وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛ دراین حکمت مجاز مفردو مرسل به کاررفته است وعلاقه آن نیز از نوع وابستگی اشتقاقی وریشه ای است زیرا مصدربه کاررفته واز آن اراده اسم فاعل شده است و آن ها عبارتند از؛
مثل«تَطْهِیراً؛پاک کردن به جای مطهِّراً؛پاک کننده و«تَنْزِیهاً تنزیه کردن به جای منزِّهاً؛تنزیه کننده»وهمین طور ابتلاءً بجای مبتلیءوتَفرقهً بجای متفرِّقه و عزّاً بجای معزّاً ومصلحهً بجای مُصلِحهً و… تعظیماًبجای معظِّماً.
ب. کنایه؛
ومجموع این عبارات کنایه تعریض (غیرصریح )است ،زیرا این ها اوامرالهی هستند و امام (ع)خواسته است مردم را به آن ها تشویق نماید بنابراین علت واسباب تشریع آن هارا بیان فرموده است تاپذیرش وعمل به آن آسان تر وبا اشتیاق بیشتری صورت پذیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۰۶۶ نهج البلاغه-حکمت ۲۵۵
* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:ٱلْحِدَّهُ [۱۳۰]ضَرْبٌ مِنَ ٱلْجُنُونِ لأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ *
و درود خدا بر او، فرمود: تندخویى بىمورد نوعى دیوانگى است، زیرا که تندخو پشیمان مىشود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگى او پایدار است.
موضوع:(اخلاقى، اجتماعى) تندخویى و جنون
حضرت علی (ع)دراین کلمه نورانی به حدت و عصبانیت به عنوان یکی از مهمترین آفت های عقل اشاره فرموده است وبا استفاده از یک تشبیه زیبا ورسا تصویری ملموس رااز حدت و عصبانیت ترسیم فرموده است…(ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۸/ ۴۸)
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت؛
الف.تشبیه؛
چون دیوانگى حالت مخصوصى است که- به دلیل انحراف قواى نفسانى از پذیرش سیطره عقل، به یکى از دو جهت افراط یا تفریط- در انسان پیدا مىشود، تندخویى انحراف قوّه غضب از نگهدارى عقل- مطابق قانون عدل الهى- به سمت افراط، و بخشى از دیوانگى خواهد بود، و تندخویى با بازگشت در حال خشم به فرمان خرد از بین مىرود.( بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۶۲۷ )
بنابراین دراین حکمت «ٱلْحِدَّهُخشم شدید»مشبه مفردمطلق عقلی به «جنون»مشبه به مفردمطلق عقلی تشبیه شده است.نوع تشبیه مجمل (حذف ادات)ومفصل است به دلیل ذکروجه شبه(زوال عقل)که ازعبارت لأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌاستفاده می شود.(عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)
حدّت خشم شدید وبرانگیختن به خاطرچیزی جزئی و صاحب این حالت خیلی زودبه عذرخواهی می پردازدواز کارخود پشیمان می شود،اما اگرپشیمان نشدبلکه روی کاروخشم خودپافشاری داشته باشد پس او دیوانه است و دیوانگیش دائمی بوده بخاطر این که عقلی را که خداوند اورا به آن آراسته است به کارنبرده وکسی که عقل را به کارنمی گیرددرزمره ی مجانین وارد می شود.این بیان هشداری است نسبت به زشتی های عصبانیت ونیز هشداری نسبت به برخی ویژگی های افراد عصبانی… عصبانیت حالتی است که هنگام خشم انسان را برمی انگیزد،واورااز حالتی که سزاواراوست خارج می کند،ودرآن حالت نمی توانددین ویاعقل خودرا نگهداردتاآنجا که به مجنون شبیه ترمی شود.وهرگاه پس از عصبانیت به کمال خودبازگرددوپشیمان شود پس جنونش گذراست ودرغیراین صورت ریشه داربوده وملازم ذات و ماهیت اوست.حکیمی درگذشته گفته است:بزرگترین اشتباه اصلاح نکردن اشتباه است.( مغنیه ؛۱۳۵۸: ۴/۳۷۰)
ب.کنایه؛
مجموع عبارت کنایه تعریض است هدف از تقریر آن نهی از خشم بی جا و هرگونه کردارو یارفتاردرحالت عصبانیت است.
۴-۰۶۷ نهج البلاغه-حکمت ۲۵۹
* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: ٱلْوَفَاءُ لأَهْلِ ٱلْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ ٱلْغَدْرُ بِأَهْلِ ٱلْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ *
و درود خدا بر او، فرمود: وفادارى با خیانتکاران نزد خدا نوعى خیانت، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفادارى است.
موضوع: (اخلاقى،اجتماعى، سیاسى) شناخت جایگاه وفادارى
حضرت (ع)به یکی از عهد و پیمانهاى الهى در دستورات دینىاش، یعنی بىوفایى نسبت به فریبکاران به هنگام فریبکارى آنها،اشاره کرده است(بحرانی؛۱۳۷۳ : ۵/۶۳۰)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
دراین حکمت مجازمرسل مرکب به کاررفته است،زیرا حضرت (ع)جمله ی خبریه آورده اند و از آن انشائیه(امرو نهی )اراده فرموده است.لذا مفهوم کلام نهی از وفای به عهد دربرابر اهل غدرو امر به خیانت دربرابر خیانتکاران است.
ب.تشبیه؛
دراین حکمت دومورد تشبیه به کارفته است،ابتدا تشبیه«ٱلْوَفَاءُ لأَهْلِ ٱلْغَدْرِ»مشبه مفرد مقیدعقلی به«غَدْرٌ عِنْدَاللَّهِ»مشبه به مفردمقیدعقلی وسپس تشبیه «ٱلْغَدْرُ بِأَهْلِٱلْغَدْرِ» به «وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ »که هردو از نوع تشبیه بلیغ می باشد.
با توجه به تعدد مشبه و مشبه به وجمع شدن هرمشبهی با مشبه به خود یک نوع تشبیه دیگری نیز به کاررفته است که تشبیه مفروق نامیده می شود. (عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۳)
۴-۰۶۸ نهج البلاغه-حکمت ۲۷۵
* وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:إِنَّ ٱلطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ- وَ رُبَّمَا شَرِقَ [۱۳۱]شَارِبُ ٱلْمَاءِ قَبْلَ رِیِّه[۱۳۲]ِ- وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ ٱلشَّیْءِ ٱلْمُتَنَافَسِ فِیهِ- عَظُمَتِ ٱلرَّزِیَّهُ[۱۳۳] لِفَقْدِهِ- وَ ٱلأَمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ ٱلْبَصَائِرِ- وَ ٱلْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لا یَأْتِیهِ*
و درود خدا بر او، فرمود: طمع به هلاکت مىکشاند و نجات نمىدهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبى که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد،
و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت مىکنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود،
و آرزوها چشم بصیرت را کور مىکند،
و آنچه روزى هر کسى است بى جستجو خواهد رسید.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى) ضدّ ارزشهاى اخلاقى
حضرت (ع)دراین حکمت به بیان طمع وتوصیف آنچه برآن وارد می شود پرداخته است.وبیان فرموده اند که آن کسبی است که برمبنای اصول عقلانی معاملات استوارنیست .
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف. مجاز؛ عبارت های زیر ازاین حکمت جزء مثل های رایج می باشد؛
وَ رُبَّمَا شَرِقَ [۱۳۴]شَارِبُ ٱلْمَاءِ قَبْلَ رِیِّه؛ و بسا نوشنده آبى که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد،
وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّیْءِ الْمُتَنَافَسِ فِیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ لِفَقْدِهِ و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت مىکنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود
وَ الْأَمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ و آرزوها چشم بصیرت را کور مىکند،
وَ الْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لَا یَأْتِیهِ و آنچه روزى هر کسى است بى جستجو خواهد رسید.
بنابراین به کاربردن امثال سائره(مثل های رایج)درمعانی مورد نظرازنوع مجاز مرکب به شیوه ی استعاره تمثیلیه است،زیرا بخاطر علاقه مشابهت،درغیرآنچه برای آن وضع شده است به کاررفته اند.وموارد فوق هریک ناظربه جهاتی از قبح طمع ورزی است.(همان منبع؛ ۱۸۶-۱۸۵)
ب.تشبیه؛
همچنین دراین حکمت نورانی طمع به عنوان مشبه مفرد مطلق عقلی به صورت تشبیه جمع به چهارچیز تشبیه شده است،یعنی؛مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ.( همان منبع : ۲۲-۱۹)