۱۳۸۸).
رابطه والد-کودک (به طور نوعی رابطه مادر- کودک) به عنوان عامل خانوادگی مهم در اختلاف بین کودکان نرمال و غیر نرمال در رشد هیجان، رفتاری و اجتماعی تعریف شده است (کاکس و پالی[۲۳]، ۱۹۹۷؛ پالی[۲۴] و همکاران، ۲۰۰۰؛ واترز و کومینگ[۲۵]، ۲۰۰۰).
برخی از تحقیقات، گزارش کردهاند که رفتارهای نامناسبی در روابط والد – فرزندی افراد با اختلال نقص توجه – بیش فعالی وجود دارد (مک برنت و فیفنر[۲۶]، ۲۰۰۸). کودکان مبتلا به این اختلال، در مقایسه با کودکان عادی، رفتارهای نامناسب بیشتری دارند و فرمان بری کمتری از خود بروز می دهند و والدین آنها بیشتر منفیگرا هستند و کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند (پیسترمن، فایرستون، مک گراث و همکارن[۲۷]، ۱۹۹۲؛ مک برنت و فینفر، ۲۰۰۸). همچنین این مادران در مقایسه با مادران کودکان سالم، هنگام تعامل با فرزند خود از رفتارهای آمرانه بیشتری بهره می گیرند، بیشتر مخالفت میکنند، پاداشهای کمتری به رفتارهای مناسب کودک می دهند و پاداشهای ایشان بیشتر جنبه اتفاقی دارد. به طور کلی، این مادران نسبت به مادران کودکان بهنجار، منفینگر هستند (بارکلی[۲۸] و همکاران، ۱۹۸۵؛ راجرز[۲۹] و همکاران، ۲۰۰۳). به علاوه این والدین ممکن است مشکلات کودک را به نقایص خود در ارتباط با عدم شایستگی در سرپرستی کودک نسبت دهند، این نتایج معمولاً همراه با خود سرزنشی است. والدین کودکان مشکلدار دارای باورهای غیر واقعبینانه در مورد کودک و خودشان هستند (محمداسماعیل، ۱۳۸۵).
مطالعات از ارزیابی اثر جنبههای فرزندپروری (استبدادی در مقابل اقتداری) گرفته تا ارزیابی جنبه های بیشتر ابعادی فرزندپروری (مثل خصومت در مقابل گرمی) را بر رشد هیجانی و رفتاری کودکان نشان داده است (به نقل از لیفرد و همکاران، ۲۰۰۸). پژوهشی که بارکلی (۲۰۰۰) به منظور بررسی تأثیر مهارتهای فرزندپروری بر اختلال نقص توجه – بیش فعالی انجام داد، بیانگر این است که اگرچه رفتارهای منفی و ناماناسب مادر نسبت به فرزند مبتلا به این اختلال، نشانهها و علائم اختلال را تشدید می کند، ولی صرفاً دلیل ایجاد آن نیست. گاهی اوقات تنیدگی موجود در یک خانواده هم سبب تشدید علائم این اختلال می شود (ترنبال، ترنبال، شانک و همکاران[۳۰]، ۲۰۰۲). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که این روابط نامناسب و تنیدگی زای بین والدین و کودک بیش فعال به صورت یک دور باطل رخ می دهد (لیفورد، هارلد و تپر[۳۱]، ۲۰۰۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در این میان نقش اصلی جلوگیری از بروز چنین شرایطی و همچنین برقراری مجدد تعادل در خانواده به عهدهی والدین به عنوان پایه های اصلی است. پس می توان از برنامهی فرزندپروی مثبت برای برخورد مناسب با مشکلات کودک و بهبود شیوه فرزندپروری سود جست. برنامهی گروهی فرزندپروری مثبت[۳۲]، مهارتهای مدیریت مثبت را به والدین آموزش میدهد تا جایگزین فرزندپروری ناکارآمد و استبدادی آنها شود. همچنین این برنامه، نگرش والدین را مورد توجه قرار داده و سعی در جهت اصلاح آنها دارد (ترنر[۳۳] و همکاران، ۲۰۰۲). برنامهی فرزندپروری مثبت، برنامهی جدید و جهان شمولی در مورد فرزندپروری است که باعث ایجاد رابطهی مثبت والدین و فرزندانشان می شود؛ و کمک می کند تا والدین راهبردهای مؤثر مدیریت را در برخورد با مسائل رشدی – رفتاری کودک بیاموزند. برنامه سادهای که میتواند تغییرات بزرگی در خانوادهها ایجاد کند و به والدین کمک میکند تا دریابند که وقتی به روشهای جدیدی حرف بزنند، فکر کنند و عمل کنند، نتایج عملی بهتری در خانواده خواهند داشت. به عبارتی دیگر این برنامه شامل محیطی امن، تقویت رفتار مثبت، ایجاد محیط مثبت یادگیری، داشتن انتظارات واقع گرایانه و مراقبت از خود به عنوان والد است (استریت[۳۴]، ۲۰۰۵). هدف این برنامه: افزایش دانش، مهارت ها، اطمینان و خودکارآمدی والدین؛ ایجاد محیطی پرورش دهنده ایمن، تشویق کننده، عاری از خشونت و تعارض پایین برای کودکان، ارتقاء کارایی اجتماعی، هیجانی، کلامی، هوشی و رفتاری کودکان از طریق اقدامات فرزندپروری مثبت می باشد (ساندرز[۳۵]، ۲۰۰۲).
با توجه به اینکه اختلال نقص توجه – بیش فعالی شیوع نسبتاً بالایی دارد و مشکلات زیادی را برای کودک، والدین، معلمان و جامعه به وجود می آورد و از طرف دیگر در کشور ما تحقیقات کمی در زمینه مداخلههای درمانی برای کنترل و درمان این اختلال انجام گرفته است. هدف کلی در تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت بر روابط مادر-کودک و نشانه های اختلال نقص توجه – بیش فعالی در کودکان میباشد.
۱-۲- بیان مسأله
این تحقیق به اثربخشی آموزش گروهی برنامه شیوه فرزندپروری مثبت بر ارتباط مادر-کودک از دید کودک و نشانههای اختلال نقص توجه – بیش فعالی و نیز بهبود شیوهی فرزندپروری مادر پرداخته است. علامت اساسی، یک الگوی مستمر بی توجهی و یا بیش فعالی- تکانشگری است که در کودکان مبتلا به این اختلال نسبت به همسالان عادی آنها از شدت و فراوانی بیشتر برخوردار است. بعضی از علائم بیش فعالی- تکانشگری یا بی توجهی باید قبل از سن هفت سالگی ظاهر شوند. هر چند ممکن است بعد از گذشت چند سال که فرد دارای این علائم است تشخیص داده شود. بر طبق ملاک های راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) این اختلال بر حسب اینکه کدام الگوی رفتاری بی توجهی و یا بیش فعالی- تکانشگری در فرد غالب باشد، دارای انواع فرعی زیر می باشد:
-
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی با نوع غالباً بی توجه.
-
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی نوع غالباً بیش فعال – تکانشگر.
-
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی نوع ترکیبی (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰).
اصولا در پیشینه تحقیقات تجربی این امر مورد توافق قرار گرفته است که فقط دو درمان روانی- اجتماعی و درمان با داروهای محرک و ترکیب آنها معتبرترین و موثرترین درمانهای کوتاه مدت هستند (کونچر[۳۶] و همکاران، ۲۰۰۴؛ وریشترز[۳۷] و همکاران، ۱۹۹۵؛ به نقل از ون دراورد[۳۸] و همکاران، ۲۰۰۸).
اگرچه برخی معتقدند که دارو درمانی موفقترین درمان برای اختلال است (هان شوکر[۳۹]، ۱۹۹۳؛ به نقل از لهنر-دوا، ۲۰۰۱؛ هین شاو[۴۰]، ۲۰۰۶) اما تحقیقات دیگری که همه دادهها موافق این نتیجهگیری که درمانهای دارویی برتر از درمانهای رفتاریاند، نیستند و بررسی اثربخشی این درمانها نیاز به تحقیقات بیشتری دارد (واشبوش و هیل[۴۱]، ۲۰۰۳؛ به نقل از توپلاک[۴۲] و همکاران، ۲۰۰۸). مزایای درمانهای کوتاه مدت با محرکها نسبتاً به خوبی تأیید شده است، اما شواهد تجربی برای کارآیی و اثربخشی بلند مدت آنها ضعیف بوده است (اسپنسر[۴۳]، ۱۹۹۶؛ شاختر[۴۴]، ۲۰۰۱).
بی شک بزرگترین و موثرترین تحقیق در حوزهی درمان اختلال نقص توجه – بیش فعالی، تحقیق درمان چند وجهی کودکان دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی است که در سال ۱۹۹۹ توسط گروه همکاری MTA[45] با نمونهای بالغ بر ۵۷۹ کودک دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی نوع فرعی ترکیبی و با میانگین سن ۷ تا ۹/۹ سال به مدت ۱۴ ماه انجام گرفت. در کل تفسیر نتایج نشان داد که دارو درمانی در مقایسه با رفتار درمانی تنها به طور معناداری نشانههای اختلال نقص توجه – بیش فعالی را کاهش داده است و اینکه ترکیب دارو درمانی و درمان رفتاری به طور معناداری بهتر از دارو درمانی یا رفتار درمانی به تنهایی نیست. این تحقیق منجر شده است تا بسیاری نتیجهگیری کنند که دارو درمانی، تنها گزینهی دارای اعتبار برای درمان این کودکان است و این که راهبردهای مداخلهای دیگر مانند رفتار درمانی برای درمان نشانههای اصلی اختلال نقص توجه – بیش فعالی اهمیت ندارند (هین شاو[۴۶]، ۲۰۰۶).
اگرچه برخی معتقدند که دارو درمانی موفقترین درمان برای این اختلال است (هان شوکر[۴۷]، ۱۹۹۳؛ به نقل از لهتر- دوآ، ۲۰۰۱ و هین شاو، ۲۰۰۶) و از متیل فندیت (ریتالین[۴۸]) به عنوان داروی محرکی که بر ۸۰ % کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی مؤثر بوده است، نام میبرند (کابوت و آکاردو[۴۹]، ۱۹۹۱)، اما محققان دیگری مطرح کردهاند که همهی دادهها موافق این نتیجهگیری که درمانهای دارویی برتر از درمانهای رفتاریاند، نیستند و بررسی اثربخشی این درمانها نیاز به تحقیقات بیشتری دارد (واشبوش و هیل[۵۰]،۲۰۰۳؛ به نقل از توپلاک[۵۱] و همکاران، ۲۰۰۸).
به نظر می رسد علیرغم اینکه دارو درمانی به راحتی قابل استفاده است و به طور وسیع در دسترس می باشد و نسبت به عوارض جانبی کم در کاهش نشانههای اصلی ADHD مؤثر است، اما محدودیت هایی دارد (توپلاک و همکاران، ۲۰۰۸).
کودکان تحت درمان با محرکها اغلب عوارض جانبی نشان می دهند (شاختر و همکاران، ۲۰۰۱). به علاوه به نظر میرسد تأثیر دارو درمانی به میزان زیادی فردی است، طوری که برخی از کودکان با دوز پایین و برخی با دوز بالا بهبودهایی را نشان می دهند (پلهام و مورفی، ۱۹۸۶). با اینکه تحقیقات کوتاهمدت نقش مهم و برجسته محرکها را در بهبود نشانههای اصلی ADHD نشان دادهاند، اما تحقیقات اثرات پایدار و بلند مدت آنها را بر پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی اثبات نکرده است (شاخار[۵۲] و همکاران، ۲۰۰۲؛ به نقل از توپلاک و همکاران، ۲۰۰۸، والن و هنکر[۵۳]، ۱۹۹۱، گرین هیل[۵۴] و همکاران، ۱۹۹۹).
اگرچه تعدادی از والدین با بهره گرفتن از دارو درمانی به عنوان یک مداخله موافق هستند و حتی جانستون[۵۵](۲۰۰۸) دریافت، مادران دارودرمانی را برای فرزندانشان مؤثرتر از راهبردهای رفتاری ارزیابی می کنند، اما برخی از والدین به دلایل خاصی نسبت به استفاده از دارودرمانی برای فرزندانشان واهمه دارند. برخی معتقدند استفاده از دارودرمانی میتواند به سوء مصرف مواد و سوء مصرف داروهای محرک منجر شود (لفور[۵۶] و همکاران، ۲۰۰۳). این در حالی است که در حقیقت دارو درمانی می تواند به کودکان در یادگیری مهارتهایی برای موفقیت در زندگی کمک کند و بنابراین زمانی که برایشان مشکلی رخ دهد کمتر احتمال دارد به سمت مصرف داروها یا الکل گرایش پیدا کنند (نوویرث[۵۷]، ۱۹۹۶، به نقل از لهتر- دوآ، ۲۰۰۱).
عوارض جانبی منفی نهفته در دارودرمانی، شکست تحقیقات اثبات کننده پایداری تغییر درمان پس از قطع دارودرمانی و این حقیقت که ۲۰ % تا ۳۰ % کودکان ADHD به دارو درمانی یا محرکها پاسخ نمی دهند و برخی از عقاید والدین مبنی بر بیماری نبودن ADHD از دلایل دیگر برخی از خانواده ها برای عدم توافق با بهره گرفتن از این درمان می باشد (دوپائوان و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از دانفورث[۵۸] و همکاران، ۲۰۰۶؛ لنهر- دوآ، ۲۰۰۱؛ توپلاک و همکاران، ۲۰۰۸).
محدودیتهای مطرح شده در بالا سبب شده است تا برخی از والدین و متخصصان گزینههای درمانی دیگری را انتخاب کنند. درمانهای روانی- اجتماعی این اختلال را میتوان به چهار طبقه تقسیم کرد:
-
- رفتار درمانی بالینی (مثل برنامهی فرزندپروری مثبت)
-
- کنترل وابستگیها[۵۹] (مثل مداخلات رفتاری در کلاس)
-
- برنامههای رفتار درمانی فشرده[۶۰] (مثل ترکیب رفتار درمانی بالینی با کنترل وابستگیها)
-
- درمانهای شناختی – رفتاری (مثل خودآموزهای کلامی[۶۱]، آموزش مهارتهای اجتماعی[۶۲] و راهبردهای حل مسأله[۶۳] و الگوسازی شناختی[۶۴] ) (یلهام و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از مفتاق، ۱۳۸۸).
محققان متعددی دریافتهاند که ۱) رفتار درمان بالینی، ۲) کنترل وابستگیها (مدیریت مشروط) و ۳) درمانهای رفتاری چند وجهی فشرده، ملاکهای مورد نظر برای درمانهای مورد حمایت تجربی اختلال نقص توجه – بیش فعالی را دارا می باشد اما ۴) درمان های شناختی – رفتاری این گونه نیستند (چامبلس و اولندیک[۶۵]، ۲۰۰۱؛ به نقل از ون دراورد و همکاران، ۲۰۰۸، و یلهام و همکاران، ۱۹۹۸).
فراتحلیلهای اخیر نیز که اندازه اثرهای بالایی را برای درمان با محرک ها گزارش کرده اند، اگرچه از اثربخشی درمانهای روانی – اجتماعی (رفتاری و شناختی – رفتاری) حمایت کرده اند، اما اندازه اثر به دست آمده برای این درمانها در دامنهای از کم تا زیاد و حتی کم تا متوسط گزارش شده است (فابیانو و یلهام و همکاران، ۲۰۰۹؛ ون در اورد و همکاران، ۲۰۰۸؛ توپلاک و همکاران، ۲۰۰۸).
اگرچه اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی نوعی اختلال زیستی دانسته میشود، ولی نشانههای ثانویه از جمله تحمل پایین ناکامی، اضطراب، افسردگی، پیشرفت تحصیلی پایین و مشکلات بین فردی در این اختلال وجود دارد که میتواند از دیدگاه غیر زیستی نیز مد نظر قرار گیرد (الیس و برنارد[۶۶]، ۲۰۰۶). از آنجایی که کنترل این گروه از کودکان در مقایسه با همسالان دشوارتر است، با مشکلات رفتاری بیشتری مواجه می شوند (محمداسماعیل، ۱۳۸۳؛ به نقل از بهمنی و علیزاده، ۱۳۹۰). در واقع، به علت تکانشگری و نداشتن توجه به پیامدهای اعمال خود، رابطهی این کودکان با والدین تیره شده و تضاد میان کودک و مادر در سنین پیش دبستانی بیشتر میشود و تا دوران نوجوانی ادامه می یابد (کرونیس[۶۷] و همکاران، ۲۰۰۴). در واقع، خانوادههای کودکان با این اختلال مشکلات زیادی دارند، تعاملاتشان منفی بوده و کنترل شدیدی اعمال می کنند (پلیزکا[۶۸] و همکاران، ۱۹۹۹).
بارکلی و همکاران (۱۹۹۹) در بررسی تعاملات کودکان دارای اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی با والدیننشان دریافتند که آنها بیش از کودکان بدون مشکل از سوی والدین دستور دریافت می کنند و همچنین سرزنش و توبیخ می شوند. این شیوه فرزندپروری رفتار نامناسب را تقویت می کند. متوقف کردن این چرخه در مورد کودکان با این اختلال اهمیت دارد.
شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد، تعاملات والد – کودک زمانی که والدین آموزش لازم را دریافت می کنند و کودک نیز تحت درمان با درمان با داروهای محرک قرار می گیرد، بهبود می یابد (دانفورث و همکاران، ۱۹۹۱؛ به نقل از لهتر – دوآ، ۲۰۰۱).
به علاوه آموزش والدین میتواند برای والدین تاثیر درمانی داشته باشد. به عنوان مثال منجر به کاهش استرس و افسردگی و اضطراب و افزایش عزت نفس آنها میگردد. در ضمن آموزش والدین به بهبودها و پیشرفت هایی در گزارش والدین از شدت نشانههای ADHD فرزندشان شده است (پیسترمن و همکاران، ۱۹۹۲؛ آناستاپولوس و همکاران، ۱۹۹۳).
بارکلی (۲۰۰۲) معتقد است آموزش والدین موجب افزایش شناخت آنان از ماهیت اختلال شده و اعتماد به نفسشان را در خصوص نقش فرزندپروری بالا خواهد برد و نیز به آنها کمک میکند تا رفتارهای نامتناسب فرزند خود را کنترل کرده و کاهش دهند و در تربیت آنها احساس موفقیت بیشتری داشته باشند. همچنین بررسیها نشان می دهد، اثرات درمانی به مدت ۴ تا ۵ سال پس از آموزش همچنان پایدار بوده اند.
زندگی کردن با کودک دارای اختلال یا ناتوانی، اغلب بصورت عاملی استرسزا برای خانواده درک شده و می تواند همهی جنبه های خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. در این میان از آنجایی که مادر در تعامل بیشتر با این کودکان می باشد، احتمالاً بیشترین تأثیر را خواهد پذیرفت. گرچه رفتارهای والدینی ناکارآمد، شاید به عنوان واکنشی در مقابل مشکلات رفتاری کودک مبتلا به اختلال نقص توجه – بیش فعالی باشد، آن میتواند یک نقش سبب شناسی در ظهور اختلال رفتاری همزمان در بین این کودکان نیز داشته باشد (جانستون و ماش[۶۹]، ۲۰۰۱). هر چند به سهم بالقوه این عامل در سبب شناسی اختلال نقص توجه – بیش فعالی توجه چندانی نشده است (جنسن[۷۰] و همکاران، ۱۹۹۳؛ به نقل از ری[۷۱] و همکاران، ۲۰۰۰).
با توجه مطالب بیان شده، پژوهشگر در این پژوهش، به دنبال این مسأله است که آیا آموزش گروهی فرزندپروری مثبت بطور کلی باعث بهبود رابطه مادر-کودک می شود.
۱-۳- اهداف تحقیق
اهداف این تحقیق عبارتند از:
-
- بهبود نشانههای بیش فعالی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی.
-
- تغییر شیوههای فرزندپروری ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی.
-
- بهبود رابطه مادر-کودک از طریق پذیرش کودک توسط مادر، و همچنین کاهش طرد از سوی مادر و بهبود ناهمسانی انضباطی کودک.
۱-۴- ضرورت و اهمیت پژوهش
به دلیل وجود اختلالهای همراه نتایج زیانآور و شیوع آن، ADHD یکی از اختلال های پر هزینه جامعه است. هزینهی تشخیص و درمان ADHD در ایالات متحده سالانه بیش از ۵۰ بیلیون دلار برآورده شده که تقریباً مشابه هزینه جامعه برای افسردگی عمده است (پلهام و همکاران، ۲۰۰۷؛ به نقل از فابیانو، ۲۰۰۹). چنین هزینهای برای جوامع گویای اهمیت و ضرورت پژوهش در این حیطه می باشد.
به علاوه تغییر در مفهوم سازی ADHD ما را مجبور میکند تا به طور دائم کفایت رویکردهای درمانیمان را ارزیابی کنیم و این در حالی است که نظریههای موقت ما از ADHD تعامل مهمی با رویکردهای درمان ما دارد. به عنوان مثال استفاده از راهبردهای حل مسأله و میانجیهای کلامی در صورتی که نقایص هسته ای و اصلی ADHD در دوران بیش از تکلم رخ داده باشد، ممکن است در حقیقت ما را گمراه کرده باشد (هین شاو، ۲۰۰۶).
از اوایل دهه ۱۹۹۰، محققان متعددی به تعیین و شناسایی درمان های مبتنی بر شواهد برای اختلالهای روانشناختی مانند ADHD تأکید کردهاند (چامبلس و اولندیک، ۲۰۰۱؛ ویز[۷۲] و همکاران، ۲۰۰۶؛ به نقل از فابیانو،۲۰۰۹).
به نظر میرسد تأکید محققان برای تعیین و شناسایی درمانهای مبتنی بر شواهد برای اختلال ADHD صرف نظر از روشن شدن محدودیتهایی که هر رویکرد درمانی دارد، تناقض و ابهام در نتایج به دست آمده از تحقیقات باشد. مرور پیشینه تحقیقات انجام گرفته و مخصوصاً فراتحلیلها اغلب اوقات نتایج متناقضی را برای هر رویکرد درمانی به ارمغان میآورد. به نظر میرسد یکی از دلایل این تناقضات و ابهامات، تفاوت در طرح تحقیق انتخابی و روش شناختی تحقیقات مختلف باشد.
علیرغم اینکه دارو درمانی به راحتی قابل استفاده شده و به طور وسیعی در دسترس میباشد و نسبت به عوارض جانبی کم در کاهش نشانههای اصلی ADHD است اما محدودیتهایی دارد (توپلاک و همکاران، ۲۰۰۸). به طور مثال کودکان تحت درمان با محرکها اغلب عوارض جانبی نشان میدهند (شاختر و همکاران، ۲۰۰۱).