– تقسیم بندی مشتریان بر اساس خدمات مورد انتظار آنها و انتخاب زنجیره تأمین به گونه ای که در راستای ارائه محصولات و یا خدمات به مشتریان بخشهای مختلف، سودده باشد.
– تنظیم شبکه لجستیک با در نظر داشتن نیازهای مشتریان و سود دهی شرکت.
– توجه به اطلاعات به دست آمده از بازار، با بهره گرفتن از پیش بینیهای مستمر و برنامه ریزی تقاضا در طول زنجیره تأمین.
– ایجاد تغییرات در زنجیره تأمین به منظور نزدیک کردن محصولات و یا خدمات به نظرات مشتری.
– مدیریت راهبردی منابع عرضه به منظور کاهش هزینه مواد و خدمات متعلقه.
– طراحی یک راهبرد فناوری اطلاعات که قادر به پشتیبانی سطوح مختلف تصمیم گیری بوده و بتواند نمایی شفاف از جریان محصولات، خدمات و اطلاعات ارائه نماید.
– انتخاب معیار جامع عملکرد برای سنجش میزان موفقیت در دستیابی کارآمد و مؤثر به نیازهای مصرف کننده نهایی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با توجه به مطالب فوق، مشخص است که هدف نهایی ارزیابی، حصول اطمینان از کارایی و اثربخشی زنجیره تأمین و همچنین دستیابی به نیازهای مصرف کننده نهایی میباشد.
محققان چند عنصر، مشخصه و ویژگی زنجیره تأمین را که به طور قابل توجهی احتمال رسیدن به اهداف عملکرد را افزایش می دهند، شناختهاند. بر همین اساس باید حداقل سه عنصر کیفیت، تحویل و هزینه را برای هر سیستم ارزیابی زنجیره تأمین در نظر گرفت. به منظور ارزیابی زنجیره تأمین و فرآیندهای مرتبط با آن لازم است تا اطلاعات عملکرد به طور دقیق قابل دستیابی باشد. جمعآوری و تقسیم این اطلاعات در بین اعضای زنجیره تأمین یکی از مهمترین وظایفی است که در مدیریت زنجیره تأمین با آن مواجه هستیم. در هر حال پس از ایجاد و توسعه زنجیره تأمین، تصمیم گیریها باید بر پایه اطلاعات عملکردی دقیق انجام شود تقسیم بندی موردنیاز اینگونه اطلاعات به وسیله اعضای کلیدی زنجیره تأمین صورت پذیرد (راجات، ۲۰۰۷، ۴۶).
ارزیابی به عنوان یک عامل ضروری برنامه ریزی و کنترل مؤثر اهمیتی همپای تصمیم گیری داشته و می تواند اطلاعات بازخوردی موردنیاز را جهت آشکار نمودن پیشرفت، دستیابی به انگیزش و ارتباطات و تشخیص مساله در زنجیره فراهم نماید (واگونر[۵۷]، ۱۹۹۹، ۴۳).
بدیهی است نتایج ارزشیابی عملکرد در مدیریت زنجیره تامین، تاثیر استراتژی های تولید و نیز فرصتهای بالقوه موجود را آشکار مینماید. اشکالات اساسی بسیاری باعث میگردند تا سیستمهای ارزیابی موجود در توسعه و بهبود مدیریت زنجیره تامین، سهم چندانی را به خود اختصاص ندهند. این اشکالات در وهله اول به پیچیدگیهای ذاتی مستتر در بافت زنجیره و از سوی دیگر به انتخاب مقیاسهای اثربخش سنجش در این زمینه، مربوط میشوند. بدیهی است برای مدیریت موثر بر زنجیره تامین، اهداف ارزیابی بایستی بتواند بطور یکپارچه به اهداف زنجیره تامین و نیز معیارهای مورد استفاده، توجه شود.
یکی از عوامل مهم در بهبود عملکرد زنجیره تامین، توسعه و به کارگیری معیارهای عملکرد مناسب است(لامبرت، ۲۰۰۶، ۴۲). معیارهای زنجیره تامین باید کنترل و مدیریت عملکرد سازمانی در واحدهای داخلی سازمان و ارائه خدمات به تامینکنندگان و مشتریان را در بر داشته باشند. این معیارها باید ابعاد مالی، عملیاتی و رضایت مشتری در کل زنجیره تامین را بسنجد.
لامبرت معیارهای عملکرد را به دو دسته طبقه بندی می کند: معیارهای عملکرد کیفی و معیارهای عملکرد کمی. معیارهای عملکرد کیفی، معیارهایی هستند که سنجش عددی مستقیمی برای آنها وجود ندارد، اگر چه برخی از ابعاد آنها ممکن است که کمی شود. برخی از آنها در زیر آورده شده است (لامبرت، ۲۰۰۶، ۴۶).
معیارهای عملکرد کیفی
– رضایت مشتری: میزان رضایت مشتری از محصول/خدمت دریافتی که می تواند در مورد مشتریان داخلی و خارجی بکار رود.
– انعطافپذیری: به میزان پاسخگوئی زنجیره تامین به تغییرات تصادفی در تقاضا، اطلاعات و یکپارچگی جریان مواد بر میگردد.
– مدیریت موثر ریسک: همه روابط درون زنجیره تامین، ذاتا دارای ریسک هستند. مدیریت موثرریسک، میزان کمینه شدن این ریسک را توصیف می کند.
– عملکرد تامینکننده: معیاریست که برای توصیف چگونگی تحویل به موقع و مناسب مواد خام به تسهیلات تولید بکار میرود (لامبرت، ۲۰۰۰، ۷۴).
معیارهای عملکرد کمی
سنجش عملکرد زنجیره تامین ممکن است با توجه به اهدافی که بر اساس هزینه یا سود، سنجش پاسخگوئی مشتری و بهره وری است، طبقه بندی شوند. از آنجا که معیارهای کمی به راحتی میتوانند توصیف و اجرا شوند، مقیاسهای کیفی به کمی تبدیل می شوند. در زیر برخی از معیارهای عملکرد کمی آورده شده است (لامبرت، ۲۰۰۰، ۷۵):
– کمینه کردن هزینه: هزینه برای کل زنجیره تامین کمینه می شود مانند کمینه کردن هزینه حمل و نقل.
– بیشینه کردن فروش: میزان فروش بیشینه میگردد.
– بیشینه کردن سود: سود زنجیره بیشینه میگردد.
– کمینه کردن سرمایه گذاری در موجودی: کمینه کردن هزینه های موجودی به طوریکه سطح موجودی پائینی مورد نیاز باشد.
– بیشنه کردن برگشت سرمایه: بیشینه کردن نرخ سود خالص به سرمایهای که برای ایجاد سود بکار رفته است.
– بیشینه کردن نرخ تکمیل: بیشینه کردن نسبت سفارشات مشتری که به موقع تکمیل میشوند.
–کمینه کردن تاخیر محصول: کمینه کردن زمان بین تاریخ تحویل مورد انتظار محصول و تاریخ تحویل واقعی محصول.
–کمینه کردن زمان پاسخگوئی مشتری: کمینه کردن میزان زمان مورد نیاز از زمانی که یک سفارش ارائه می شود تا زمانی که سفارش به وسیله مشتری دریافت می شود.
دیکسون[۵۸] در یک تحقیق با بهره گرفتن از یک پرسشنامه برای ۲۷۳ نفر از مدیران و عوامل خرید شرکتهای آمریکایی و کانادایی، معیارهای ارزیابی زنجیره در بخش تامین را شناسایی و رتبه بندی نموده است(دیکسون، ۱۹۶۶، ۵).
جدول ۲-۲- معیارهای ارزیابی زنجیره تامین (دیکسون)
رتبه
معیار
نمره
ارزیابی
۱
کیفیت
۵۰۸/۳
بسیار مهم
۲
تحویل به موقع
۴۱۷/۳