محققان اثرات مداخلات دینی در خیلی از پیامدهای روانی و جسمانی در سنین بالا تر را شناسایی کردهاند و بسیاری از آن ها هم از نظر آماری معنا دارند وهم اثرات سودمندی در رابطه با سلامت جسمانی وروانی و ابعاد بهداشت روانی و بیماری روانی مانند رضایت از زندگی ،نشانگان افسردگی ،اضطراب مزمن ،دلتنگی ،شادمانی و مهارتهای مقابله ای دارند و رابطه دین و دین داری با قدرت تحمل مشکلات و افزایش تاب آوری در موقعیتهای بحرانی از قبیل خشکسالی،بحران اقتصادی و تبعیض نژادی را نشان میدهد(بیرمن،۲۰۰۸).
۲-۱۲- رابطه بهزیستی روانشناختی با فرسودگی شغلی :
بهزیستی روانشناختی یکی از عوامل مهم در پیشگیری از فرسودگی شغلی است ونتایج یک تحقیق نشان داده است که بهزیستی روانشناختی پیشبینی کننده خوبی برای فرسودگی شغلی است؛ به این صورت که پرستارانی که فرسودگی شغلی را تجربه میکنند ممکن است احساساتی مثل خستگی مزمن، تند مزاجی ،بی حوصلگی، خشم نسبت به بیماران، فقدان همدلی و همدردی نسبت به بیمار، کناره گیری روانی از بیمار واز وظایف شغلی را بروز دهند وفرسودگی شغلی در واقع پیامد نهایی استرس شغلی و فشارهای روانی ناشی از کار است که روابط فردی ،شغلی و سازمانی را درگیر میکند(خدابخش،۱۳۸۹).
۲-۱۳- انواع جهت گیری مذهبی :
آلپورت[۱۰۶] دو دسته جهت گیری مذهبی را مشخص کردهاست : اول جهت گیری مذهبی با منشأ بیرونی که در آن فرد از مذهب به منظور خدمت کردن به نیازها و ارزشهای دیگر مانند نیاز به مقام و موقعیت ،حفظ تعادل درخانواده و نظایر آن استفاده میکند . به نظر آلپورت این مذهب قابل اعتماد نیست و مورد انتقاد است. دومین جهت گیری مذهبی از نظر آلپورت جهت گیری درونی یا ذاتی است . این این نوع مذهب به زندگی انسان ثبات و شادمانی می بخشد .افرادی که دارای مذهب درونی هستند ، یعنی معتقدند که مذهب در ذات آن ها ریشه دارد در مقایسه با افرادی که مذهب بیرونی دارند ،یعنی مذهب را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود می دانند از سازگاری بیشتری برخوردارندآلپورت معتقد است مذهب درون سو ،مذهبی فرا گیر ،دارای اصول سازمان یافته و درونی شده است .افراد با جهت گیری مذهبی درون سو به تعالیم مذهبی شان صادقانه اعتقاد دارند و تنها مذهب با بعد درون سو میتواند سلامت روانی را بهبود بخشد. می توان مذهب و معنویت را به عنوان یک عامل مهم در جهت تعدیل و کاهش مشکلات روانشناختی درافراد در نظر گرفت.آلپورت معتقد است که تفاوت قائل شدن بین مذهب درونی و بیرونی به ما کمک میکند تا کسانی را که دین برای آن ها هدف است را از کسانی که دین برای آن ها وسیله است جدا نمائیم . افراد دسته اول به خوب بودن هدف توجه دارند و افراد دسته دوم به خوب بودن وسیله و کسانی که با دین خود زندگی میکنند و دین برای آن ها هدف است نسبت به کسانی که دین را وسیله ای برای زندگی کردن و حمایت می خواهند از سلامت روان بهتر و میزان افسردگی کمتر ی برخوردارند (آلپورت،۱۹۶۳).
در واقع مجموع ویژگیهای مطرح شده برای مؤمنان را می توان به عنوان یک عامل محافظت کننده سلامت در نظر گرفت .مذهب با ارائه چارچوبی جامع و کامل که تعریفی همه جانبه از جهان هستی در بر دارد ،ضمن این که میتواند عرضه کننده افکار معنا داری در هنگام مواجهه با رنجها ،تحمل سختی ها و دشواریها باشد ،همچنین میتواند از طریق ایجاد یک فضای حمایتی و منبع وحدت یافتگی اجتماعی، بر میزان سازش یافتگی ،حرمت خود و خود باوری که از عوامل حیاتی در بهداشت روانی و بهزیستی روانشناختی محسوب میشوند بیافزاید (بیرامی،۱۳۹۱ ) .
به نظر میرسد برای مقابله با فشار روانی تأثیر مذهب را می توان به دو صورت مطرح نمود : از یک سو نقش مذهب را می توان در فرایند ارزشیابی فشار روانی مد نظر قرار داد .چنان که این نقش مذهب در قران کریم با اشاره به این که مؤمنان به انواع سختیها و بلاها به عنوان عاملی جهت امتحان ورشد و تقویت معنوی می نگرند.همچنین مذهب از طریق عوامل تعدیل کننده پاسخ به فشار روانی مانند ارزیابی موقعیت ،ارزیابی شناختی خود فرد ،راهبردهای مقابله ،و منابع حمایتی بر سبک مقابله با فشار روانی افراد تأثیر میگذارد (جمالی،۱۳۸۲).
درجهت ارائه تبیینی دیگر می توان به اهمیت هماهنگی ابعاد وجودی انسان در سلامت اشاره نمود . چنان که فرانکل۱ با تعریف دین به عنوان جستجو برای معنای نهایی معتقد است که جوهر وجودی انسان متشکل از سه عامل :معنویت ،آزادی و مسئولیت است و دستیابی فرد به کمال و امور نیک از طریق معنویت میسر است او نقش کلیدی در بهبودی فرد و جامعه را منحصر به هماهنگی سه جانبه جسمانی ،روانی و مذهبی میداند(فرانکل[۱۰۷]،۱۹۷۵).
به نظر میرسد مذهب میتواند به عنوان یک منبع مقابله با تنش های زندگی مورد توجه قرار گیرد . افراد با جهت گیری مذهبی درون سو با تکیه بر سیستم باورها و اعمالی که عواطف ناشی از موقعیتهای دشوار زندگی شان را کاهش میدهد میتوانند به میزان بیشتری از امید و بهزیستی روانشناختی دست یابند .و میتوان نتیجه گرفت که رفتارها و عقاید برخاسته از مذهب ،تأثیر مثبتی در معنا دار کردن زندگی در افراد دارد . مکانیسم ایجاد آرامش روانی از طریق مذهب به این صورت است که رفتارهایی مانند توکل بر خدا و عبادت میتوانند با ایجاد امید و ترغیب و تشویق به نگرشهای مثبت ،موجب آرامش درونی افراد شوند . کارکرد مذهب در برخورد با موقعیتهای دشوار زندگی از طریق داشتن احساس تعلق به منبع بی کران قدرت ،امیدواری به یاری خداوند ،بهره مندی از حمایتهای اجتماعی و معنوی و داشتن معنا و هدف در زندگی افراد مؤثر است (یانگ و مائو[۱۰۸] ،۲۰۰۷).
دین و مذهب موضوعی است که قدمتی دیرینه دارد .دین مورد بحث روانشناسا نی همچون فرویدو یونگ بوده است و پس از آن اندیشمندانی چون آلپورت و استانلی هال[۱۰۹] به تبیین مذهب پرداختهاند . اریک فروم [۱۱۰]بیان داشت که مذهب جبر گرایانه منجر به اختلالات روانی میگردد ولی دین انسان گرایانه و خوش بینانه باعث رشد استعداد فرد و سلامت او میگردد(بیانی ، ۱۳۸۷).
۲-۱۴- آثار نگرش مذهبی بر زندگی :