جذب سرمایه :
روند رشد شرکت درتصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان مؤثر است زیرا آن ها معتقدند این شرکتها ریسک کمتری دارند و برای سرمایهگذاری بهترند.
اندازه شرکت:
شرکتهای بزرگ نسبت به شرکتهای کوچک ازنظرسیاسی حساستر هستند. نوسانات مثبت با اهمیت سود در شرکتهای بزرگ ممکن است سبب افزایش تردید در مورد سود انحصاری گردد. به عبارت دیگر، افزایش قابل توجه در سود شرکتهای بزرگ ممکن است این شبهه را پدید آورد که این شرکتها با استفاده از قدرت انحصاری خود سود را افزایش دادهاند. ازسوی دیگر، نوسانات منفی با اهمیت سود در شرکتهای بزرگ ممکن است سبب نگرانی در مورد ورشکستگی احتمالی گردیده و تصویر شرکت را در محیط تجاری که واحد تجاری در آن فعالیت میکند خراب نماید. همچنین نوسانات قابل توجه در سود شرکتهای بزرگ، احتمال ایجاد هزینه های سیاسی ناخواسته نظیر تقاضای افزایش دستمزد توسط کارکنان شرکت، محدودیتهای مهارکننده توسط دولت را افزایش دهد. بنابرین، شرکتهای بزرگ انگیزه بیشتری برای هموارسازی سود دارند(زمانی،۱۳۸۹)
مالیات بر درآمد:
در ایران سیستم مالیاتی نقش قابل توجهی در گزارشگری مالی شرکتها دارد و قوانین مالیاتی عامل مهمی در انتخاب روشها و رویههای حسابداری میباشد. انگیزه شرکتها برای هموارکردن سود، حداقل نمودن تأثیر مالیات در طول زمان میباشد. ازآنجا که سود بیشترمنجر به پرداخت مالیات بیشتر میشود و در واقع سبب خروج نقدینگی، خصوصاًً در مواقعی که شرکت دارای بدهیهای مالیاتی قابل توجهی میباشد، دست به هموارسازی سود میزنند. (زمانی،۱۳۸۹)
انحراف از فعالیتهای عملیاتی:
زمانی که فعالیتهای عملیاتی واقعی از فعالیتهای عملیاتی مورد انتظار فاصله میگیرد، انگیزه هموارسازی سود افزایش مییابد. هرچه فعالیتهای عملیاتی واقعی از انتظارات استفاده کنندگان انحراف بیشتری داشته باشد، انگیزه بیشتری برای هموارنمودن سود گزارش شده وجود خواهد داشت(زمانی،۱۳۸۹).
۲-۲-۱۰-۳٫قربانیان مدیریت سود، چه کسانی هستند؟
البته قربانیان بالقوه مدیریت سود، استفاده کنندگان صورتهای مالی هستند؛ هرچند، این موضوع که آیا استفاده کنندگان، قربانی این حرکت میشوند، جای سؤال و پژوهش دارد. این استفاده کنندگان، شامل سهامداران، سرمایه گذاران دراوراق قرضه، بانکداران، قانون گذاران، اتحادیهها، عرضه کنندگان، مشتریان و رقبا هستند (کین لو، ۲۰۰۸) .
در زمینهی عرضه اولیه سهام، روشن است قربانیان بالقوه، سرمایهگذارانی هستند که خالص داراییهای شرکتها را خریداری میکنند. سؤال این است که آیا سرمایه گذاران، به خاطر مدیریت سود، برای سهام، بیش از ارزش آن میپردازند؟ تئو (۱۹۹۸)، این موضوع را بررسی کردند و دریافتند که سرمایهگذاریها در شرکتهای با مدیریت سود بالا، به عملکرد ضعیف در دوره های آتی گرایش دارند.
پذیرش این نتیجه برای معتقدان به کارایی بازارهای سرمایه، مشکل است. چرا سرمایه گذاران، مدیریت سود را پیشبینی نمیکنند و اطلاعات را کاهش نمیدهند تا در نتیجه آن، قیمت عرضه اولیه سهام را کاهش دهند؟ یک پاسخ این است که بازار عرضه اولیه در مورد سهام، مشابه بازار ثانویه عمل نمیکند و در نتیجه، درجه متفاوتی از کارایی را دارد. کارایی نیازمند تعادل خریداران و فروشندگان و قیمتی برای تنظیم این تعادل است. دربازارهای ثانویه، سهامداران موجود و کارگزاران فروش استقراضی، توازنی را برای تعداد نامحدود بالقوه خریداران فراهم میکنند. دربازارعرضهی اولیه سهام فروشندگان افراد درونی شرکت هستند و قیمت عرضه اولیه برای سهام پذیره نویسی شده توسط بانکهای سرمایهگذاری تعیین میشود (کین لو، ۲۰۰۸) . اگر ابهامی درمورد ارزش سهام وجود داشته باشد (که بدون تردید وجود دارد)، انتقال اطلاعات از قسمت پایینتر توزیع، به دلیل فعالیت فروش محدود قبل از روز اول مبادله، محدود شده است. بنابرین، نیازی نیست که عرضه و تقاضا برای سهام عرضه اولیه سهام، متعادل باشند و مدیریت سود برای افزایش ارزش مشاهده شده این سهام به طوربالقوه میتواند موفق شود (زمانی،۱۳۸۹).
۲-۳٫ بررسی پژوهشهای انجام شده
۲-۳-۱٫پژوهشهای داخلی
نادری و همکاران (۱۳۹۳) در مقاله خودبه بررسی ارتباط بین نوع مالکیت، مدیریت سود و کیفیت حسابرسی پرداخته است. در این تحقیق برای سنجش مدیریت سود از مدل کازنیک استفاده شده است. همچنین نوع مالکیت با سه مؤلفه مالکیت دولتی ، خانوادگی و سهامدار عمده و کیفیت حسابرسی با دو معیار اندازه مؤسسه حسابرسی و دوره تصدی حسابرس سنجیده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه شرکت هایی که قبل از سال ۱۳۸۰ در بورس پذیرفته و تا پایان سال ۱۳۹۰ کماکان عضو بورس بوده اند برای محدوده زمانی ۱۰ ساله از ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۰ در نظر گرفته شده است. نمونه آماری با بهره گرفتن از روش حذفی سیستماتیک از جامعه مورد نظر انتخاب شده است. داده های مورد نیاز پژوهش از نرم افزار ره آورد نوین و صورتهای مالی شرکت های مورد مطالعه از سایت RDIS و CODAL اخذ شده است. فرضیه های تحقیق، با بهره گرفتن از روش همبستگی بین متغیرها و معادلات رگرسیون از طریق روش پانل دیتا، مورد آزمون قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاکی از این است که کیفیت حسابرسی با مدیریت سود رابطه معکوس و معنی داری دارد و نوع مالکیت با مدیریت سود رابطه معنی داری ندارد.
آذین فر و همکاران (۱۳۹۳)، جدایی مالکیت از مدیریت،رسوایی شرکت های بزرگ ، بحران های مالی، آشفتگی بازارهای سرمایه و مواردی از این قبیل ، اعتماد سرمایه گذاران را سلب و نگرانی آن ها را برای حضور دربازار های سرمایه افزایش داده است.آگاهی از قابل اعتماد بودن اطلاعات مالی به دلایل مختلفی از جمله تضاد منافع ، پیچیدگی رویدادهای اقتصادی از اهمیت ویژه برخوردار است . از طرف دیگر ورشکستگی به تقصیر و تقلب شرکتهای بزرگ موجب شد مسئله استفاده از خدمات حسابرسان مستقل و نظارت دقیق و توجه به کیفیت گزارشات حسابرسی ، مورد توجه جدی قرار گیرد. در اقلام تعهدی سود ،از یک سو به مدیران اجازه میدهند تا سود را طوری محاسبه کنند که گویای ارزش واقعی بنگاه اقتصادی باشد. بنابرین ، حسابرسان با رسیدگی های دقیق و باکیفیت خود میتوانند اقلام تعهدی مورد استفاده مدیران را کاهش و مدیریت سود را محدود کنند.به عبارتی دیگر، حسابرسان با رسیدگیهای دقیق و با کیفیت خود در صورت های مالی میتوانند به اعتبار دهندگان ، سرمایه گذاران و مدیران اطمینان دهند و در تصمیم گیری های اقتصادی وسوء استفاده افراد سودجو به آن ها کمک کنند.در نهایت نتیجه اندازه ی مؤسسات حسابرسی بیانگر، کیفیت حسابرسی مؤسسات نمی باشد و همچنین کیفیت حسابرسی با مدیریت سود رابطه معناداری داردکه نتایج تحقیقات انجام شده نشان دهنده ی همین موضوع میباشد.