۲-۲۵٫ عوامل به وجودآورنده فراشناخت
اسکرا و مشمن، معتقدند که سه عامل یادگیری های فرهنگی، ساخت فردی و تعامل همگنان در ایجاد و پایه گذاری نظریه های فراشناخت فرد دخالت دارند. نظریه های فراشناختی از درونی شدن فرهنگ ازطریق یادگیری اجتماعی، ساخته میشوند. مفاهیم مشترک اجتماعی از طریق تجربه غیررسمی و آموزش رسمی به فراگیران انتقال داده میشوند. بارزترین نوع یادگیری فرهنگی، آموزش مستقیم طرز استفاده از مهارت های فراشناختی و هماهنگ سازی این مهارت ها به فراگیران است. مانند برنامه ای که هدف آن افزایش دانش فراشناختی شرطی، فرآیندی و خبری در مورد خواندن باشد. علاوه بر یادگیری های فرهنگی که تحت تاثیر آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی است، خود افراد نیز ساختارها یا سازمان های شخصی را بنا میکنند.مهارت ها و راهبردهای شناختی خود را توسعه و دانش فراشناختی خود را منظم کنند و نیز بتوانند شرایطی را به وجود آورند تا یادگیرنده ای راهبردی شوند. تعامل همگنان شامل فرآیندی دارای سازماندهی اجتماعی است که از انتقال فرهنگی و سازمان فردی متمایز است. این افراد دارای سطح مشابه شناخت هستند که تعامل با آنان باعث افزایش عملکرد فرد در تکالیف شناختی می شود (اسکرا و مشمن(۱۹۹۵) به نقل از صادقی و محتشمی،۱۳۸۹).
۲-۲۶٫ راهبردهای شناختی
راهبرد (استراتژی) به یک نقشه کلی یا مجموعه ای عملیات که برای رسیدن به هدف معینی طرح ریزی شده گفته می شود. اصطلاح دیگر وابسته به راهبرد، تاکتیک است. تاکتیک به یک فن یا تکنیک خاصی گفته می شود که در خدمت استراتژی قرار دارد. اصطلاح شناخت به فرایندهای درونی ذهنی یا راه هایی که در آن ها اطلاعات پردازش می شود. یعنی راه هایی که ما به وسیله آن ها اطلاعات را مورد توجه قرار میدهیم، آن ها را تشخیص میدهیم و به رمز در می آوریم و در حافظه ذخیره سازی میکنیم و هر وقت که نیاز داشتیم آن ها را از حافظه فرا می خوانیم و مورد استفاده قرار میدهیم، گفته می شود ( ساوجی پاکدامن، ۱۳۷۹). از آنجایی که شناخت به فرآیندهایی اشاره دارد که افراد به کمک آن ها یاد می گیرند، فکر میکنند و به یاد می آورند. هر تدبیری که یادگیرنده به این منظور به کار میگیرد ” راهبرد یا استراتژی ” نام دارد.
بنا به تعریف فوق، راهبرد شناختی به هر گونه رفتار، اندیشه، یا عمل گفته می شود که یادگیرنده در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار میدهد و هدف آن کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیره سازی دانش ها و مهارت ها و نیز سهولت بهره برداری از آن ها در آینده است (واینستاین[۸۱] و هیوم[۸۲](۱۹۸۸)، به نقل از سیف، ۱۳۸۰). راهبردهای شناختی ابزار یادگیری هستند که شامل ” تکرار و مرور[۸۳]“، “بسط و گسترش[۸۴]” و” سازماندهی[۸۵]” است. لفرانسوا[۸۶](۱۹۹۷) در تمایز بین راهبردها یا مهارت های شناختی و فراشناختی توضیحات زیر را ارائه داده است: من تصمیم می گیرم که معانی اصطلاحات مربوط به آموزش و پرورش علوم شناخت جدید را بیاموزم. (انتخاب هدفی که فکر می کنم از عهده آن برمی آیم، یک تجربه فراشناخت است). به مطالعه مورد نظر می پردازم (فعالیت شناختی). بعد از خواندن چند سطر مکث می کنم، احساس مبهمی از این که چیزی را نفهمیده ام به من دست میدهد (تجربه فراشناخت). آن دو سطر را دوباره می خوانم (فعالیت شناختی). حال احساس می کنم که دارم می فهمم (فراشناخت). به خواندن ادامه می دهم، و به هر تعریفی که بر می خورم یکی دو بار آن را برای خودم تکرار می کنم (مرور ذهنی یک راهبرد شناختی). احساسی به من دست میدهد حاکی از اینکه دارم یاد می گیرم (تجربه فراشناخت). کارم را به پایان می رسانم، به هر یک از اصطلاحات نگاه می کنم و به آرامی تعریف آن را تکرار می کنم (شناخت). از اینکه مطالب را می فهمم و تا امتحان فردا آن ها را به یاد خواهم داشت احساس رضایت می کنم (فراشناخت)، (به نقل از آقازاده و احدیان، ۱۳۷۷).
بنابرین بر طبق نظر فلاول (۱۹۸۲، به نقل از گارنر[۸۷]، ۱۹۸۸) روابط متقابلی بین عناصر فراشناختی وجود دارد. به نظر میرسد که دانش فراشناختی، تجربه فراشناختی و رفتار فراشناختی طی دوره انجام تکلیف شناختی، اطلاعاتی برای یکدیگر فراهم میکنند و همدیگر را فرا می خوانند. دانش فراشناختی پایه ای برای تجربه فراشناختی است که به نوبه خود استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی را افزایش میدهد. همچنین تجربه فراشناختی میتواند بازبینی دانش فراشناختی را ارتقاء دهد و تجربه های فراشناختی بیشتری را فراهم کند. استفاده از راهبردهای فراشناختی میتواند هم استفاده از راهبردهای شناختی و هم بازبینی دانش فراشناختی را تحریک کند و استفاده از راهبردهای شناختی میتواند تجربه فراشناختی را ایجاد کند.
۲-۲٫ جدول روابط متقابل بین عناصر فراشناخت
تجربه فراشناختی اهداف فراشناختی
استفاده از راهبردها دانش فراشناختی
در بحث از تمایز راهبردهای شناختی و فراشناختی نظر اغلب محققان و در درجه اول فلاول بر این است که آنچه بین این دو راهبرد تفاوت و تمایز ایجاد میکند، تفاوت در چگونگی استفاده از اطلاعات است. راهبردهای فراشناختی فرایندهای متوالی هستند که شخص برای کنترل فعالیت های شناختی و برای اطمینان از دستیابی به یک هدف شناختی مورد استفاده قرار میدهد. این فرآیندها به شخص در تنظیم، هدایت یادگیری، برنامه ریزی، نظارت بر فعالیت های شناختی و همچنین در وارسی آن فعالیت ها کمک میکند. در حالی که راهبردهای شناختی برای کمک به فرد در دستیابی به یک هدف معین مورد استفاده قرار میگیرد (مصرآبادی، ۱۳۸۰).
۲-۲۷٫ راهبردهای فراشناختی
همان طور که اشاره شد، راهبردهای شناختی، راه های یادگیری هستند. در مقایسه با آن ها، راهبردهای فراشناختی تدابیری هستند برای نظارت بر راهبردهای شناختی و هدایت آن ها. دمبو (۱۹۹۴) در مقایسه این دو نوع راهبرد گفته است:
بر حسب نظام خبر پردازی، راهبردهای شناختی به ما کمک میکنند تا اطلاعات تازه را به منظور پیوند دادن با اطلاعاتی که میدانیم و برای ذخیره سازی در حافظه دراز مدت آماده سازیم. راهبردهای شناختی اعمال را کنترل میکنند و به آن ها جهت میدهند. به سخنی دیگر، می توان به یادگیرندگان راهبردهای شناختی زیادی را آموزش داد، اما اگر آنان از مهارت های فراشناختی لازم که میگوید در یک موقعیت کدام راهبرد یا استراتژی شناختی مورد استفاده قرار گیرد و چه وقت باید تغییر استراتژی داد، بی بهره باشند هرگز یاد گیرندگان موفقی نخواهند شد. بنابرین، راهبردهای شناختی و فراشناختی باید با هم کار کنند (به نقل از سیف، ۱۳۸۰).
فلاول (۱۹۷۹) نیز راهبردهای شناختی و فراشناختی را با هم مقایسه کرده و در این باره گفته است که یادگیرندگان ماهر راهبردهای شناختی را به خدمت می گیرند تا به پیشرفت شناختی دست یابند و از راهبردهای فراشناختی استفاده میکنند تا بر آن پیشرفت نظارت و کنترل داشته باشند.