تفکر واگرا عبارت است از: فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت» بنابرین خلاقیت یعنی تفکر واگرا (سید عامری، ۱۳۸۱، ۲۶).
هنری پوانکاره، ریاضیدان بزرگ فرانسوی (۱۹۴۸) میگوید: « نوآوری ، یعنی تشخیص، تمیز، بصیرت، دریافت، درک و انتخاب» (سلطانی، ۱۳۸۲، ۳۵).
نوآوری ، به کارگیری توانایی ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است (رضائیان، ۱۳۷۴، ۳۱).
از نظر استیفن پی رابینز، «خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایدههاست» (رابینز، ۱۳۷۳).
سالوندی[۳۴] (۱۹۸۲)، « نوآوری را ایجاد اندیشهها و ایده های نو، که سودمندی اجتماعی دارند» تعریف میکند (Salvendy, 1982, 12).
از دیدگاه هربرت فوکس[۳۵]، فرایند خلاق به هر نوع فرایند فکری گفته میشود که مسئله را به طریق مفید و بدیع حل کند (رضائیان، ۱۳۷۴، ۳۳).
نوآوری ، عبارت است از: فرایند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها.
نوآوری ، یعنی ارائه فکرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید (سیدعامری، ۱۳۸۱).
امابایل[۳۶]، نوآوری را به عنوان «ارائه یک ایده جدید و مناسب توسط یکنفر به تنهایی یا گروهی از افراد با همدیگر» معرفی میکند(West, 1990, 29) .
استرنبرگ[۳۷]، نوآوری را شامل برقرار کردن ارتباطات جدید، دیدن چیزها از طریق جدید و تعریف جدید مسائل میداند (Shalley, 2004).
به طوری که ملاحظه می شود همه تعاریف ارائه شده به نوعی به ایجاد چیز جدیدی تأکید میکند بنابرین توانایی آفریدن چیزی نو متداولترین تعریفی است که از نوآوری می شود (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱، ۳۲).
مفهوم نوآوری[۳۸]
نوآوری، خون تازه در رگ های سازمان است هیچ عاملی قادر نیست سازمان و کارکنان آن را بیش از عدم تمایل به تغییرات مثبت به تباهی بکشاند. ثبات نا ممکن است، یا عقب می افتید ، و یا پیشرفت می کنید . نوآوری نیازمند آمیزه ای از ایده های جدید کار تیمی و رهبری است. علاوه بر نوآوری و توانایی واقعیت بخشیدن به آن ، شما نیازمند شعور و ادراک تجاری و کارآقرینی هستید. نوآوری بایستی مشتری مدار و ایده گرا باشد. بنابرین موفقیت طرح های نوآورانه به ویژگی های فردی و گرایش فراگیر سازمان هر دو نیاز دارد.(میر میران ، ۱۳۸۴ ، ۱۸۹).نوآوری استفاده از علم جدید برای به وجود آوردن محصول یا خدمات مورد نیاز مشتریان است که تلفیقی از ابتکار و تجاری کردن است. به عقیده پورتر روش جدید برای انجام کارها به صورت تجاری ، نوآوری نامیده می شود مراحل نوآوری نمیتواند جدا از شرایط رقابتی و استراتژی های شرکت باشد. دانش جدید متواند به تکنولوژی و یا بازاریابی مرتبط باشد دانش تکنولوژیکی ، علم اجزا ، ارتباط بین اجزا ،روش ها ، و مراحل تکنیکهایی است که منجر به تولید یا خدمتی میشوند.دانش بازار علم کاربرد محصولات ، انتظارات مشتری ، نیازها و خواسته ها میباشد (Afuah, 1998, 13).
نوآوری توانایی کاربرد راه حلی خلاق، برای مشکلات و یا فرصت ها؛ ایجاد تحول و یا افزایش کیفیت زندگی خود و دیگران است. فرد نوآور قادر است مفهوم؛فرآورده و یا خدمتی جدید را معرفی کند. همچنین می تواند در محصول یا خدمت موجود تغییرات و دگرگونی ایجاد نماید. برای مثال، شاید لئوناردو داوینچی هلیکوپتر و زیر دریایی را ترسیم کرده باشد، ولی فناوری لازم برای ساختن و به حرکت در آوردن آن ها را در اختیار نداشته است. پس آن چه ارزش دارد، تنها نیروی ابتکار نیست، بلکه نوآوری، تولید و عرضه ی آن به بازار مکمل این فرایند است.«نوآوری معرفی و کاربرد آگاهانه ی ایده ها، برای طراحی و آرایه ی محصولات، خدمات، یا فرایندهای جدید است؛ که منجر به تأمین نیاز افراد، گروهها، سازمان ها و یا اجتماع می شود.»۳ به سخن دیگر خلاقیت به ابداع ایده های جدید اطلاق می شود. در حالی که نو آوری به تحقق در آوردن این ایده ها را نیز شامل میگردد. نوآوری در همه ابعاد زندگی بشر به ویژه در زمینه کسب و کار دارد (میر میران، ۱۳۸۴، ۸).
انسان، کیفیت زندگی خود را مرهون ذهن و اندیشه خود میباشد و ذهن نیز به نوبه خود متکی بر خلاقیت و نوآوری است. اگر انسان خلاق و نوآور نبود، در چرخه حیات اسیر فرایند تکراری و یکنواختی می شد، نه تغییری روی میداد و نه بهبودی، همه اختراعات و اکتشافات بشر، پیشرفتهای گوناگون در زمینههای مختلف، مرهون خلاقیت و نوآوری انسان است.
بی مبالغه میتوان گفت که وجه مشخص و بازار جهان امروز، همانا تغییر و تحول است که هیچ زمینهای بدون تأثیر آن باقی نیست. صرف تغییر، ارزش تلقی شده و عاملان تغییر، نوآوران ارزشمند محسوب میشوند که دگرگونیها را با امید به بهبودی و بهروزی هرچه بیشتر و بیشتر سبب میشوند، از این رو هر گونه اختراع و اکتشاف، ابداع و ابتکار، خود اشکال تحول بوده و موجب تغییرند.
خلاقیت به معنای فرایند تولید فکر و یا ایده جدید، و نوآوری به معنای فرآورده، محصول و نتیجه یا تحقق بخشیدن به آن ایده جدید، (گلستان هاشمی، ۱۳۸۱، ۱۷) مفهومی است که راز و رمز توسعه و پیشرفت را در خود دارد. به همین دلیل هر فرد، گروه و یا سازمان خلاق و نوآور، نسبت به فرد و گروهها و سازمان غیر خلاق که بر حسب عادات و سنتها فعالیت میکند بالندهتر است. مهمتر اینکه امروزه، ضرورت رقابتها و انواع مسابقات بین انسانها تا حدی است که خلاقیت را از اختیار در حوزه رفتار و عملکرد به اجبار تبدیل کردهاست. تفکر خلاق عبارت از اندیشیدنی که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر می شود به تجسم و واضح کردن آن میپردازد و به منظور فرموله کردن فکر یا دریافت مفهوم جدیدی به جرح و تعدیل آن میپردازد. تفکر خلاق به شناسایی و کشف واقعیت ها میپردازد و با حذف و یا ترکیب واقیت های موجود به روشن شدن فکر جدید کمک میکند” (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱، ۳۷ – ۳۸). خلاقیت به مفهوم ساده ایجاد چیزهای جدید، گرایش ذاتی اغلب انسانها، به و یژه در دوره جوانی است. “جوان بر اساس ذوق و رغبت خویش فردی نو خواه است و به این خاطر هر جدیدی دل او را می رباید. ابداعات و زیباییهای نو را، آنان طالبند و … ذوق هنری آن ها به گونه ای ]جدید و متفاوت[ است. که با معیارها و ملاکهای سالمندان سازگار نیست” (قائمی، ۱۳۷۹، ۵۲).این استقبال از هر چیز جدید و متفاوت و یا نوگرایی جوانان، به دلایل متعدد، از جمله ناسازگاری با ملاکهای بزرگسالان و یا ترس از عدم استقبال دیگران و غیره، موجب می شود که توانایی بالقوه خلاق بودن از افراد به منصه ظهور نرسد. ولی با فعلیت رسیدن این توانایی در مورد افراد و البته پذیرش آن از جانب دیگران، آنان را به عنوان اشخاص مبتکر، خلاق و نوآور میشناسند. چنین کسانی نسبت به افراد دیگر، که بهر حال و بهر دلیل، خلاقیت آنان بروز عینی نیافته است، نسبت به بقیه خلاق تر شناخته شده و یا خلاقتر هستند، مانع از تلاش بقیه و به طور کلی همه، برای بروز خلاقیت های بالقوه خود نمیباشد. بلکه خود به طور مستقیم و غیر مستقیم کمک کننده است،زیرا که ایجاد و ابداع چیزهای مشخص اعم از شیء، فکر، طرح، روش و غیره غالباً بر مبانی خلاقیت دیگران و یا متقدمان مربوطه مبتنی است. هیچ کس ایجاد چیزی را از صفر و یا از هیچ شروع نمیکند، نه کسی، فاقدهر نوع خلاقیت است و نه اینکه کسی،در همه زمینه ها و همواره دارای ابتکار و خلاقیت میباشد. این موضوع هم مثل هر توانایی دیگر در انسان، نسبی است (سیدعباس زاده، ۱۳۸۷، ۷۹ ).