۲-۱-۱۰-۱-۳- سرمایه رابطهای
سرمایه رابطه ای شامل روابط داخلی و خارجی با ذینفعان سازمان میباشد (Roos et al, 1997). این نوع سرمایه در ارتباط با تأمین کنندگان، خرده فروشان، عمده فروشان و بخصوص مشتریان وجود دارد.
وفاداری مشتریان را می توان جزئی از این نوع سرمایه دانست (Haanes & Lawendahl, 1997).
مفهوم سرمایه رابطه ای در ابتدا با نام سرمایه مشتری شناخته می شد، به تدریج به سرمایه رابطه ای بسط داده شده (Sveiby, 2003) که روابط با سایر ذینفعان و اطلاعات بازار که برای جذب و حفظ مشتریان مورد نیاز است را در بر میگیرد (Stewart, 1997). این سرمایه عبارت است از همه دارایی هایی که روابط شرکت با محیط را ترتیب دهی و مدیریت میکند و شامل ارتباط با مشتریان، سهام داران، عرضه کنندگان، دولت، مؤسسات دولتی و رقبا میباشد. اگرچه مهمترین بعد سرمایه رابطه ای، سرمایه مشتری است، ولی نباید تنها این بعد را مد نظر قرار داد (BOZBURA, 2004). در تعریفی دیگر، سرمایه رابطه ای را سرمایه بازاری تعریف کرده که به شایستگی های سازمان برای مدیریت و ادغام روابط خارجی با سهامداران بیرونی اطلاق می شود (Seetharaman et al , 2002).
۲-۱-۱۰-۱-۴- نقش سرمایه فکری بر رقابت پذیری
گروهی از صاحبنظران در مورد مزیت رقابتی معتقدند که یک شرکت زمانی میتواند پیروز یک نبرد رقابتی شود که دارای دانشی مناسب تر از رقبایش باشد (Inkpen, 1998; Zack, 1999). از این دیدگاه، مزیت رقابتی اساساً از شرکت و دانش آن ناشی می شود (Cater, 2001). گفته شده است که دانش یک منبع خوب مزیت رقابتی است، چرا که یک شرکت، زمانی که دارای دانش مناسب باشد میتواند از این دانش برای کاهش هزینه های نهایی خود در بسیاری از حوزه ها استفاده کند (Grant, 1997).
سرمایه انسانی که ناشی از دانش (یعنی نوآوری، خلاقیت و مهارت)، ارزش ها و فرهنگ کارکنان است نمی تواند دارایی یک شرکت محسوب شود، چرا که کارکنان دانش ها، مهارت ها و تجربیاتشان را با ترک سازمان با خود میبرند. بنابرین، سرمایه انسانی مایملک سازمان نیست، تنها می توان گفت سرمایه انسانی در اجاره سازمان است. این بدین معنی است که سرمایه انسانی با ریسک بالایی مواجه است.
اما سرمایه ساختاری عبارت است از هر چیزی که پس از خارج شدن کارکنان در سازمان باقی می ماند. لذا این سرمایه ساختاری است که دارایی شرکت محسوب می شود و شرکت میتواند از طریق آن به تجارت بپردازد (Edvinson & Malone, 1996; Edvinson, 1997).
به همین دلیل، مزیت رقابتی واقعی یک شرکت عمدتاًً بر اساس سرمایه ساختاریش بنا نهاده می شود. بنابرین یکی از مهمترین چالش های مدیریت سرمایه فکری باید تبدیل سرمایه انسانی به سرمایه ساختاری شرکت باشد (Lank, 1997). در این راستا، مدیریت دانش میتواند به آن بخش از فرایند مدیریت اطلاق شود که بر:
-
- تحلیل نظام مند،
-
- برنامه ریزی،
- انباشت، خلق، توسعه و کاربرد دانش
در شرکت تمرکز دارد و به منظور ایجاد مزیت رقابتی در تلاش است که سرمایه انسانی را به سرمایه ساختاری شرکت تبدیل نماید (Cater, 2001).
۲-۱-۱۰-۲- دیدگاه مبتنی بر هوشمندی رقابتی
یکی از ویژگی های بارز عصر حاضر، تغییرات فزاینده در دانش بشری و عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی است. در چنین شرایطی یکی از الزامات اساسی رقابت، شناخت ماهیت تغییرات و پیشبینی روندهای آتی بازار، رقابت، تکنولوژی، نوآوری، ترجیحات و الگوهای رفتاری مشتریان و… میباشد. این قبیل موضوعات در کانون توجه به هوشمندی رقابتی قرار دارند و در واقع هوشمندی رقابتی توانایی حاصل از فرایند منظم جمع آوری، بررسی و تحلیل اطلاعات درباره محیط، رقبا، مشتریان، عرضه کنندگان، روندهای صنعت، بازار و الگوهای رفتاری عناصر محیطی و بازار میباشد. به عبارت دیگر می توان آن را هنر جذب و انتقال دانش از عناصر فرا سازمانی، محیط طی قواعد خاص و ضوابط معین به سازمان برای حفاظت از تهدیدات رقابتی، شناخت و بهره گیری از فرصت های بالقوه و ساختن آینده نامید. نکته بسیار مهم در این رابطه این است که ماده اولیه رقابت، اطلاعات است. اما هر نوع اطلاعاتی هوشمندی رقابتی تلقی نمی شود. پورتر معتقد است که هوشمندی، اطلاعات تحلیل شده است (Porter, 1986). فورد بر ضرورت تمایز میان اطلاعات و هوشمندی تأکید داشته و بیان میدارد اطلاعات بیانگر آمار، ارقام و داده های جدا شده واقعی درباره افراد، سازمان و رقبا است. در حالی که هوشمندی شامل اطلاعات فیلتر و تحلیل شده است (Ford, 1999).
تری نیز، هوشمندی را مرتبط با دانش دانسته و بیان میکند که سازمان ها برای بقا مجبور به ایجاد سیستم هایی هستند که قادر به پرورش و بهینه سازی ارزش افزوده اطلاعاتی باشند و برای نیل به این هدف، باید دانش مدار باشند (Terry, 1998).
به طور کلی می توان دانش را به دو جز تفکیک کرد که یک جزء آن، اطلاعاتی است که قبلاً ایجاد و مستند شده و همواره قابل استفاده و دسترس است. جزء دیگر آن چگونگی دانستن و قضاوت های خبره و بصیرت که این جز در حل معماهای غامض، کارکرد بسیار دارد. برای تبدیل این دو جز به دانش لازم است در سازمان همه افراد آن را دانسته و توانایی به کارگیری و استفاده صحیح از آن را داشته باشند.
هوشمندی رقابتی را می توان در سه طبقه ارائه نمود:
-
- هوشمندی بازار: این نوع هوشمندی، وظیفه تهیه و عرضه روندهای حال و آینده نیازها و انتظارات مشتریان در بازارهای جدید و ایجاد فرصت های بخش بندی و تغییرات اساسی و اصلی در بازاریابی و توزیع رقبا را بر عهده دارد.
-
- هوشمندی مرتبط با رقبا: این نوع هوشمندی از طریق ملاحظه و بررسی مستمر تغییرات در ساختار رقبا، محصولات جایگزین جدید، وارد شوندگان جدید به صنعت، وظیفه ارزیابی تکامل استراتژی های رقابتی را بر عهده دارد.