ب– مدلهایی که سرمایه فکری را بصورت پولی و مالی ارزیابی می کنند.
۲-۲-۶-۱) مدلهای سنجش غیرمالی سرمایه فکری
۱- ترازنامه نامرئی (ناملموس): این روش به منظور نشان دادن دارایی های شرکتهای مبتنی بر دانش طراحی شده است. این روش در واقع توسعهای در حسابداری منابع انسانی به شمار می آید. در این نگرش، سرمایه فکری شرکت به دو دسته سرمایه فردی و سرمایه ساختاری تقسیم می شود. شاخص اصلی سرمایه فردی همان شایستگیهای حرفهای کارکنان کلیدی که استراتژی یک شرکت را تشریح می کنند، میباشد. سرمایه ساختاری نیز شامل مزیت رقابتی یک شرکت و تواناییهای کارکنان آن مانند شهرت، تجربه و روشهای خاص تولیدی میباشد. این مدل، مبتنی بر معیارهای کیفی است و توانایی ارزیابی کمی ارزش سرمایه فکری را ندارد.(آنل، ۱۹۸۹)[۱۰۸]
۲- کنترل دارایی های ناملموس: این روش در پی اندازه گیری دارایی های ناملموس شرکت به روشی ساده می باشد. در این راستا معیارهای مناسب متعددی را معرفی نموده و هدف از آن، ایجاد بینش و دیدگاهی جامع از موقعیت سرمایه فکری شرکت میباشد. در این روش ضروری است تا معیارها با واقعیتهای هر شرکت مطابقت داده شده و تعدیل شوند. اشکال عمده این روش در آن است که با تمامی شرکتها و موقعیتها قابل انطباق نمی باشد. از این روش همچنین برای طراحی سیستمهای اطلاعاتی و یا انجام ممیزیها استفاده می شود.(سوئیبی[۱۰۹]،۱۹۹۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳- کارت امتیاز دهی متوازن (BSC): این روش، ابزاری را جهت ایجاد ثبات در استراتژی های آینده بدست میدهد. این روش، شرکتها را قادر میسازد تا نتایج مالی را همزمان با نظارت و کنترل در ایجاد ظرفیتها و اکتساب دارایی های ناملموسی که به آنها برای رشد در آینده نیاز دارند، دنبال کنند. این شیوه بیانگر نوعی کمبود جدی در سیستمهای مدیریت سنتی و ناتوانی آنها در مرتبط نمودن استراتژی بلندمدت شرکت با فعالیتهای کوتاهمدت آن میباشد. این روش گذشته و حال شرکت را با آیندهاش مرتبط مینماید و ابزاری در اختیار مدیریت شرکت قرار میدهد تا استراتژی های گوناگونی را برای شرکت تعریف و آنها را کنترل نماید. این روش همچنین شرکت را قادر میسازد تا نتایج مالیاش را تحلیل نموده و استراتژی شرکت را اجرا نماید.
کاپلان و نورتون معتقدند که این شیوه نوعی سیستم اندازه گیری است که با بهره گرفتن از معیارهای کیفی، میزان استراتژی به اجرا درآمده شرکت را نشان میدهد. این معیارها عبارتند از دیدگاه مالی، دیدگاه مشتری، دیدگاه فرآیندهای داخلی و دیدگاه نوآوری و یادگیری، این روش تا حدی ایستا بوده و برای هر شرکت، خاص میباشد.(کاپلان و نورتون،۱۹۹۶) استفاده از کارت امتیازی متوازن (BSC)، یادگیری حاصل از مدیریت دانش را مستقیماً به عملکرد سازمان ارتباط میدهد که به نوبه خود با عملکرد کلی سازمان ارتباط دارد. روش کارت متوازن، استراتژی کل واحد را به اهداف کمی تبدیل نموده و بر عوامل موفقیت ناملموس نیز تأکید می کند که عمدتاً شامل سه جزء سرمایه فکری، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری است.
۴- شاخص سرمایه فکری : در جاییکه فعالیتهای نسل اول، اطلاعاتی را در خصوص اجزای مجرد سرمایه فکری به دست می دهند، این شاخص فعالیتهای نسل دوم را مطرح مینماید. (شاخص هایی که بر تصویر کلی از فرایند ایجاد ارزش در شرکت تمرکز می نماید)(روس و همکاران، ۱۹۹۷). این روش در تلاش است تا شاخص های پراکنده را در مجموعه ای واحد ارائه نماید و میان تغییرات حاصله در سرمایه فکری و تغییرات در ارزش بازاری شرکتها همبستگی ایجاد نماید. این معیار جنبه های مختلفی را در برمیگیرد. مزایای این روش در آن است که معیاری غیر متعارف را ارائه مینماید، بر نظارتی پویا در خصوص سرمایه فکری متمرکز می باشد، توان احتساب عملکرد دوره های قبلی را داشته و نگرشی واحد، کلی و جامع از شرکت ارائه مینماید. این معیار گامی به پیش تلقی می شود چرا که به مدیران این اجازه را میدهد تا تأثیراتی که یک استراتژی بخصوص در سرمایه فکری شرکتشان دارد را درک نمایند و گزینه های متعدد را با هم مقایسه نمایند تا مشخص شود کدامیک از آنها از حیث سرمایه فکری مرجح می باشند. شاخص سرمایه فکری همچنین موجب الگوبرداری منظم از فعالیتهای مبتنی بر آینده میگردد. این اقدام موجب مقایسههایی در سطوح واحد تجاری و شرکت میگردد.(روس و همکاران،۱۹۹۸)
۵- کارگزار تکنولوژی [۱۱۰]۱: این نگرش نوعی پیشرفت در امر سنجش و اندازه گیری سرمایه فکری به شمار می آید، چرا که شرکتها را قادر میسازد تا ارزش پولی سرمایه فکری شان را محاسبه نمایند. بروکینگ سرمایه فکری را ترکیبی از ۴ جزء دارایی های بازار، دارایی های مبتنی بر انسان، دارایی های مالکیت معنوی و دارایی های زیربنایی میداند. (بروکینگ، ۱۹۹۷) دارایی های بازار، مزایای بالقوهای که یک سازمان از دارایی های غیرملموس مرتبط با بازار کسب می کند را متعادل می نماید. دارایی های مبتنی بر انسان به تخصصها و تواناییهای تخصصی موجود، ظرفیت خلاقیت و حل مسأله، رهبری و مهارت های مدیریتی که در شکل کارکنان سازمان ارائه میگردند مرتبط می باشند. دارایی های مالکیت معنوی به مکانیزم های قانونی لازم جهت حفظ شرکت و دارایی های زیربنایی آن نظیر دانش فنی، حقوق تکثیر، حقوق طراحی و نشانه های تجاری و خدماتی مربوط میباشد. در نهایت دارایی های زیر بنایی شامل آن دسته از تکنولوژیها، متدولوژی ها و فرآیندهایی است که سازمان را قادر میسازد تا به وظایف خود عمل کند و در برگیرنده فرهنگ شرکت، روشهای ارزیابی ریسک، روشهای مدیریت نیروهای فروش، ساختار مالی، پایگاههای اطلاعاتی بازار و یا مشتریان و سیستمهای ارتباطی میباشد.
۶- روش جهت یابی (مرورگر) تجاری اسکاندیا: این روش بر اساس منطق و مفهوم ارائه شده در روش ترازنامه نامرئی بنا نهاده شده است. این مرورگر توسط شرکت اسکاندیا که یک موسسه خدمات مالی در سوئد میباشد، طراحی شده و بخوبی توانسته است در اندازه گیری دانش پیشگام شود. این روش با اغلب ابزارها و روشهای اندازه گیری سرمایه فکری متناسب بوده و ابزار خاصی را در این رابطه طراحی نموده است و ابزاری است برای ارزیابی دارایی های نرمافزاری سازمان و دارایی های نامشهود. این مرورگر سرمایه فکری را بر حسب ۱۶۴ شاخص، ۹۱ مورد فکری و ۷۳ مورد مالی اندازه گیری می کند. این روش علاوه بر زمینه سنتی مالی، به مشتریان، فرایند، منابع انسانی، توسعه و بازار آفرینی نیز توجه فراوانی مینماید. در این روش شاخص های مشتری محوری عبارتند از: تعداد حسابهای مشتریان، تعداد واسطهها و تعداد مشتریان از دست رفته. شاخص های فرایند محوری در آن عبارتند از: تعداد حسابهای مشتریان به ازای خالص تعداد کارکنان و هزینه های مدیریتی به خالص کارکنان و شاخص های انسان محوری در آن عبارتند از : میزان گردش پرسنل، نسبت مدیران، نسبت زنان مدیر و نسبت هزینه های آموزش به کارکنان. در نهایت شاخص های مبتنی بر توسعه و بازار آفرینی در آن عبارتند از : شاخص رضایت کارکنان، هزینه های بازاریابی به خالص مشتریان و سهم ساعتهای آموزش. این روش در دنیای امروز روشی آرمانی و مطلوب به شمار می آید. این روش علیرغم کاملتر بودن در زمینه تشریح بهتر عملکرد تجاری، قادر به کمیسازی سرمایه فکری نمی باشد. (آی بید، ۹[۱۱۱]۱) در مرورگر اسکاندیا، شاخص های سرمایه فکری طراحی شده که به مدیران در ترسیم افق رشد سازمان کمک می کند. شرکتهای بزرگ متعددی مانند داوکمیکال [۱۱۲]۲ از این مرورگر برای تعیین ارزش سازمان خود استفاده می کنند.
۷- مدل مدیریت سرمایه فکری: زمانی که از سنجش و اندازه گیری صحبت میکنیم ابتدا ضروری است تا منابع غیرملموس و حیاتی شرکت (که نیازمند نظارت و مدیریت هستند) را به منظور نیل به اهداف استراتژیک یا برای ارتقای مزیت اصلی آنها شناسایی نموده و سپس باید اشخاص ثابتی که دارای اطلاعات مفیدی درباره ارزش واقعی شرکت هستند را شناسایی کنیم. فرایند مدیریت سرمایه فکری دارای سه مرحله اساسی، شناسایی، اندازه گیری و مدیریت این منابع میباشد.(ای بید، ۸[۱۱۳]۳)
۸- روش جویا[۱۱۴]: ادومالون عنوان کرد که سرمایه فکری، پس از محاسبه اجزای آن، محاسبه خواهد شد. آنها معتقدند که سرمایه فکری شامل اجزای زیر است : (ادوینسون و مالون[۱۱۵]، ۱۹۹۷)
۱- سرمایه انسانی ۲- سرمایه نوآوری ۳- سرمایه فرآیندی ۴- سرمایه ارتباطی
که با قرار دادن این اجزاء در یک فرمول مالی، میتوان گفت :
MV = BV + IC
که در آن :
MV = ارزش بازاری
BV = ارزش دفتری = (PC + MC)
MC = سرمایه مالی (پولی)
PC = سرمایه فیزیکی
IC = سرمایه فکری = (HC+IVC+RC+SC)
HC = سرمایه انسانی
IVC = سرمایه نوآوری
RC = سرمایه مشتری / سرمایه ارتباطی
SC = سرمایه فرآیندی / سرمایه ساختاری
که این محاسبات پیشرفته، توسط اصول حسابداری (GAAP) پذیرفته شده است و منطبق بر ترازنامه شرکت می باشد.
۹- مدل محاسبه بر مبنای متغیرهای زبانی فازی: این مدل در سال ۲۰۰۸ توسط چن تانگ و وی شن ابداع شد. بر اساس این مدل ابتدا باید اقلام و شاخص های سرمایه فکری را تعیین نمود و با بهره گرفتن از پرسشنامه، اطلاعات این شاخص ها را که بر اساس خیلی ضعیف تا خیلی خوب و نیز خیلی بی اهمیت تا خیلی با اهمیت میباشد بدست آورد و با بهره گرفتن از مدلها و برنامه ریزیهای فازی، مقدار هر یک از این شاخص ها و وزن هر یک محاسبه می شود که این مقادیر، مقادیر اقلام سرمایه فکری میباشند. این مدل از آن جهت با اهمیت میباشد که در محاسبات آن به علت استفاده از مدل فازی اقلام تأثیرگذار دیگری که ذکر نشدهاند را نیز پوشش میدهد و تأثیرات آنها را نیز تا حدود زیادی پوشش خواهد داد.
۲-۲-۶-۲) مدلهای سنجش پولی و مالی سرمایه فکری
ارزش افزوده اقتصادی (EVA): در دهه ۱۹۹۰، EVA که توسط شرکت ” استرن استوارت و کمپانی ” یک موسسه مشاوره در نیویورک مطرح گشت از شهرت زیادی برخوردار شد. این روش بر حداکثر کردن ارزش ثروت سهامداران تأکید دارد (بیدل و همکاران، ۱۹۹۷). سپس در مقالهای که در سال ۱۹۹۳ در مجله فورچون چاپ شد به تشریح جزئیات مفهوم EVA پرداخته شده و توسط شرکتهای مادر در آمریکا بکار برده میشوند. در این روش، از معیارهایی نظیر بودجهبندی سرمایهای، برنامه ریزی مالی، تعیین هدف، اندازه گیری عملکرد، ارتباط با سهامداران و جبران خدمات تشویقی برای تعیین راه هایی که از طریق آنها ارزش شرکت افزوده یا کم می شود، استفاده می شود. نقطه قوت این روش، همبستگی آن با قیمت سهام است. از آنجاییکه این روش بطور گسترده در مجامع مالی پذیرفته شده و از مقبولیت برخوردار است، می تواند مشروعیت شرکت را در بازارهای مالی افزایش دهد. عیب عمده این روش پیچیدگی آن است. از آنجاییکه این روش از دارایی های دفتری با اتکاء به هزینه های تاریخی بهره میگیرد و ارزش دفتری نیز با ارزش بازار فعلی مطابقت چندانی ندارد، ممکن است جهت بیان ارزش دارایی های غیرملموس، چندان مطلوب نباشد. رویکرد مبتنی بر EVA مدیران را در سرمایه گذاری بهتر در مدیریت سرمایه فکری یاری میدهد. EVA همچنین معیاری اثر بخش برای کیفیت تصمیمات مدیریتی است و شاخصی مناسب برای رشد ارزش شرکت در آینده میباشد.
به هر حال EVA بصورت کمی و مالی بیان می شود و شامل پنج مرحله است :
بررسی داده های مالی شرکت
شناسایی و تعیین نوع سرمایه های شرکت
تعیین نرخ هزینه سرمایه شرکت
محاسبه سود خالص شرکت
محاسبه ارزش افزوده اقتصادی از طریق کسر هزینه سرمایه از سود خالص
در حقیقت EVA ، اختلاف بین سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات و بهره از جمع حقوق صاحبان سهام و بدهیها می باشد (چن و دد[۱۱۶]۱، ۲۰۰۱). ارزش افزوده اقتصادی (EVA) کاربردهای بسیار مختلفی دارد، به عنوان مثال برای اندازه گیری عملکرد بازار برای تعیین جایگاه رقابتی که توسط گروه مشاورین بوستون مطرح شد از بازده جریان نقدی بر سرمایه گذاری (CEROI) استفاده می شود.
برای سیستم گزارش عملکرد شرکت از ارزش افزوده سهامداران (SVA) استفاده می شود. ارزش افزوده تنظیمی اقتصادی (WEVA) توسط دویلرز مطرح شد. همچنین ارزش افزوده اقتصادی تصفیه شده (REVA) توسط باس و دیگران، عنوان شد.( باس[۱۱۷]، ۲۰۰۴)سود اقتصادی تنظیم شده (EP) نیز توسط ماراکون مطرح شد. همچنین مدیریت ارزش اقتصادی (EVM) توسط KPMG مطرح شد.(مک للین و سایرین[۱۱۸]، ۱۹۹۸)
البته محاسبه سود اقتصادی از درآمد حسابداری آسان نمی باشد و احتیاج به صدها تطبیق و تغییر دارد. بعنوان مثال حسابداری سنتی، وجه نقدی که برای تحقیقات و توسعه (R&D) خرج می شود را جزء هزینهها تلقی می کند، اما این در حالی است که بعد از ورود به سود اقتصادی تبدیل به سرمایه خواهد شد تا جایی که آن سود اقتصادی آینده را فراهم می کند که فرمول محاسباتی EVA به صورت زیر می باشد.(منبع قبلی)
EVAt = NOPATt – WACC (Capitalt-1)
که در آن :
NOPATt = سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات در انتهای دوره t
WACC = میانگین موزون هزینه سرمایه
Capitalt-1 = مجموع سرمایه به ارزش دفتری در ابتدای دوره t (انتهای دوره t-1)
۲- نرخ بازده دارایی ها (ROA): نرخ بازده دارایی های شرکت، نرخی است که میتوان آن را با متوسط صنعت مقایسه نمود تا اختلاف آن با متوسط صنعت بدست آید. اگر اختلاف مذکور صفر یا منفی باشد، شرکت از سرمایه فکری اضافی برخوردار نیست. اگر این اختلاف مثبت باشد، فرض می شود که شرکت در صنعت خود از سرمایه فکری اضافی برخوردار است. در صورت وجود مازاد بازده نسبت به صنعت، این بازده دارایی های اضافی در متوسط دارایی های ملموس شرکت ضرب می شود تا متوسط عایدات اضافی سالیانه شرکت محاسبه شود. تقسیم این عایدات اضافی بر هزینه سرمایه شرکت، ارزش سرمایه فکری شرکت را به دست میدهد. مزیت عمده این روش فرمول ساده آن و قابل دسترس بودن تمامی اطلاعات مورد نیاز در صورتهای مالی تاریخی شرکت می باشد. عیب عمده این روش در فقدان ارائه اطلاعاتی است که مدیران برای مدیریت موثر سرمایه فکری شان به آنها نیازمند می باشند (رادوف و للیارت[۱۱۹]، ۲۰۰۲).
۳- روش تشکیل سرمایه بازار : این روش معیاری بازاری از سرمایه فکری شرکت را ارائه مینماید. در این روش فرض بر آن است که تشکیل سرمایه اضافی یک شرکت نسبت به حقوق صاحبان سهام آن، همانا بیانگر سرمایه فکری موجود درآن میباشد. این روش مبتنی بر عرف بازارهای سرمایه و برآورد قیمت سهام است. در این روش، جهت سنجش و اندازه گیری سرمایه فکری لازم است تا صورتهای مالی تاریخی در مقابل اثرات تورم یا هزینه های جایگزینی آنها تعدیل شود. گرچه یکی از اهداف اندازه گیری سرمایه فکری، تشریح میان اختلاف ارزش بازار و ارزش دفتری شرکتها است، اما این نوع تشریح و تفسیر قادر به بیان این حقیقت نمی باشد که دارایی های ناملموس شرکت تنها پدیدآورنده این اختلاف بوده اند.
بر اساس روش یاد شده، سرمایه فکری در شرکتهای تکنولوژی اطلاعات، تمامی ارزش شرکت را تشکیل خواهد داد چرا که تفاوت فاحشی میان ارزش بازار و ارزش دفتری پایین اینگونه شرکتها وجود دارد.( آی بید[۱۲۰] ۱۲)
۴- روش سرمایه فکری مستقیم: تأکید این روش اندازه گیری ارزش سرمایه فکری ابتدا بر شناسایی اجزای مختلف آن و سپس ارزیابی هر یک از اجزاء قرار گرفته است. با تعیین اجزاء سرمایه فکری شرکت (سرمایه مشتری، نظیر وفاداری مشتریان، مالکیت فکری نظیر حقوق اختراعات، دارایی های فنی نظیر دانش فنی، دارایی های انسانی نظیر آموزش و دارایی های ساختاری نظیر سیستمهای اطلاعاتی و تعیین ارزش هر یک از این اجزاء، میتوان ارزش کلی فکری سرمایه شرکت را محاسبه نمود. این روش پیچیدهترین اما دقیقترین ابزار اندازه گیری سرمایه های فکری است. عیب اصلی این روش در ضرورت شناسایی تعداد زیادی از اجزاء، اندازه گیری و یا ارزشگذاری هر یک از آنها میباشد که موجب پرهزینه و پیچیده شدن این روش میگردد (ای بید، ۱۳[۱۲۱]).
۵- روشهای اندازه گیری مالی سرمایه فکری: بر اساس این روش، سرمایه فکری یک شرکت متشکل از سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی (مشتری) و سرمایه ساختاری است و نقاط تلاقی آنها با هم ترکیبی از سرمایه فکری را نشان میدهد.(استوارت، ۱۹۹۷) ترکیب سرمایه انسانی و ارتباطی منجر به روابط افراد و نزدیکی آنها با مشتریان و به کارگیری خلاقیتهای آنها جهت پاسخگویی به نیازهای خاص مشتریان میگردد. ترکیب سرمایه ساختاری و ارتباطی منعکسکننده توانایی شرکت در انتقال نامهای تجاری به مشتریان است و به کیفیت ارزشی که مشتریان به نام تجاری شرکت می دهند مرتبط میباشد. ترکیب سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری در فرایند دانش نهفته است. به عنوان مثال میتوان به اشتراک در بهره گیری از دانش موجود و یا انتشار آن اشاره نمود. این روش قادر به اندازه گیری پولی سه جزء یاد شده بوده و ابزار مناسبی را جهت ارزیابی، مدیریت و مقایسه عملکرد شرکتها، در طول زمان به مدیران ارائه می نماید. جهت سنجش و ارزشگذاری مالی سرمایه فکری مراحل زیر پیشنهاد میگردد.
گام اول – تعیین سرمایه فکری مشهود
ارزش بازار = ارزش ملموس + ارزش ناملموس