«روحم چون پرندهای تشنه که به آب محتاج است پیرامون منزلی سرگردان است. اگر چشمانم فردا میرا نبیند، روز سه شنبه تو را انکار میکنم.»
این روح خستگی ناپذیر با توانایی ادبی و علمی کافی و اعتماد به نفس لازم و فرهیختگی برجسته و ممتاز، مدیریت و سیر بحث و گفتگوها را در اختیار داشت. او خود غالباً به زبان عربی فصیح سخن میگفت. این همایش میربع قرن کعبه آمال اندیشه عربی بود و در آن احساس نیاز به تثبیت سرنوشت گرایشهای ادبی و فکری ملموس و قابل حس بود. او در پژوهش و مباحثه روشی نو و میانه بین اسلوب جدید زبان عربی و اسلوب قدیم و زبان عامیانه ایجاد کرده بود. و اینگونه این همایش در نزدیکی بین فرهنگ غرب و شرق نقش خود را ایفا کرد.
ولی الدین یکن در نامهای در تاریخ ۵/ ۴/ ۱۹۱۲ به می نوشت:
«یا میبین الاقلام و الکُتُــبِ
أحییتِ عهدالقریض والادبِ
کالشَّمسِ بَین الأقمارِ و الشُهُبِ
جَدّدتِ لأدبــــــــ رونق العـــــرب»
(الکزبری؛۱۹۸۲:۱۹)
«ای مَی!تو در میان کتابها وقلمها چون خورشیدی در میان ماه وشهابها هستی، تو دوران شعر سرایی وادب را دوباره زنده کردی و برای زبان عربی رونق گذشته را باز گرداندهای »
مصطفی عبدالرزاق درباره شخصیت می در سالن و انجمن ادبی اش میگوید:« بانوی فرهیخته در روزنامهها و مجلات قلم میزد و کتابها و نامههای مفید و قابل ستایش تألیف و خطبهها وسخنرانی گوناگون و قوی ایراد میکرد. گهگاهی شعر نیز میسرود. او یاریگر ممتاز ادبیات بود، در منزلش مجلس هفتگی برای ادیبان برگزار میکرد که بیهوده گویی، گزاف و گناه در آن راه نداشت، یک شب نشینی شیرین و دلچسب و گفتگویی بدون مجاد له و مشاجره بود. »(شراره ؛ ۱۹۶۵:۶۴ )
دکتر طه حسین درباره همایش میگوید:«مجلس و سالن میدموکراتیک بود. من بعد از نوشتن رساله ام درباره ابوالعلاء معری از طریق استاد بنده وایشان- احمد لطفی السید- با او و انجمنش آشنا شدم و هر سه شنبه عصر به آنجا میرفتم تا اینکه به اروپا رفتم»(همان:۶۴ )
همایش الثُلاثاء زیباترین موضوعات ادبی را مطرح کرد که یاران و اعضای آن را جاودان ساخت. او راه را روشن کرده و میراث گذشته را زنده و پژوهشگران و نویسندگان را بر پویایی و تحول و آزادی از بندهای جمود و سستی تشویق میکرد. از جمله اهداف همایش اقدام و تلاش برای گشودن فردایی روشن برای زنان عرب در زندگی اجتماعی بود. ما میبینیم که او در این راه با کمال احترام به خود و دیگران الگویی مناسب و برجسته، و رهبری لایق برای آینده زنان شرقی گشت.(السکاکینی؛ ۱۹۷۱: ۱۱۹)
خلیل مطران پس از مرگ او درباره ندوه الثلاثاء اینچنین سروده است:
أقفَرَالبیتُ أینَ نادیـــک یا
صَفوه ُالمشرقین نبلاً و فَضلاً
فشاقَ البُحـوث فیه ضـــروباً
وتصیب القلوب و هی عزات
میالیه الوفودُ یَختـَـــلِفُونا
فِی ذِراکِ الرحیبِ یَقمــرونا
و یُدار الحـَدیثُ فیه شُــجُونا
مِـن ثِمارِ العُِقُـولِ ما یَشتَهِینا»
(الشیخ، غرید؛ ۱۹۹۴: ۳۱)
خانه خالی و ویران شد. خانهای که گروههایی به آن رفت وآمد میکردند(به واسطه وجود توآباد بود)ای میکجایی خانه تو را صدا میزند/سرآمدان شرف ودانایی شرق وغرب در پیرامون گسترده توگرد میآمدند / در مجلس تو بررسیها وتحلیلهایی انجام میشد و با علاقه بسیار در آن مجلس سخن میراندند / اکنون دلها مصیبت زده و عزادارند از ثمرات علم و دانش چه کسی ما را سیر وسرشار خواهد کرد
۳-۲-۱۱٫ آثار می
مَی در نطم ونثر دارای تجربیات گرانقدری است. با گذری بر آثارش جنبهی نویسندگی و نثر او را بر شاعریش برتر و بارز می بینیم. او یک دیوان شعر به زبان فرانسه وچندین قصیده وقطعه به زبان عربی دارد. بیشتر آثار او نثری ودر حوزه ادبیات، نقد وجامعه شناسی خانواده وبخصوص زنان است.
۳-۲-۱۱-۱٫ شعر
ازاهیرالحلم
اولین کتاب میزیاده است که اشعار رومانسی او به زبان فرانسه است که در سال ۱۹۱۱ به نام مستعار ایزبس کوبیا منتشر کرد. این دیوان شامل ۴۳ قصیده و سه قطعه نثری به زبان فرانسه و خاطرات و یادگاریهایی است که دکتر جمیل جبر آن را در ۱۹۵۲ به نام ازاهیرالحلم «گلهای رؤیا» منتشر کرد. از ویژگیهای شعر او راستی در تعبیر، جسارت درخیال، دقت در توصیف و روانی و سادگی در کلمات میباشد. قصایدش کاملاً قافیه دار و کلاسیک براساس قواعد دستور زبان فرانسه نیست، ولی از موسیقی و قافیه خالی نمی باشد. او حروف روی را در بیشتر قصاید بسان صدای زنگ انتخاب میکند. بیشتر اشعارش عاطفی، اند وهگین و سرگردان در رازهای مرگ و زندگی و تشنگی به علم و دانش و عشق والا میباشد.
ا شعار و دیوانش دقیقترین و نزدیکترین آثار او به روحیه و مزاجش میباشد. خواننده در این دیوان آهنگاند وه و غم او را به خوبی احساس میکند. در دیوان قصایدی چون الکابه(اندوه)، الحان الخریف(آوای پائیز )، وداع لبنان(خدا حافظی وترک لبنان )، عینطوره و طیور النیل(پرندگان نیل )می باشد که این قصاید را یعقوب صروف در سال ۱۹۲۴ به عربی ترجمه کرد و با مقدمهای آنها را در المقتطف به چاپ رساند.(الکزبری؛ ۱۹۸۷/۱: ۱۵۴)
نمونهای از شعر او:به نام الکآبه(اندوه و غم)
«. . . لکن لا سعاده َ عندنا لأن الانسانَ یرسِمُ امانیتَه و یَعجِزُ عَن تَحقِیقِها.
ایُها الإلهُ !لماذا وَضَعت َ فی عَینی الانسان ِ هذهِ العَبَراتِ، و قَضیتَ
بألا تَجَفَّ و لا تَنضبَ؟ لِماذا؟