انگیزه پیشرفت تحصیلی به فعالیتهای فیزیکی که شامل تلاش، استمرار و اعمال آشکار دیگر و فکری یا ذهنی و اعمال شناختی مانند برنامه ریزی، تمرین کردن، سازمان دهی، کنترل کردن، تصمیم گیری، حل مسئله و ارزیابی پیشرفت، تعریف می شود (کیافر، کارشکی و هاشمی، ۱۳۹۳).
تعریف عملیاتی انگیزه پیشرفت تحصیلی
منظور از انگیزه پیشرفت تحصیلی در این پژوهش، نمره هر آزمودنی در مقیاس عوامل تأثیر گذار بر انگیزه پیشرفت تحصیلی است که این تحقیق در پی ساخت و سنجش ویژگی های روان سنجی آن است.
فصل دوّم
ادبیات پژوهش
ادبیات پژوهش
پژوهشهای بسیاری به انگیزه پیشرفت علاقه نشان دادند. برخی از آن ها عواملی مرتبط با آن را کشف کردند و اکثر پژوهشها به چگونگی پیشبینی عملکرد فرد به طور آشکار یا ضمنی اشاره داشته اند. برخی دیگر به عوامل زمینه ساز این انگیزه اشاره داشته اند (زنزن[۱۸]، ۲۰۰۲).
در این فصل با استناد به نظریه ها و پژوهشها، مروری بر انگیزش، انگیزه پیشرفت و عوامل مرتبط با آن ها خواهیم داشت.
انگیزش
مبحث انگیزش در روانشناسی به خصوص روانشناسی تربیتی اهمیت ویژه ای دارد (زارع و محمدزاده، ۱۳۹۱). انگیزش در برگیرنده مباحثی است که بیان میکند منشأ رفتار چیست، چگونه ادامه مییابد، منحرف می شود، منع می شود و چه کنش فاعلی در آن هنگام در موجود زنده روی میدهد (خداپناهی، ۱۳۸۵). بدون شناخت انگیزه های رفتار، درک پدیدههای روانشناختی امکان ندارد. نه تنها بررسی علمی رفتار، بلکه در زندگی روزمره انسان، انگیزه نقش مهمی را ایفا میکند. چون آدمی موجود شگفت انگیزی است که میتواند رویدادها را درک کند به قضاوتهای پیچیده دست زند، اطلاعات را به خاطر آورد، مسائلی را حل کند و نقشه ای را عملی سازد (زارع و محمدزاده، ۱۳۹۱).
انگیزش را می توان به عنوان نیروی محرک فعالیتهای انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد. انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کردهاند و در این مقایسه نیرو و جهت، مفاهیم عمده انگیزش هستند. بنابرین انگیزش عامل فعال ساز رفتار انسان است (زارع و محمدزاده، ۱۳۹۱).
مفهوم انگیزش
با توجه به اینکه تعریف انگیزش بستگی به مفاهیم نظری روانشناسان دارد، لذا تعریف هر یک از آنان میتواند صحیح باشد. مفهوم انگیزش در هر یک از نظریه ها به صورت مفاهیم و سازههای اختصاصی از قبیل کشاننده، غریزه، نیاز، تلاش و انتظار به کار رفته است که در هر تعریف به یکی از این عوامل تعیین کننده مذکور نقش بیشتری داده می شود (خداپناهی، ۱۳۸۵).
مورفی[۱۹]، انگیزش را نشانه ای از این واقعیت میداند که بخشی از رفتار ارگانیزم بستگی به طبیعت و ساختار درونی آن دارد. گرامن[۲۰]، انگیزش را عاملی می داند که ما را برمی انگیزد، به حیرت وامی دارد و به سوی رفتار معین سوق میدهد. آلپورت[۲۱]، انگیزش را وضعیت درونی ارگانیزم تلقی میکند که رفتار و تفکر فرد ناشی از آن است (به نقل از خداپناهی، ۱۳۸۵).
همان طور که گفته شد نظریه های گوناگون در تعریف و تبیین انگیزش مفاهیم مختلفی را مورد بحث قرار دادهاند. یکی از این مفاهیم مفهوم نیاز[۲۲] است. نیاز به یک حالت کمبود و فقدان در موجود زنده اشاره دارد. بر طبق نظریه های نیاز، وقتی موجود زنده احساس نیاز میکند این یک احساس ناخوشایند است و هنگامی که نیاز او ارضا می شود این حالت برای او یک حالت خوشایند است. از این رو، گفته می شود که عامل انگیزشی جانداران نیازهای آنان میباشد. نیاز انواع گوناگون دارد و روانشناسان مختلف برای نیازهای متفاوت طبقه بندی های گوناگونی ارائه دادهاند. یکی از این نیازها که پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده نیاز به پیشرفت یا انگیزه پیشرفت است (زارع و محمدزاده، ۱۳۹۱).
انگیزه به عنوان سازه علمی
در روانشناسی انگیزش گرایشی به جوهرگرایی[۲۳]مشاهده می شود. جوهر گراها سعی میکردند بر اساس مفاهیم موضوعه خود ماهیت و ذات ماده را درک کنند و آن را به صورت تعریف قابل قبولی ارائه دهند. آن ها مفاهیمی چون انگیزه، اراده، میل و قصد را امری ذاتی و واقعی تلقی میکردند (خداپناهی، ۱۳۸۵).
در مقابل نظریه های جوهر گرایی یا ماده گرایی، تلاشهایی صورت گرفت تا انگیزش به عنوان متغیر فرضی رابط[۲۴] یا سازه فرضی[۲۵] مورد توجه قرارگیرد. بنابرین انگیزش، سازه ای است که محقق برای توضیح و تبیین رفتار خاصی از آن استفاده میکند. سازههای علمی بر اساس مشاهدات تجربی پدید آمده اند، ولی تصویر کاملی از واقعیات نیستند بلکه تقریبهایی هستند که ارزش واقعی آن ها را می توان بررسی کرد (خداپناهی، ۱۳۸۵).
پیش از این رفتارگرا ها سعی کردند بدون سازه فرضی ارتباط سببی و کارکردی بین عوامل عینی مشاهده شده را مشخص کنند. بعدا مشخص شد که بین محرک – پاسخ نمی توان یک رابطه ثابت و روشن مشخص کرد، زیرا ارائه محرکهای عینی یکسان باعث پاسخهای متفاوت یا ارائه محرکهای متفاوت باعث پاسخ های یکسان می شود. این یافته موجب قبول این فرضیه گردید که بین محرک-پاسخ یک متغیر فرضی، رابط متغیر ارگانیزمی وجود دارد (خداپناهی، ۱۳۸۵).
انگیزه درونی و بیرونی
روانشناسها سالها است که عواملی برای انگیزه پیشنهاد میکنند، در دهه ۶۰ میلادی که به شناخت و کارکردهای شناختی توجه بیشتری شد محققان موضع شناختی تری به انگیزه گرفتند مثلاً نظریه اسناد، چهار چوب سازماندهی مرکزی و شناختی را مطرح کرد. اکلس[۲۶] در سال ۱۹۹۸ ادعا کرد که میتواند تمام عوامل شناختی مطرح شده را در سه سوال جمع بندی کند: آیا من موفق شدم؟ آیا می خواهم این تکلیف را انجام دهم؟ چرا این تکلیف را انجام دهم؟ (اکلس و ویگفیلد[۲۷]، ۲۰۰۲).
انگیزه های درونی به انگیزهای اشاره دارد که سائقی است برای لذت و علاقه به خود تکلیف و این سائق از درون فرد بیش از فشارهای بیرونی منجر به سوق دادن فرد برای انجام عملی می شود. انگیزه درونی توسط روانشناسان اجتماعی و آموزشی از اوایل دهه ۷۰ میلادی مورد مطالعه قرار گرفت. پژوهش ها نشان دادند که انگیزه درونی معمولاً با لذت و پیشرفت تحصیلی رابطه دارد . توضیحات انگیزه درونی در نظریه اسناد ها در، نظریه خودکارآمدی بندورا مطرح شده است (سینگ[۲۸]، ۲۰۱۱).
انگیزه بیرونی در خارج وجود فرد و معمولاً از پاداشهایی مانند پول، نمره و یا اجبار و تهدید به تنبیه نشأت میگیرد. در این شرایط حس شایستگی و لیاقت به طور کلی از بین می رود زیرا انگیزه بیرونی مشوقی برای فرد است که برنده شود یا از دیگر شرط بندی ها استفاده کند و از لذت پاداشهای درونی بی بهره شود. پژوهش روانشناسان اجتماعی نشان داده است که پاداشهای بیرونی میتوانند برای فرد توجیه شده و به انگیزه های درونی تقلیل یابند (سینگ، ۲۰۱۱).
همچنین از دیدگاه شناختی بسیار حایز اهمیت است که فقدان اعتماد به تواناییهای فرد، نسبت زیادتر انگیزه بیرونی به انگیزه درونی رابطه مستقیم تری با مشکلات انگیزشی مثل اضطراب امتحان و درماندگی اموخته شده در ابعاد انگیزه پیشرفت بخصوص پیشرفت تحصیلی دارد (اکلس و ویگفیلد، ۲۰۰۲).