجه گرفت که احتمالا تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی باعث افزایش در چگالی میتوکندریایی، افزایش در فعالیت آنزیم های اکسیداتیو و اثر کم روی آنزیم های گلیکولیتیک خواهد داشت(۸۸). ۳) فعالیت ورزشی تناوبی سرعتی باعث افزایش فعالیت آنزیم های گلیکولیتیکی می شود و تاثیر بسیار کمی روی فعالیت آنزیم های میتوکندریایی در مقایسه با تمرین استقامتی دارد(۸۸). ۴)همچنین در طی تمرین تناوبی سرعتی میزان شرکت متابولیسم اکسیداتیو برای تامین انرژی بسیار کم است، عضله به سمت استفاده از منابع غیر از گلوکز میرود(۸۸). پس از آنجا که ژن FOXO1 به عنوان عامل موثر در آپوپتوزیس، آتروفی و تغییر به سمت استفاده از منابع چربی در سلول عضله اسکلتی معرفی شده است، میتوان کم بودن بیان FOXO1 را در عضله سولئوس تحت تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی را نسبت به تمرین تناوبی سرعتی توجیه کرد.
بیان ژن FOXO1 تحت تمرینهای اکسنتریک و تناوبی سرعتی در عضله SVL: با توجه به نتایج بیان ژن FOXO1 در عضله SVL تحت تمرین تناوبی سرعتی (۳۲%+) کمتر از بیان آن تحت تمرین اکسنتریک (۱۲۰%+) در همین عضله است (جداول۴-۱۱ و ۴-۱۲). شاید به توان با توجه به موارد بالا که در مورد دو نوع تمرین ذکر شد و بعلاوه اینکه عضله SVL بیشتر از تارهای تند انقباض تشکیل شده است و از ظرفیت میتوکندریایی پایینی نسبت به عضله سولئوس برخوردار است(۸۷)، این گونه نتیجه گرفت که احتمالا از آنجا که عضله SVL عضلهای تند انقباض است و بیشتر آنزیم های گلیکولیتیکی در آن فعال هستند تا آنزیم های اکسیداتیو و از طرف دیگر اینکه تمرین تناوبی سرعتی باعث افزایش فعالیت آنزیم های گلیکولیتیکی و همچنین به علت فعالیت در شدتی بیشتر از VO2Max باعث تحریک افزایش در پتانسیل اکسیداتیو عضله می شود(۸۸)، بیان ژن FOXO1 به عنوان عامل موثر در آپوپتوزیس، آتروفی و انتقال به سمت استفاده از منابع غیر از گلوکز، در عضله SVL و تحت تمرین تناوبی سرعتی کمتر از میزان بیان آن تحت تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی است.
۵-۳-۲-تمرین ورزشی و بیان ایزوفرمهای ژن MHC در عضلات کند و تند انقباض
ابتدا باید عنوان کرد که فراوانی mRNA مهمترین تعیینکننده میزان نسبی ایزوفرمهای منحصربفرد MHC است و اینکه تغییراتی که در ساختار ایزومیوزین در طی دوره سازگاری با تمرین رخ میدهد ناشی از تغییرات در میزان mRNA نسبی برای هر یک از ایزوفرمها است(۸۹)، پژوهشگر را بر این داشت تا از میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC استفاده کند.
پیرامون فرضیه پنجم، میتوان با نگاه به جدول ۴-۱۳ مشاهده کرد که میزان بیان ایزوفرم I 68% ، میزان بیان ایزوفرم IIa 89% و میزان بیان ایزوفرم IIx 65% نسبت به گروه کنترل از خود کاهش نشان دادهاند که در این بین کاهش ایزوفرم IIa معنیدار میباشد، بعلاوه از طرفی مشاهده می شود که میزان بیان ایزوفرم IIb دچار افزایش ۲۰% نسبت به گروه کنترل شده است.
همچنین از طرفی میتوان محاسبه کرد که میزان بیان ایزوفرم IIa نسبت به ایزوفرم I دچار کاهش %۸/۶۴، ایزوفرم IIx نسبت به IIa دچار افزایش ۲۱۱% و میزان بیان ایزوفرم IIb نسبت به IIx دچار افزایش ۲۳۶% شده است.
حال با نگاه به نتایج حاصله شاید بتوان این گونه احتمال داد که تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی در عضله کند انقباض سولئوس باعث تبدیل تحریک افزایش تارهای تند انقباض می شود در حالی که تارهای کند انقباض را کاهش میدهد. که شاهدی بر این ادعا می تواند کاهش معنیدار ایزوفرم IIa به نفع ایزوفرم IIx باشد.
در مورد فرضیه ششم نیز این بار با نگاه به جدول ۴-۱۴ میتوان مشاهده کرد که میزان بیان ایزوفرمهای I، IIa، IIx و IIb زنجیره سنگین میوزین در گروه تمرین تناوبی سرعتی به ترتیب دچار ۷۳%، ۷۵%، ۷۱% و ۵۸% کاهش نسبت به گروه کنترل خود شده اند، که در این بین کاهش بیان ایزوفرمهای I و IIa از لحاظ آماری معنیدار میباشد.
از طرفی با محاسبه میتوان دید که ایزوفرم IIa نسبت به ایزوفرم I دچار کاهش %۵/۶، ایزوفرم IIx نسبت به IIa دچار افزایش ۱۶% و میزان بیان ایزوفرم IIb نسبت به IIx نیز دچار افزایش ۴۴% شده است.
با توجه به نتایج فوق میتوان این گونه احتمال داد که تمرین تناوبی سرعتی در عضله کند انقباض سولئوس موجب تحریک افزایش تارهای تند انقباض و کاهش تارهای کند انقباض می شود. کاهش معنیدار بیان ایزوفرمهای I و IIa میتوانند شاهدی بر این مدعا باشند.
پیرامون فرضیه هفتم، میتوان با نگاه به جدول ۴-۱۵ مشاهده کرد که میزان بیان ایزوفرمهای I، IIa، IIx و IIb به ترتیب دچار ۱۷۱%، ۲۳۹%، ۲۷۲% و ۶۰% افزایش نسبت به گروه کنترل شده اند. که در این میان افزایش در میزان بیان ایزوفرمهای IIa و IIx از لحاظ آماری معنیدار میباشد.
همچنین با محاسبات میتوان دید که میزان بیان ایزوفرم IIa نسبت به I 25% کاهش و ایزوفرم IIx نسبت به IIa %5/9 افزایش و ایزوفرم IIb نسبت به IIx %7/56 کاهش از خود نشان دادهاند.
حال با توجه به نتایج بالا میتوان احتمال داد که تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی در عضله تند انقباض SVL موجب تحریک افزایش در بیان ایزوفرمهای تند میوزین می شود. که افزایش معنیدار در میزان بیان ایزوفرمهای IIa و IIx میتوانند شاهدی بر این ادعا باشند. که در نهایت باعث افزایش در بیان ایزوفرم IIx می شود.
در مورد فرضیه هشتم، با نگاه به جدول ۴-۱۶ میتوان مشاهده کرد که میزان بیان ایزوفرم I 12% کاهش، میزان بیان ایزوفرمهای IIa و IIx به ترتیب ۱۳% و ۹۷% افزایش و میزان بیان ایزوفرم IIb 18% کاهش پیدا کرده است. که از لحاظ آماری هیچ کدام از این افزایش و کاهشها معنیدار نمیباشند.
با این حال میتوان با محاسبات نشان داد که میزان بیان ایزوفرم IIa نسبت به I دچار کاهش ۲۸% و میزان بیان ایزوفرم IIx نسبت به IIa دچار افزایش %۶/۷۴ و میزان بیان IIb نسبت به IIx نیز دچار کاهش ۵۴% شده است.
حال با آن که هیچ اختلاف معنیداری دیده نشده است ولی میتوان با توجه به محاسبات بالا این گونه نتیجه گرفت که تمرین تناوبی سرعتی در عضله تند انقباض SVL موجب افزایش تحریک تارهای تند انقباض و کاهش تارهای کند انقباض می شود. که در نهایت دیده می شود که باعث افزایش در بیان ایزوفرم IIx می شود.
در کل نتایج حاصله از فرضیات پنجم تا هشتم، بیانگر کاهش تارهای کند انقباض به نفع تارهای تند انقباض است. تا به امروز بیشتر پژوهشها پیرامون فعالیت ورزشی و تعیین نوع تار در مورد فعالیت ورزشی استقامتی صورت گرفته است(۱۸, ۹۰, ۹۱). از نظر پژوهشگر این احتمال وجود دارد که شاید به دلیل متفاوت بودن نوع تمرین این ناهمسو بودن ایجاد شده است. اما از طرفی یک سری از پژوهشها نشان دادند که تمرین تناوبی شدید(۷۲)، همچنین تمرین تناوبی سرعتی(۲۴) و نیز تمرین دویدن در سراشیبی(۲۰) باعث تبدیل تار نوع تند به کند می شود. که اینها همگی بر خلاف نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر هستند. ولی پژوهشهای گوبل[۶۸] و همکاران (۱۹۸۷ و ۱۹۹۱)(۹۲, ۹۳) و همچنین پژوهشی که توسط جانسون[۶۹] و همکاران (۱۹۹۰)(۹۴) انجام شد، همگی نشان دادند که تغییر تار نوع کند به تند نیز رخ میدهد که همسو با نتایج پژوهش حاضر است.
پژوهشهای انجام شده عوامل زیر را در تبدیل تار نوع کند به تند دخیل میدادند: ۱)مشخصههای کشسانی انواع تارها، که نشان داده شد که با افزایش در انعطافپذیری تار، درصد تارهای نوع II در عضله افزایش پیدا می کند(۹۲, ۹۳). ۲)تغییر در فرکانس فعالیت تار، فعالیت عضلانی با فرکانس بالا و یا کاهش در فعالیت عضلانی تونیک منجر به سنتز میوزین تند و ویژگیهای انقباضی تند عضله می شود(۹۴). ۳)افزایش در میزان کاتکولامینها[۷۰] موجب افزایش نسبت تارهای نوع II می شود(۹۴). ۴)کاهش در سرعت انقباضی و همچنین افزایش در ماکزیمم سرعت کوتاه شدن باعث افزایش در میوزین تند می شود(۹۵).
حال با توجه به دلایل ذکر شده در بالا، پژوهشگر این احتمال را میدهد که تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی و تمرین تناوبی سرعتی موجب افزایش انعطاف پذیری تارها و همچنین کاهش سفتی تارها میشوند، بعلاوه تمرین تناوبی سرعتی به دلیل بالا بودن سرعت تمرین و نیز تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی به علت بالا بودن تکرار انقباضات اکسنتریکی، هر دو باعث افزایش فرکانس در فعالیت تارها میشوند، همچنین به همین دلایل به نظر میرسد که این دو نوع تمرین موجب کاهش سرعت انقباضی و افزایش در ماکزیمم سرعت کوتاه شدن تارها نیز میشوند. و نیز از طرفی نشان داده شده است که تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی(۹۶) و تمرین تناوبی سرعتی(۹۷) باعث افزایش در ترشح کاتکولامینها میشوند. با این احتمالات و استدلالها، پژوهشگر ناهمسو بودن و همسو بودن نتایج خود را با دیگر پژوهشها توجیه می کند.
با این حال این سوال برای پژوهشگر مطرح می شود که چرا میزان بیان ایزوفرمهای ژن MHC در عضله کند انقباض سولئوس نسبت به عضله تند انقباض SVL بیشتر کاهش یافته است؟
پژوهشگر این احتمال را میدهد که با توجه به دلایل زیر میزان بیان ایزوفرمهای تند در عضله تند انقباض SVL بیشتر از عضله کند انقباض سولئوس است: ۱)سرعت انقباضی بالا در تارهای تند انقباض نسبت به تارهای کند انقباض ۲)فعالیت بالای کاتکولامینها در تارهای تند انقباض ۳)تارهای تند انقباض با موتور حرکتی تند تغذیه شده اند.
همچنین برای پاسخ به این پرسش که چرا میزان بیان ایزوفرمهای MHC تحت تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی بیشتر از تمرین تناوبی سرعتی است، پژوهشگر احتمال میدهد که شاید به دلیل انقباضات اکسنتریکی موجود در تمرین دویدن در سراشیبی باشد که هم باعث انعطاف پذیری بیشتر تارها و هم باعث هایپرتروفی بیشتر تارها می شود.
۵-۳-۳-تمرین ورزشی، بیان FOXO1 و ایزوفرمهای MHC
همانطور که در ابتدا توضیح داده شد FOXO1 یکی از عواملی است که در تغییر نوع تار عضلانی نقش دارد. حال با توجه به نتایج پژوهش حاضر که بیانگر تغییرات نوع تار است این نقش FOXO1 مشخصتر میگردد. پژوهشهای قبلی نشان دادند که بیان بالای FOXO1 از توسعه تارهای نوع I اکسیداتیو جلوگیری می کند(۱۷) و همچنین بیان پروتئینها و ژنهای وابسته به تار نوع I را کاهش میدهد (مثل تروپونین I [۷۱] و میوگلوبین[۷۲]) و با کاهش تعداد تارهای نوع I همراه می شود(۸۶)، نتایج پژوهش حاضر همسو با پژوهشهای فوق و نیز همسو با پژوهشهایی که میزونویا[۷۳]و همکاران در سال ۲۰۱۴(۶۱)، یوان[۷۴] و همکاران در سال ۲۰۱۱(۶۰)، کامئی[۷۵] و همکاران در سال ۲۰۰۴(۶۲) انجام دادند، است. همگی تاکید بر نقش FOXO1 به عنوان عاملی در تغییر نوع تار از کند به تند دارند.
پژوهشگر احتمال میدهد که FOXO1 این عمل را از طریق جلوگیری از مسیر Calcineurin (60, ۸۶) و نیز سرکوب PGC1-α (۱۷) انجام میدهد.
۵-۴-نتیجه گیری
به طور کلی یافتههای این پژوهش نشان می دهند که میتوان با انجام تمرینات منظم و طولانی مدت میزان آپوتوزیس را کاهش داد. همچنین قابل ذکر است که تغییر در میزان آپوپتوزیس هم به نوع تمرین و هم به نوع عضله مورد بررسی مرتبط میباشد.
از طرفی نیز نشان داده شد که ژن FOXO1 به غیر از اینکه عاملی است در تحریک آپوپتوزیس، به عنوان عامل دخیل در تغییر نوع تار عضلانی نیز شرکت می کند.
بعلاوه پژوهش حاضر نشان داد که تمرین اکسنتریک دویدن در سراشیبی و تمرین تناوبی سرعتی باعث انتقال تار کند به تند میشوند
۵-۶-پیشنهادهای پژوهشی